ماهان شبکه ایرانیان

واقعیت و حقیقت دنیا

بسیاری از متون دینی، به تبیین ماهیت دنیا پرداخته اند. مأموریت تمام متونی که درباره دنیا سخن رانده اند، آشنا کردن مردم با واقعیت دنیاست

بسیاری از متون دینی، به تبیین ماهیت دنیا پرداخته اند. مأموریت تمام متونی که درباره دنیا سخن رانده اند، آشنا کردن مردم با واقعیت دنیاست. ما معمولًا با این قبیل متون، رو به رو می شویم، اما جایگاه آنها را به درستی نمی شناسیم و به همین جهت، بر روی ما تأثیر نمی گذارند؛ اما اگر بدانیم، شناخت واقعیت های دنیا چه تأثیری بر رضامندی انسان دارد، متوجه خواهیم شد که جایگاه این قبیل متون و کارکرد آنها چه خواهد بود. در این بحث می خواهیم پاسخ این سؤالات را بگیریم که: دنیا چه جایگاهی در حیات انسانی دارد؟ ماهیت آن چیست؟

دارای چه ظرفیت هایی است؟ و نسبت میان ما و این دنیا چیست؟

هر چند زندگی انسان، محدود به دنیا نیست، اما اکنون در این دنیا زندگی می کنیم و شرط موفقیت در زندگی، این است که شرایط زندگی در دنیا را درک کنیم. تصوّر شما از «دنیا» و «زندگی» چیست و چه انتظاری از آنها دارید؟ آیا تصوّرها و انتظارهای شما مطابق واقع است؟ آیا دنیا را آن گونه که می خواهید، تصوّر می کنید و یا آن گونه که هست، می بینید؟ آیا تاکنون به این پرسش ها فکر کرده اید؟

1.این جا دنیاست!

همیشه به یاد داشته باشید که این جا دنیاست، بهشت نیست. افراد ناراضی معمولًا کسانی اند که از دنیا انتظار بهشت را دارند. مراد، این ویژگی بهشت است که هرچه انسان اراده کند، محقّق می شود؛[1] اما در دنیا این گونه نیست. دنیا به جهت ماهیت و هدفی که برای آن در نظر گرفته شده، برنامه خاصی دارد که انسان باید خود را با آن تنظیم کند و انتظاراتش را با آن هماهنگ سازد. ما به دنیا نیامده ایم تا آن گونه که می خواهیم زندگی کنیم و آن طور که دوست داریم، آن را تنظیم نماییم؛ بلکه به دنیا آمده ایم تا هنر و مهارت خود را در هماهنگ شدن با کش و قوس های زندگی نشان دهیم.

دنیا، محل برگزاری آزمون بهشت است، نه خود بهشت! هیچ گاه یک دانش آموز، سؤال امتحان را مطابق میل خود تنظیم نمی کند؛ بلکه با پاسخ دادن به سؤالاتِ از پیش تعیین شده، به پیروزی در امتحان می اندیشد و در صورت موفّقیت، شیرینی پیروزی و شادی آن را نصیب خود می کند. کار یک دانش آموز در جلسه امتحان، هماهنگ کردن پاسخ هایش با سؤالات امتحان است. در هیچ امتحانی، شخص امتحان شونده نمی تواند بگوید من فلان پاسخ ها را آماده کرده ام و شما باید طبق پاسخ های آماده من، سؤال ها را طراحی کنید! چنین انتظاری نا به جاست. دانش آموز نمی تواند سؤالات را تعیین کند؛ اما می تواند با هماهنگ کردن پاسخ هایش با سؤالات، آینده خود را تعیین کند. تأمین آینده، در حوزه رفتار دانش آموز است. این جا دیگر معلّم، نقش آفرین نیست. همان گونه که دانش آموز نمی تواند نوع سؤالات را به معلّم دیکته کند، معلّم نیز نمی تواند نتیجه دلخواه خود را به دانش آموز تحمیل کند و بگوید به گونه ای پاسخ بده تا نمره مورد نظر من تأمین شود!

قصّه دنیا نیز به همین ترتیب است. ما معمولًا انتظار داریم برنامه دنیا (که امتحانی بزرگ است)، طبق خواسته ما تنظیم شود و هر چه می خواهیم محقّق شود؛ حال آن که، این، با واقعیت دنیا ناسازگار است. دنیا آزمون بزرگ زندگی است و تعیین برنامه آن از اختیار ما خارج است؛ اما چگونگی پاسخ و واکنش ما، در اختیارمان است.

اگر انسان از دنیا انتظار بهشت داشته باشد، میان انتظارات و واقعیت های زندگی، ناهماهنگی به وجود خواهد آمد و این ناهماهنگی، به ناکامی می انجامد و ناکامی، فشار روانی و تنیدگی انسان را به شدت افزایش می دهد و در نتیجه، موجب احساس نارضایتی از زندگی می گردد. اما اگر دنیا را آن گونه که هست بشناسیم و بپذیریم و بر اساس شرایط موجود، به برنامه ریزی و فعّالیت بپردازیم، می توانیم امیدوار باشیم که به رضایت از زندگی دست یابیم. در بهشت، آنچه را بخواهیم می شود؛ اما در دنیا آنچه را می شود باید خواست. این، یک اصل در احساس رضایت از زندگی است.

امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: إذا لَم یکن ما تُریدُ، فَأَرِد ما یکونُ.[2] هرگاه آنچه را خواستی نشد، آنچه را شد، بخواه.

موضوع بحث این است: «بشر» ی که در این «دنیا» زندگی می کند. بشر، خواسته هایی دارد و دنیا هم اقتضائاتی دارد. خواسته های بشر، بر محور دوست داشتن می چرخد و آنچه «دوست داشتنی» است، خواسته بشر می گردد. این، یک اصل است. افراد در این که چه چیزی را دوست دارند، متفاوت اند؛ اما در این که آنچه را دوست دارند، «می خواهند»، یکسان اند. وقتی چیزی دوست داشتنی بود و خواسته بشر شد، انتظار انسان این است که «محقَّق» شود. اما بنابر قانون اقتضائات دنیا، برخی امور «ممکن» اند و برخی «ناممکن». ما معمولًا در منطقه خواسته هایمان، کاری به امکان و عدم امکان نداریم؛ برای ما آن چیزی مهم است که دوست می داریم.

دوست داشتن، پدیده ای روانی است که هم می تواند به امور ممکن تعلّق یابد و هم به امور ناممکن. بنابراین، ما هر چیزی را می توانیم دوست داشته باشیم؛ اما آیا هر چیزی، امکان وقوع هم دارد؟ آیا هر آنچه دوست داشتنی است، واقع شدنی هم هست؟ اگر کسی به هر دلیلی، دوست داشته باشد که روز، تاریک باشد و شب، روشن، آیا این، امکان دارد؟

به نظر می رسد در این فرایند، جای دو چیز با هم عوض شده است: «دوست داشته های ما» و «ممکنات زندگی». ما انتظار داریم هر چه را دوست داریم، واقع شود؛ یعنی رتبه وقوع، پس از علایق ما باشد؛ اما واقعیت این است که ما باید آنچه را ممکن است و با اقتضائات زندگی هماهنگ است، بخواهیم.

رتبه دوست داشتن ها باید پس از ممکنات و مقید به اقتضائات باشد. این، راه واقعی کردن انتظارات است. بنابراین، ما باید آنچه را ممکن است، بخواهیم و اگر آنچه را خواستیم نشد، دلگیر و مأیوس نشویم. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: إذا لَم یکن ما تُریدُ، فَلا تُبَل ما کنُتَ.[3] هرگاه آنچه را خواستی نشد، آنچه را هست، سخت مگیر. إذا لَم یکن ما تُریدُ، فَلا تُبَل کیفَ کنتَ.[4] اگر آنچه را خواستی نشد، اهمیت نده که چگونه هستی. اگر انسان زندگی را سخت نگیرد و آنچه را هست بپذیرد، اولًا توان واکنش مثبت را به دست می آورد و ثانیاً در یک آرامش خاصی زندگی خواهد کرد.

پی نوشت ها

[1] قرآن کریم مى‏فرماید: «لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ» (سوره انبیاء، آیه 102)؛ «وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ» (سوره فصلت، آیه 31)؛ «وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ» (سوره زخرف، آیه 71).

[2] غرر الحکم، ح 9007.

[3] نهج البلاغة، حکمت 69.

[4]  غرر الحکم، ح 11038.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان