ماهان شبکه ایرانیان

آیا همه خاطراتمان واقعاً مال خودمان هستند؟

آیا حافظه‌مان همیشه به ما راست می‌گوید؟

... بیش از نیمی از پاسخ دهنده‌ها یکی از داستان‌هایشان را از کسی دیگر به عنوان داستان خودش شنیده بودند؛ یعنی، دزد خاطره ماجرا را طوری تعریف کرده بود که انگار خودش در اتفاق حاضر و شریک بوده‌است. تقریباً همین تعداد هم اعتراف کردند که خودشان دزد خاطره بوده‌اند و داستان کسی دیگر را به عنوان داستان خودشان تعریف کرده‌اند.

آیا تابحال قربانی دزدی خاطره شده‌اید؟ تابحال پیش آمده کسی یکی از خاطرات شما را بدزدد و به اسم خاطره خودش نقل کند؟ احتمالا تعجب کنید اگر بدانید این پدیده چقدر شایع است. آن طور که نتایج یک پرسشنامه درباره «قرض‌گرفتن خاطره» می‌گوید، ظاهرا خیلی‌ها مثل شما هستند.

اغلب در این باره گفته‌ام که وقتی ما داستانی را با هم تعریف می‌کنیم، به مرور روی یک نسخه مقبول همه به اجماع می‌رسیم. نهایتاً روی اینکه دقیقاً چه اتفاقی افتاد توافق می‌کنیم و همه، داستان آن تجربه مشترک را به یک شکل تعریف می‌کنیم. شکل‌دادن به یک روایت مشترک روش عادی ما برای یادداشتن اتفاقات مشترک با همکاران و دوستان و اعضای خانواده است. البته وقت‌هایی هم هستند که ما درباره گذشته بحث می‌کنیم؛ اما درباره خاطره مشترکمان به توافق نمی‌رسیم و به جای توافق یک خاطره مشترک و یک اختلاف نظر خواهیم داشت.

اما خاطرات مشترک می‌توانند بازتاب یک رفتار مجرمانه در قبال خاطرات هم باشند: ظاهراً افراد خاطرات را از هم قرض می‌گیرند و می‌دزدند! در مطالعه‌ای که در سال 2015 توسط براون، کادراو، فیلدز و مارش منتشر شد، از مردم درباره خاطرات قرضی سوال شد و نشانه‌های محکمی از این پدیده دیده شد. بیش از نیمی از پاسخ دهنده‌ها یکی از داستان‌هایشان را از کسی دیگر به عنوان داستان خودش شنیده بودند؛ یعنی، دزد خاطره ماجرا را طوری تعریف کرده بود که انگار خودش در اتفاق حاضر و شریک بوده‌است. تقریباً همین تعداد هم اعتراف کردند که خودشان دزد خاطره بوده‌اند و داستان کسی دیگر را به عنوان داستان خودشان تعریف کرده‌اند.

بعضی داستان‌ها آنقدر خوبند که باید تعریف شوند؛ حتی اگر واقعا مال خودتان نباشند. ظاهراً دور و بر ما پر از این دزدهای‌خاطرات است. جای تعجب نیست که بیشتر پاسخ‌دهنده‌های این مطالعه گفته‌اند که سابقه داشته‌است با کسی درباره مالکیت خاطره بحث و مشاجره کرده‌باشند. آنها تأیید می‌کنند که با کسی درباره اینکه ماجرایی برای کدام‌شان اتفاق افتاده‌است، مخالف بوده‌اند.

وقت‌هایی هست که کسی خاطره‌ای را می‌دزدد، اما می‌داند که دارد داستانی از کسی دیگر را قرض می‌گیرد؛ اما وقت‌هایی هم هست که ما خاطره‌ای از کسی را به عنوان خاطره خودمان قلمداد می‌کنیم، در حالی که واقعا باور داریم ماجرا برای ما اتفاق افتاده‌است.

در بیشتر موارد گزارش‌شده توسط براون و همکارانش، افراد از اینکه خاطره‌ای را از کسی قرض گرفته‌اند آگاه بودند؛ اما بعضی از این موارد باید مربوط به زمان‌هایی باشد که افراد صادقانه، اما به اشتباه، باور داشته‌اند که خاطره و ماجرا مربوط به آنهاست.

من و دانشجویانم این مدل جرائم حافظه را مورد مطالعه قرار دادیم (هایمن، راندهیل، ورنر و ربیروف، 2014). ما به گروه‌های دو نفره از افراد، مجموعه‌هایی از اطلاعات برای مطالعه می‌دادیم که دارای قسمت‌های مشترک بودند. بخشی از اطلاعات توسط هر دو نفر و بخشی دیگر فقط توسط یکی از آنها، دیده شده بود. به این ترتیب هر فرد مقداری اطلاعات مشترک و مقداری منحصر بفرد مطالعه کرده‌بود؛ سپس دو نفر مشغول یک روند یادآوری شراکتی شدند. آنها تلاش کردند با همکاری هم اطلاعاتی که خوانده بودند را به خاطر بیاورند. نکته ماجرا اینجا بود که بعد از این مراحل از افراد خواسته شد در یک آزمون حافظه مشخص کنند، چه کسی کدام بخش از اطلاعات را مطالعه کرده‌است. «آیا این اطلاعات را هر دو دیده بودید یا فقط شما یا فقط شریک‌تان؟» از اینجای کار شرکت‌کننده‌ها به دزد خاطره تبدیل می‌شدند و اطلاعاتی که فقط شریک‌شان دیده بود به عنوان حافظه خودشان اعلام می‌کردند.

به این ترتیب مشخص می‌شود که ما دو جور دزدی خاطره داریم: وقت‌هایی هست که کسی خاطره‌ای را می‌دزدد، اما می‌داند که دارد داستانی از کسی دیگر را قرض می‌گیرد؛ اما وقت‌هایی هم هست که ما خاطره‌ای از کسی را به عنوان خاطره خودمان قلمداد می‌کنیم، در حالی که واقعا باور داریم ماجرا برای ما اتفاق افتاده‌است.

ما اغلب نگران سرقت هویت هستیم. نگران هستیم کسی به اندازه کافی اطلاعات از ما بدزدد که بتواند به اسم ما به حساب‌های بانکی‌مان یا اسناد و مدارک دیگر دسترسی پیدا کند؛ اما وقتی کار به خاطرات می‌رسد، همه دزد هویت می‌شویم. داستان‌های دیگران و روایت‌های آنان از ماجراهای مشترک را به نام خودمان جا می‌زنیم. بخشی از چیزی که من هستم، چیزی است که از گذشته‌ام به خاطر می‌آورم؛ اما بخشی از خاطراتم واقعا مال من نیستند. ممکن است داستان‌هایی باشند که دزدیده‌ام و به عنوان خاطرات خودم پذیرفته‌ام.

ما متناوبا جانب داری خودمدارانه‌ای نسبت به خاطرات داریم: «اگر من یادم می‌آید، پس این خاطرهٔ من است؛» به این ترتیب من ترکیبی از خاطرات اصلی خودم و آنهایی که از دوستان و اعضای خانواده دزدیده‌ام می‌شوم، یک سارق هویت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان