کنترل پاداشی، انجام دادن هر کاری بدون مزد، غیر قابل تحمّل است؛ اما اگر با اجر و پاداش، همراه باشد، حتّی اگر سخت و طاقت فرسا باشند، قابل تحمّل خواهند بود. این بدان جهت است که پاداش، منبع تقویت کننده ای است که توان انسان و انگیزه او را افزایش می دهد. هر چه پاداش، بزرگ تر باشد، اثر تقویتی آن نیز بیشتر خواهد بود.
حوادث ناخوشایند، بدون پاداش و اجر نیستند. بخش عمده ای از بی تابی شما، به دلیل بی توجّهی به «پاداش داری» مصیبت هاست. وقتی سختی ها را بدون پاداشْ ارزیابی کنید، میزان فشار روانی شما به شدّت افزایش می یابد؛ اما اگر به پاداش داشتن آن توجّه پیدا کنید، از میزان فشار روانی تان کاسته خواهد شد. بنابراین، توجّه به پاداش، یکی از شیوه های کاهش تنیدگی است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: اگر آنچه را برای شما ذخیره شده، می شناختید، بر آنچه از شما گرفته شده، غمگین نمی شُدید.[1]
علّت بیان اجر صبر و بردباری در متون دینی، توجّه دهی مردم به پاداش آن است که بیان آنها از حوصله این بحث، خارج است. مهمْ این است که اصل پاداش داری سختی ها را نباید فراموش کرد یا دست کم گرفت. عبداللَّه بن ابی یعفور، به شدّت بیمار می شود و از دردهای خود به امام صادق علیه السلام شکایت می کند. حضرت در پاسخ وی می فرماید: اگر فرد مؤمن می دانست که چه اجری در مصیبت ها دارد، آرزو می کرد که با قیچی، قطعه قطعه شود.[2] پاداش بردباری، آن قدر زیاد است که قطعه قطعه شدن را آسان و تحمّل پذیر می سازد. در این حدیث شریف، نقش شناخت، به خوبی روشن است.
ابن مسعود می گوید: روزی در خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودیم که حضرت، تبسّم فرمود. به ایشان عرض کردم: ای پیامبر خدا چه شد که تبسّم کردید؟ حضرت فرمود: در شگفتم از بی تاب شدن مؤمن به خاطر بیماری! اگر او می دانست که بیماری چه پاداشی برای او دارد، دوست می داشت که همواره بیمار باشد، تا هنگامی که پروردگارش را ملاقات کند.[3]
امام علی علیه السلام به اشعث (که داغدار یکی از عزیزان خود بود،) چنین می فرماید: ای اشعث! اگر بر فقدان فرزندت محزون شوی، این به دلیل مقام پدری، از تو شایسته است و اگر صبر کنی، پس بدان که خداوند برای هر مصیبتی، جُبرانی (اجری) قرار می دهد.[4]
«نعمت جایگزین» از مسلّمات مصیبت هاست که امام علی علیه السلام به وسیله توجّه دهی به آن، سعی در آرام ساختن اشعث دارد. خود حضرت علی علیه السلام مصیبت فقدان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را همین گونه تحمّل کرد. وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رحلت فرمود، امام علی علیه السلام گفت: إنّا للَّهِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ! وای از مصیبتی که هم نزدیکان را در بر گرفت و هم مؤمنان را و هرگز به مانند آن، مصیبت ندیده بودند.
وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دفن کردند، ندایی از آسمان شنیده شد که اهل بیت علیهم السلام را تسلیت می داد. در بخشی از این تسلیت چنین آمده است: همانا خدا عوضی برای هر چیز از دست رفته ای، و تسلیتی برای هر مصیبتی و جبرانی برای هر چیز فوت شده ای قرار داده است.
پس به خداوند، اعتماد کنید و بر او توکل نمایید و به او امید داشته باشید. همانا مصیبت دیده، کسی است که از پاداش، محروم گردد.[5]
جمله پایانی، تأمّل برانگیز است. مصیبت واقعی، آن وقتی است که انسان از پاداش آن محروم گردد. اگر انسان، پاداش مصیبت را به دست آورد، در حقیقت، برای او نعمت است. امام علی علیه السلام می فرماید: اگر با محنت ها، با رضایت و بردباری مواجه شوی، نعمت، پایدار خواهد بود.[6]
ملاک این است که ما چه واکنشی به پدیده ها نشان دهیم؛ چه خوشایند و چه ناخوشایند. نعمت با ناسپاسی، به نقمت تبدیل می شود و نقمت با بردباری، به نعمت تبدیل می گردد. برای اهل ایمان، مصیبت، فرصتی است که می توان آن را به نعمت، تبدیل کرد. امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند- عزّ وجلّ- بر گروهی نعمت فرستاد و شکر نکردند؛ پس مایه گرفتاری آنان شد. و گروهی را به مصیبت ها مبتلا ساخت و آنان صبر کردند؛ پس نعمتی برای آنان شد.[7]
به همین جهت، حضرت به یکی از اصحاب خود- که گویا دچار مشکلی بوده- می فرماید: ای اسحاق! مصیبتی را که بردباری بر آن، نصیب تو شده و مستوجب پاداش از جانب خداوند- عزّ وجلّ- گشته ای، مصیبت نشمار. همانا مصیبت، آن است که فرد به خاطر بی صبری، از اجر و پاداش آن، محروم شود.[8]
توجّه به این حقایق، فشار روانی حاصل از بلاها و گرفتاری ها را کاهش می دهد و موقعیت های سخت را تحمّل پذیر می سازد. فراموش نکنید که «مصیبت ها کلید پاداش اند».[9]
پی نوشت ها
[1] مسند ابن حنبل، ج 4، ص 128؛ کنز العمّال، ج 6، ص 614.
[2] الکافی، ج 2، ص 255، ح 15.
[3] الأمالی، صدوق، ص 501؛ بحار الأنوار، ج 81، ص 206، ح 12.
[4] نهج البلاغة، حکمت 291.
[5] تفسیر العیاشی، ج 1، ص 209، ح 166؛ بحار الأنوار، ج 82، ص 99، ح 48.
[6] تنبیه الخواطر، ج 1، ص 41.
[7] الکافی، ج 2، ص 92؛ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 377.
[8] الکافی، ج 3، ص 255، ح 7؛ تحف العقول، ص 375؛ بحار الأنوار، ج 82، ص 90، ح 43.
[9] أعلام الدین، ص 297؛ ر. ک: غرر الحکم، ح 1733.