از جمله ابزارهایی که برای شناخت شخصیت آدمی و رفتارش مورد استفاده قرار گرفته است. مطالعه و بررسی جسم انسان و ویژگیهای سروی است.
دقتها و بررسیهای افراد مختلف درباره موضوع مذکور تحت عنوان علمی به نام «قیافهشناسی»(2) گردآوری شده است. قیافهشناسی علمی است که مربوط به شناخت شخصیت فرد و رفتار وی از طریق مطالعه هیأت و شکل ظاهری جسم نظیر شکل پیشانی، چگونگی ابروها، بینی و ساختمان چانه است. موضوعی که ما تحت عنوان «خواندن و تفسیر ظواهر فرد» میشناسیم.
پارهای از اوقات پزشکان مسلمان علاوه بر موفقیت دانشجو در امتحان، وجود بعضی ویژگیها و خصوصیات جسمی را در وی (دست، صورت و غیره) لازم میشمردند. (از ابن هبل البغدادی- قرن هفتم میلادی)
بهرحال، آدمی از دیرباز به کفخوانی روی آورده و نسبت به آن اهتمام داشته است. اعراب جاهلی علاوه بر شناخت این رشته علمی مهارت شگفتآوری در آن داشتند.
اعشی شاعر عرب چنین سروده است:
انظر الی کف و اسرارها *** هل انت ان و عدسی ضائری
نگاه کن به کف دست و اسرارش آیا تو تفسیر کننده من هستی آنچنان که وعده دادهای.
دیگران نیز برای شناخت شخصیت انسان ناگزیر به تعبیر خواب پناه آوردهاند. مطالعه دست نوشتهها از سال 1992 میلادی رواج یافت. کلمی لیلوبالدوی ایتالیائی اولین کتاب مشهور را در این زمینه (مطالعه شخصیت آدمی از راه خط وی) انتشار داد و این موضوع تحت عنوان «چگونگی استدلال از طریق نوشته نویسنده بر کیفیت و چگونگی شخصیت نویسنده» در بین مردم مطرح شد. روش مذکور توسط عدهای از دانشمندان و هنرمندان مثل گویته، ادگاراِلان بو، فان گوخ، مندلسون و فروید پیروی شد.
دکتر نوربارسلامی فرانسوی در کتابش «فرهنگ روانشناسی» میگوید: تاریخ علم قرائت دست نوشتهها به چینیها در قرن یازدهم برمیگردد. آنها به وجود ارتباط بین خط نوشته انسان با طبع وی پی بردند. برخی از کسانی که در این فن مبرز شدند عبارتند از: کشیش جان هابولین میشون (1881-1806م) که فن مذکور را روشمند نمود و همچنین جول کرینوجامان (1940-1859م).
امروزه دانشمندان، این رشته علمی را از یک دانش ابتدائی برای ملاحظه و فهم سطحی شخصیت آدمی به وسیله نافعی برای تحلیل روانی و هدفهای آموزشی، تربیتی و جنائی و حتی شغلی تبدل کردهاند.
بعضی از متخصصان این فن ادعا کردهاند که از طریق شناخت دست نوشته فرد میتوان به امراضی که وی از آن رنج میبرد نیز پی برد.
برای مثال، بعضی از امراض نظیر پارکینسون و مسمومیت با جیوه که بر هماهنگی و ارتباط عضلانی- عصبی تأثیرگذار هستند بر نوشته آدمی بازتاب پیدا میکند و نوشته فرد مریض دارای حروف کوچک و تو در تو خواهد بود. اما به رغم محدودیت این رشته گروهی از دانشمندان قرن بیستم بعضی از ویژگیهای کتابت نظیر جهت (راست یا کج نوشتن)، تداوم، شکل (برای مثال در فارسی نسخ نستعلیق و غیره)، سرعت، فشار (منظور فشار دادن مداد یا قلم بر روی کاغذ است)، دوری و ترتیب نوشتهها را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. در نتیجه با این روش پیشرفت قابل ملاحظهای توسط دانشمندانی نظیر کلاجیس و بولفار به دست آورده است. این دانشمندان، برای متخصصان این رشته شناخت کارها و تجارب فروید، یونگ، آدلاق و استیکال را ضروری میدانند. بحث ما درباره یکی از شخصیتهای مسلمان و بارز به نام ابن سلام است که به اعتقاد ما اولین کسی است که از این روش استفاده کرده است.
وی ابوعبدالله محمدبن سلام بن عبیدالله بن سالم بصری است که حدود 139هجری (756 میلادی) به دنیا آمده و در سال 232 هجری (846 میلادی) در بغداد درگذشته است.
وی در طول حیاتش با معارف و علوم گوناگون آشنایی داشت و از پدر و برادر خویش عبدالرحمان بن سلام که یکی از راویان حدیث به شمار میرفت، استفاده زیاد میبرد. کتابهای شرح حال و فهرست تألیف چندین کتاب را به وی نسبت دادهاند که مشهورترین کتاب «طبقات الشعراء» است. که در ادبیات عرب معروف و مشهور است.
دکتر حسن عبدالله شرف در کتابش «النقد فی العصر الواسیط و المصطلح فی طبقات ابن سلام» (چاپ اول- 1984م) چنین میگوید: «آنچه که مایه تأسف است، گم شدن کتابهای ابن سلام غیر از کتاب «طبقات الشعراء» است. و این علاوه بر خسران و زیان ما، که ثروتی از میراث ادبی و فکری خویش را از دست دادهایم، پیامد دیگری نیز دارد و آن اینکه ما به طور قطع نمیتوانیم کتابهای مذکور را به وی نسبت بدهیم و از یک گمان فراتر رویم. بهرحال، بحث ما درباره یکی از کتابهای ابنسلام که نزد محققان زندگی و آثار وی، ذکری از آن نرفته است، میباشد.
وی در کتاب «مفتاح الاحلام و الفراسته (کلید خوابها و قیافهشناسی) چاپ سوم، مکتبه قادر، بیروت، 1951 میلادی» یک فصل کامل را به شناخت اخلاق نویسنده و تمایلاتش از طریق خط نوشته وی، اختصاص داده است. وی میگوید: «خطها دلالت بر اخلاق نویسنده و تمایلاتش میکند، زیرا خطها (و نوشتهها) در حکم فرزندان اخلاقی شخص هستند و از طریق فرزندان است که ما حکم به چگونگی شخصیت مادران میکنیم».
در بررسیهای مستمر، دانشمندان پی بردند که صاحب اخلاق متین و نرمخو براساس طبع خود با آرامش و متانت مینویسد و انسان خیلی دقیق و باریکبین با دقت و وسواس زیاد مینویسد.
فرد عجول و شتابزده با عجله مینویسد و این خلق و خوی در نوشتهاش نیز ظاهر میگردد. برای مثال، بعضی از کلمات را ناقص مینویسد و بعضی از حرفهای کلمات را جا میاندازد، بعضی از جملهها را ناقص نوشته و پارهای از کلماتش را بیان نمیکند. پس همانطور که شخص شتابزده، عجلهاش در نوشتههایش ظاهر میگردد، همینطور هم از طریق دستیابی به نوشته یک فرد عجول میتوانیم عجله و شتابزدگی وی را تشخیص بدهیم.
چنانکه عجله در نوشته و خط فرد اثر میگذارد در بقیه رفتار وی نیز اثر گذاشته و در آنها خطا و لغزش ایجاد میکند. و همینطور اگر کسی ریز بنویسد دلالت بر بخلش دارد.
و اگر کسی علاوه بر ریز نوشتن بعضی از حروف را ناتمام بنویسد این علاوه بر بخل وی دلالت بر طمع و مکرش دارد. و خط واضح و متناسب دلالت بر هوش و منزلت مورد توجه نویسنده دارد.
نوشتهای که کلمات و حروف آن در همدیگر داخل شدهاند دلالت بر بدخوئی و بداخلاقی و عدم توجه شخص دارد.
نوشتهای که خطوطش پیچ و خم و اعوجاج داشته باشد دلالت بر سلامت ضمیر و وجدان است و نوشتهای که کلمات و حروف آن مستقیم باشد نشانگر درستی و توجه فرد است.
خط بلند در صورتیکه کلمات و حروف آن مستقیم بوده، واضح و روشن باشد، نشانگر همت و قدرت اراده فرد است. نوشتهای خطوطش مستقیم باشد ولی کلماتش گاه بلند و گاهی کوتاه نوشته میشود، دلالت بر ظاهر زیبا و باطن فاسد دارد.
نوشتهای که سطرهایش به طرف پائین صفحه میل پیدا میکند، نشانگر بی توجهی و کمی فکر است.
نوشتهای که دارای حروف متورم و باد کرده است دلالت بر شهوت و طمع و آز فرد میکند.
نوشتهای که دارای حروف کلفت، ضخیم و متناسب از نظر دوری و نزدیکی باشد دلالت بر شجاعت و امانتداری شخص است.
توضیح و تفسیر (یادداشت):
و این چنین ابن سلام ارتباط موجود بین چگونگی استدلال از طریق دست نوشته شخص بر شخصیتش را بسیار زود بیان میدارد و در روش خود نیز بر مشاهده و استدلال و قیاس مثل اکثر متخصصان کنونی این رشته اعتماد داشته است.
ابن سلام شخصاً به تجزیه و تحلیل خط و دست نوشته میپرداخت و نسبت به آن اطلاع داشت و درباره آن بحث و تحقیق مینمود، به طوریکه بعضی از ویژگیهای خط (یعنی حروف، کلمات و جملهها) از قبیل جهت، شکل، پهلوی هم نوشتن، تناسب و سرعت نگارش را تعیین نمود. وی اشارهای به محققان معاصر خود و یا کسانیکه قبل از وی نسبت به فن مذکور شناخت و مهارت داشتند، ننموده و فقط به ذکر این عبارت «از بررسی و مطالعات پیگیر مشاهده کردند» اکتفا کرده است حال آیا این جمله بدان معناست که فن مذکور مردمی بوده و در بین آنها رواج داشته است؟
بدین ترتیب از آنچه گفته شد ثابت میشود که ابن سلام در زمره اولین کسانی است که فن مذکور را کشف نموده و آن را به منصه ظهور رسانده و از آن به عنوان ابزاری برای شناخت طبع انسان استفاده نموده است. با این وصف کشف مذکور سه قرن قبل از چینیها و هفت قرن قبل از دانشمندان مغرب زمین صورت گرفته است.
حال سئوال این است که چینیها از چه زمانی فن مذکور را از مسلمانان فرا گرفتهاند؟
آیا به طورکلی ارتباطی بین چینیها و مسلمانان در زمینههای علمی وجود داشته است؟
به ندرت مییابیم که مورخان ذکری از ارتباط تمدن اسلامی با تمدن چینی به میان آورند. در حالی که آنها درباره ارتباط تمدن اسلامی با تمدنهای یونانی، رومی، فارسی، هندی و سریانی فراوان سخن میگویند.
با توجه به پارهای از دلائل و شواهد میتوان بر میزان ارتباط علمی بین دو تمدن اسلامی و چینی استدلال نمود:
دلیل اول: رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) در حدیثی چنین فرمود:
«اطلبوالعلم و لو فی الصین» (علم را حتی اگر در چین باشد طلب نمائید).
این حدیث یک بیان مجازی نیست بلکه به اعتقاد ما بیان یک حقیقت است و به خاطر تشویق مسلمانان در نشر و گسترش تعلیمات اسلامی است.
دلیل دوم: از جمله اموری که تأکید بر ارتباط متقابل بین دو تمدن اسلام و چین مینماید، نکتهای است که جاحظ در کتابش «الحیوان» جلد اول ذکر میکند، جائی که میگوید: در کتابخانه خصوصی ابوسفیان نسخهها و نامههائی از پادشاه چین وجود داشت.
دلیل سوم: ابن ندیم در کتاب خود «الفهرست» کسانی را که در مناطق مختلف آباد زمین به سیر و سیاحت پرداختهاند، درباره چیزهایی که دیدهاند و از نزدیک مشاهده کردهاند و مورد آزمایش قرار دادهاند، مورد سئوال قرار میدهد. برهمین اساس است که میبینیم وی از راهب نجرانی که در سال 377 هجری از چین بازگشته چیزهایی را که وی در طی سفر هفت ساله خود دیده، مورد سئوال قرار میدهد و آنها را با پارهای از گفتههایی که در گذشته از جیکی چینی در سا ل356 هجری شنیده، مقایسه و مقابله مینماید.
دلیل چهارم: در کتاب فهرست ابن ندیم چنین آمده است: محمدبن زکریای رازی گفت: روزی مردی از چین به نزد من آمد و حدود یکسال در نزد من اقامت گزید و به مدت پنج ماه زبان عربی را از نظر مکالمه و نگارش فرا گرفت، به طوریکه در گفتار، فصیح شده و مهارت پیدا کرد و با سرعت مینوشت.
یک ماه قبل از بازگشت وی به شهرش به من گفت: من قصد رفتن دارم و دوست دارم که کتابهای شانزدهگانه جالینوس را بر من املاء نمایی تا آنها را بنویسم. گفتم: وقت کم است و مدت اقامت تو برای نوشتن بخش کوچکی از آن نیز کافی نخواهد بود. آن مرد گفت: از شما میخواهم که وقت خود را در این مدت در اختیار من بگذاری و با سرعت هرچه بیشتر بر من املاء نمایی و من از شما زودتر خواهم نوشت. پس من از بعضی از شاگردان خواستم که در جلسه حضور یابند و ما با سرعت هرچه ممکن بر وی املاء میکردیم و او از ما پیشی میگرفت و ما تا زمان مقابله نوشتههایش، وی را تصدیق نکردیم. من از وی از این شیوه سئوال کردم. وی گفت: در نزد ما یک سبکی برای نوشتن وجود دارد که به مجموع (جمعنویسی، بر روی هم نوشتن) شهرت دارد و آن همین چیزی است که اکنون دیدید. زمانیکه ما قصد نوشتن مطالب بسیاری را در زمان کمی داشته باشیم از این نوع خط استفاده میکنیم و اگر بخواهیم میتوانیم آن را به نوشته عادی و مبسوط تبدیل نمائیم.
این طریقه آن چیزی است که امروزه به شیوه «اختصارنویسی یا تندنویسی»(3) معروف است.
دلیل پنجم: مسلمانان صنعت چاپ را بسیار زود (در اوائل قرن دهم میلادی) از چینیها آموختند. به طوریکه اولین کتابی که به طبع رسید قرآن کریم بود که در ترکستان چاپ شد. (از کتاب «الرسائل العشو الرسول (صل الله علیه و آله و سلم)) (ده نامه از حضرت رسول (صل الله علیه و آله و سلم)- دکتر حمیدالله- چاپ طوغی).
کتابهای شرح حالنویسی، محقق را در بررسی و مطالعه زندگی محمدبن سلام از هر چیز دیگر مستغنی میسازد. ابن سلام یکی از اخباریون و راویان عصر خویش بود و در حدیث و زبان شناسی استاد بود. وی افق تازهای را در شناخت اخلاقیات و گرایشهای نویسنده از طریق دست نوشتههایش برای ما گشوده است. شیوهای که امروزه به عنوان یکی از ابزارهای نو در زمینههای مختلف پزشکی و شغلی و تکنولوژیکی کاربرد دارد.
خلاصه اینکه مسلمانان بسیار زود نسبت به این علم آگاهی پیدا کردند و جلودار آنها محمدبن سلام است و زبان عربی هم به عنوان مصدر و منشأ این کوشش و مطالعه علمی به شمار میآید.
آرزوی ما این است که امروزه دانشمندان و محققان توجه بیشتری به پیشرفت علم «دست نوشته» داشته باشند و این امر با مطالعه خط عربی ممکن میگردد، همچنانکه به خط عربی در زمینه فنی توجه شده است.
پینوشتها:
1- اداره طب کار بخش بهداشت- الجزایر
2- Phyisognomy
3- Stenography
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان، (1394) مجموعه مقالات کنگره بین المللی تاریخ پزشکی در اسلام و ایران، چاپ دوم.