طبق تعاریف سنتی، یک روز کاری بایستی حدود 8 ساعت طول بکشد. البته، در چهار گوشه دنیا این عدد صحیح نیست. در برخی بخشها، یک هفته متشکل از 40 ساعت خندهدار است. اما در حالی که تکنولوژی و کسبوکار رشد میکند، افراد بیشتر و بیشتری این سوال را مطرح میکنند: آیا واقعا نیازمند این حجم زیاد از کار هستیم؟ آیا یک هفته کاری 32 ساعته ممکن است؟ 30 ساعته چطور؟ آیا چنانچه وقت کمتری داشته باشیم، بازدهی ما بالاتر میرود؟
به نظر برخی اقتصاددانها، کاهش ساعات کاری به 30 ساعت در هفته میتواند کیفیت زندگی کارکنان و خانوادههایشان، روابط، دوستیها و جوامع را بهبود دهد. همچنین در کنار استراحتهای بیشتر، باعث کاهش آلودگی هوا به خاطر استفاده کمتر از خودروها میشود. این پژوهشگران میگویند که کارفرمایان بایستی پایه حقوق ساعتی را افزایش و در عوض ساعات کاری را کاهش دهند.
ساعات کاری کمتر میتوانند هم فشار را از کارکنان بردارد و هم مسئولیتهای اجتماعی والدین را آسانتر کند. ضمن اینکه میتواند نابرابریهای اجتماعی را کاهش دهد و نقش زن و مرد در اداره خانواده را متعادلتر کند.
مساله مهم دیگری که این پژوهشگران به آن اشاره دارند، نابرابری و شکاف فزاینده بین ثروتمندان و فقرا است. این شکاف، ننگی است بر پیشانی بشر امروز، اما در پشت این ننگ یک شکاف بزرگتر پنهان شده؛ فقرا برای ادامه زندگی مجبور هستند وقت بیشتری را به کار اختصاص دهند، حال آنکه ثروتمندان کنترل بیشتر بر وقت خود دارند و با آسانی بیشتری به فعالیتهای دلخواه خود میپردازند. پس شاید کاهش ساعات کار اجباری، بتواند لااقل از این نظر کیفیت زندگی مردمی که در سطح پایین یا متوسط جامعه حضور دارند را بهبود دهد.
فقر زمانی و فقر پولی اغلب همزمان گریبان مردم را میگیرند. نداشتن وقت برای سرکشی به خویشتن، میتواند به سلامت جسمی، ذهنی و روحی ما آسیب وارد کند و همین اثر منفی را نیز بر اطرافیانمان داشته باشد. شاید طبق نظر این پژوهشگران، مجبور نکردن مردم به ساعات کار متوالی و جدا از دیگران، اثری بهتر بر بازدهی آنها داشته باشد و آسیبهای اجتماعی را نیز کاهش دهد.