ماهان شبکه ایرانیان

پدر شهید حججی:

"محسن" خالصانه برای خدا کار کرد و خدا نیز به او عزت داد

پدر شهید محسن حججی تصریح کرد: شهید حججی نه رئیس جمهور بود، نه وزیر، نه وکیل و نه سردار سپاه بود ایشان یک بسیجی و سرباز مخلص امام زمان(عج) بود و خالصانه برای خدا کار کرد و نوکر امام حسین(ع) بود و خدا طوری به او عزت داد که همه مردم به وجودش افتحار می کنند و باعث سربلندی ما شد.

"محسن" خالصانه برای خدا کار کرد و خدا نیز به او عزت داد

به گزارش ایسنا، «محمدرضا حججی»، پدر شهید مدافع حرم پنجشنبه‌شب 23 آذرماه در یادواره شهدای مدافع حرم شهرستان رفسنجان اظهار کرد: از طرف خانواده‌های شهدا از مردم تشکر می‌کنم و خود را خادم خانواده‌های شهدا می‌دانم و این برای من باعث افتخار است.

وی اظهار کرد: خداوند با به تصویر کشیدن شهید حججی پیام‌های زیادی برای ما داشت و امام خامنه‌ای فرمودند «حجت خدا»، حجت یعنی پیام، پیامی که به جوانان ما داشت این بود که ای جوانان عزیز، فضاهای مجازی تبلیغات شوم و مسموم کشورهای بیگانه نمی‌تواند بر جوانان ایرانی تاثیر داشته باشد.

وی ادامه داد: خداوند شهیدی مانند محسن حججی که جوان دهه 70 و بزرگ شده دهه 90 بود انتخاب کرد که برای ما ثابت کند، می‌شود علیرغم همه این فضاهای مجازی و ... خوب زندگی کرد، طوری زندگی کرد که خدا عاشق انسان شود.

پدر شهید محسن حججی تصریح کرد: شهید حججی نه رئیس جمهور بود، نه وزیر، نه وکیل و نه سردار سپاه؛ ایشان یک بسیجی و سرباز مخلص امام زمان(عج) بود و خالصانه برای خدا کار کرد و نوکر امام حسین(ع) بود و خدا طوری به او عزت داد که همه مردم به وجودش افتخار می‌کنند و باعث سربلندیِ ما شد.

وی با ذکر خاطره‌ای از رفتن شهید حججی به سوریه اظهار کرد: ایشان در مرتبه دومی که به سوریه می‌رفت شهید شد، مرتبه اول دشمن در عملیات حلب تانک ایشان را با موشک می‌زند و دو دوستش در این درگیری شهید می‌شوند و ایشان مجروح می‌شوند و به ایران برمی گردد.

این پدر شهید ادامه داد: وقتی که محسن به ایران آمد، مانند کسی که چیزی در سوریه گم کرده باشد، همه فکرش رفتن به سوریه بود و یک سال سعی کردیم ایشان را نگه داریم، ولی سعی و تلاش می‌کرد برگردد.

وی عنوان کرد: تا اینکه به یکی از دوستانش قضیه شهید نشدنش در حلب را ذکر می‌کند، دوستش می گوید حتما جایی از کارت گیر است، بعد متوجه می‌شود وقتی می‌خواسته به سوریه برود مادرش خبر نداشته و واقعیت نیز همین بود که وقتی ایشان می‌خواست به سوریه برود، فقط من و همسرش از این قضیه مطلع بودیم.

پدر شهید محسن حججی ادامه داد: به مادرش التماس می‌کرد که رضایت دهد برود تا اینکه ما را به مشهد کنار حرم علی ابن موسی الرضا(ع) برد، شب قدر بود، نزدیک‌های سحر از مادرش خواهش کرد رضایت دهد سوریه برود و مادرش نیز رضایت داد، اما گفت که راضی نیستم شهید شوی؛ برو ان‌شاءالله به سلامت برگردی.

وی بیان کرد: از مشهد که برگشتیم، 15 روز بعد به سوریه رفت و به خانه ما که برای خداحافظی آمد خوشحال بود و ما هم از اینکه به آرزویش رسیده بود خوشحال بودیم. ظرف آب و قرآن برداشتیم که او را از زیر قرآن رد کنیم که گفت من در مشهد نذر کردم که اگر خواستم به سوریه بروم، پای پدر و مادرم را ببوسم و خم شد که پای من و مادر را بوسید.

وی ادامه داد: در این خداحافظی همه فهمیدیم که خداحافظی آخر است، به نوعی از او دل شستیم، به خواهرش گفت مثل حضرت زینب(س) با مادر برخورد کنید. به من نیز گفت مبادا به خاطر هدیه‌ای که به خدا دادی ناشکری کنی. و اگر خواستی گریه کنی، برای امام حسین(ع) گریه کن.

پدر شهید حججی در ادامه گفت: ما منتظر یک اتفاق بودیم، چون چهره محسن در زمانی که رفت چهره خاصی بود، تا اینکه 25 روز بعد در شبکه‌های مجازی تصویر اسارتش منتشر شد. وقتی پیگیری کردیم، ابتدا فرمانده‌اش منکر شد، اما وقتی اصرار کردیم فرمانده اسارتش را تایید کرد، همسر شهید نیز روی پیراهنش اتیکتی گذاشته بود که از روی این تیکت مطمئن شد.

وی افزود: فرمانده به ما گفت نگران نباشید، داعش معمولا وقتی تصویر اسیر را منتشر می کند که بخواهد با کسی مبادله شود، شما بروید و دعا کنید. من به آن فرمانده گفتم ایشان خودش می‌خواسته این راه را برود و شهید شود، لذا مواظب باشید در مبادله پول به کسی ندهید و این حرف را زدیم و برگشتیم.

وی در پایان گفت: آن یک روز تا شب مانند یک عمر برای ما گذشت و خیلی سخت بود، مادر و خواهرش شب هنگام سر قبر شهدای گمنام رفتند و مادر نذر می‌کند که پسرش شهید شود که دو ساعت بعد تصویر شهادت آقا محسن در شبکه‌های مجازی منتشر شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان