حقایق ساده و پایه آنهایی هستند که بسیار راحت فراموش می‌کنیم؛ مثل روی برگرداندن از خودمان؛ وقتی‌ ما قادر نباشیم به خود عشق بورزیم، چطور خواهیم توانست زندگی‌ را دوست داشته باشیم و با آن به خوبی کنار بیائیم؟ در چنین زمان‌هایی‌ ارتباط ما با درونمان و با دیگران قطع شده و نمی‌فهمیم که چه لحظاتی را از دست می‌‌دهیم.

در تعلیمات بودا، دو محور مطرح شده است. یکی‌ از آنها تمایلات حیوانی‌، طمع انسان، خشم و ترس است و دومی‌ نفرتی که فرد را از داشتن این احساسات دربر می‌‌گیرد و خود آگاه او را می‌‌آزارد. روانشناسان معتقدند که محور اول همیشه قابل کنترل نیست اما در مقابل، قضاوت‌ها و سرزنش کردن خود قابل کنترل است. یعنی‌ می‌‌توان به این تمایلات به نحوه دیگری پاسخ داد. لازمه این قدم، درک نهادینه بودن این احساسات یا غرایز در درون ما به شکل طبیعی و حیوانی‌ به منظور بقاست.

در اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که: اگر من قبول کنم مقصر هیچکدام این موارد من نیستم، چگونه می‌‌توانم فردی مسئولیت پذیر و قابل اتکا باشم؟

چیز‌هایی‌ که ما در مورد خود از آنها بیزاریم، تحت عنوان جبر‌های تاریخی‌ به سراغ ما آمده اند. به زبان ساده تر، به عنوان ابتدایی‌‌ترین عادات یا پاسخ‌های مغزی، از طریق ژن نسل های قبل به ما منتقل شده و در قالب تفکرات فرهنگی‌، شرطی شده اند. در واقع ما هیچکدام آنها را انتخاب نکرده ایم. تنها تجربیات ما در طول زندگی‌ است که می‌‌تواند مسیر پیشرفت یا پسرفت این غرایز را تعیین کند. از تربیت و نحوه برخورد والدین با ما گرفته تا هر تجربهٔ منفی‌ مانند تحقیر یا مورد تعارض قرار گرفتن، می‌‌تواند ما را بیشتر به سمت این بیزاری از خویشتن سوق دهد.

 

ایجاد خرد "تقصیر من نیست"

درست بر خلاف آنچه تصور می‌‌کنید، احتمال تکرار اشتباه زمانی‌ که خود را سرزنش می‌‌کنید و احساس گناه آن را به بیزاری از خود تبدیل می‌‌کنید، به مراتب بیشتر از زمانی‌ است که نسبت به طبیعت انسانی‌-حیوانی‌ خویش آگاه باشید و در عین قبول مسئولیت رفتار و اعمال خود، هرگز به دنبال قصور در خویشتن نگردید. چراکه هرچه قدر خود را سرزنش کنید و مقصر بدانید، سخت تر می‌‌توانید فراموش کنید یا ببخشید، بنابراین در چنگال یک تجربه ناخوشایند گیر می‌‌کنید که تکرار و اسارت را به دنبال خواهد داشت. 

ما آزادانه خلق شده ایم که به این زندگی‌ عشق بورزیم، به خود عشق بورزیم. زمانی‌ که از سرزنش کردن خود رها شوید، تازه شروع به مسئولیت پذیری می‌‌کنید، با دیدی بازتر مشکلات را تحلیل می‌‌کنید و به جای گیر افتادن در حلقه‌ای تکراری، و با دیدی بازتر به دنبال دلایل اتفاقات گشته نحوه متوقف کردن و مبارزه با تکرار آن را می‌‌آموزید.