همانقدر که از دید عموم، بی‌‌تفاوت یا بی‌ احساس بودن ناخوشایند است، حساس یا احساساتی بودن بیش از حد نیز قابل قبول نیست. جوامع هر دو دسته را خارج از نرم تلقی‌ می‌‌کنند. اما "فرد بسیار حساس" از لحاظ روانشناسی‌ چه معنایی دارد؟ تعریف علمی‌ آن چیست؟ تحقیقات ثابت کرده اند که حساس بودن، یک خصیصه ذاتی و مادر‌‌ زادیست و کمتر به موارد خارجی‌ یا اکتسابی مربوط می‌‌شود. حدود 70 درصد این دسته از افراد درونگرا محسوب می‌‌شوند و در کودکی خجالتی یا گوشه گیر بوده اند. در نتیجه پژوهشی گسترده، مقیاسی برای سنجش "پردازش مغز حساس" تعریف شد که 27 مورد معمول در این افراد را شامل می‌‌شود:

 

یک فرد حساس:

  • دنیای درونی غنی و پیچیده‌ای دارد.
  • به شدت تحت تاثیر موسیقی و هنر قرار می‌‌گیرد.
  • به سادگی‌ رنجور می‌‌شود.
  • تحت نظارت به سختی می‌‌تواند کاری انجام دهد.
  • به راحتی‌ شگفت زده می‌‌شود.
  • نسبت به درد، کافئین و گرسنگی بسیار حساس است.
  • با لامسه و احساسات فیزیکی‌ هماهنگ است.
  • به راحتی‌ متوجه تغییرات حسی می‌‌شود.

نمونه: زنی‌ جوان که در آزمایش‌ها در دسته بسیار حساس جای گرفته است.

"سالی‌ دوست دارد خود را در آغوش طبیعت رها کند. رنگ آبی‌ اقیانوس‌ها را متفاوت از هرکسی می‌‌بیند. وقتی‌ راه می‌‌رود حس می‌‌کند درختان کمی‌ خم شده اند تا با او صحبت کنند. دیدن قله کوه‌ها این حس را برایش ایجاد می‌‌کند که قدرتی‌ بسیار بالاتر از انسان وجود دارد."

"وقتی‌ وارد اتاقی شود، اولین کسیست که بوی‌های مختلف و صداهای پس زمینه را احساس می‌‌کند. وقتی‌ فیلم یا سریالی تماشا می‌‌کند، خود را در جلد تمام کاراکتر‌ها می‌‌تواند تصور کند و آنها را درک کند."

"معلمی بی‌ نظیر است. هرچند زمان‌هایی‌ که از طرف مدیر زیر نظر باشد، بدترین عملکرد خود را ارائه می‌‌دهد و مضطرب است. یه هفته قبل از شروع قاعدگی، درد و تغییرات داخلی‌ رحم را کاملا احساس می‌‌کند. در دوران پیش قاعدگی، بسیار تحریک پذیر است و مغز پر اغتشاش او اجازه تصمیم گیری‌های درست را نمی‌‌دهد."

"بسیار با وجدان است و به هر قیمتی می‌‌خواهد از اشتباه کردن بپرهیزد. همانقدر که نسبت به دیگر دیواری دفاعی دارد یا حرف آزار دهنده‌ای نشنود، به راحتی‌ تحت تاثیر قرار می‌‌گیرد و روحیه ا‌ش منقلب می‌‌شود."

 

همانقدری که تمام این مشخصات می‌‌توانند داشته‌هایی‌ مثبت محسوب شوند، در صورت تشدید، در دسته بیماری‌های روانی‌ نیز جای می‌‌گیرند. حساسیت بالای مغز این افراد، آستانه تحمل آنها را پایین می‌‌آورد و نسبت به صدا، نور یا بوی بسیار حساس می‌‌شوند. در مقابل، سطح درک و آگاهی‌ این افراد بسیار بیشتر است. این افراد همچنین بیش فعال محسوب می‌‌شوند که حساسیت آنها به کافئین، درد و گرسنگی را توجیه می‌‌کند. 

چطور بهترین و بیشترین بهره را از این نوع کارکرد مغزی ببریم؟

  • محرک‌های محیط اطراف را به حداقل برسانید. 
  • تنها بر روی یک کار تمرکز کنید و همزمان چند مورد را انجام ندهید.
  • از اختلال یا بی‌ قراری مغزی ایجاد شده در اثر احساسات منفی‌ و اضطراب جلوگیری کنید.
  • احساسات و افکار خود را روی کاغذ بیاورید تا نتوانند مغزتان را کدر کنند.
  • برای مقابله با حساسیت در برابر درد، تن آرامی یا ریلکسیشن را تمرین کنید.
  • از میزان خلاقیت بالای مغزتان استفاده کنید، بنویسید، نقّاشی کنید یا بسازید.
  • از احساس همدردی و همدلی بالای خود برای برقراری روابطی‌ محکم تر بهره ببرید.
  • هیچگاه از مغز حساس خود شرمزده نباشید.
  • در دوستی‌‌های نزدیک خود و راجع به حساس بودن مغزتان، روراست باشید و نقاط ضعف خود را بشناسید.