خداوند متعال، کتاب جاودان خود، قرآن را به نام ها و اوصاف متعددی خوانده است که هیچ یک از آنها مرادف دیگری نیست؛ بلکه هر یک جلوه ای از این کتاب را به نمایش می گذارد. هر نام یا وصفی از قرآن، در حقیقت، گواهی است بر کمال و دلیلی است بر جمالی از این کتاب آسمانی و نشانی از مرتبه ای از مراتب بی شمار آن.[1] بازشناسی نام ها و اوصاف قرآن کریم می تواند گوشه ای از ظرفیت مخازن بی پایان آن را آشکار کند و اهداف هدایتی و تربیتی تعالیم آن را نمایان سازد و به تَبَع، بر میزان شناخت و بهره مندی از آن بیفزاید. بدین رو، از دیرباز، بسیاری از مفسّران و قرآن پژوهان، موضوع «نام ها و اوصاف قرآن» را در کنار تفسیر قرآن و علوم قرآنی کاویده اند.[2] پژوهشگران قرآنی معاصر نیز در مقالات مستقلّ پرشماری، از نام ها و اوصاف قرآن کریم، سخن گفته اند.[3]
نام های قرآن
بسیاری از مفسّران و قرآن پژوهان، نام های بسیاری برای قرآن برشمرده اند، هر چند در شمار آنها با یکدیگر متفق نیستند: ابو الفتوح رازی (م 554 ق) حدود 43 نام[4] و فخرالدین رازی (م 606 ق) 32 نام[5] برشمرده است. قاضی ابوالمعالی شیذله (م 494 ق) 55 نام برشمرده که بدرالدین زرکشی (م 794 ق) و سیوطی (م 911 ق) هم آنها را نقل کرده و از وجه تسمیه آنها سخن گفته اند.[6] زرکشی از ابوالحسن علی بن احمد حرالی (م 637 ق) یاد کرده، می گوید: «او نگاشته مستقلّی در این موضوع داشته و بیش از نود نام برای قرآن برشمرده است».[7] ابن عربی (م 656 ق) نیز نام های بسیاری برای قرآن بر می شمارد.[8]
گروهی دیگر از قرآن پژوهان معتقدند که قرآن، یک تا پنج نام بیشتر ندارد و آنچه دیگران بر این افزوده اند، وصف قرآن است، نه نام آن. مثلًا کلمه «کریم» که با الهام از آیه «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ؛[9] آن، قرآنِ کریم است» از نام های قرآن به شمار آمده، وصف کلمه «قرآن» است و نمی توان آن را «نام» و «عَلَمِ» قرآن به حساب آورد. همچنین است کلمه «مبارک» که با استناد به آیه «وَ هذا ذِکرٌ مُبارَک أَنْزَلْناهُ؛[10] این، ذکر فرخنده ای است که فرو فرستادیم»، آن را از نام های قرآن، محسوب کرده اند.[11] بدین ترتیب، فرق ننهادن میان اسم و صفت، موجب شده است که گروه نخست، ده ها نام برای قرآن برشمارند.[12] گویا با چنین فرق نهادنی است که طبری (م 310 ق) تنها از چهار نام یاد می کند: «قرآن»، «کتاب»، «فرقان» و «ذکر».[13] شیخ طوسی (م 460 ق) و طبرسی (م 548 ق) نیز همین چهار نام را می آورند.[14]
آلوسی (م 1270 ق) تنها دو نام قرآن و فرقان را می پذیرد و بیان می کند که دیگر نام ها در حقیقت به همین دو بازمی گردند.[15] محمد بن عبدالرحیم نهاوندی (م 1330 ق) تصریح می کند که به ظاهر، جز «قرآن»، دیگر نام ها، صفت و لقب اند.[16] زرقانی (م 1367 ق) نیز جز پنج نام، نامی دیگر برای قرآن نمی شناسد.[17] و برخی پژوهشگران معاصر جز «قرآن»، دیگر نام ها را صفت می دانند.[18] اکنون نام هایی را که بیشتر منابع تفسیری و قرآنی در ذکر آنها همداستان اند، برشمرده، به اختصار، آنها را شرح می دهیم ضمن این که از صفات قرآن جز به اشارتی می گذریم. چنان که گذشت، بیشتر قرآن پژوهان، از چهار یا پنج نام یاد کرده اند:
1.قرآن
قرآن، مشهورترین نام کتاب آسمانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، و بلکه نام اصلی آن است. این کلمه هفتاد بار در قرآن آمده است که مراد از چهار مورد آن (آیات 17 و 18 قیامت و دو بار در آیه 78 اسرا) قرآن کریم نیست. درباره ریشه و معنای «قرآن» اختلاف بسیار است؛ از جمله آن که آیا مشتق است یا جامد، مصدر است یا وصف و...[19] بیشتر دانشمندان فریقین متفق اند که «قرآن»، کلمه ای عربی، مشتق، مهموز از ریشه «ق ر ء»، و مصدر با معنای وصف است[20] که به گونه «عَلَم منقول» تبدیل به نام کتاب آسمانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله شده است؛ اما آنان در معنای «قرآن» با یکدیگر اختلاف دارند؛ برخی قرآن را از «قرء» به معنای خواندن (تلاوت)[21] و برخی دیگر از همین ریشه به معنای گردآوردن می دانند (بدین معنا که در قرآن، حروف و آیات و سوره ها یکجا گرد آمده اند). ابن عطیه اندلسی،[22] ابوالفتوح رازی[23] و فخرالدین رازی[24] دو دیدگاه و نام صاحبان و استدلال آنها را معرفی و گزارش کرده اند.
برخی قرآن پژوهان پس از بررسی دیگر نام ها و اوصاف، تأکید کرده اند که جز قرآن نمی توان نام دیگری برای کتاب مسلمانان قائل شد؛[25] زیرا دیگر نام ها در حقیقت، وصف های قرآن اند.[26] شواهدی این قول را تقویت می کنند، از جمله آن که در آیات قرآن کریم، برای اشاره به وحی، همین واژه، بیشترین کاربرد را دارد. در غالب روایات نیز از همین کلمه برای اشاره به قرآن استفاده شده است.
2.فُرقان
فُرقان، مصدر با معنای اسم فاعل، از ریشه «ف ر ق» است. این مادّه به معنای جدایی انداختن میان دو چیز است.[27] قرآن را از آن رو «فرقان» گویند که میان حق و باطل و درستی و نادرستی جدایی می افکند.[28] کلمه «فرقان» برای اشاره به این ویژگی قرآن، از «فرق» بلیغ تر است؛ زیرا برای جدایی انداختن میان حق و باطل به کار می رود.[29] لیکن در دو حدیثی که در متن آمد، دو وجه دیگر در تبیین این نام ذکر شده است:
وجه اوّل: قرآن از آن رو «فرقان» نامیده شده که آیات و سوره های آن، متفرّق (جدا از هم) نازل شده اند، بر خلاف دیگر کتب آسمانی که یکباره و دفعی نازل گشته اند.[30]
وجه دوم: مقصود از قرآن، همه کتاب خدا (اعم از محکم و متشابه) و مقصود از فرقان، آیات محکم اند که عمل کردن به آنها واجب است.[31]
شایان ذکر است که منافاتی میان سه وجه یاد شده، وجود ندارد. بنابر این، همه این وجوه می توانند در این نام گذاری مورد توجّه باشند.
قرآن کریم در هفت آیه از «فرقان» یاد کرده است[32] که تنها در دو آیه، مراد، قرآن کریم است.[33] در بسیاری از روایات نام «فرقان» برای قرآن به کار رفته است، بویژه هر گاه از قرآن در کنار دیگر کتب آسمانی یاد شده است.[34]
3.کتاب
کتاب، مصدر با معنای اسم مفعول، از ریشه «ک ت ب» است. لغت شناسان قدیم، این مادّه را به ضمیمه کردن و جمعِ (به هم آوردن/ گردآوردن) دو یا چند چیز، نوشتن، واجب کردن، دوختن[35] و نظایر اینها معنا کرده اند؛ اما برخی لغت شناسان معاصر، معنای اصلی این کلمه را تقریر و تثبیت خارجی چیزی می دانند که قصد شده، ولی صورت خارجی پیدا نکرده است. تقریر و تثبیت، گاه با جمع کردنْ صورت می پذیرد و گاه با نوشتن، واجب کردن و نظایر اینها. بدین ترتیب، معانی یاد شده، همگی از مصادیق یک معنایند[36] و کتاب را از آن رو بدین نام نامیده اند که معانی، کلمات و مقاصد غیر مکتوب را در خود ثبت و ضبط و جمع می کند.
برخی قرآن پژوهان در وجه تسمیه قرآن به «کتاب» گفته اند: قرآن کریم به گونه ای خاص و رسا، جامع انواع آیات، احکام، قصص، اخبار و علوم است و این با معنای لغوی «کتاب» (جمع) متناسب است و این کلمه با کلمه «قرآن» که در آن نیز معنای «جمع» موجود است، تلاقی معنایی دارد؛ اما کلمه قرآن به جامعیت وحی محمدی صلی الله علیه و آله نسبت به کتب انبیای پیشین یا علوم اشاره دارد و کلمه «کتاب» به جامعیت کتاب الهی نسبت به آیات، احکام، قصص، اخبار و علوم. «کتاب» به صورت های مختلف مانند معرّف به الف و لام تعریف، نکره، موصوف، مضافٌ الیه، و جمع بیش از 250 بار در قرآن و بیش از این در روایات اسلامی آمده است و پس از واژه «قرآن» بیشترین کاربرد را برای اشاره به قرآن دارد.
بسیاری از مفسران، «کتاب» را در شمار اسامی اصلی قرآن کریم آورده اند؛[37] لیکن هر جا در قرآن یا حدیث از این کلمه برای اشاره به قرآن استفاده شده، قرینه مقالی یا مقامی در میان بوده است. از این روست که در شماری از آیات، مراد از «کتاب»، قرآن نیست؛ بلکه کتاب های آسمانی دیگر یا معانی دیگری مراد است.[38]
4.ذکر
این کلمه، مصدر از مادّه «ذ ک ر» است و در فرهنگ های لغت به معانی مختلفی مانند یادکرد (قلبی یا زبانی)، شرف و بزرگواری آمده است؛[39] اما معنای اصلی مادّه «ذک ر»، تذکر (در برابر غفلت و فراموشی) است.[40] و هرگاه مراد از آن قرآن کریم باشد، به معنای «مذکر» (به یاد آورنده) است. قرآن کریم بیش از شصت بار این کلمه را به کار برده است[41] که [42]در بیش از بیست مورد آن، مراد، قرآن کریم است.
در احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام نیز گاه کلمه «ذکر» برای اشاره به قرآن آمده است، چنان که امام صادق علیه السلام درباره آیه 44 سوره زخرف فرمودند: «الذّکرُ القرآنُ؛ ذکر، قرآن است».[43]
5.مُصحَف
مصحف، صیغه اسم مفعول (باب افعال) از ریشه «ص ح ف» و در لغت به معنای مجموعه ای از ورق هاست که به صورت یکجا گرد آمده باشند.[44] این کلمه در قرآن نیامده، ولی کلمه «صُحُف» (جمعِ صحیفه: پوست یا کاغذ که بر آن می نوشته اند[45]) از همین ریشه، در هشت آیه قرآن آمده است[46] و از میان آنها، تنها آیه دوم سوره بینه به روشنی به قرآن اشاره دارد: «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً.[47] فرستاده ای است از سوی خداوند که صحیفه های پاک را تلاوت می کند».
برخی معتقدند که نخستین نام قرآن، «مصحف» بوده و نقل می کنند که مسلمانان پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله چون خواستند که نامی برای کتاب خود برگزینند، از میان پیشنهادهای مختلف، کلمه «مصحف» را برگزیدند و پیش از آن مسلمانان نامی برای کتاب خود نداشتند.[48] عرب پیش از این نیز با کلمه مصحف آشنا بود و به اشعار جاهلیت، «مَصاحِف» می گفت.[49]
با این حال، به نظر می رسد کلمه مصحف را به «مجموعه نوشته شده آیات و سوره ها» می گفته اند که پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله پدید آمد و مسلمانان آنها را در چارچوب کتاب (بین الدفّتَین) نگاشتند؛[50] اما آن وحی که به عنوان واپسین کتاب آسمانی بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل می شد، «قرآن» نام داشت. در حقیقت، وجود مادّی و کتبی قرآن را «مصحف» گویند و گواه این مدّعا روایاتی است که «قرائت قرآن از روی مصحف» را مایه افزایش نور چشم،[51] یا نگریستن بدان را عبادت[52] می دانند. اوصاف قرآن کریم، توقیفی نیستند. غنا و جامعیت قرآن، بی شماری اوصاف کمال و جمال این کتاب آسمانی را ایجاب می کند و از این رو می توان آن را به هر وصفی که ما را به گوشه ای از این کمال و جمال، راه می نماید، ستود. بخشی از این اوصاف، همانهاست که به نقل از قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام ذکر شده است.
پی نوشت ها
[1] ر. ک: تفسیر ملاصدرا: ج 6 ص 23.
[2] برای نمونه، ر. ک: التبیان فی تفسیر القرآن: ج 1 ص 17؛ تفسیر الطبری: ج 1 ص 64؛ مجمع البیان ج 1 ص 41؛ البرهان فی علوم القرآن: ج 1 ص 273؛ الإتقان فی علوم القرآن: ج 1 ص 41؛ المحرر الوجیز: ج 1 ص 56؛ تفسیر الفخر الرازی: ج 2 ص 14؛ کشف الظنون: ج 1 ص 89؛ الذریعة: ج 17 ص 233.
[3] ر. ک: «نام های قرآن»، علی حجتی کرمانی، مکتب اسلام، سال 6، شماره 13؛ تاریخ قرآن، محمود رامیار؛ «نام ها و صفات قرآن از نگاه کتاب و سنت»، محمد احسانی فر، حدیث اندیشه، شماره دوم، پاییز و زمستان 85؛ «اسامی و عناوین قرآن کریم»، سید محمد باقر حجتی، میراث جاودان، سال 3، شماره 3 و 4؛ «اهمیت و تاریخچه پژوهش در باره صفات قرآن و نام های آن»، ابوالقاسم عینی پور، بینات، سال 2، شماره 5.
[4] روض الجنان: ج 1 ص 7.
[5] تفسیر الفخر الرازی: ج 2 ص 14- 18.
[6] البرهان فی علوم القرآن: ج 1 ص 276- 282؛ الإتقان فی علوم القرآن: ج 1 ص 141- 147.
[7] البرهان فی علوم القرآن: ج 1 ص 273.
[8] رحمة من الرحمن: ج 1 ص 8 و 10.
[9] واقعه: آیه 77.
[10] انبیا: آیه 50.
[11] التسهیل لعلوم التنزیل: ج 1 ص 5.
[12] این نکته را نیز نباید فرو گذاشت که برای برخی پژوهشگران «تعداد اسمای قرآن» به عنوان یک مسئله مطرح نبوده و از این رو اساساً در پی به دست دادنِ معیار و ملاک برای آن و استقصای کامل نام های قرآن نبوده اند.
[13] تفسیر الطبری: ج 1 ص 64.
[14] التبیان فی تفسیر القرآن: ج 1 ص 18؛ مجمع البیان: ج 1 ص 41؛ المحرر الوجیز: ج 1 ص 56.
[15] روح المعانی: ج 1 ص 9.
[16] نفحات الرحمن: ج 1 ص 59- 60.
[17] مناهل العرفان: ج 1 ص 14- 15.
[18] ر. ک: «اسامی و عناوین قرآن کریم»، سید محمد باقر حجتی، میراث جاودان، سال 4، شماره 1، ص 19.
[19] برای آگاهی از تفصیل دیدگاه ها و ادله آنها، ر. ک: البرهان فی علوم القرآن: ج 1 ص 277 و 278؛ علوم القرآن عند المفسرین: ج 1 ص 40- 41؛ الإتقان فی علوم القرآن: ج 1 ص 144.
[20] برای نمونه ر. ک: تفسیر الطبری: ج 1 ص 64؛ «اسامی و عناوین قرآن کریم»، سید محمد باقر حجتی، میراث جاودان: سال 4، شماره 1، ص 19.
[21] تفسیر الطبری: ج 1 ص 64؛ تفسیر الثعالبی: ج 1 ص 150- 151.
[22] المحرر الوجیز: ج 1 ص 56.
[23] روض الجنان: ج 1 ص 8.
[24] تفسیر الفخر الرازی: ج 2 ص 213؛ التبیان فی تفسیر القرآن: ج 1 ص 17- 18.
[25] ر. ک: «تحلیلی در باره اسامی و عناوین قرآن کریم»، سید محمد باقر حجتی، سخنرانی ها و مقالات: مجموعه 1، ص 167.
[26] التسهیل لعلوم التنزیل: ج 1 ص 5.
[27] مفردات ألفاظ القرآن: ج 2 ص 378؛ لسان العرب: ج 10 ص 299- 300؛ العین: ج 5 ص 149 ماده «فرق».
[28] تفسیر الفخر الرازی: ج 2 ص 378؛ روض الجنان: ج 1 ص 10؛ تفسیر البیضاوی: ج 4 ص 205.
[29] مفردات الفاظ القرآن: ج 2 ص 378 ماده «فرق».
[30] ر. ک: ص 14 ح 2.
[31] ر. ک: ص 14 ح 3.
[32] بقره: آیه 53 و 185؛ آل عمران: آیه 4؛ انفال: آیه 41 و 29؛ انبیا: آیه 48؛ فرقان: آیه 1.
[33] آل عمران: آیه 4؛ فرقان: آیه 1.
[34] ر. ک: الخصال: ص 457؛ علل الشرائع: ج 1 ص 161؛ کتاب من لایحضره الفقیه: ج 4 ص 177؛ مسند ابن حنبل: ج 2 ص 357 و 413؛ سنن الترمذی: ج 4 ص 231.
[35] العین: ج 5 ص 341؛ مفردات الفاظ القرآن: ج 1 ص 423؛ لسان العرب: ج 1 ص 698؛ مجمع البحرین: ج 2 ص 152 ماده «کتب».
[36] ر. ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ج 10 ص 21 ماده «کتب».
[37] تفسیر الطبری: ج 1 ص 64؛ التبیان فی تفسیر القرآن: ج 1 ص 17؛ تفسیر الفخر الرازی: ج 2 ص 14.
[38] برای نمونه ر. ک: مریم: آیه 30.ر. ک: معالم المدرستین: ج 2 ص 13- 14.
[39] العین: ج 5 ص 346؛ مفردات الفاظ القرآن: ص 328؛ القاموس المحیط و القابوس الوسیط: ج 2 ص 1071- 1072 ماده «ذکر».
[40] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ج 3 ص 318 ماده «ذکر».
[41] ر. ک: المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم: ص 347- 348.
[42] «اسامی و عناوین قرآن کریم»، سید محمد باقر حجتی، میراث جاودان: سال 3، شماره 3 و 4، ص 24.
[43] ر. ک: الکافی: ج 1 ص 211 ح 5.
[44] ر. ک: العین: ج 3 ص 120؛ لسان العرب: ج 9 ص 186 ماده «صحف».
[45] المصباح المنیر: ص 334، الصحاح: ج 4 ص 1384 ماده «صحف».
[46] المعجم المفهرس: ص 403.
[47] بینه: آیه 2.
[48] البرهان فی علوم القرآن: ج 1 ص 281- 282؛ الإتقان فی علوم القرآن: ج 1، ص 51، 185 و 205 (نوع 17)؛ غرائب القرآن: ج 1 ص 29؛ معالم المدرستین: ج 2 ص 14. نیز، ر. ک: تاریخ قرآن، محمود رامیار: ص 10- 11.
[49] ر. ک: تاریخ الطبری: ج 2 ص 500؛ تاریخ قرآن، محمود رامیار: ص 10.
[50] ر. ک: «نام های قرآن»، علی حجتی کرمانی، مکتب اسلام: سال 6، شماره 13، ص 421.
[51] الکافی: ج 2 ص 613.
[52] همان: ص 614.