ابزارهای معرفت از نگاه قرآن کریم

هر چند در قرآن و احادیث اسلامی مطلبی با عنوان راه ها یا منابع و یا ابزار شناخت مطرح نشده است، ولی مسایلی که در زمینه شناخت ها و ادارکات انسان در قرآن و حدیث آمده است، به طور روشن، دیدگاه قرآن را در این مورد مشخص می نماید.

هر چند در قرآن و احادیث اسلامی مطلبی با عنوان راه ها یا منابع و یا ابزار شناخت مطرح نشده است، ولی مسایلی که در زمینه شناخت ها و ادارکات انسان در قرآن و حدیث آمده است، به طور روشن، دیدگاه قرآن را در این مورد مشخص می نماید.

شناخت های حسّی و عقلی در قرآن

منابع حس و عقل و نقش آنها در ادارکات و معارف و آگاهی های انسان، در آیه 78 سوره نحل، به وضوح، مطرح شده است: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکمْ لا تَعْلَمُونَ شَیئاً وَ جَعَلَ لَکمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ. خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج ساخت در حالی که هیچ نمی دانستید، و برای شما گوش و چشم و عقل آفرید، شاید که قدردانی کنید».

از این بیان قرآن کریم معلوم می شود که از نظر این کتاب آسمانی، انسان در هنگام تولد، عاری از هر گونه معرفت و شناختی که بعدها در این جهان تحصیل می کند، پا به عرصه وجود می گذارد، ولی آفریدگار هستی ابزارهایی به او عنایت کرده است که با به کار گرفتن آنها، به تدریج شناخت و آگاهی کسب می کند. این ابزارها عبارت است از: گوش، چشم و فؤاد. چشم و گوش ابزارهای  شناخت های حسی، و فؤاد ابزار شناخت های عقلی است. بنا بر این، از دیدگاه قرآن کریم، حس و عقل، هر دو، در شناخت حقایق هستی نقشی بنیادی دارند.

آیه مذکور دو مطلب اساسی را در مورد شناخت شناسی مطرح کرده است:

یکی این که انسان پیش از تولد هیچ یک از شناخت های حصولی پس از تولد را ندارد.

دومین مسئله ای که در آیه مورد بحث مطرح شده است، مسئله ابزار شناخت است که تحت عنوان «سمع» و «ابصار» و «افئده» آمده است. «سمع» به معنای گوش، و «ابصار» جمع «بصر» به معنای چشم ها، و «افئده» جمع «فواد» به معنای مرکز تفکر و اندیشه است.

بنا بر این، از دیدگاه قرآن کریم، هم حس و هم عقل در کسب معلومات و شناخت های انسان نقش بنیادی و تعیین کننده دارند.

چند نکته

نکته اول در مورد معنای کلمه «فؤاد» است. در المنجد کلمه «فؤاد» چنین معنا شده است: الفؤاد، جمع أفئدة: القلب، و ربما اطلق علی العقل.[1] فؤاد جمع آن افئده، به معنای قلب است و در برخی از موارد به معنای عقل می آید. بنا بر این کلمه فؤاد، هم در معنای قلب به کار می رود و هم در معنای عقل.

نکته قابل توجه این است که در آیه مورد بحث (آیه 78 سوره نحل) به قرینه صدر آیه «لا تَعْلَمُونَ شَیئاً» کلمه فؤاد در مورد مرکز تعقل و تعلم به کار رفته است.

نکته دوم این که قرآن کریم در آیه مذکور تنها دو حس از حواس پنجگانه را نام برده است و اشاره ای به نقش سایر حواس در معلومات انسان نکرده است؛ به این دلیل که اکثر قریب به اتفاقِ معارف و شناخت های انسان از راه چشم و گوش حاصل می شود و شناخت هایی که از راه سایر حواس به ذهن منتقل می شود، از چند شناخت بسیار اندک و محدود تجاوز نمی کند. شما هم اکنون می توانید به بایگانی ذهن خود مراجعه کنید و معلوماتی را که از راه چشم و گوش به این بایگانی وارد شده، با شناخت هایی که از طریق سایر حواس به دست آمده است مقایسه کنید؛ خواهید دید که معلومات سمعی و بصری، قابل شماره نیست، در حالی که معلومات سایر حواس، محدود می شود به شناخت چند مزه و چند بو و شناخت سرما و گرما و نرمی و زبری.

سومین نکته در آیه مورد بحث، تقدم ذکر حسّ شنوایی بر حسّ بینایی است. راستی چرا فرموده است: «جعل لکم السمع و الأبصار و نفرمود: «جعل لکم البصر و الأسماع»؟ این تقدم، احتمالًا از آن جهت است که نقش حس شنوایی در شناخت بیش از نقش حس بینایی است. و به همین دلیل، ممکن است که کسی فاقد بینایی باشد و به مرتبه والایی از علم و دانش برسد، کما این که در میان فلاسفه و دانشمندان بزرگ جهان، افراد بسیاری یافت می شوند که کور بوده اند؛ ولی کسی را نمی توان یافت که مادرزاد کر باشد و دانشمند شود. این، نشان می دهد که نقش حس شنوایی در تولید شناخت بیش از حس بینایی است.

علاوه بر آیه 78 سوره نحل که در آن، منبع عقل به عنوان یکی از منابع شناخت مطرح شده است و شرح آن گذشت، دو دسته دیگر از آیات و احادیث اسلامی، منبع بودن عقل برای شناخت را تأیید می کند:

دسته اوّل، آیات و احادیثی که مردم را به تعقل، تدبر، تفکر و تفقُّه دعوت می کند. این آیات و احادیث دلالت بر این دارد که در وجود انسان جایگاهی برای اندیشه کردن و شناخت حقایق وجود دارد و این منبع از دیدگاه اسلام معتبر است.

دسته دوم، آیات و احادیثی که اصول یا فروع دین را به صورت برهانی و استدلالی مطرح کرده است. این آیات و احادیث نیز منبع بودن عقل را برای شناخت و اعتبار آن را تأیید می کند. و چون این آیات و احادیث بسیار است و مطرح کردن آنها در این جا ضرورتی ندارد، از نقل و شرح آنها صرف نظر می کنیم. علاقه مندان می توانند در این زمینه به جلدهای نهم و دهم بحارالأنوار (110 جلدی) مراجعه نمایند.

شناخت های قلبی در قرآن

تا این جا نقش حس و عقل را در زمینه شناخت، از نظر قرآن کریم، اجمالا توضیح دادیم. اکنون می خواهیم نقش قلب را در تولید شناخت های قلبی، از دیدگاه این کتاب آسمانی و احادیث اسلامی، مورد بررسی قرار دهیم. به این منظور، ابتدا باید دید کلمه قلب در قرآن در چه معنایی به کار رفته است.

پیش تر توضیح داده شد که واژه قلب سه معنا دارد: تلمبه خانه خون، مرکز فکر و اندیشه، مرکز شناخت های غیر عقلی و غیر حسی؛ و این که در مباحث شناخت شناسی هرگاه قلب به عنوان یکی از منابع شناخت در کنار منبع عقل مطرح شود، مقصود از آن، معنای سوم، یعنی مرکز شناخت های غیر عقلی و غیر حسی است.

معنای قلب در قرآن

با مطالعه و بررسی دقیق مواردی که قرآن کریم کلمه قلب را به کار برده است، مشخص می شود که قرآن این کلمه را در معنای اول یعنی تلمبه خانه خون، هرگز به کار نبرده است، بلکه گاهی در معنای دوم و گاه در معنای سوم و گاه در معنایی اعم از معنای دوم و سوم، استعمال کرده است. نخستین معنای قلب در قرآن، مترادف با معنای «عقل» است؛ یعنی مرکز تعقل و فکر و اندیشه، مانند: «إِنَّ فِی ذلِک لَذِکری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ.[2]

به راستی که در آنچه ذکر شد، یادآوری است برای کسی که دارای عقل و اندیشه باشد». امام کاظم علیه السلام، نیز کلمه «قلب» در این آیه را به «عقل» تفسیر نموده اند.[3] دومین معنای قلب در قرآن کریم، همان معنایی است که در مبحث شناخت شناسی از این کلمه قصد می شود، یعنی مرکز شناخت های غیر حسّی و غیر عقلی، مانند: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ* عَلی قَلْبِک.[4] قرآن را جبرئیل امین بر «قلب» تو نازل کرد».

قرآن، بر مرکز تفکر و تدبّر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل نشده است؛ یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله به وسیله تعقّل و تفکر به قرآن نرسیده و با نیروی عقل، حقایق قرآنی را تحصیل نکرده است؛ بلکه مرکز شناخت های غیر حسّی و غیر عقلی آن حضرت، این حقایق را از فرشته وحی، دریافت کرده است.

استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می فرماید:

قرآن، آن جا که از وحی سخن می گوید، هیچ سخنی از عقل به میان نمی آورد؛ بلکه تنها سر و کارش با قلب پیامبر است. معنای این سخن آن است که قرآن به نیروی عقل و با استدلال عقلانی برای پیامبر حاصل نگردید، بلکه این قلب پیغمبر بود که به حالتی غیر قابل تصور برای ما رسید و در آن حالت، استعداد درک و شهود آن حقایق متعالی را پیدا کرد. آیات سوره نجم و سوره تکویر کیفیت این ارتباط را تا حدودی بیان می کند.[5] سومین معنای قلب در قرآن عبارت از «حقیقت انسان یعنی نفس و روح او» است و این معنی منطبق است با آنچه ابن اثیر در کتاب النهایة در معنای کلمه قلب ذکر کرده است. او می گوید: «قلب کل شی ء لبه و خالصه[6]

یعنی قلب هر چیز عبارت است از مغز و خالص او. و از آن جا که حقیقت انسان، و لُب و مغز و خالص آدمی، همان نفس و روح اوست، به نفس و روح، «قلب» اطلاق می شود.

قرآن کریم در آیاتی قلب را در معنی روح استعمال کرده است، مانند:... «وَ لکنْ یؤاخِذُکمْ بِما کسَبَتْ قُلُوبُکمْ.[7]

خداوند شما را به سبب و براساس آنچه قلب هایتان کسب کرده است مؤاخذه می کند». «وَ مَنْ یکتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ.[8] کسی که شهادت را کتمان کند، قلب او گناهکار است». «مَنْ خَشِی الرَّحْمنَ بِالْغَیبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ.[9] کسی که از خداوند بترسد و با قلبی توبه کار [به صحنه قیامت ] بیاید [مورد عنایت الهی قرار خواهد گرفت ]». «إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.[10] غیر از کسی که با قلب سالم [در قیامت ] به پیشگاه خداوند بیاید [چیزی از مال و فرزندان به حال آدمی سودمند نخواهد بود]».

در این آیات و نظایر آنها کلمه قلب در مورد حقیقت انسان و نفس و روح او به کار رفته است؛ زیرا اکتساب نیکی و بدی در آیه اول، ارتکاب گناه در آیه دوم، توبه و انابه در آیه سوم و سلامتی در آیه چهارم، مربوط به حقیقت انسان و نفس و روح اوست.

منبع اصلی همه شناخت ها

نکته بسیار دقیق و مهم در مورد معنای سوم قلب این است که با مراجعه به احادیث اسلامی مشخص می شود که قلب، به معنای روح، مصدر و منبع اصلی همه شعورها و شناخت ها و آگاهیها و احساسات انسان است، و منابع سه گانه شناخت دریچه هایی است که روح از طریق آنها با جهان هستی ارتباط برقرار می کند.

در حقیقت وقتی که قلب در معنای اول (مرکز شناخت های عقلی، اندیشه و تفکر) یا در معنای دوم (مرکز شناخت های غیر حسی و غیر عقلی) به کار می رود، در بعدی از ابعاد خود، یا دریچه ای از دریچه های خود، یا ابزاری از ابزارهای خود، و یا مرتبه ای از مراتب خود به کار رفته است.

استاد شهید مطهری در این باره می فرماید:

انسان در عین این که موجودی واحد است، صدها و هزارها بعد وجودی دارد. «من» انسانی عبارت است از مجموعه بسیاری از اندیشه ها، آرزوها، ترس ها، امیدها، عشق ها و... همه اینها در حکم رودها و نهرهایی هستند که همه در یک مرکز به هم می پیوندند. خود این مرکز دریایی عمیق و ژرف است که هنوز هیچ بشر آگاهی، ادّعا نکرده که از اعماق این دریا اطلاع پیدا کرده است. فلاسفه و عرفا و روانشناسان، هر یک به سهم خود، به غور در این دریا پرداخته اند و هر یک تا حدودی به کشف رازهای آن موفق شده اند؛ اما شاید عرفا در این زمینه موفق تر از دیگران بوده اند. آنچه را قرآن دل می نامد عبارت است از واقعیت خود آن دریا که همه آنچه را که ما روح ظاهر می نامیم، رشته ها و رودهایی است که به این دریا می پیوندد. حتی خود عقل نیز یکی از رودهایی است که به این دریا متصل می شود.[11] امیر المؤمنین علیه السلام در سخنی بسیار دقیق و لطیف رابطه آن رود را با این دریا چنین تبیین می فرماید: القَلبُ مُصحَفُ الفِکرِ.[12] قلب محل بایگانی محصولات فکر و اندیشه است.

و در سخنی دیگر رابطه دریچه های شناخت های حسی را با چشمه اصلی معرفت این طور توضیح می دهند:

القَلبُ ینبُوعُ الحِکمَةِ، وَ الاذُنُ مَغِیضُها.[13] «ینبوع» به معنای چشمه و «مغیض» به معنای محلی است که آب در آن جمع می شود و در زمین فرو می رود. بنا بر این معنای حدیث این است:

 «قلب» چشمه جوشان حکمت و گوش (حس شنوایی) محل و مدخلی است که چشمه قلب از آن تغذیه می شود. در حدیث دیگری از امام نقل شده است که: العُیونُ طَلائِعُ القُلُوبِ.[14] دیده ها جاسوسان قلب هایند.

یعنی حس بینایی ابزاری است برای قلب، و قلب به وسیله آن اطلاعات لازم را کسب می کند.

پی نوشت ها 

[1] المنجد فی اللغة: ص 566.

[2] ق: آیه 37.

[3] الکافی: ج 1 ص 16 ح 12.

[4] شعرا: آیه 193 و 194.

[5] آشنایی با قرآن: ص 60.

[6] النهایة: ج 4 ص 76.

[7] بقره: آیه 225.

[8] همان: آیه 283.

[9] ق: آیه 33.

[10] شعرا: آیه 89.

[11] آشنایى با قرآن: ص 60.

[12] غرر الحکم: ح 1087.

[13] همان: ح 2046.

[14] همان: ح 405.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر