ماهان شبکه ایرانیان

الارشاد و تاریخ نگاری زندگانی ائمه (۲)

نقد محتوایی دقت در محتوای کتاب «الارشاد» و مقایسه آن با برخی از کتب دیگر شیخ مفید، به ویژه کتب کلامی وی، این نکته را آشکار می کند که شیخ رحمه الله در این کتاب علی رغم مخالفت های سنگین خود با اخباریان و نیز بر خلاف مبنای خود در رد حجیت خبر واحد، در موارد فراوانی با استناد به اخبار واحد ضعیف ـ که البته شیخ آنها را با عناوینی همچون مشهو ...

الارشاد و تاریخ نگاری زندگانی ائمه (2)
نقد محتوایی
دقت در محتوای کتاب «الارشاد» و مقایسه آن با برخی از کتب دیگر شیخ مفید، به ویژه کتب کلامی وی، این نکته را آشکار می کند که شیخ رحمه الله در این کتاب علی رغم مخالفت های سنگین خود با اخباریان و نیز بر خلاف مبنای خود در رد حجیت خبر واحد، در موارد فراوانی با استناد به اخبار واحد ضعیف ـ که البته شیخ آنها را با عناوینی همچون مشهور، مورد اجماع و مورد توافق مخالف و موافق می ستایدـ در حقیقت همان مشی اخباری گری را در پیش گرفته و از این رو، کتاب او دچار مشکلاتی شده است که برخی از آنها با توجه به شخصیت شیخ رحمه الله و آرا و نیز دقت نظر او، کاملاً عجیب می نماید. این نکته می تواند مقدار نفوذ آرای اخباری و نیز مشی آنها را در جوامع مختلف امامی و حتی در میان عقل گرایانی همچون شیخ مفید روشن سازد. برخی از این مشکلات به گونه ای است که محقق منصف را متمایل به آن می سازد که به جهت حفظ حرمت و شخصیت شیخ، انتساب بخش هایی از این کتاب به وی را به دیده شک بنگرد. از اینگونه مشکلات می توان نقل بدون تأمل از برخی از بزرگان مکتب اخباری را شاهد آورد که باعث شده اشتباهات آنان نیز به درون «الارشاد» راه یابد؛ برای مثال در سلسله احادیث لوح که در آنها نام های ائمه(ع) ذکر شده، به نقل از کلینی خبری را ذکر می کند که در آن، نام سه محمد و سه علی در میان ائمه علیهم السلام ذکر شده است (مفید، 1380، ص 676. «... عن ابی جعفر(ع) عن جابربن عبدالله الانصاری قال دخلت علی فاطمه بنت رسول الله(ص) و بین یدیها لوح فیه اسماء الاوصیاء و الائمه من ولدها فعددت اثنی عشر اسماً آخرهم القائم من ولد فاطمه ثلاثه منهم محمد و ثلاثه منهم علی»)؛(1) در حالی که واضح است که نام چهار تن از ائمه، علی (امام علی، امام سجاد، امام رضا و امام هادی(ع)) است. به نظر می رسد این اشتباه از ابوالجارود زیدی (150 یا 160 ق) که در سند واقع شده ناشی شده است؛ به ویژه با توجه به آنکه در زمان وی، هنوز تعداد ائمه(ع) کامل نشده بود تا او بتواند به طور صحیح اسامی آنها را ذکر کند.
از دیگر اشکالات کتاب، تناقض های درونی یا تناقض نماهایی است که گاهی در آن به چشم می خورد؛ برای مثال هنگام ذکر جریانات سقیفه، با ذکر روایتی بدون سند، سخن از بیعت «طلقاء» با ابوبکر به میان می آورد؛ در حالی که چند سطر بعد، مخالفت ابوسفیان (از رؤسای طلقاء) با سقیفه نشینان و سعی او در تحریک امام علی(ع) در مخالفت با ابوبکر را ذکر می کند.(2)
علاوه بر آنکه از جهت تاریخی، این نکته مسلم است که طلقاء هیچ نقشی در سقیفه نداشته اند و بلکه در مراحل اولیه با آن مخالفت بودند و ذکر این روایت، با توجه به تناقضات درونی آن تنها می تواند از ناآگاهی جاعل روایات سرچشمه بگیرد که شیخ رحمه الله علی رغم تسلط تاریخی خود، متذکر این اشتباه نشده است.
از دیگر موارد این تناقض نماها، می توانیم تناقض در نامگذاری ها را شاهد بیاوریم. در روایتی ضعیف که شیخ خواسته است آن را به عنوان معجزه نقل کند، امام کاظم(ع) در حالی که هنوز طفلی در گهواره است، از یکی از یاران پدرش به نام یعقوب السراج می خواهد نام دختر تازه متولد شده خود را عوض کند؛ زیرا نام وی را حمیراء (از القاب عایشه) گذاشته بود، و در این روایت از قول امام(ع) این نام مبغوض خداوند معرفی شده است (همان، ص 562)؛ این در حالی است که شیخ رحمه الله در هنگام شمارش فرزندان امام کاظم(ع) از دختری با نام عایشه در شمار فرزندان آن حضرت(ع) یاد می کند (همان، ص 588) بدون آنکه متذکر این تناقض شده و یا دست کم توجیهاتی همچون تقیه برای آن ذکر کند که البته احتمال تقیه نیز در اینگونه موارد منتفی است.
از دیگر موارد این اختلافات، زمان آشکار شدن قبر امام علی(ع) است که در روایتی آن را به وسیله امام صادق(ع) دانسته و خبر از زیارت قبر به وسیله امام(ع) و شیعیانش به میان آورده است (همان، ص 14)؛ در حالی که در گزارشی دیگر، آن را توسط هارون الرشید ذکر می کند که سبک گزارش به گونه ای است که نشان می دهد هیچ اثر آشکاری تا قبل از زمان این خلیفه وجود نداشته است (همان، ص 28)؛ در حالی که امام صادق(ع) در سال 148 قمری از دنیا رفته و هارون در سال 170 قمری به حکومت رسیده است.
رسوخ برخی اندیشه های غالیانه در قالب روایات، از دیگر نقدهایی است که می توان بر این کتاب وارد کرد؛ از آن جمله می توان به آموزه ناپاک بودن ولادت همه مردمان به جز شیعیان امام علی(ع) اشاره کرد که در قالب سه روایت با اسناد شیعی و سنی آورده شده است (همان، ص 39-40) که اینگونه روایات با شیوه ی خردگرایی شیخ مفید و نیز با مشی عملی او در مناظره با بزرگان فرقه های مختلف اهل سنت با رعایت جمیع جوانب احترام، در منافات است.
راه یافتن برخی از خرافات در این کتاب که مسلماً خلاف یافته های علمی امروزی است، از جمله نقاط ضعف محتوایی این کتاب است که از آن جمله می توان به پدیده سرخی آسمان در هنگام غروب اشاره کرد که شیخ رحمه الله در قالب روایتی بسیار ضعیف، با راویان غیر شیعی، آغاز این پدیده را از زمان شهادت امام حسین(ع) می داند (همان، ص 489، ح11.«روی یوسف بن عبده قال سمعت محمدبن سیرین یقول: لم تر هذه الحمره فی السماء الا بعد قتل الحسین(ع)») و جالب آن است که بلافاصله در روایت بعدی ـ که روایتی شیعی، ولی ضعیف است ـ سرخی آسمان را مشترکاً برای حضرت یحیی بن زکریا(ع) و امام حسین(ع) ذکر می کند (همان، ح12). از دیگر موارد این چنینی، می توان پیشگویی سال های حکومت حضرت مهدی(ع) پس از ظهور را ذکر کرد که شیخ رحمه الله با نقل روایتی ضعیف از قول امام باقر(ع)، آن را هفت سال دانسته که هر سال آن ده سال معمولی است؛ و وقتی راوی از چگونگی آن سوال می کند، امام(ع) چنین جواب می دهد: «یأمرالله تعالی الفلک باللبوث و قله الحرکه، فتطول الایام لذلک و السنون»: خداوند به فلک دستور می دهد از حرکت خود بکاهد، در نتیجه روزها و سال ها طولانی خواهد شد؛ و در ادامه، امام(ع) مخالفان این نظریه راـ که از نظر علمی آن را محال می دانند ـ از نادقه معرفی می کند (همان، ص 706-707). به نظر می رسد علت چنین جعلی، تکیه بر عدد هفت ـ که در نزد اسماعیلیه مقدس است ـ از یک سو و اندک به نظر آمدن تعداد سال های حکومت حضرت (عج) از سوی دیگر باشد که جاعلان را ناچار ساخته است نظام هستی را به هم ریزند تا مبانی خود را حفظ نمایند و الا چه اشکالی دارد که خداوندی که دارای چنین قدرتی است، از همان ابتدا سال های حکومت حضرت (عج) را هفتاد سال قرار دهد.
ارتباط برقرار کردن میان برخی از احکام با مسئله ولایت ـ که این نیز مورد علاقه ی غالیان و گرایش های تندروانه شیعی بودـ از دیگر نکات راه یافته به این کتاب است که از آن جمله می توان به مسئله حرمت گوشت برخی از ماهیان اشاره کرد که شیخ رحمه الله به ذکر روایتی با اسناد مبهم و در قالب بیان یکی از معجزات امام علی(ع) پرداخته و ماهیان حرام گوشت، همچون مارماهی را ماهیانی دانسته است که ولایت و امیر المومنینی امام(ع) را نپذیرفته و از این رو پس از پایین رفتن آب فرات، در حالی که ماهیان حلال گوشت با عنوان امیرالمؤمنین(ع) به امام(ع) سلام کرده اند، آنها ساکت مانده اند (همان، ص 336). جالب آن است که شیخ رحمه الله بر قبول این خبر که آن را مستفیض می داند، اصرار ورزیده و رد کنندگان آن را توبیخ می نماید.
ذکر فضائل عوامانه که بیشتر مبتنی بر کمیت است، از دیگر موارد راه یافته به این کتاب است که معمولاً مورد علاقه غالیان بوده و اتفاقاً در سلسله سند آنها، افراد متهم به غلوی همچون عمرو بن شمر (نجاشی، 1418 ق، ص 287.«ضعیف جداً زید احادیث فی کتب جابر الجعفی ینسب بعضها الیه») حضور دارند که از آن جمله، می توان به روایتی که همین راوی با واسطه جابربن یزید از امام باقر(ع) نقل کرده، اشاره کرد که در آن، سخن از نمازخوانی هزار رکعته امام سجاد(ع) در هر شبانه روز به میان آمده است، که در صورت پذیرش این روایت، باید بپذیریم امام(ع) غیر از زمان خواب، بقیه اوقات خود را در حال نماز می گذرانیده و طبعاً نمی توانسته به هیچ کار دیگری بپردازد که این مسئله، علاوه بر غیر طبیعی بودن، باید مورد توجه راویان شیعی و غیر شیعی که با امام سجاد(ع) مراوده داشته اند، قرار می گرفته و گزارش های فراوانی از آن می رسیده است؛ در حالی که به جز چنین روایات ضعیف السند و غالیانه، روایت و گزارش دیگری درباره این مضمون نقل نشده است.
از دیگر موارد اشکالات محتوایی، مواردی است که شیخ رحمه الله بر خلاف مسلمات تاریخی و در راستای اثبات معجزه ای موهوم، سخنی کلی که مخالف کتب تاریخی و روایی شیعه و سنی است، بر زبان می راند. از اینگونه موارد می توانیم به موردی اشاره کنیم که شیخ مفید از آن به عنوان یکی از معجزات و با تعبیر «من آیات الله الخارقه فی امیرالمؤمنین(ع)» یاد می کند و آن اینکه با وجود حضور فعال امام(ع) در جنگ های زمان پیامبر(ص) و نیز جنگ های زمان خود، هیچ مجروحیتی از سوی دشمن به امام(ع) نرسید (همان، ص 297)؛ در حالی که منابع تاریخی و روایی شیعی و غیر شیعی بر جراحات فراوان آن امام(ع) در جنگ هایی مانند احد (ری شهری، 1421ق، ج1، ص 204. این منبع، 16، 60 و 90 جراحت را از منابع شیعه و سنی همچون تفسیر قمی، مجمع البیان و اسدالغابه نقل می کند) اشاره دارند.
از دیگر موارد شگفت انگیز و تعجب آور در کتاب شیخ مفید رحمه الله، بهره گیری از نیروهای غیر بشری در راه اثبات معجزات برای ائمه علیهم السلام است؛ بدون آنکه بتواند دفاع محکمی در توجیه این مسئله ارائه دهد. این مورد از موارد نادری است که استدلال های شیخ مفید رحمه الله را دچار ضعف مفرطی ساخته است؛ چنانچه گویی خود شیخ رحمه الله نیز متوجه این ضعف شده و در مواردی پا را از دایره ی استدلال فراتر گذاشته، سراغ حربه هایی همچون اتهام تکفیر (پیروی از زنادقه) رفته است.
از اینگونه موارد می توانیم پیکار امام علی(ع) با جنیان را شاهد بیاوریم که شیخ رحمه الله آن را با سلسله سندی غیر شیعی و ضعیف ـ که منتهی به فردی غیر معصوم، یعنی ابن عباس شده ـ آورده است. در این گزارش، ابن عباس که در آن زمان حدود هفت سال داشته (ابن عباس سه سال قبل از هجرت به دنیا آمده است و جنگ بنی المصطلق در سال چهارم هجرت واقع شده است) چنین گزارش می دهد که در مسیر پیامبر(ص) به سوی قبیله بنی المصطلق، پیامبر(ص) امام علی(ع) را به همراه صد نفر از اصحاب برای سرکوبی جنیان کافر که در آن هنگام قصد توطئه علیه پیامبر(ص) را داشتند، فرستاد و امام(ع) و همراهانش با شمشیرهای آهنین خود توانستند جنیان را فراری داده و یا نابود سازند (مفید، همان، ص 328-329). شیخ در این روایت با اشکالات متعددی همچون ضعف سند، سابقه نداشتن دخالت جنیان به صورت گسترده در امور انسان ها، چگونگی کارگر افتادن شمشیرهای آهنین در بدن جنیان آتشین، مواجه است و از همه مهم تر این نقطه ی مبهم است که نام صد نفر همراه امام علی(ع) چه بوده و چرا هیچ یک از آنها مستقیماً به نقل این روایت
نپرداخته اند و روایت، تنها از قول کسی که در آن زمان بیش از هفت سال نداشته نقل شده است. شیخ رحمه الله بدون آنکه متعرض این اشکالات شود، به درگیری با معتزله که به صورت کلی منکر معجزات هستند، پرداخته و آنها را متهم به پیروی از زنادقه نموده است و در راه اثبات این داستان، تنها توانسته است وجود جنیان را به وسیله آیات قرآنی اثبات کرده، همچنین امکان عقلی وجود آنها را متذکر شود و به زعم خود، با استفاده از روایات فریقین که متضمن چنین محتوایی است، به اثبات این داستان پرداخته و اعتراض مخالفان را بی اثر بداند و سپس به تفصیل به رد غیر علمی و غیر روشمند مخالفان با حربه هایی همچون اتهامات و نیز آوردن مثال هایی که توان اثبات موضوع را ندارند، می پردازد (همان، ص 330-333)؛ در حالی که از متکلم جلیل القدری همانند شیخ رحمه الله این انتظار وجود داشت که اشکالات تاریخی، عقلی و کلامی مسئله را به خوبی در نظر گرفته، به طرح و رد آنها بپردازد؛ علاوه بر آنکه چنین روایاتی معمولاً دچار ضعف سند بوده و رد پای افکار عامیانه در آنها پدیدار است.
نکته تعجب برانگیز آن است که اگر شیخ رحمه الله در کتاب خود از چنین روایاتی به صورت گسترده بهره می گیرد، پس به چه دلیل با اخبار آحاد به مبارزه بر می خیزد و اصولاً اخبار آحادی که شیخ رحمه الله نمی پذیرد، کدام دسته از اخبار است؟ در حالی که اخباری که شیخ صدوق در راه اثبات سهوالنبی(ص) به آنها متمسک شده، اخبار فراوانی بوده که به مراتب از چنین اخبار ضعیف و خرافی قوی تر است، و اینها همه در حالی است که در همین کتاب، استدلال های مختلفی که شیخ رحمه الله برای عظمت جایگاه امام علی(ع) و اثبات امامت او آورده، به خوبی از عهده ی اثبات موضوع بر می آید و نیازی به تمسک به چنین روایاتی به ویژه از سوی چنین شخصیت عظیمی نبوده است.
از دیگر موارد اشکالات محتوایی این کتاب، آن است که شیخ رحمه الله در مواردی که به نقل قول های طولانی و گسترده از کتبی همچون تاریخ طبری و یا مقتل ابی مخنف می پردازد، به اشکالات محتوایی آنها که مباین با مقام و شأن ائمه علهیم السلام بوده، توجه نکرده و بدون نقد و بررسی، از چنین گزارش هایی عبور کرده است.
از جمله ی این موارد می توانیم به نامه ی عمربن سعدبن عبیدالله بن زیاد اشاره کنیم که در آنها ابن سعد از قول امام(ع) پیشنهادهایی مطرح می کند که با روح عزتمدار امام(ع) مخالف است؛ از جمله: پیشنهاد رفتن امام(ع) به نزد امیرالمؤمنین یزید و بیعت با او (همان، ص 437.«... هذا حسین قد اعطانی عهداً یرجع الی المکان الذی هو منه اتی او یسیر الی ثغر من الثغور فیکون رجلاً من المسلمین له ما لهم و علیه ما علیهم او یأتی امیرالمؤمنین یزید فیضع یده فی یده فیری فیما بینه و بینه ...»). جالب اینکه شیخ مفید رحمه الله تنها به این گزارش اکتفا کرده و بدون نقد و بررسی، از آن رد شده است که برای خواننده، پذیرش این روایت را تداعی می نماید؛ اما در نقطه ی مقابل، طبری که روایت را از ابومخنف نقل می کند، از همو نقد این گزارش را نیز نقل کرده است که در آن، ابومخنف با سلسله سند خود از عقبه بن سمعان، خادم امام(ع) چنین نقل کرده است: «من در تمام مسیر با امام(ع) بودم و چنین جمله ای هرگز از او نشنیدم» (طبری، 1407ق، ج4، ص313).
جالب تر آنکه: بر خلاف متن کتاب الارشاد، در کتاب طبری، از یزید با عنوان یزید بن معاویه و نه با عنوان امیرالمؤمنین یاد شده است.
شاید بتوان گفت انتقادپذیرترین بخش این کتاب، بخش پایانی آن است که در آن، بحث علائم الظهور مطرح شده است و شیخ رحمه الله با اسناد ضعیف، به ذکر مواردی به عنوان علائم الظهور و نیز اقدامات اولیه ی امام(ع) در هنگام ظهور پرداخته است که می توان به وضوح دست جاعلان ناآگاه راـ که با ذهنیت آن زمان، به جعل روایاتی در این باب می پرداخته اند ـ مشاهده کرد؛ از جمله این موارد می توان به فتح قسطنطنیه به دست امام زمان (عج) اشاره کرد (همان، ص 706) که در آن زمان از مهم ترین مشغولیت های ذهنی مسلمانان در عرصه نظامی بوده است که سرانجام در قرن نهم هجری (1453م) قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح (1429-1481م) گشوده شد.
همچنین در این روایت از جمله مهم ترین اقدامات امام زمان (عج) پس از ظهور، انهدام بالکن هایی است که بر بالای منازل ساخته شده و فضایی از معابر را اشغال کرده اند و نیز از بین بردن چاه های مستراح (کنیف) و ناودان هایی است که فاضلاب خود را در معابر می ریزند (همان) که از مهم ترین دلمشغولی های راوی جاعل آن زمان بوده است.
همچنین از نخستین اقدامات امام(ع) پس از ظهور، کشتن چندین هزار نفر از فرقه ـ از فرقه های زیدیه ـ دانسته شده است (همان،؛ ص 705). از فرقه شناسی همچون شیخ مفید رحمه الله عجیب است که به این نکته توجه نکرده است که در سلسله سند این روایت، فردی همچون ابوالجارود رئیس فرقه ی جارودیه از فرقه های زیدیه وجود دارد که از نظر عقیدتی در نقطه ی مقابل بتریه قرار داشته و همیشه با هم درگیر بوده اند. کشتن سه هزار قریشی (همان، ص 704) و کوتاه کردن دست بنی شیبه از سرپرستی کعبه (همان، ص 705) که آنها نیز با اسناد ضعیف نقل شده اند، در همین راستا می باشد.
بی نیازی زمین از نور خورشید در هنگام ظهور و از بین رفتن ظلمت و تاریکی و طولانی شدن عمر مردمان، به گونه ای که دارای هزار فرزند پسر شده که در میان آنها، فرزند دختری متولد نشده باشد (همان، ص 702.«روی المفضل بن عمر قال سمعت اباعبدالله(ع) یقول: ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها و استغنی العباد عن شوءالشمس و ذهبت الظلمه و یعمبر الرجل فی ملکه حتی یولد الف ولد ذکراً لا یولد فیهم انثی...») نیز از این دست روایات ضعیف است که به نقل از مفضل بن عمر جعفی و بدون ذکر اسناد، ذکر شده است.
اینگونه نقدهای محتوایی ـ که در این نوشتار سعی بر آن شد به حداقل اکتفا شود ـ نشانگر آن است که شیخ مفید رحمه الله در نگارش کتابی تاریخی در زندگانی ائمه علیهم السلام نتوانسته عقاید و باورهای کلامی خود را نادیده بگیرد و لذا دست به گزینش روایات زده و روایات ضعیف را به عنوان روایات معتبر، مشهور و مورد اجماع معرفی کرده و از آنها در راستای تکثیر دلایل خود برای اثبات جایگاه رفیع ائمه علیهم السلام و نیز اثبات امامت آنها بهره گرفته است. تأسف بارتر آنکه شیخ رحمه الله در این راستا نتوانسته خود را از عقاید و باورهای عمومی زمانه ـ که بطلان برخی از آنها به طور قطعی ثابت شده است ـ رهایی بخشد و روایات جاعلانی را که از این عقاید و باورهای واهی و بعضاً خرافی آن زمان برای اثبات مطلب حق، یعنی امامت و جایگاه رفیع آن استفاده کرده اند، بدون تأمل پذیرفته و بلکه به دفاع غیر روشمند و غیر علمی از برخی از آنها بر آمده است.
این نکته بار دیگر بر این مطلب تأکید می کند که عظمت شخصیت ها نباید نوشته های آنها را از دایره ی نقدپذیری خارج سازد؛ زیرا آنچه بالاتر از این شخصیت هاست، مبانی قطعی است که نباید با برخی از اعمال سلیقه ها مورد ضربه قرار گیرد.
منابع و اسناد الارشاد
با مستندیابی الارشاد(3) می توان مقدار آشنایی شیخ رحمه الله با منابع روایی، تاریخی و کلامی شیعه و اهل سنت را به دست آورد که در مجموع، می توان به این نتیجه رسید که شیخ مفید رحمه الله علی رغم شخصیت عظیم کلامی خود، آشنایی گسترده ای با منابع تاریخی اهل سنت و نیز منابع روایی، کلامی و تاریخی شیعیان داشته است. به نظر می رسد با دقت در منابع و اسناد روایات الارشاد، می توان آنها را به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم کرد: 1. منابع، 2. اسناد.
1. منابع
منظور از منابع، کتب مختلفی است که در دسترس شیخ رحمه الله قرار داشته و وی از آنها بهره برده است و به اصطلاح علم درایه، طریق نقل شیخ رحمه الله از آنها به طریق «و جاده» بوده است.(4)
این نوع نقل گزارش، از جهت اتقان از ضعیف ترین انواع نقل حدیث به شمار می رود؛ زیرا همانند انواع دیگر نقل حدیث، همچون اجازه، قرائت و سماع، ارتباط مستقیم و متصل میان راوی و منبع نقل او وجود ندارد. از نوع گزارش ها شیخ مفید رحمه الله درباره این نوع منابع نیز چنین به دست می آید که شیخ رحمه الله دارای سند متصلی به این نوع منابع نیست؛ به عبارت دیگر شیخ رحمه الله اجازه این منابع را با سند متصل دریافت نکرده است، بلکه همانند دیگران از کتبی که در دسترس همگان بوده، استفاده کرده و از آنها نقل قول نموده است؛ اما جالب آن است که در برخی از موارد، شیخ رحمه الله به اصل کتاب نویسنده که با خط خودش نگاشته بوده، دسترسی داشته است؛ چنانچه درباره کتاب مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی (356 ق) چنین ادعایی را مطرح می کند (مفید، همان، ص 535. «وجدت بخط ابی الفرج علی بن حسین بن محمد الاصفهانی فی اصل کتابه المعروف بمقاتل الطالبیین»). در این نوع نقل، شیخ رحمه الله در بیشتر اوقات، تنها به ذکر نام صاحب کتاب یا راوی انتهای سند اکتفا می کند، اما در برخی موارد، به ذکر سلسله سند مؤلف تا اولین ناقل می پردازد(5) که با توجه به آنکه معمولاً این نوع نوشته ها هم اکنون مفقود است، می تواند در بازشناسی اسناد برخی مشایخ روایی گذشته، مفید باشد.

الف) منابع تاریخی
 

در مورد کتب تاریخی، باید یادآوری کرد بیشترین بهره برداری شیخ رحمه الله، از کتب تاریخی اهل سنت است که در برخی از موارد به نام نویسندگان اشاره می کند که با توجه به معروف بودن برخی از کتب تاریخی آنها، می توانیم به نام آن کتب دست بیابیم و با در نظر گرفتن این نکته که برخی از آن نوشته ها، همچون کتب واقدی و ابن هشام هم اکنون در دسترس است، می توانیم به راحتی به تطبیق روایات شیخ رحمه الله با آنها بپردازیم. از این نوع آدرس دهی، می توان به نام برخی از مورخان، همچون ابومخنف (لوط بن یحیی، 157ق) (مفید، همان، صص 20و 348)، کلبی (هشام بن محمد بن سائب کلبی، 204ق) (همان، ص 373)، مدائنی (ابوالحسن علی بن محمد، 225ق) ( همان، صص 373 و 605)، واقدی (محمدبن عمر بن واقدی 207ق) ( همان، ص 90)، ابن هشام (عبدالملک بن هشام 213/218ق) ( همان، ص 82) و محمدبن اسحاق (85-151ق) ( همان، صص 82و94) برخورد کرد و جالب اینکه شیخ رحمه الله در برخی موارد، در هنگام نقل از محمدبن اسحاق به طریق زیرنویس بن بکیر استناد می کند که طریقی غیر از طریق ابن هشام بوده که اخیراً به صورت ناقص بازسازی شده است.(6) شیخ رحمه الله همچنین در مواردی، روایاتی با سلسله سند شیعی به نقل از یونس بن بکیر ذکر می کند (برای مثال، ر.ک به: مفید، همان، ص 501). نکته جالب توجه در این بخش، آن است که: در کتاب الارشاد به نام مورخان مشهوری همچون محمدبن جریر طبری (310ق، مولف تاریخ الامم و الملوک)، یعقوبی (284 ق، مولف تاریخ الیعقوبی)، علی بن حسین مسعودی ( 346ق، مولف مروج الذهب)، احمدبن یحیی بلاذری (279ق، مولف انساب الاشراف)، ابوحنیفه احمدبن داوود دینوری(282ق، مولف الاخبار الطوال)، ابن اعثم کوفی (نیمه اول قرن چهارم، مولف الفتوح) نصربن مزاحم منقری (212ق، مولف وقعه صفین) و خلیفه بن خیاط(240 ق، مولف تاریخ خلیفه) که همگی قبل از شیخ رحمه الله می زیسته اند و کتب آنها در دسترس بوده است، برخورد نمی کنیم.
می توان علل این عدم ذکر را در اموری همچو نقل از منابع اصلی بعضی از این کتب، ماند طبری- که منابع اصلی آن کتبی همچون نوشته های ابومخنف، کلبی، واقدی و مداینی است- یا بدون سند بودن بسیاری از این کتب، همانند تاریخ یعقوبی، مروج الذهب مسعودی و نیز عدم نیاز به نقل از آنها با توجه به نقل از کتب مشابه و سرانجام عدم آشنایی شیخ رحمه الله با برخی از این نوشته ها دانست؛ با این همه آنچه در این بخش موجب تعجب فراوان شده، عدم نقل شیخ مفید رحمه الله از نوشته های تاریخی شیعه همچو کتاب ابان بن تغلب (141 ق) (نجاشی، 1418، ص 13) و نوشته های فراوان عبدالعزیزبن یحیی جلودی (332 ق) از بزرگ ترین مورخان شیعی و بلکه مورخان مسلمان در قرن چهارم است. این عدم نقل، ممکن است این فرضیه تأسف آور را تأیید کند که نوشته های تاریخی مورخان شیعه ـ که کمتر به جنبه های فرابشری و فراتاریخی ائمه علیهم السلام می پرداخته اندـ از همان آغاز مورد بی مهری قرار گرفته است؛ به گونه ای که در قرن پنجم در حالی که تنها بیش از یک سده از تألیف برخی از آنها گذشته است، به کلی در میان محافل علمی امامیه به بوته فراموشی سپرده شده است.
نکته ای که در ادامه ی این بخش باید متذکر شد، آن است که شیوه نقل شیخ رحمه الله در هنگام استفاده از منابع تاریخی، غالباً استفاده از «روش ترکیبی» است؛ به این معنی که از کنار هم گذاشتن روایات مختلف یک واقعه و مقایسه میان آنها، خود انسجامی درونی میان اجزای واقعه برقرار کرده و به نقل آن به صورت منسجم و پی در پی می پردازد؛ به گونه ای که ممکن است اجزایی از این واقعه ی منسجم و ترسیم شده، در هر یک از منابع اصلی مفقود باشد، اما به هر حال مجموعه آن، در مجموعه منابع مورد استفاده، موجود است.(7)
گزارش های مفصل شیخ رحمه الله به خصوص در مواردی همچون بیان حوادث سیاسی مربوط به سه امام اول و نیز ذکر چند منبع در آغاز نقل واقعه، بهترین شاهد برای اثبات این امر است؛ برای مثال شیخ رحمه الله در آغاز نقل تفصیلی حوادث مربوط به امام حسین(ع) چنین می نگارد: «فمن مختصرالاخبار التی جاءت به سبب دعوته(ع) و ما اخذه علی الناس فی الجهاد من بیعته و ذکر جمله من امره فی خروجه و مقتله مارواه الکلبی و المداینی و غیرهما من اصحاب السیره، قالوا...» (مفید، همان، ص 373).
همچنین می توان عباراتی که شیخ رحمه الله به صورت جمعی از اهل سیره یا علماء الآثار نقل کرده، از همین روش دانست که از آن جمله می توان عبارات زیر را مثال زد: «اجمع علیه اهل السیره» (همان، ص 55)، «ما حفظه العلماء و دونه الفقهاء و نقله اصحاب الآثار و رواه نقله الاخبار» (همان، ص 102)، «روی علماء السیره» (همان، ص 209)، «روی اهل السیره و علماء النقله» (همان، ص 214)، «ما استفاضت به الاخبار و رواه علماء السیره و الآثار» (همان، ص 334).
و سرانجام نکته ی پایانی این بخش آنکه: بیشترین استفاده شیخ رحمه الله از منابع تاریخی، در هنگام بیان حوادث سیاسی مربوط به سه امام اول است و درباره امامان دیگر بیشتر به منابع روایی تکیه کرده است. ب) منابع روایی
در بخش منابع روایی، بر خلاف منابع تاریخی، شاهد استناد کمتری به نام کتاب در الارشاد هستیم که ممکن است علت اصلی آن، عرف آن زمان بوده باشد که معمولاً در هنگام نقل از منابع روایی، سعی، بیان سلسله سند و نه نام کتاب و منبع بوده است؛ اما با مستندیابی روایات شیخ رحمه الله می توانیم هماهنگی هایی بین روایات کتاب و منابع روایی مختلف اهل سنت و شیعه پیدا کنیم.(8)
در مورد منابع روایی اهل سنت، بیشترین روایات هماهنگ با روایات صحاح اهل سنت و به ویژه سنن ابن ماجه (273 ق) و سنن ترمذی (279ق) است؛ همچنین به نظر می رسد از مسند احمد بن حنبل (241ق) استفاده فراوانی شده است. تطابق روایات الارشاد با کتاب المستدرک حاکم نیشابوری (405ق) نیز فراوان است. گفتنی است بیشترین استفاده شیخ رحمه الله از منابع روایی اهل سنت، در بخش مربوط به امام علی(ع) است.
در میان منابع روایی شیعه، به نظر می رسد بیشترین بهره برداری شیخ رحمه الله از کتبی همچون کتب مختلف شیخ صدوق (381ق) کامل الزیارات جعفربن محمد ابن قولویه (368/369ق)، و الکافی کلینی (329ق)، اثبات الوصیه مسعودی (متوفی نیمه اول قر چهارم هجری) و در بخش مربوط به امام زمان (عج) و به ویژه مسائل غیبت، از کتاب الغیبه محمدبن ابراهیم بن جعفر نعمانی (حدود 360ق) بوده است؛ با این توضیح که در بخش معجزات ائمه علیهم السلام و بیان جنبه های فراتاریخی و فرابشری آنها، بیشترین هماهنگی، بین مطالب الارشاد و نوشته های صفار، کلینی و مسعودی است.
نکته ی جالب توجه آنکه: گرچه می توان شباهت های اندکی بین روایات الارشاد و گزارش های کتبی همچون الهدایه الکبری حسین بن حدان خصیبی (358ق) و دلائل الامامه منسوب به طبری مشاهده کرد، اما با توجه به اینکه این موارد اندک، در کتب دیگر، غیر از کتب پیش گفته نیز قابل مشاهده است، می توان چنین نتیجه گرفت که شیخ رحمه الله توجه چندانی به استفاده از این نوع کتب نداشته است، همچنان که فضای حاکم بر کتاب الارشاد به کلی متفاوت از فضای حاکم بر چنین کتبی است؛ زیرا بیشترین تلاش شیخ رحمه الله در کتاب خود، بر عقلانی جلوه دادن چهره ائمه مختلف بوده است و حتی در معجزاتی که ممکن است برخی از عقول آن را نپذیرند، به شدت در مقام توجیه برآمده و سعی در معقول جلوه دادن آنها دارد؛ در حالی که به نظر می رسد بیشترین تلاش کتبی همچون الهدایه الکبری و دلائل الامامه بر غیر بشری و فراعقلی نشان دادن جنبه های مختلف زندگانی ائمه علیهم السلام با ارائه معجزاتی عجیب و غریب و عمدتاً غیر معقول است.

پی نوشت ها :
 

1- گفتنی است این اشکال تنها در صورتی پیش می آید که طبق ظاهر روایت، عبارت «من ولد فاطمه» را توصیف القائم بدانیم نه اثنی عشر و اگر آن را توصیف اثنی عشر بدانیم، اشکال رسیدن عدد ائمه به سیزده پیش می آید.
2- طلقاء به مخالفان مکی پیامبر(ص) گفته می شود که با آنکه پیامبر(ص) طبق قوانین جنگی می توانست در هنگام فتح مکه در سال هشتم هجری آنها را کشته یا عبد نماید، کریمانه و با عبارت «اذهبوا فانتم الطلقاء» (بروید که شما آزادشدگانید) بر آنها منت نهاده و آنها را آزاد اعلام کرد.
3- خوشبختانه در چاپ تحقیقی الارشاد که توسط موسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث صورت گرفته است، بخش عظیمی از سندیابی های گزارش های این کتاب انجام شده است (مفید، 1413ق).
4- شهید ثانی «و جاده» را چنین تعریف می کند: «و هو ان یجد انسان کتاباً او حدیثاً مروی انسان بخطه معاصر له او غیر معاصر و لم یسمعه منه هذا الواجد و لا له اجازه منه و لا نحوها فیقول «وجدت» او «قرأت بخط فلان» او «فی کتاب فلان بخطه حدثنا فلان...» (شهید ثانی، 1413، ص 298).
5- برای مثال در موردی چنین آورده است: «.... وجدت فی کتاب ابی جعفر محمدبن العباس الرازی قال: حدثنا محمدبن خالد قال حدثنا ابراهیم بن عبدالله قال حدثنا محمدبن سلیمان الدیلمی عن جابربن یزید الجعفی عن عدی بن حکیم عن عبدالله بن عباس قال...» (مفید، همان، ص 35).
6- این متن در سال های 1398ق و 1401ق به ترتیب، به اهتمام سهیل زکار در بیروت و محمد حمیدالله در قونیه به چاپ رسیده است (سجادی و عالم زاده، 1379، ص 111).
7- در کتاب تاریخ نگاری در اسلام (سجادی و عالم زاده، 1379، ص 43) روش ترکیبی چنین تعریف شده است: «مراد از روش ترکیبی در تاریخ نگاری، آن است که مورخ به جای ذکر روایات مختلف و اساتید یک واقعه از راه مقایسه و ترکیب و ایجاد سازگاری میان آن روایات گوناگون، واقعه مذکور را طی یک روایت توضیح دهد».
8- در مطالب این بخش از چاپ تحقیقی الارشاد، نشر موسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث استفاده فراوانی شده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان