-*قلیا.. . قلیزاده: اینکه پایتخت کشور از تهران به شهر دیگری منتقل شود، مبحث تازهای نیست. سالیان سال است که این موضوع در جامعه، دولتهای مختلف و مجلس مطرح میشود، ولی هنوز ارادهای که آن را به جمعبندی برساند، وجود ندارد.
به گزارش ، آرمان نوشت: نمیخواهم بگویم که با انتقال پایتخت از تهران مخالف یا موافقم، اما اینکه جمعیت زیادی در تهران متمرکز شده اند، یکی از ایرادات و اشکالات مدیریتی کشور ماست. در واقع جاذبهها به نوعی در تهران متمرکز شده اند که هر فردی وقتی نمیتواند در هر جای ایران شغلی پیدا کند، بار خود را میبندد و به تهران میآید. دلیل آن این است که مردم سایر شهرها احساس میکنند، در تهران درآمد وجود دارد و نسبت به جاهای دیگر وضعیت اشتغال بهتر است. این در حالی است که تمرکز جمعیت در تهران موجب معضلات سیاسی، اجتماعی و امنیتی شده است.
از این رو باید در ابتدا جاذبهها را در سراسر کشور توزیع کنیم. از این گذشته چند استان بزرگ که زمینه انتقال پایتخت را دارند، زیرساختهایشان آماده است و برخی وزارتخانهها به تناسب فعالیتشان میتوانند در این استانها متمرکز باشند. بنابراین اگر وزارتخانهها به استانهای دیگر منتقل شوند، نمیگویم که همه مشکلات حل میشود، ولی یقینا در حل مشکلات و معضلات تاثیرگذار است. این در حالی است که آلودگی هوا خیلی ربطی به وزارتخانههای تهران ندارد. یک دلیل آن این است که حمل و نقل عمومی در تهران بیش از حد ضعیف است. به ویژه قبل از انقلاب که نتوانستیم این مساله را به خوبی مدیریت کنیم. به عبارت دیگر، آلودگی هوای تهران ناشی از وسایل نقلیه شخصی است که غالبا عمر مفید خود را کردهاند.
همچنین خودروسازان ما خودروهایی تولید میکنند که هیچکدام استانداردهای بینالمللی را ندارد. از طرفی بنزین تولید شده هم استاندارد نیست و استفادهکنندگان هم به درستی از خودروها و بنزین استفاده نمیکنند. اکنون خیابانهای تهران در حال تبدیل شدن به پارکینگ خودروهای شخصی هستند. روزانه این همه خودرو با یک سرنشین از خانه بیرون میآیند تا افراد را به محل کار خود برسانند. در واقع 70 تا 80درصد مساله آلودگی هوای تهران به خودروهای تک سرنشین و خودروهای فرسوده که عمر مفید خود را کرده اند، برمیگردد. این خودروها شهر را بی حساب و کتاب آلوده میکنند. بنده بعید میدانم که حالا و با این اوضاع، احوال و اراده مردم، دولتمردان و تصمیمگیران پایتخت جابهجا شود. البته منظور بنده فقط دولت فعلی نیست. در واقع تجربه چندینساله این را میگوید، ولی اگر چنین اتفاقی بیفتد خوب است. از سوی دیگر، اگر کل پایتخت و وزارتخانهها هم از تهران به جای دیگر بروند، منطقی نیست. باید امکانات توزیع شوند.
اراده مدیریتی در حد انتظار نیست
درباره احتمال تغییر پایتخت با توجه به زلزلههای اخیر باید بگویم که بافت فرسوده فقط مختص تهران نیست. در اکثر شهرها به ویژه کلانشهرها بافتهای فرسوده وجود دارند. قانون هم داریم که بافتهای فرسوده اصلاح شوند، اما همانطور که پیشتر عرض کردم اراده مدیریتی که بخواهد این معضلات و مشکلات را حل کند، وجود ندارد. حداقل این اراده در حد انتظار نیست. نمیخواهم بگویم که اصلا وجود ندارد، ولی در حد توقع، ضابطه و قوانینی که هرساله در مجلس مصوب میشود، نیست. به عبارت دیگر اعتباراتی هم که از راههای قانونی و در چهارچوبها تعیین میشود، متاسفانه در عمل و اجرا اعمال نمیشوند.
با وجود این، وضعیت تهران و کلانشهرها چه در بافت فرسوده و چه در بافت ناکارآمد شهری مناسب نیست و اگر معضلی مشابه زلزله کرمانشاه اتفاق بیفتد، فاجعه انسانی رخ خواهد داد. از این رو باید دولت، مجلس، شهرداری و مردم دست به دست هم دهند و اراده و عزم عمومی داشته باشند تا با همکاری هم مشکلات را حل کنند. طبیعی است که وزن سنگین این همکاری روی دوش تصمیمگیران و مجریان اصلی یعنی دولت است. دولت باید اعمال مدیریت کند و از توان مردم هم بهره بگیرد. در این بخش ما از توان بخش خصوصی هم غافل هستیم. دولت میتواند اعمال مدیریت کرده و از توان مالی بخش خصوصی در موضوع اصلاح بافت فرسوده شهری استفاده کند.
ضرورت توزیع پایتخت
اینکه انتقال پایتخت از تهران چقدر هزینه دارد، باید محاسبه شود. با این حال من بعید میدانم که این اتفاق بیفتد، چون تاکنون فقط در این باره حرف زده ولی به جایی نرسیدهایم. از سوی دیگر، دوباره تاکید میکنم که منطقی نیست ماهیت پایتخت را از تهران بگیریم و به جای دیگری منتقل کنیم. باید پایتخت بین استانهای مختلف به تناسب وزن کارهایی که وزارتخانهها در استانها دارند، توزیع شود. وگرنه اگر قرار باشد که پایتخت بهطور کلی از تهران به شهر دیگری منتقل شود، چند سال دیگر همین شرایط فعلی در آن شهر هم به وجود خواهد آمد. برای مثال میتوانیم وزارتخانه نفت را به مناطق نفتخیز منتقل کنیم، چون زمینه فعالیت این وزارتخانه آنجاست. این در حالی است که این وزارتخانه میتواند دفتری هم در تهران برای برخی مذاکرات و رفت و آمدهای دیپلماتیک داشته باشد. با وجود این، اگر مرکز اصلی وزارتخانه نفت برای اعمال مدیریت مستقیم و نزدیک در استانها باشد، بهتر است.
تجمیع جمعیت با اشتغال
با تمام این تفاسیر عرض میکنم که مشکل و معضل اصلی پایتخت وجود وزارتخانهها و دولت در تهران نیست. شاید اگر بخواهیم این مورد را وزن دهیم به 10درصد هم نرسد. در واقع مشکل اصلی وجود پایتخت در تهران نیست. ترکیه در این زمینه مثال خوبی است. پایتخت این کشور آنکاراست. حال سوالی که اینجا پیش میآید این است که تجمع جمعیت بیشتر در استانبول است یا آنکارا؟ در واقع باید گفت که شرایط کاری، اشتغال و درآمد تجمع جمعیت در منطقهای را تعیین میکند. اینکه هر کجا مردم باشند، تجمع و ترافیک زیاد است. از سوی دیگر، باید گفت که استقرار دولت و اینکه اسم کدام شهر را پایتخت گذاشته ایم مهم نیست. مشکل اینجاست که باید محل تجمع مردم و انگیزه اصلی اشتغال و درآمد مدیریت شود. نباید اشتغال و درآمد یک جا تجمیع شوند. ایراد ما این است که همه جاذبهها و عملا اشتغال را در تهران متمرکز کردهایم. در واقع افراد وقتی به تهران میآیند میتوانند به شکلی درآمد کم یا زیاد داشته باشند. این در حالی است که در شهرستانها و روستاها چنین اتفاقی رخ نمیدهد. بنابراین دوباره بحث توزیع امکانات و جاذبهها در سراسر کشور به میان میآید که نقش قابل ملاحظهای در انتقال پایتخت از تهران دارد.
* نایبرئیس اول کمیسیون عمران مجلس