تفسیر تسنیم تالیف آیت الله جوادی آملی از جمله تفاسیری است که به زبان فارسی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته شده است تفسیر تسنیم جامع سه روش تفسیری " قرآن به قرآن " با سنت و " قرآن با عقل " است.
نگارنده این مقاله به معرفی مولف و تفسیر تسنیم و شیوه تفسیری در آن پرداخته و نمونه هایی از روشهای مولف را در تفسیر مورد پژوهش نشان داده است .
1- مروری بر زندگی مؤلف
آیت الله جوادی آملی فرزند میرزا ابوالحسن آملی در سال 1312 ش در آمل به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و دروس حوزوی را تا مرحله سطح در زادگاه خود گذراند، آن گاه راهی تهران شد و برای پنج سال نزد استادانی همچون حاج شیخ محمد تقی آملی، علامه شعرانی؛ فاضل تونی، محیالدین الهی قمشه ای، فشارکی و چاپلقی دروس فقه، اصول، فلسفه و عرفان را فرا گرفت و در سال 1324 ش رهسپار حوزه علمیه قم شد و نزد شخصیت های علمی بنام همانند: آیتالله بروجردی، محقق داماد، میرزا هاشم آملی، علامه طباطبایی و امام خمینی تلمذ نمود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی درسال 1357 ش آیت الله جوادی با ورود به دستگاه قضایی مسئولیت هایی را به عهده گرفت که از جمله آن ها تهیّه لایحه قصاص و تدریس در دانشکده قضایی تهران بود.
وی در طول سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی سفرهای تبلیغی متعددی به کشورهایی نظیر آمریکا، ایتالیا، فرانسه، انگلستان، آلمان، سوئیس و اتریش داشته که معروف ترین آن ها در سال 1367ش مسافرت به شوری سابق برای تسلیم پیام امام خمینی; به گورباچف بود. (مرکزنشر اسراء، مهر استاد، /22 ،54 ،95 ،191 ،205)
حضور فعال در عرصه های اجتماعی و سیاسی و آشنایی نزدیک با وضعیت فرهنگی و اجتماعی جهان امروز بی تردید بر آثار علمی این مفسر فرزانه موثر بوده است. از جمله تألیفات آیت الله جوادی که این اثر پذیری را نشان میدهند عبارت اند از: زن در آیینه جمال و جلال، حکمت عبادت، پیرامون وحی و رهبری و انتظار بشر از دین1 و در نهایت میتوان از بزرگ ترین اثر علمی او یعنی تفسیر "تسنیم " نام برد.
2- تفسیر "تسنیم " و برجستگی های آن
"تسنیم " تفسیری ترتیبی و به زبان فارسی است که تا زمان نگارش این نوشتار، دوازده جلد آن چاپ و توسط نشر اسراء منتشر شده است. تمامی این دوازده جلد به تفسیر سوره حمد و بقره اختصاص دارد.
بی تردید هیچ اثری در خَلأ شکل نمیگیرد، هر اثر آیینه دانسته های علمی و گرایش های فکری مؤلف و نمودی از گفتمان جغرافیای عصر او است؛ به ویژه اگر مؤلف به جای تماشای سپهر اندیشه از کنار پنجره انزوا، به صحنه بیاید و در عرصه تفکر دینی پَر گشاید. در این صورت است که چشمان انتخابگر و زیبا نگر را به تماشا میخواند و ضمیرهای حقیقت جو را با ساغر معرفت سیراب میکند.
در این جا شاخصه ها و برجستگی های تفسیر "تسنیم " را مرور میکنیم:
الف. "تسنیم " تفسیری نیازنگر و پاسخگو
مؤلف "تسنیم " در عصر خود حضور داشته، از این رو تفسیری از جنس زمان و در پاسخ به نیاز دوران آفریده است. او گر چه از اصطلاحات منطقی و فلسفی و عرفانی قابل فهم خواص و متداول میان استفاده کرده، اما ادبیات و واژگان متداول و رایج زمان خود همچون دولتمردان، کارگزاران، طرح ترافیک و شهرداری، رزمندگان و ایثارگران را برای تفهیم مراد خود فرو ننهاده است. (جوادی آملی، 1/226، 248 و 4/51، 145، 324، 619، و11/ 620، 703)
مفسر ارجمند علاوه بر توجه به کاربست ادبیات زمان خود نسبت به گفتمان معرفت شناسانه معاصر که معمولاً در سطح اندیشه وران هر دوره جریان دارد کاملاً فعالانه برخورد کرده است. البته با توجه به پیشینه آثار قلمی و بیانی و سابقه فعالیت های اجتماعی و سیاسی نویسنده محترم،2 خلق تفسیری زنده و عصری از سوی او دور از انتظار نبوده و نیست.
نتیجه حضور مفسر در عرصه تفکر معاصر و آگاهی از جریان های فکری موجود سبب اصلی انعکاس گفتمان زمان در تفسیر "تسنیم " است؛ از این رو آنچه امروزه از آن به "کلام جدید " تعبــیر میشود و آنچه در عرصه اجتماعی و سیاسی به گفتمان تبـدیل شده است در تفسیر آیت الله جوادی مورد توجه قرار گرفته است. پلورالیسم دینی (همان، 5/80 و6/ 210)، سکولاریسم (همان، 10/239)، اصل تنازع بقا در رویارویی حق و باطل (همان، 11/738)، ولایت فقیه و شورا و نقش آن در حکومت دینی (همان)، نسبت بین یافتــههای علوم تجربی و آموزه هــای دینـی (همان، 8/ 70 تا 573)، و تأثیر انتظار از متن در تفسیر متن (همان، 1/224) نمونه هایی از این موضوعات است.
ب. ابتکار در اسلوب
اسلوب نگارش تفسیر "تسنیم " اسلوبی ابتکاری است. مفسر نخست آیه یا آیاتی میآورد و آن گاه جایگاه علمی و عملی هر آیه را در فصلی جداگانه مورد بحث قرار میدهد. این تفکیک دسترسی به معنا و تفسیر هر آیه را آسان میکند، البته در مواردی هم مفسر چند آیه را به دلیل پیوستگی معنایی در کنار هم یاد میکند و سپس در چهار بخش تفسیر خود را ذیل آن پیمیگیرد که عبارت اند از:
1- گزیده تفسیر؛ 2- تفسیر؛ 3- لطایف و اشارات؛ 4- بحث روایی.
در تفسیر "تسنیم " آیات ترجمه نشده است. مفسر محترم پس از آوردن آیه یا آیات، گزیده ای از تفسیر را پیش روی قرار داده و با این سبک تلاش کرده است تفسیر خود را در چند سطح به فراخور طبقات مختلف عرضه کند. آن که در پی دانستن مراد آیات است بدون آن که بخواهد یا بتواند نکات ادبی آیه را بکاود یا وارد گفت گوهای روایی شود، با مطالعه بخش گزیده تفسیر بهره خود را خواهد برد. هرچند اگر مفسر محترم ترجمهای از هر آیه ارائه میکرد در کنار ترجمه های دیگر قرآن، از ترجمه ای نیز به نام استاد فرزانه برخوردار بودیم.
آیت الله جوادی پس از "گزیده تفسیر " بخشی را باعنوان "تفسیر " آورده که دراین بخش از ادبیات عرب و منابع آن به وفور استفاده کرده و البته ابتکار و اجتهاد خود را نیز نشان داده است. (همان، 1/280، 290)
مرحله سوم یا بخش سوم با نام " لطایف و اشارات " آمده که اجتهادی ترین بخش تفسیر است. قدرت تحلیل، اشراف بر عرفان نظری و عملی و میدانداری مفسر در فلسفه و کلام به خوبی دراین بخش آشکار شده است.
به عنوان نمونه، دربارة " بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ " مینویسد: " بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ " از عبد به منزله "کن " از مولای اوست، همان گونه که حضرت نوح(علیه السلام) با اسم خدا بر طوفان امواج کوه گونه آب استیلا یافت و کشتی او با نام خدا آرام گرفت. (همان، 1/ 303)
" بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا " (هود/41)
"تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد. "
و نیز آوردهاست: اگر کسی در عین رعایت نظام علّت و معلول به قدرت خویش و سایر اسباب و علل عادی تکیه نکند، بلکه مؤثر مطلق را فقط خدا بداند، آثار اسم اعظم او در کنار بسم الله ظهور میکند. (همان، 1/ 304) مفسر محترم در جای دیگر مینویسد: گناه چون نقص و امر عدمی است به خدای سبحان ارتباطی ندارد. منشأ هر معصیتی یا جهل است یا عجز یا سایر امور عدمی و خداوند از همه آن ها منزه است. (همان، 1/ 445) و نیز در جایی در مورد نسبت بین "سَبِیلَ الْغَیِّ " با "صراط مستقیم " چنین میخوانیم: نسبت "سَبِیلَ الْغَیِّ " با صراط مستقیم نسبت تضاد نیست، بلکه نسبت تقابل عدم و ملکه است؛ یعنی یکی بود صراط است و دیگری نبود آن. (همان، 1/ 526)
مرحله چهارم با عنوان " بحث روایی " آورده شده که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
ج. طرح و نقد آرای تفسیری
از نکات قابل توجّه در تفسیر "تسنیم " نقد و رد دیدگاه های تفسیری است، به طوری که گاهی مفسر محترم در مردود شمردن پاره ای از دیدگاه ها تلخکامی خود را پنهان نداشته است. البته هر جا این تلخکامی را ظاهر نموده با لطافت و ادب خاص خود آن را هموار ساخته است؛ نمونه آن بیان و رد نظرگاه فخر رازی در تفسیر آیه زیر است:
"وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَریقاً مِنَ الْمُؤْمِنین " (سبأ/20)
"و شیطان گمان باطل خود را سخت به صدق و حقیقت در نظر مردم جلوه داد، تا جز فرقه کمی از اهل ایمان، همه او را تصدیق کردند و پیرو او شدند. "
"قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُون " (سبأ/ 25)
"باز بگو خدا داور عدل است شما را مسئول جرم ما و ما را مسئول کردار زشت شما هرگز نخواهد کرد. "
مفسر ما دیدگاه فخــر رازی را که "نسئل " را فعـل معلوم و "لا " را لای نهی و "سؤال " در آیه را استفهامی دانسته مردود میشمرد و آن را مستند به آثار فرسوده و موهون دانسته، حتی آن را یک فاجعه میخواند و بهترین پاسخ را عبور کریمانه از آن میداند. (همان، 1/363) نمونه دیگر، نقد دیدگاه محمد عبده در آیه زیر است:
"أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَىالنَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُون " (بقره/243)
"آیا ندیدید آنهایی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزارها تن بودند خدا فرمود بمیرید، همه مردند، سپس آن ها را زنده کرد؛ زیرا خدا را در حق بندگان فضل و کرم است، لیکن بیشتر مردم سپاس گزار حق نیستند. "
آیت الله جوادی آملی در ردّ دیدگاه عبده که آیه یاد شده را یک تمثیل قرآنی نامیده، میفرماید: احیای مردگان و بازگشت آن ها به دنیا نه تنها امکان عقلی دارد، بلکه قرآن که صادق مصدّق است از آن خبرمیدهد و بی تردید باید آن را پذیرفت. ( همان، 11/545)
یا درجای دیگر در پاسخ به محمد عبده که احکام صادره از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را به دو نوع تقسیم کرده و نوعی از آن را نتیجه اجتهاد دانسته و بنابراین احکام اجتهادی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را ممکن الخطا میپندارد، فرموده است:
"این دیدگاه مردود است؛ زیرا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به حکم آیه " وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى " (نجم /3و4)؛ "و هرگز به هوای نفس سخن نمی گوید سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست " هرگز در دایره دین و احکام، بدون وحی سخن نمیگوید. نمونه های دیگر نقد مفسر را میتوان در ردّ دیدگاه "مغنیه " در نسبت میان سنت و قرآن و نقد او را در ردّ دیدگاه قرطبی و زمخشری و بیضاوی مشاهده کرد. " (همان،/625 و666 و2/159، 178و1/165)
د. پرداختن به علوم قرآنی و روش تفسیری
آیت الله جوادی آملی هم در پیشگفتار طولانی خود و هم در متن تفسیر، موضوعات علوم قرآنی را مطرح و دیدگاه خود را درباره آن ها بیان کرده است. گاهی اصطلاحاتی همسو با نظر خود ابداع نموده و آن ها را به کار گرفته است؛ برای نمونه مفسر لفظ "جو نزول " و "فضای نزول " را وضع و میان آن دو و "شأن نزول " تفاوت قائل شده است. (همان، 1/232، 236و5/293) موضوعات علوم قرآنی که به آن پرداخته عبارت اند از: ظاهر و باطن قرآن (همان، 1/75،104) تناسب آیات (همان، 11/539، 569، 574، 586، 608)، ناسخ و منسوخ (همان، 11/ 512)، منابع تفسیر قرآن (همان، 1/56) و اقسام تفسیر (همان، 1/58). با استخراج دیدگاه مؤلف دربارة این موضوعات میتوان نظرگاه او را در علوم قرآنی جویا شد. همچنین وی در پیشگفتار، روش های تفسیر را بیان و روش تفسیری خود (منابع و مراحل رسیدن به مراد آیات) را تشریع کرده و دلایل برگزیدن روش قرآن به قرآن و حجیت آن را توضیح داده است. مؤلف نسبت میان عقل و قرآن (همان، 1/169) و روایت و قرآن (همان، 1/131) را به شرح مورد مداقّه قرار داده و درهمین قسمت مبانی حدیثی خود را بیان کرده است. (همان، 1/154و 156)
مؤلف محترم در فهم معارف اسلام به پنج مرحله قائل شده است: 1- فهم مفاد آیه مورد نظر جدای از آیات دیگر؛ 2-تفسیر آیه مورد نظر با کمک سایر آیات؛ 3- بررسی تمام روایات عام، خاص، مقید و مطلق و.... موجود در پیوند با آیه مورد بحث و جمع بندی آن ها و رسیدن به نظر واحد؛ 4- عرضه عصاره روایات بر قرآن و پذیرش آن ها در صورت نداشتن مخالفت تباینی با قرآن؛ 5- در صورت هماهنگی دیدگاه نهایی به دست آمده حاصل از جمع بندی روایات با قرآن میتوان نتیجه را به عنوان نظر اسلام بیان کرد. (همان، 1/160) بنابراین پیشگفتار تفسیر "تسنیم " که درآن مبانی، منابع و مراحل تفسیری مؤلف آمده است از جمله ویژگی های این تفسیر است.
هـ . طبقه بندی روایات
آیت الله جوادی در بحث روایی که آخرین بخش از گفتار او در هر فصل است، روایات را طبقه بندی کرده و در پایان به جمع بندی پرداخته و آن را تحت عنوان "الاشاره " آورده است. (همان، 5/350) البته طبقه بندی روایات و نتیجه گیری از آن ها مانند هر طبقه بندی دیگر امری کاملاً اجتهادی است، بدین معنا که چه بسا مفسر دیگری همین روایات را به گونه ای دیگر طبقه بندی یا تفسیر نماید.
و. گزینش عناوین
برجستگی دیگر "تسنیم " عناوینی است که مؤلف برای هر بخش برگزیده است؛ عناوینی مانند تناسب آیات، گزیده تفسیر، لطایف و اشارات، تذکر، اشاره و بحث روایی. انتخاب این عناوین برای هر بخش و انتخاب عناوین جزئی تر پاسخی به پرسش های مقدر مراجعه کنندگان است. این روش، ارتباط مؤلف و استفاده کنندگان از تفسیر را تحکیم میبخشد و افق معنایی هردو را به یکدیگر نزدیک تر میکند.
ز. استفاده گسترده از منابع
مؤلف از منابع پرشماری بهره گرفته که برای پرهیز از اطاله نوشتار از ذکر تک تک آن پرهیز شده است. خوشبختانه بجز جلد 1و2 در پایان بقیه مجلدات این تفسیر فهرست منابع آمده است. گستردگی منابع نشانه همت والای مؤلف است و نوع آنها نشان میدهد مفسر در بهره گیری از منابع تفسیری و روایی، خود را در منابع امامیه محدود نکرده است.
3- از آبشار المیزان تا چشمه "تسنیم "
ظهور "تسنیم " نشانه به بار نشستن درختی است که پیشینیان از مفسران آن را با الهام از مکتب اهل بیت:غرس کردند و علامه طباطبائی آن را آبیاری و احیا کرده، جان و طراوت تازه ای بخشید.
شیخ طوسی در برابر قرآن پژوهانی که فهم قرآن را تنها در گرو روایات دانسته حجیّت هر نوع تفسیر مبتنی بر غیر روایت را منکر بودند، این پرسش ها را مطرح ساخت:
1- قرآن چگونه حجتی است که جز برای افراد خاصی فهم نمیشود؟
2- اگر ظاهر قرآن مبهم باشد کلام مبهم با نور بودن و هدایت بخشیدن چگونه قابل جمع است؟
شیخ طوسی با این رویکرد، آیات را به چهار دسته تقسیم نمود: 1- آیاتی که علم آن به خداوند اختصاص دارد.
2- آیاتی که میتوان با استمداد از زبان و ادبیات عرب آن ها را فهم کرد.3-آیاتی که فقط فهم اجمالی آن مقدور است. 4- آیاتی که فهم آن ها به خاطر معانی متعدد واژگان، فهمی احتمالی است و جز با کمک روایات درک آن ممکن نیست. (طوسی، 1/5 و6)
شیخ طبرسی نیز به تکرار همین بیان پرداخت و انحصار فهم قرآن را از طریق روایات برنتابید(طبرسی،1/13) و علامه طباطبایی در نهایت روش تفسیری قرآن به قرآن را که پیشینیان به اشاره یا در حد یک نظریه مطرح ساخته یا بعضی به صورت محدود آن را به کار برده بودند، محور تفسیر خود قرار داد و با پیمودن مسیری که چندان هموار نبود، نشان داد که راه "تفسیر قرآن به قرآن " راهی رفتنی است. چگونگی پرداختن علامه به مباحث روایی نشان داد که فکر مفسر نباید در چنبرة روایاتی که مصداق ها را بیان میکند گرفتار آید و از مفاهیم جاودانه قرآنی باز بماند. روش علامه در بیان نسبت میان کتاب و سنت پاسخی بود به روایات عرضه که حجیت خود را در گرو عدم مبانیت با قرآن دانسته است.
آیت الله جوادی با تأسی به روش استاد خود به تفسیر قرآن روی آورده، از این رو گفته میشود تفسیر "تسنیم " روش قرآن به قرآن المیزان را به کمال و تمام خود نزدیک میکند به طوری که:
1- هر دو مفسر، قرآن را در اصل حجیت و دلالت، مستقل و دلالت و حجیت آن را نیازمند به غیر نمیدانند. (طباطبائی،1/65) و (جوادی،1/102و103)
2- هردو مفسر روایاتی را که به تعیین مصداق و تطبیق پرداخته اند از باب "جَری "3 دانسته اند. ( طباطبائی،5/95 و جوادی،1/167)
3- همان گونه که علامه از تفاسیر وجوامع حدیثی اهل سنت استفاده کرده (طباطبائی، 3/380 و4/269و364و الاوسی/124)، مفسر "تسنیم " نیز در موارد پر شماری روایات یا دیدگاه هایی را از اهل سنت یاد کردهاست (جوادی، 9/357 و1/358) و این در حالی است که مفسرانی همچون فیض، بعضی از تفاسیر امامیه پیش از خود را به دلیل بهره گیری از منابع تفسیری اهل سنت مورد انتقاد قرار داده و در نقد وردّ آن تفاسیر است که فیض تفسیر گرانسنگ صافی را نگاشته است. (فیض، 1/47 و48)
4- در هر دو تفسیر المیزان و "تسنیم " عموماً روایات بدون ذکر سند یاد شده و بیشتر به ذکر آخرین راوی بنده شده است. (جوادی، 11/428 و429)
به رغم یکسان بودن اسلوب و روش "تسنیم " با اسلوب و روش المیزان، تفاوت های این دو تفسیر نیز چشمگیر است.
آیت الله جوادی که به حکم اخلاق از استاد خود به نیکی و تواضع یاد میکند (جوادی، 9/204) درعرصه نظر آزاد اندیشی خود را پنهان نمیدارد و به نقد دیدگاه استاد خود میپردازد. (جوادی، 9/343 ،347)
در حالی که مؤلف "تسنیم " در نقد سند و متن روایات احتیاط میکند در موارد پرشماری به هنگام شرح روایات، از داوری صریح پرهیز میکند و تنها از عبارات "با اغماض از سند " یا "به فرض صحت آن " استفاده میکند. (جوادی، 9/387 و 5/293،609 و1/169) علامه به ضعف سند یا سستی متن تصریح میکند، و گاهی ناهمخوانی روایات با آیات را به صراحت ابراز میکند برای نمونه روایتی را که در تفسیر آیه 11و12 اسراء نقل شده روایتی ضعیف میخواند (طباطبائی، 13/71) و روایتی که در تفسیر آیه 86 آل عمران آمده است را مرسل مینامد (طباطبائی/3/343) و نیز گاهی به موقوف بودن روایت تصریح میکند؛ مانند روایتی که دربارة قارون نقل شده است. (طباطبائی، 16/83،86)
"تسنیم " عموماً برای هر آیه فصلی جداگانه در نظر گرفته و این اسلوب ، دسترسی به تفسیر هر آیه را آسان تر میکند (جوادی، 1/26)، ولی در المیزان مجموعه ای از آیات مورد تفسیر قرار گرفته است. تفاوت دیگر این دو تفسیر این است که چون تألیف "تسنیم " در عصر برپایی نظامی استوار بر فقه شیعه صورت گرفته مباحث سیاسی و حکومتی در این تفسیر از تفسیر المیزان پررنگ تر است. (جوادی، 6/510)
تفاوت دیگر تفسیر المیزان با تفسیر "تسنیم " نقل مستقیم علامه از متن اصلی کتب مقدس است. وی حتی مطالبی را از جراید عصر خود نقل کرده است (آلوسی، /116)، ولی در "تسنیم " چنین نیست. پرداختن به تفاوت ها و مشترکات اسلوبی و محتوایی دو تفسیر میتواند عنوان پژوهشی دیگر باشد.
4- روش شناسی تفسیر "تسنیم "
روش مستند یا مستنداتی است که بر اساس آن مفسر به تفسیر میپردازد. بنابراین روش هم ناظر به منبع و ابزاری است که مفسر برای تفسیر آیات از آن استفاده میکند و هم در بردارنده مراحلی است که مفسر برای رسیدن به مراد آیات طی میکند. (رضایی اصفهانی،/ 22) ازاین رو وقتی تفاسیر برپایه روش طبقه بندی میشود، منبع تفسیر معیار روش قرار میگیرد و گفته میشود روش عقلی اجتهادی، روش قرآن با قرآن یا روش روایی یا روش ادبی. گرایش نیز ناظر به تخصص و رشته علمی و باورهای مذهبی و کلامی مفسران است. (همان/ 32) در این صورت گفته میشود گرایش فلسفی، شیعی، کلامی، ادبی؛ برای نمونه روش غالب در تفسیر المیزان قرآن به قرآن است و گرایش آن فلسفی است، یاگرایش تفسیر الکشاف ادبی و اعتزالی است و روش آن اجتهادی و عقلی است. مراد نگارنده از روش شناسی تفسیر "تسنیم " منابع تفسیری، گرایش تفسیری و مراحلی است که مفسر برای رسیدن به مراد آیات طی کرده است. بدین سان آگاهی از روش تفسیری "تسنیم "، بررسی منابع مفسر امری بایسته است.
منابع تفسیر یا به گفته مفسر ارجمند منابع علم تفسیر و اصول بررسی و تحقیق برای دستیابی به معارف قرآنی که بدون تحقق آن ها تفسیر به رأی و مذموم و با دستیابی به آن ها تفسیر درایی و ممدوح است عبارت اند از:
1- قرآن
2- سنت معصومین:
3- عقل برهانی
بر همین اساس تفسیر را ابتدا به نقلی و عقلی و سپس تفسیر نقلی را به دو گونه تقسیم کرده که برآیندآن، اقسام سه گانه: 1- تفسیر قرآن به قرآن 2- تفسیر قرآن به سنت 3- تفسیر قرآن به عقل است.(جوادی آملی، 1/59)
الف. تفسیر قرآن به قرآن
مفسر ما کار آمدترین و بهترین روش تفسیری را تفسیر قرآن به قرآن و آن را روش اهلبیت:دانسته است که در آن روش، هر آیه با تدبر در آیات دیگر شکوفا میشود. (همان، 1/61) در نگاه مفسر، قرآن یک منبع دینی با حجیّت ذاتی و در نتیجه تدبر در قرآن و جمع بندی آیات حجت است و نیز در دلالت بر محتوا و هدایت نسبت به مضمون خود مستقل4 و سنت غیر قطعـی به اعتبار قرآن معتبر شدهاست؛ زیرا اعجاز قرآن که با تحدی ثابت میشود اثبات رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در پیدارد و با اثبات رسالت اوست که مرجعیّت او و ائمه: ثابت میشود. (همان، 1/63، 106، 107) تفسیر قرآن به قرآن گونه های مختلف دارد. بعضی آن را به محتوایی و صوری تقسیم کرده و برای هر یک اقسامی را برشمرده اند. (بابایی،/ 268)
آیتالله جوادی در پیشگفتار، اقسام تفسیر قرآن به قرآن را آورده و آن را به ده گونه تقسیم کرده است (جوادی آملی، 1/ 110). دراین جا نمونه هایی از ده قسم را یاد میکنیم:
1- مفسر گرانقدر آوردن یک اصل کلّی را در یک آیه و بیان مصادیق بارز و غیر بارز آن را در آیات دیگر از ویژگی های کتاب حکیمی مثل قرآن میداند (همان 9/ 663). از این رو تلاش کرده است برای الفاظ کلّی مصادیقی را در قرآن جست جو کند؛ برای نمونه در تفسیر آیه "وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ " (نساء/29)؛ "مال یکدیگر را بناحق نخـورید " واژه باطل را واژه ای کلی دانسته، دو مصداق باطل را "رشوه " و "غصب " میداند که در همین آیه آمده است و با توجه به آیه "فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ " (بقره/279)؛ "پس اگر ترک ربا نکردید آگاه باشید که به جنگ خدا و رسول او برخاسته اید و اگراز این کار پشیمان گشتید اصل مال شما برای شماست نه زیاده پس شما بکسی ستمی نکرده اید و ستمی از کسی نکشیدهاید "
وآیه "وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلیما " (نساء/161)
"و هم بدین جهت که ربا میگرفتند در صورتی که از ربا خوردن نهی شده بودند و هم از آن رو که اموال مردم را به باطل مانند رشوه و خیانت و سرقت میخورند به کیفررسند و ما برای کافران آن ها عذابی دردناک مهیا ساخته ایم "
وآیه "وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ " (مطففین/1و3)؛ "وای به حال کم فروشان و چون چیزی بدهند در کیل و وزن به مردم کم دهند "
رباخواری، کم فروشی و خوردن مال یتیم را بهعنوان مصادیق باطل آورده است.(همان، 9/ 508، 663)
2- نمونه دیگر تفسیر قرآن به قرآن برداشت های مفسر محترم از مجموعه ای از آیات است. وی در تفسیر آیه "مالِکِ یَوْمِ الدِّین " این سه آیه را یاد میکند:
"لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدید " (ق/22)
"و تو ای آدمی نادان از این روز سخت مرگ در غفلت بودی، تا آن که ما پرده از کارتو برانداختیم و چشم بصیرتت بیناتر گردید و بر احوال و منازل بعد از مرگ که شک و انکار داشتی یقین یافتی. "
"وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ " (انبیاء/97)
"آن گاه وعده ثواب و عقاب حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت بی حرکت فروماند و فریاد کنند ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم و سخت به راه ستمکاری شتافتیم. "
"یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِالْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون " (روم/7)
"اکثر به امور ظاهری زندگی دنیا مانند صنعت و تجارت و غیره آگاه اند و از عالم آخرت و وعده ثواب و عقاب حق به کلی بی خبرند "
آن گاه با استفاده از این سه آیه میفرماید بی توجهی به معاد در این آیات "غفلت " نام گرفته است و غفلت در جایی است که چیزی موجود باشد، ولی مورد التفات قرار نگیرد.بنابراین معاد هم اکنون موجود است و از بی توجهی به آن به غفلت تعبیر شده است و با استفاده از آیه "إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً " (نساء/10)؛ "آنان که اموال یتیمان را به ستمگری میخورند در حقیقت آن ها در شکم خود آتش جهنم فرو میبرند و به زودی به دوزخ در آتش فروزان قهر حق خواهند افتاد " و آیه "کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ " (تکاثر/5 تا 7)؛ "حقا اگر به طور یقین میدانستید چه حادثه بزرگی در پیش دارید هرگز به بازی دنیا از عالم آخرت غافل نمیشدید. البته پس از مرگ دوزخ را مشاهده خواهید کرد. و سپس به چشم یقین بی شک و ریب آن عالم را میبینید " میفرماید: بهشت و جهنّم هم اکنون موجود است، ولی پرده گناه مانع شهود آن است و با استفاده از آیه "وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین " (آلعمران/133)؛ "بشتابید به سوی مغفرت پرودگار خود و به سوی بهشتی که پهنای آن همه آسمان ها و زمین را فرا گرفته و مهیا برای پرهیزکاران است "
وآیه "فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرین " (بقره/24)؛ "و اگر این کار را نکردید و هرگز نتوانید کرد، پس طعن به قرآن مزنید و بپرهیزید از آتشی که هیزمش مردم بدکار است و سنگ های خارا که قهر الهی برای کافران مهیا کرده است " بیان میکند که برزخ عالمی میان دنیا و قیامت است. اگر قیامت هم اکنون موجود نباشد برزخ حقیقتاً موجود نخواهد بود و چون برزخ موجود است و دنیا نیز وجود دارد، پس قیامت هم باید موجود باشد که برزخ وجودی میان دو موجود باشد (همان، 1/405 و 9/504،511).
3- مفسر محترم در بسیاری از موارد برای یافتن معنای یک واژه قرآنی یا تأیید معنایی که از واژه ای ارائه کرده از واژگان آیات دیگر کمک گرفته است؛ مثلاً در معنای واژه "لاتلقوا " در عبارت " لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه... " مینویسد القاء از "لقی " به معنای روبرو شدن با چیزی است و در تأیید این معنا ازآیه ذیل کمک گرفته است: "وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ " (آلعمران/143) " شما پیش از روبه رو شدن با مرگ همواره آرزوی آن را میکردید. " (همان، 9/ 658 و 6/ 318)
4- وی در تفسیــر "من ذا الذی " به قانون ادبی محاوره استناد میکند و میگوید قـرض الحسنه (گذشتناز مال) بسیار دشوار است و مردانی بلند همت میطلبد که به آن اقدام کنند؛ از این رو در تفسیر آیه "مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ " (بقره/245)؛ " کیست که خدا را وام یعنی قرض الحسنه دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که میگیرد و میدهد و خلق به سوی او همه باز میگردند " مینویسد: آری آشنایان به قانون ادبی محاوره میدانند که طنین آهنگ (مَنْذا الذی..) در اعمال مردانه به کار میرود و هرگز در امور عادی وروان از چنین ادبیاتی استفاده نمیشود. قرآن در انفاق مالی به جای کاربرد هیأت امر از استفهام استفاده کرده که مفید تشویق و آرامش روانی است؛ مثل برخی از کارها که چون جز خدا یا با اذن خدا مقدور کسی نیست آن ها را با آهنگ من ذا الذی میآورد؛ مثل " قُلْ مَن ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءًا " (احزاب /17) "مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ " (بقره/255) (همان،11/ 586 و8/34، 35، 112 و7/301)
مفسر محترم در تمام موارد یاد شده برای رسیدن به فهم و مراد آیات از خود قرآن کمک گرفته و آیه ای را با آیه ای دیگر تبیین کرده است از آن جا که روش تفسیری "تسنیم " "روش قرآن به قرآن " است در هر برگی از این تفسیر شاهد نمونه هایی از تفسیر قرآن به قرآن هستیم.
پی نوشت ها :
1- هرچهار اثر از آیت الله جوادی آملی است که "پیرامون وحی و رهبری " در سال 1364 در تهران چاپ شده و سه اثر دیگر را مرکز نشر اسراء قم را چاپ و منتشر کرده است.
2- نک: آثاری ازهمین مؤلف همانند "زن در آیینه جلال و جمال "، "انتظار بشر از دین "، "تفسیر موضوعی قرآن "، "حکمت عبارت "، "هدایت در قرآن " و زندگی نامه مؤلف به نام "مهر استاد " که توسط مرکز نشر اسراء چاپ و منتشر شده است.
3- "جری " یعنی جریان داشتن، تعبیری است که ائمه:در روایات خود برای بیان استمرار پیام قرآن در همه زمان ها به کار برده اند(طباطبائی،1/42)
4- این دیدگاه همان دیدگاه علامه طباطبایی نیز هست.نک: طباطبایی، قرآن در اسلام، /23 و نفیسی، علامه طباطبایی وحدیث،/ 532.
5- نقد حدیث به دو شیوه صورت میگیرد که یکی را نقد سند یا خارجی گویند و دیگری را نقد متن یا داخلی. نقد سند به معنای تحقیق در مجموعة راویان یک حدیث است و نقد متن بررسی و تحقیق در محتوای روایات .نک: غروی نایینی ، فقه الحدیث و روشهای نقد متن،/158.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت: samsam
ادامه دارد...
/ج