ماهان شبکه ایرانیان

تأویل کتاب آسمانى در ادیان ابراهیمى (۳)

۵. تأویل عرفانى   عرفان یک باشگاه جهانى است و در ادیان ابراهیمى همچون واکنشى در برابر شریعت و تعقل تلقى مى شود

تأویل کتاب آسمانى در ادیان ابراهیمى (3)

5. تأویل عرفانى
 

عرفان یک باشگاه جهانى است و در ادیان ابراهیمى همچون واکنشى در برابر شریعت و تعقل تلقى مى شود. عرفان قابل نفى و اثبات نیست، با هنر رابطه اى تنگاتنگ دارد و بستر مناسبى براى تأویل است.
این رویکرد ذوقى مانند آتش لطیف است، هر چیز را به کام خود مى کشد و به جلو مى رود. تأویل عرفانى مرز نمى شناسد، تا آنجا که مى توان براى نیل به مقصود، الفاظ متن را تغییر داد و قواعد زبان را نادیده گرفت. مثلا شیخِ اکبر ابن عربى در فصّ موسوى از کتاب فصوص الحِکَم هنگام تأویل آیه «قَالَ لَـئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَـهاً غَیْرِى لاََجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ»،[46] پیشنهاد مى کند که واژه «مسجون» در این آیه نه از ریشه «سجن»، بلکه از ریشه «جنّ» (به معناى «ستر») گرفته شود و حرف «س» زاید باشد و در فصّ هودى، واژه «عذاب» را از «عذب» (به معناى «خوشگوار») مى گیرد و...

6. تأویل علمى
 

رشد علوم تجربى در دو سه قرن اخیر مردم را مبهوت ساخت و درخشش آنها چشم جهانیان را خیره کرد. بسیارى از مردم گمان کردند که این روند به سعادت نهایى انسان خواهد انجامید و با این تصور، دین را زیر سؤال بردند و گفتند که ظاهر برخى از مأثورات دینى با یافته هاى علوم تجربى مخالف است.
دانشمندان ادیان سه گانه به کمک تأویل توانستند، هماهنگى علم و دین را اثبات کنند و آثار برجسته و جاودانه اى را در این باب پدید آورند. نظام کیهان شناسى کتاب هاى آسمانى نیز که در ظاهر، نظام بابِلى است و روزگارى به نظام بطلیموسى تأویل شده بود، در این دوره به نظام کوپرنیکى تأویل شد.[47] افرادى نیز با تمثیلى شمردن داستان آدم و حوا، آن را تأویل و به داروینیسم نزدیک کردند!

7. تأویل مکتبى
 

سرعت و شدت تحول جوامع بشرى در قرن هاى اخیر جاى محیط و مرکز را در جوامع عوض کرد. زنان، کودکان، کارگران، اقلیت هاى قومى و دینى و اصولا توده مردم که در جوامع قدیم نقش قابل توجهى نداشتند، در جوامع جدید نقشى کلیدى پیدا کرده اند; به گونه اى که هیچ کس براى دست یافتن به مراکز تصمیم گیرى از همراهى آنان بى نیاز نیست. آزادى که در گذشته محکوم بود، به عنوان یک حق و ارزش مطرح شد.
هم اکنون مفاهیمى مانند دموکراسى،اومانیسم،لیبرالیسم، سوسیالیسم، سکولاریسم، فمینیسم، پلورالیسم دینى و... مقبولیت جهانى یافته اند و با وجود کاستى هایى که دارند، کسى نمى تواند فایده و لزوم آنها را به طور کلى انکار کند. در آغاز تصور مى شد که این مفاهیم با دین همخوانى ندارد، ولى با گذشت زمان،نظریه پردازان ادیان اندک اندک به این نتیجه رسیدند که طیفى از مفاهیم یادشده نه تنها با دین مخالف نیست، بلکه نشانه هایى از آن در دین یافت مى شود. این دیدگاه در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 مدرنیسم را در کلیساى کاتولیک پدید آورد و پاپ پیوس دهم دو فتوا بر ضد این مکتب صادر کرد.[48]
فاصله بیشترمفاهیم اجتماعى جدید با سنت هاى دینى با قدمت تاریخى ادیان تناسب مستقیم دارد. این فاصله با یهودیت، زیاد، با مسیحیت، متوسط و با اسلام، اندک است.
با این دیدگاه، سقوط انسان که در کتاب هاى آسمانى آمده است، تأویل شد، مردسالارى آنها معناى تازه اى یافت و سخنان تند و آمرانه آن کتب از نظر دور ماند. تبعیض نژادى عهد عتیق[51]

8. تأویل ذوقى
 

تأویل ذوقى علاوه بر عدم برخوردارى از حمایت مستقیم متن، مقتضى محکمى نیز ندارد و هدف از آن، حل مشکل نیست. تأویل ذوقى در دوره هاى اخیر بسیار رواج یافته، ولى شیوه آن سست و اعتبار آن اندک است.
نمونه اى از تأویل ذوقى به اعجاز عددى کتاب آسمانى مربوط مى شود که میان پیروان هر یک از ادیان ابراهیمى یافت مى شود و کسانى از ایشان با تأمل در کلمات و حروف کتاب هاى آسمانى و ترتیب و تکرار آنها، مسائلى ذوقى را استخراج کرده و کتاب ها و مقالاتى در این باب نوشته اند.[52]
این گونه رفتارها با هر یک از کتاب هاى آسمانى فاقد کلیت و انسجام است و علاقه آدمى به کشف اسرار نهان و ایمان قابل تحسینِ هر امتى به کتاب آسمانى خویش، آن را پدید آورده است; مثلا مکرر مى خوانیم و مى شنویم که هر یک از واژه هاى «زکات» و «برکت» 32 بار در قرآن مجید آمده است، ولى پس از مراجعه و تحقیق، معلوم مى شود که گرچه خود واژه «زکات» بدون در نظرگرفتن صیغه هاى دیگر آن 32 بار در کتاب الهى یافت مى شود، واژه «برکت» حتى یک بار هم در آن کتاب نیامده است و تمامى 32 موردى که ادعا مى شود، صیغه هاى دیگر ماده «برکت» است که نظیر آنها را در مورد واژه «زکات» لحاظ نکرده ایم!
تأویل گرایان ذوقى برخى از مأثورات دینى ضعیف را نیز دستاویز قرار داده اند; مثلا از حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت کرده اند که «هیچ حرفى از حروف قرآن نیست، مگر این که هفتاد هزار معنى دارد.»[54]
کسانى هم گفته اند که وجود «ب» و «س» در آغاز و انجام قرآن به «بس» بودن این کتاب الهى اشاره مى کند![55]

مخالفت با تأویل
 

تأویل با همه فایده، لزوم و رواجى که داشته است و دارد، به سبب این که از حمایت مستقیم متن برخوردار نیست، پیوسته در حاشیه بوده و حالت طفیلى داشته است. بیم ابتلا به تفسیر به رأى یا اتهام به آن نیز لحظه اى اهل تأویل را آرام نگذاشته است و برخى از ایشان با گذشت زمان از تأویلات خود کاسته اند. برخى از تأویل کنندگان نیز در پایان عمر از تأویلات خویش تبرى جسته اند و احیاناً با یادآورى این مسئله در وصیت نامه هاى خویش دین خود را به کتاب آسمانى ادا کرده اند.
حقیقت این است که در گذشته، کمتر کسانى مى توانستند مانند اسماعیلیان شجاعانه به دفاع از تأویل برخیزند و مکتب خویش را آشکارا بر آن پایه گذارى کنند. تنها در عصر جدید بود که دانش هرمنوتیک تأویل سخاوتمندانه متون را با سربلندى مطرح کرد.
تأویل همیشه مخالفانى داشته است. این مخالفان، بدون توجه به درجاتى از تأویل که خود داشته اند، تأویل را فرایندى نادرست و غیراخلاقى مى دانستند که انسان در طى آن، سخن خویش را به دهان گوینده اى دیگر که از اعتبارى بیشتر برخوردار است، مى گذارد. موافقان تأویل پاسخ مى دادند که جاودانگى متون دینى اقتضا مى کند که معارف آنها به موازات تکامل اندیشه ها، تکامل یابد و تأویل زاییده این فرایند است.
ابن میمون مى گوید:
مردم در مورد تأویلات دو گروهند: گروهى گمان کرده اند که تأویل براى تبیین آن متن است و گروهى دیگر آن را خفیف شمرده و به مسخره گرفته اند; زیرا کاملا روشن است که متن چنان معنایى را ندارد. گروه اول براى صحیح انگاشتن تأویلات و دفاع از آنها دست به هر کار گزافى زده و گمان برده اند که معناى متن همین است و تأویل نزد آنان حکم سنت مأثور را دارد. ولى هیچ یک از این دو گروه ندانسته اند که اینها از باب لطایف شعرى است که امر آن بر هیچ صاحب فهمى پنهان نمى مانَد. این شیوه در گذشته رواج یافته است و همه از آن استفاده کرده اند; همان طور که شعرا از لطایف شعرى استفاده مى کنند.[56]
هنگامى که ابن میمون آیاتى از تورات را که با عقل تعارض داشت، تأویل کرد و با این کار علمى، آثارى گرانبها و جاودانه براى یهودیت پدید آورد، گروهى از ربانیون یهود به رهبرى یهودابن الفخّار (متوفاى 1235م.) با این عمل به شدت مخالفت کردند. این ربانى اندلسى که طوفانى را بر ضد مکتب تأویلى ابن میمون برانگیخت، مى گفت تنها آیاتى از کتاب آسمانى را مى توان تأویل کرد که با خود کتاب تعارضى آشکار داشته باشند.
در مسیحیت نیز که دینى مبتنى بر تأویل است، کسانى با زیاده روى در این کار مخالفت کرده اند و گفته مى شود که جروم (Jerome) (متوفاى 420م.) ترجمه لاتینى کتاب مقدس معروف به «وُلگاتا» (Vulgate)را براى مقابله با تأویلات افراطى عصر خود پدید آورده است. در قرون میانه نیز گروهى از روحانیون مسیحى با تأویلات توماس آکویناس (Thomas Aquinas)(متوفاى 1274م.) به شدت مخالفت کردند.
غزالى در کتاب اِلجام العوام عن علم الکلام که آخرین تألیف اوست، در باره خطرهاى تأویل هشدار داده است و ابن رشد در کتاب فصل المقال بحث مفید و مفصلى دارد در باره این که تأویل چه کسانى در باب چه چیزهایى از کتاب و سنت، واجب، و تأویل چه کسانى در باب چه چیزهایى از کتاب و سنت، حرام است و این که «تأویل» یا «عدم تأویل» در چه مواردى به کفر مى انجامد و...
عارف و متفکر بزرگ جهان اسلام مولانا جلال الدین رومى مى گوید:
کرده اى تأویل حرف بکر را
خویش را تأویل کن، نى ذکر را
بر هوا تأویل قرآن مى کنى
پست و کژ شد از تو معنىّ سَنى[57]
همچنین مرحوم صدرالمتألهین(رحمت الله علیه) در آثار مختلف خود مى کوشد تا متشابهات قرآن کریم را به دور از تأویلات معتزله و دیگران تفسیر کند، هرچند میزان توفیق او در اجتناب از مطلق تأویل قابل تأمل است. وى در تأیید معاد جسمانى، تأویلات ابن سینا در رساله اضحویه را نقد مى کند و مى گوید:
یکى از فیلسوفان مسلمان باب تأویل را بر قلب خود گشوده و آیات صریح در حشر اجسام را تأویل کرده است. وى امور جسمانى آخرت را به روحانیات برگردانده و گفته است که مخاطب این سخنان عموم مردم و اعراب و عبرانیان بى فرهنگ بوده اند و آنان روحانیات را نمى شناخته اند و در زبان عربى، مجاز و استعاره فراوان است...[58]
مرحوم علامه مجلسى(رحمت الله علیه) نیز سخنى را در نکوهش تأویل از یک هندو نقل و تأیید مى کند. به گفته آن هندو، تأویل متون دینى در هر صورت کارى نادرست است; زیرا در صورتى که معناى حاصل از تأویل مقصود گوینده نباشد، چیزى را به دروغ به وى نسبت داده ایم; و در صورتى که مقصود او همین معنى باشد، مسلماً در پنهان کردن آن معنا هدفى داشته است و ما هدف او را نقض کرده ایم.[59]
همچنین مرحوم علامه طباطبایى(رحمت الله علیه) در مقدمه المیزان تأویل آیات را نکوهش کرده و گفته است که روش تفسیرى وى جایى براى تأویل باقى نمى گذارد.[60]
حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه) نیز از تک بعدى انگاشتن اسلام و تأویل آیات دنیوى به اخروى و عکس آن شکایت دارد:
یک مدت زیادى گرفتار عرفا بودیم، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدماتشان خوب بود، اما گرفتارى براى این بود که همه چیز را برمى گرداندند به آن طرف، هر چه و هر آیه اى که به دستشان مى آمد... یک وقت هم گرفتار شدیم به دسته دیگرى که همه معنویات را برمى گردانند به این طرف و اصلا به معنویات کارى ندارند...[61]
مخالفت با تأویل موجب شد که بزرگانى مانند ابن میمون (در یهودیت)، توماس آکویناس (در مسیحیت) و غزالى، ابن رشد، ابن عربى و ملاصدرا (در اسلام) به سبب گرایش به تأویل مورد بى مهرى و حتى تکفیر قرار گیرند.
از سوى دیگر، تأویلات این نوابغ پویایى، جاودانگى و غناى ادیان الهى و انطباق آنها را با نیازهاى زمان به اثبات رساند و آن نخبگان از این راه به اخلاق، معنویات، تفکر، تمدن و فرهنگ بشر خدمت بزرگى کردند. نسل هاى بعدىِ هر یک از ادیان یادشده نیز با آگاه شدن از اندیشه هاى بلند و تابناک بزرگان خویش، بالاترین منزلت را براى آنان قائل شدند و وجود ایشان را مایه فخر و مباهات امت خود دانستند «و العاقبة للمتقین.»

پی نوشت ها :
 

[46]. سوره شعرا 29.
[47]. مثلا مرحوم علامه طباطبایى(ره) آیات مربوط به شهاب هاى آسمانى را با در نظرگرفتن علوم جدید، تأویل کرده است. (المیزان، صافات 7ـ10).
[48]. روحانیون کاتولیک هنگام انتصاب، سوگندنامه اى را مبنى بر پرهیز از مدرنیسم قرائت مى کنند.
[49]. مانند این ادعا که خداى متعال با حضرت ابراهیم(ع) پیمان بست که از نیل تا فرات را با اقوام دهگانه اى که در آن سرزمین ها ساکن بودند و نام هایشان در تورات آمده است، در اختیار بنى اسرائیل بگذارد (پیدایش 15:18ـ20، 17:3ـ21 و 35:10ـ12).
[50]. اعمال رسولان 4:12.
[51]. «و من عجیب الأمر ما رامه بعض الباحثین و المفسرین و تکلف فیه من اثبات حریة العقیدة فی الإسلام بقوله: لا إکراه فی الدین (البقرة 256) و ما یشابهه من الآیات الکریمة....» (المیزان، آل عمران 200، «کلام فی المرابطة فی المجتمع الإسلامی»).
[52]. کتاب الخمینی فی القرآن به این شیوه متوسل شده است. در آنجا مى خوانیم که عدد ابجدى «خُنَّس» در آیه شریفه «فَلاَ أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» مى شود 710 که با عدد ابجدى «خمینى» برابر است و...
[53]. «ما من حرف من حروف القرآن الا و له سبعون الف معنى.» (فخرالدین الطریحى، مجمع البحرین، ماده «جمع»).
[54]. رک.: روح البیان، تألیف اسماعیل حقى بروسوى. البته این ادعا، علاوه بر قرآن کریم، در مورد متن عبرى تورات و متن یونانى انجیل کنونى نیز صادق است. ولى متن عبرى زبور کنونى با «الف» شروع مى شود و کسى از وضع صحف ابراهیم و «همه کتاب هاى آسمانى» که ادعا شده است، اطلاعى ندارد.
[55]. امام فخر رازى در مقدمه مفاتیح الغیب مى نویسد: «روزى بر زبانم گذشت که مى توان از فواید و نفایس سوره فاتحة الکتاب ده هزار مسئله استنباط کرد; برخى از حاسدان و طایفه اى از اهل جهل و گمراهى و عناد چنین چیزى را بعید دانستند و آن سخن را از قبیل سخنان بى معنا و اظهارات بى پایه و نااستوار معهود نزد خودشان شمردند. هنگامى که نگارش این کتاب را آغاز کردم، این مقدمه را ترتیب دادم تا به منزله یادآورى باشد که چنین قضیه اى ممکن الحصول و قریب الوصول است.» سپس به بیان شیوه استخراج ده هزار مسئله از «استعاذه» و ده هزار مسئله از سوره حمد مى پردازد که خواندن دارد.
[56]. فانقسم الناس فی التأویلات قسمین: قسم تخیل أنهم قالوا ذلک على جهة تبیین معنى ذلک النص، و قسم استخفَّ بها و اتخذها ضُحْکة، إذ هو بین واضح أن لیس هذا هو معنى النص. و ذلک القسم ضارَب و کابَر على تصحیح التأویلات بزعمه و المحاماة لها و ظن أن ذلک هو معنى النص، و أن حکم التأویلات حکم الأحکام المرویة، و لم یفهم الفریقان أنها على جهة النوادر الشعریة التى لا یلبس أمرها على ذی فهم. و شهرت تلک الطریقة فی ذلک الزمان و استعملها الکل کما یستعملون الشعراء الأقاویل الشعریة. (دلالة الحائرین، 3/43).
[57]. مثنوى، 1/1080ـ1081.
[58]. إن من الفلاسفة الإسلامیین من فتح على قلبه باب التأویل فکان یأوّل الآیات الصریحة فی حشر الأجسام و یصرف الأحکام الأخرویة عن الجسمانیات إلى الروحانیات قائلا إن الخطاب للعامة و أجلاف العرب و العبرانیین و هم لا یعرفون الروحانیات و اللسان العربی مشحون بالمجازات و الاستعارات... (الأسفار الأربعة ج 9، ص 214ـ215).
[59]. بحار الأنوار ج 58، ص 153. البته اهل تأویل ادعا مى کنند که کارشان هدف گوینده سخن را نقض نمى کند. از نظر ایشان، از آنجا که عقول گذشتگان رشد کافى نداشته و مخاطبان قدیم از فهم معانى دقیق و لطیف عاجز بوده اند، گوینده مقصود اصلى خود را همچون گنجى زیر الفاظ ساده پنهان کرده است تا آیندگانى که عقولشان رشد کافى دارد، به آن دست یابند و سخنْ مخاطب اصلى و واقعى خود را پیدا کند.
[60]. و قد أفاد هذه الطریقة ارتفاع التأویل بمعنى الحمل على المعنى المخالف للظاهر من بین الآیات.
[61]. صحیفه نور ج 8، ص 71; همچنین رک.: ج 1، ص 235ـ239.
 

منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان