ماهان شبکه ایرانیان

عقلانیت اسلامی پیشرفت

۱. عقلانیت را اگر کاربرد عقل بدانیم پس تعریف عقل و تعریف نوع کاربرد نیز ضروری میگردد که در این صورت تابعی از فرهنگ و شناخت یک قوم و ملت و مذهب و فرهنگ می باشد

عقلانیت اسلامی پیشرفت
1. عقلانیت را اگر کاربرد عقل بدانیم پس تعریف عقل و تعریف نوع کاربرد نیز ضروری میگردد که در این صورت تابعی از فرهنگ و شناخت یک قوم و ملت و مذهب و فرهنگ می باشد. ولی این نکته بسیار مهم است که عقل برای کنترل است (برعکس احساس) و کنترل، قدرت می آفریند و قدرت جهت دهی را خلق می کند.
2. کنترل و جهت دهی مخلوق عقل است و قدرت آفرین که نظم اجتماعی را می آفریند نظم اجتماعی را تعریف به همشکلی رفتار را در یک زمان (همزمان) و قابلیت پیشبینی رفتار در آینده (غیر همزمانی) کرده اند پس عقل نظم اجتماعی را می آفریند و نظم اجتماعی با همشکلی رفتار و قابل پیشبینی بودن رفتار، عقلانیت را می آفریند و عقلانیت با کنترل و تمرکز، پیشرفت را خلق میکند.
3. عقل اسلامی یا عقل ترسیمی اسلامی، نظم اجتماعی ترسیمی اسلامی را خلق میکند و نظم اجتماعی اسلامی، عقلانیت اسلامی را خلق می کند و نظم اجتماعی اسلام، عقلانیت اسلامی را می آفریند و عقلانیت اسلامی، پیشرفت اسلامی می آفریند سپس نقش نظم اجتماعی اسلامی در رشد و تولید عقلانیت اسلامی بسیار مهم است
عقل ترسیمی نظم اجتماعی ترسیمی عقلانیت ترسیمی پیشرفت ترسیمی.
4. نظم اجتماعی تابعی از فکر انسانی است، یعنی اینکه نظامی مفهومی و میزان تمایز یافتگی آن میتواند، نظام اجتماعی را عقلانی و یا غیرعقلانی کند. عقل و معقولسازی، تمایز یافتگی مفاهیم را بالا میبرد و هرچه تمایز یافتگی مفاهیم و معقولات افزایش یابد، عقلانیت نیز افزایش خواهد یافت، سپس رشد فکری، تابعی از تمایز یافتگی مفاهیم میباشد و عقلانیت تابعی از تمایز یافتگی مفاهیم و پیشرفت تابعی از عقلانیت.

تمایز یافتگی مفاهیم عقلانیت پیشرفت
 

5. فرآیند فوق در یک نظام فکری رخ می دهد و آن نظام باورها و نظام ارزشها است که قضاوتهای اجتماعی را تشکیل می دهد. نظام باورها به جهان پدیداری برمیگردد که از دین گرفته شده است، یعنی نظام معنایی از جهان پدیداری استخراج می شود و نظام معنایی شهودی جهان پدیداری توسط عقل انسانی، تبدیل به مفاهیم میشوند. و تمایز یافتگی مفاهیم نیز از همین جا شروع میشود سپس وارد نظام ارزشی میشود که تمایز یافتگی مفاهیم کنشی و عملی در این مرحله رخ می دهد و عقلانیت ترسیمی به شکوفه و نتیجه می نشیند.
6. فرآیند مذکور در علم کلام هر دین و مذهب رخ می دهد که با واسطه ای به نام فلسفه و دیگر دانش های بشری رخ می دهد، یعنی علم کلام با استفاده از مفاهیم مطروحه در فلسفه و دانشهای بشری به تمایز بخشی مفاهیم معنایی دین میپردازد که از طریق جهان پدیداری شهود شده اند. پس برای استخراج عقلانیت ترسیمی، بایستی به علم کلام پرداخت.
7. علم کلام یک دانش زمانی و مکانی است چرا که دانشهای بشری و فلسفه براساس جغرافیا و تاریخ متغیر است و مقضیات زمانی و مکانی را تشکیل می دهد، که علم کلام به آن می پردازد تا بتواند دین را وارد فرآیند فرهنگی کند و آن را در فرهنگ و اجتماع جاری سازد و از همین طریق عقلانیت سیال ادیان را در طول تاریخ و جغرافیا ترسیم میکند.
8. اگر معانی شهودی جهان پدیداری توسط عقل و بوسیله دانشهای بشری تبدیل به مفهوم نشود جامعه دارای تمایز مفهومی نخواهد شد و عقلانیت خود را از دست خواهد داد پس دچار عدم نظم اجتماعی خواهد شد و همشکلی رفتار در یک زمان و رفتارهای قابل پیشبینی در هر سازمان را از دست می دهد که بحران هنجاری و اجتماعی بوجود خواهد آورد (آنومی) و فروپاشی اجتماعی رخ می دهد و با کمترین حمله خارجی درهم میشکند (کل مقدمه ابن خلدون به این نکته می پردازد).
9. اگر فقط به مفاهیم سازی پرداخته شود و کاری به معانی شهودی نداشته باشیم و این را برای درجه کنترل و هدایت بیشتر و پیشرفت ما انجام پذیرد پس فقط به وسایل پیشرفت پرداخته میشود تا هدف مقصد پیشرفت، پس یک نوع عقلانیت ابزاری بوجود می آید که امروزه در تمدن غرب مشهود و مورد نقد واقع شده است و فلسفه تحلیلی بزرگترین شاخص عقلانیت ابزاری غرب است که فقط به مفاهیم میپردازد و مورد نقد فلسفه قاره ای واقع شده است.
10. عقلانیت ابزاری و نیهیلیسم دو روی یک سکه اند و سکولاریسم و لائیسیم مکتب های کلامی آن را تشکیل می دهند که گاهی از به افسوت زدایی یاد می شود که مهم، هدف نیست بلکه مهم، وسیله رسیدن به هدف میباشد که به گونه وسیله، خود هدف میشود و فلسفه زدگی رخ می دهد و تمدن دچار صلب و خشکی میشوند و ریزش تمدنی از اینجا رخ می دهد چون نرمی خود را از دست می دهند و شروع به عملیات نظامی میکنند که انحلال اجتماعی اقتصادی را به ارمغان می آورند و اقتدار درونی و بیرونی را از دست خواهند داد.
11. ماکس وبر آلمانی سعی در یافتن فرآیندهای یاد شده در طول تاریخ و جغرافیای بشری کرد و برای یافتن به مطالعه تطبیقی ادیان برای یافتن فرآیندهای مذکور کرد و سعی کرد پیشرفت سرمایه داری محور را ردیابی کند. سپس به کلام اقتصادی و الهیات پروتستان رسید و سعی در انکشاف فرآیندهای مذکور کرد و در مقابل او «زومبارت» بر کلام اقتصادی یهود و الهیات اقتصادی یهود رسید.
12. عقلانیت ترسیمی اسلام برای پیشرفت به کلام اجتماعی آن برمی گردد و آن جامعه هنجاری است که هم در آن اصالت فرد و هم اصالت جامعه مورد قبول است (مطهری؛ جامعه و تاریخ) و هم حق را معتبر می داند و هم تکلیف را. و مکانیسم آن را اخلاق حداکثری و فقه حداقلی را قرار داده است و مثل وهابیت دچار عقلانیت فقه حداکثر نمی شود که ضدپیشرفت شود و نه مثل غرب دچار نیهیلیسم و پیشرفت غیراخلاقی نمیشود پس اسلام عقلانیت معناگرایی پیشرفت را ترسیم میکند که بر اساس خانواده بنا می شود. چرا که خانواده تولید معنا و هنجار میکند و از آن نگهداری و پویایی بدون بحران را حفظ میکند.
منبع: www.pegahhowzeh.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان