ماهان شبکه ایرانیان

راه کارهاى تحکیم وحدت اسلامى از نگاه امامان شیعه(علیه السّلام) (۱)

اشاره:   وحدت اسلامى و همزیستى دینى و مسالمت آمیز مسلمانان یکى از اولویت هاى دینى و از دغدغه هاى اصلى و همیشگى اهل بیت(علیهم السّلام) بوده است

اشاره:
 

وحدت اسلامى و همزیستى دینى و مسالمت آمیز مسلمانان یکى از اولویت هاى دینى و از دغدغه هاى اصلى و همیشگى اهل بیت(علیهم السّلام) بوده است. براى اطلاع دقیق و همه جانبه از این امر لازم است که ابتدا سیره و سخنان آن بزرگان در باب جایگاه، مبانى و محورهاى مشترک آن روشن تر شود و البته پرداختن بدان در جاى خود ضرورى است، اما رسالت این نوشتار تنها گزارش و بررسى چگونگى و راهکارهاى رسیدن به این مهمّ از نگاه امامان شیعه است. پر واضح است که تحکیم وحدت مسلمانان، با توجه به تنوع سیاسى، اجتماعى و فکرى جامعه در آن زمان، موضوعى نبود که به صرف سفارش و دستور، بدون عنایت به تبیین ساز و کار عملى رسیدن به آن سامان بگیرد. از این رو، امامان با ارائه راه کارها، برنامه ها و بیان مبانى فکرى این فریضه اسلامى، به تقویت و ترویج آن پرداخته و تمامى تلاش خود را در جهت تقویت بنیان هاى امت واحده اسلامى به کار بردند. این که آنان تا چه اندازه توفیق حاصل کردند سخن دیگرى است، امّا به طور مسلم همبستگى اجتماعى، و دورى جامعه دینى از تنازعات بى حاصل، مى توانست از مهم ترین آثار توجه به تلاش آن بزرگان باشد. شایسته ذکر این که حذف اصل رقابت و اختلاف و تنوع فکرى از جامعه نه مطلوب و مدنظر آنان و نه اساساً امرى ممکن بود. وظیفه رهبران دینى اقتضا داشت که بسترها و راه کارهاى مناسب و لازم براى داشتن جامعه اى سالم، هم دل و همراه، هر چند با اجتهادات و معتقدات فقهى و کلامى مختلف، فراهم آید. امامان وجهه همّت خود را به این هدف معطوف کرده بودند. حتى اگر از سخنان فراوان آنان در تأکید بر وحدت و همدلى و پرهیز از تفرقه صرف نظر کنیم، سیره مستمر آنها بر این مبنا استوار بود.
نوشتار پیش رو در تلاش است تا به گونه اى مختصر مهم ترین برنامه هاى راهبردى و راه کارهاى مورد اهتمام امامان را در راه احیا و استحکام اصل اخوّت و همبستگى اجتماعى مسلمانان گزارش کند.

1. تأکید بر حضور و همگامى در عبادات، مراسم و مناسک اجتماعى مسلمانان
 

فراخوانى مکرّر امامان به شرکت در مراسم عبادى، مناسک دینى ـ اجتماعى، تأکید بر حضور در جمعه و جماعت و فریضه حج، که تحت اشراف مخالفان و رقباى سیاسى ـ فکرى و احیاناً دشمنان اهل بیت بوده بر کسى پوشیده نیست. به علاوه، توجه آن بزرگان به عنصر عام امر به معروف و نهى از منکر را باید از جمله راه کارها و زمینه هاى رسیدن به امر مهم وحدت دانست. در این جا به گزارش مختصر هر یک از موارد آن مى پردازیم:

الف. نماز جماعت
 

در مجموعه روایى جامع احادیث الشیعه بابى به نام «فضل الجماعه و تاکدّ استحبابها فى الفرایض...» آمده و در آن روایات فراوانى از امامان شیعه درباره اهمیت و جایگاه نماز جماعت و حتى ترجیح آن بر فضیلت اول وقت گزارش شده است (معزى، جامع احادیث الشیعه، ج7، صص264ـ285).[2]
به هرحال در سخنان اهل بیت درباره شرکت در نماز جماعت با مخالفان مذهبى و حتى امامت و اذان گویى براى آنان تأکید فراوانى شده و بى رغبتى نسبت به حضور در جماعت مسلمانان و اقامه فردى نماز موجب بى ارزشى عمل به حساب آمده است (همان، ج1، صص266و271). از لسان غالب این روایات و نیز برخى از روایاتى که در صحیح بودن آنها نیز تردید نشده، به روشنى استفاده مى شود که چنین حرکتى نزد آنان شیوه اى ثابت و مطلوب فى نفسه بوده و نه صرفاً به خاطر مصلحت اندیشى ظاهرى یا ملاحظات زمانى. آنچه براى آنها مهم بوده این که هیچ یک از مسلمانان نباید خود را تافته اى جدا بافته از دیگر مسلمانان بدانند و اختلافات در شعایر ظاهرى و فروع دین موجبات جدایى اجتماعى، انگشت نمایى و تمایز آنان را فراهم سازد.
البتّه در میان احادیث به روایاتى بر مى خوریم که بر اساس آن، اقامه جماعت با غالیان، دشمنان امام على(علیه السّلام) و اهل بیت، (عثمانیه، امویان و ناصبى ها) و منحرفان از توحید اسلامى (نظیر قدریه، مجسمه) و گاهى منحرفان از امامت امامان (اعم از بیرونى و درونى) روا نیست (همان، صص293ـ296 و صص309ـ88). طبیعى است که حساب برخى از این دسته ها به عنوان منحرفان از دین و فاسقان جدا باشد. با این حال و با صرف نظر از خدشه هاى سندى در مواردى از آنها، و نیز تفکیک مخالف از معاند و فاسقان رفتارى از رقباى فکرى، مى توان گفت که مجموعه آنها نیز قدرت هماوردى با روایات زیاد و صحیحى که بدون هیچ قیدى دستور به اقامه جماعت داده یا گاهى صحت و مجزى بودن آن را اعلام کرده، نخواهد داشت. این که در پاره اى از احادیث، نماز با مخالفان موجب بخشش گناهان و همانند نماز با رسول خدا در صف اوّل جماعت دانسته شده، حاکى از آن است که این دستورات، موقتى و با هدف ظاهرسازى نبوده است (معزى، همان، ج7، ص297). حداقل این که نزد آنان، حساب کسانى که از مسلمانى فقط نام آن را به ارث برده و البته در حاشیه نیز بودند، از کسانى که از اصل مسلمانى خارج نشده و در اکثریت بودند، بسیار متفاوت بود.
علاوه بر آن در جوامع حدیثى روایاتى نقل شده که مفاد آن با روایاتى که از اقامه جماعت با مخالفان مذهبى نهى کرده، تقابل صریح دارد (حرّ عاملى، همان، ج5، ابواب صلاة الجماعه، باب 5 و 6، صص281 ـ 285). در روایتى از امام پرسیده شد که آیا ازدواج و اقامه جماعت با مخالفان مذهبى درست است یا خیر. امام در پاسخ فرمود که اگر چه این کار براى شما مشکل است، بدانید که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با کسانى که شما آنها را قبول ندارید ازدواج کرده و على (علیه السّلام) نیز پشت سر خلفا نماز خواند (همان، ص383، حدیث 10).[3]
پاسخى کلى تر این که بنابر روایتى در کتاب فقه الرضا، امام(علیه السّلام) در دستورى کلى فرمود: «ولا تصّل خلف احد الا خلف رجلین احدهما من تثق به و تدین بدینه و ورعه و آخر من تتقى سیفه و سوطه و شرّه و بواثقه و شنعته فصلّ خلفه على سبیل التقیه و المداراة» (معزى، همان، ج7، ص296). در این روایت سخن از مطلق فرد مطمئن و متدین و پرهیزکار است و از گرایش مذهبى سخنى به میان نیامده و ظاهراً تقیه نیز تقیه سیاسى و موارد تقیه سیاسى را نیز باید از کسانى بدانیم که علاوه بر مخالفت فکرى در زمره دشمنان سیاسى و معاندان با اهل بیت نیز بوده اند. از این رو ، مى توان آن دسته از مخالفان مذهبى ائمه(ع) را که سر در آخور سیاست بازان اموى و عباسى نداشته و از نظر عملى تقوى و ورع داشتند ، در زمره متدینان و افراد موثق به حساب آورد; این ادعا نیز بعید نیست که طرح موضوع تقیه از سوى امامان(علیهم السّلام) گاهى به خاطر اسکات اصحاب تندرو بوده نه بر مبنایى مذهبى.
همچنین از برخى احادیث لزوم قضاى نماز جماعت با مخالفان استفاده مى شود و حتى در مواردى صفوف آنان به منزله دیوار دانسته شده و مفاد آن چنین است که در نماز جماعت تنها باید با آنان به صورت ظاهر هماهنگى کرد. با توجه به این احادیث برخى از فقیهان نیز به عدم اجزاى این قبیل عبادات فتوى داده اند (معلم ، التقیه فى فقه اهل بیت، صص383ـ437); با این همه نبایستى از فتواى فقیهان بزرگى نظیر امام خمینى و آیت الله خویى ، که در تسلط آنان بر مجموعه روایات شیعى تردیدى نیست، مبنى بر اجزاء و کفایت نماز جماعت و دیگر اعمال عبادى با مخالفان چشم پوشى کرد. دلیل این بزرگان این است که روایات مذکور داراى اشکال سندى بوده و قدرت مقابله با دلالت روایاتى را که بر اقامه جماعت به طور مطلق تأکید مى کنند، را ندارد و اساساً پایبندى بدان نیز موجب نقض غرض است (علوى، التقیه بین الاعلام، ص146ـ151). براى نمونه، امام خمینى(رحمت الله علیه) بر آن است که امامان شیعه ، در بیش از دو قرنى که حضور داشتند، همواره با مراسم عبادى اهل سنّت همگام بوده، و در وقوفین حج و یوم الشکِ رمضان با آنان مخالفتى نکردند. این در حالى است که به طور مسلم گاهى اختلاف دیدگاه پیش مى آمد. امامان هیچ گاه اعمال خود را ، آن گونه که جهال شیعه فکر مى کنند، در خفا انجام نمى دادند. گزارشى نیز از مخالفت و قضا کردن آنان به ما نرسیده است. بنابراین ، مقتضاى ادله تقیّه در نماز و وضو حتى در صورتى که کشف خلاف شود همان اجزاء است (امام خمینى، کتاب الطهاره، ج3، ص316).

ب. نماز جمعه و عیدین:
 

امامان شیعه عموماً مشوق حضور مردم ، و بیش از آن اصحاب و منسوبان به خود در این مراسم عبادى، اجتماعى بودند. وجود صدها حدیث نبوى و علوى از آن بزرگان، درباره اهمیت ، اجر و ثواب و فضیلت و چگونگى اجراى آن، که در جوامع حدیثى گزارش شده، گواه بر این اهمیت است.[4]
در اهتمام امامان به شرکت در نماز جمعه که به امامت مخالفان بوده ، همین بس که آنان مسافرت قبل از اقامه جمعه را در آن روز مکروه دانسته و حتى به مردم سفارش مى کردند که از استفاده ازعوامل ضعف آور پرهیزکردهو اسباب نشاط خود را براى حضور در نماز فراهم سازند (معزى، همان، ج6، ص425ـ422). مهم تر این که بر حکّام سیاسى نیز فرض مى دانستند که زندانیان را براى حضور به نماز جمعه بیاورند (همان، ص437). بنابر یک گزارش ، امام باقر(علیه السّلام) به یکى از اصحابش فرمود که آیا مثل تو باید بمیرد و در فریضه اى شرکت نکرده باشد و وقتى صحابى از وى پرسید چه کنم، امام فرمود در نماز جمعه شرکت کن (طوسى، الاستبصار، ج1، ص420). آن حضرت حرکت به سمت نماز جمعه را موجب خلاصى از آتش جهنم دانسته و در جاى دیگرى مى گوید: «هر کس به طور پى درپى در سه نماز جمعه شرکت نکند خداوند بر دلش مهر قساوت مى زند» (معزى، همان، ج6، ص414 ـ 415). تقسیم بندى خلاصه ترى از روایات اهل بیت درباره نماز جماعت و نماز جمعه را رک: تسخیرى، صلاة الجمعة).
البتّه این فریضه با توجه به پیوند عمیق آن با حکومت و برخى از حاکمان فاسق و فاجر، موجب سوء استفاده هاى زیادى بوده و هست. امامان نیز بر شرط عدالت در امامت آن تأکید داشتند (همان، ج6، ص438) و در مجموع بر آن بودند که دیگران را در بن بست و محذور شرعى و سیاسى قرار ندهند. برخى از روایات نیز از لزوم قضاى نماز خوانده شده حکایت دارد. با این حال در مجموع مى توان گفت تأکید ائمه بر شرکت همه مسلمانان در نماز جمعه و تلاش آنان در جلوگیرى از تعطیلى آن، هر چند با امامت مخالفان، بر دیگر ادله حاکم است. بویژه این که متوجه باشیم که حجم زیادى از روایات مربوط به نماز جمعه از صادقین رسیده و این دو بزرگوار در زمان اوج فشارهاى حاکمان اموى و عباسى مى زیستند.

ج. فریضه حج
 

در تأکید بر وجوب، فضیلت و ثواب و فواید و پاداش فراوان حج و لزوم پرهیز از بى اعتنایى به آن نیز از طرف امامان شیعه احادیث فراوانى رسیده است (براى نمونه رک: معزى، همان ، ج12، صص214ـ350). آن بزرگان نه تنها خود همواره و با پاى پیاده در این عبادت دسته جمعى و با امارت مخالفان شرکت مى کردند، بلکه آن را جهاد ضعیفان و شیعیان و از اسباب شناخت مسلمانان نسبت به یکدیگر و عمیق شدن پیوند اجتماعى آنان دانسته و ترک آن را همسان با کفر و ارتداد تلقى مى کردند (همان، صص254ـ255 و 274; حرّ عاملى، همان، ج8، ص15). با توجه به اهمیت و برکات مادى و معنوى این فریضه، و از جمله نقش برجسته آن در وحدت مسلمانان، بود که آن بزرگان انجام آن را موجب تقویت و برپایى دین و نیز خلاصى دین داران از آتش جهنم و ترک آن را از گناهان نابخشودنى مى دانستند. آنان حتى به زمامداران وقت سفارش مى کردند که مردم را به این فریضه وادار کرده و هزینه سفر آن را از بیت المال تأمین کنند (نهج البلاغه، حکمت 244، خطبه 1; حرّ عاملى، همان، ج8، ص19; کلینى، الکافى، ج4، ص272، ح 1و2).[5]
جالب توجه این که آن بزرگان اندیشه تقریبى خویش را در این فریضه از همه بیشتر نمایان ساخته و به آن به مثابه یک امر فرامذهبى مى نگریستند. آنچه از اخبار و کتاب هاى تاریخ استفاده مى شود، این است که اداره حج همواره به دست قدرت هاى سیاسى بوده و آنان بودند که به صورت مستقیم یا با نصب امیر و کارگزار بر اعمال و مواقف حج نظارت مى کردند. آنان همچنین درباره مسائل عمومى حج از امیرالحاجى که از طرف حکومت تعیین شده بود تبعیت مى کردند. به عنوان نمونه، از حفص نقل شده که امام جعفر صادق(علیه السّلام) را که در مراسم حج شرکت کرده بود مشاهده کردم. آن حضرت در عرفات وقوف کرد و به هنگام ترک عرفات براى انجام کارى از شتر خویش پیاده شد، سرپرست حجاج وقتى او را دیده و شناخت، در کنار آن حضرت توقف کرد و امام به او گفت: «توقف نکن که امام (امیرالحاج) هنگامى که مردم را حرکت داد نباید توقف کند» (حرّ عاملى، همان، ج8، ص290 باب 26 از ابواب السفر حدیث 3).

2. معاشرت نیکو و مدارا با مخالفان
 

توصیه فراوان امامان بر برادرى دینى و همزیستى اجتماعى با پیروان مذاهب مختلف نیز در موارد و قالب هاى مختلفى گزارش شده است.[6]
بنابر سندى صحیح هنگامى که معاویة بن وهب از امام صادق(علیه السّلام) درباره چگونگى رفتار با مخالفان پرسید، امام در پاسخ وى فرمود: به امامان خویش که خود را پیرو آنان مى دانید نگاه کنید; به هر شکل که آنان رفتار کردند، عمل کنید; به خدا سوگند که آنان از مریضشان عیادت مى کنند و بر جنازه هایشان حاضر مى گردند و در میان آنان به حقّ گواهى مى دهند و امانتشان را به آنان باز مى گردانند» (کلینى، الکافى، ج2، ص636).
در حدیث دیگرى امام موسى بن جعفر(علیه السّلام) به راز و رمز توجه به این سلوک اخلاقى و رفتار اجتماعى به عنوان یک وظیفه دینى نیز اشاره کرده و مى فرماید:«کونوا زیناً و لاتکونوا شیناً حبّبونا الى الناس و لا تبغضونا، جرّوا الینا کلّ مودّة وادفعوا عنّا کلّ قبیح و ما قیل فینا من خیر فنحن أهله و ما قیل فینا من شرّ فما نحن کذالک» (معزى، همان، ج20، ص22 و مضمون آن را رک: حرّ عاملى، همان، ابواب الامر بالمعروف و النهى عن المنکر، باب 26، ح2).
در مجموع تلاش پیوسته اهل بیت در رشد و تقویت بنیان هاى اخلاقى و حفظ برادرى ایمانى (اعم از مداراتى و موالاتى) را مى توان از اساسى ترین راه کارهاى درس برادرى و همبستگى میان مسلمانان به حساب آورد. آن بزرگان اگرچه با دیگران در فهم شریعت اختلاف داشتند، اخلاق و ادب برادرى و مسلمانى را زیر پا نمى گذاشتند و در سلوک اجتماعى آنان از تنگ نظرى، سخت گیرى، درشت خویى و ناسزاگویى هیچ خبرى نبود. شاید بنابر پاره اى از دیدگاه ها، (به ویژه مخالفان تقریب) تأکید آن بزرگان به شرکت و هم گامى با مخالفان در جمعه و جماعت و مظاهر عبادى اسلام را امرى موقتى و به منظور برخى از ملاحظات زمانى به حساب بیاوریم، امّا چنین تحلیلى درباره این مهم، که بُن مایه تلاش و رسالت امامان را به خود اختصاص داده بود، غیر قابل قبول مى نماید. همچنین روایات فراوان امامان شیعه درباره مدارا[7] و سیره عملى آنان حکایت از این دارد که آن بزرگان بر ضرورت بروز آن در تمامى رفتارهاى اجتماعى، فردى و عرصه هاى فکرى، اخلاقى و حقوقى تأکید فراوانى داشتند، به گونه اى که در جوامع حدیثى بابى با عنوان «باب مدارا» آمده است. در واقع بیشتر سفارش ها، و تعالیم ائمه در باب آداب معاشرت با هم نوعان را مى توان تعبیرها و جلوه هاى مختلفى از این اصل عام اخلاقى و تربیتى بویژه در برخورد با مخالفان مذهبى به حساب آورد.
با بررسى مجموعه سیره و سخن امامان به روشنى دیده مى شود که در واقع ایجاد حسّ مسئولیت اجتماعى متقابل، تأکید بر رفتارهاى عاقلانه و دورى از تعصب هاى سیاسى، مذهبى در قبال گروه هاى مذهبى و حتّى فدا کردن برخى از گرایش هاى مذهبى در قبال ضرورت همزیستى اجتماعى در جامعه اسلامى، بنیان تعالیم آن بزرگان بوده است. البته این که مبناى این برادرى بر چه امرى استوار بوده یا مثلا آیا نزد ائمه برادرى اسلامى از برادرى ایمانى متمایز بوده یا خیر، مجال دیگرى مى طلبد. آنچه از مجموع روایات به دست مى آید آن است که کوشش آنها در راه احیاى اصل برادرى صرفاً کوششى تاکتیکى، سیاسى و به تعبیرى در مقابل دشمنان خارجى نبود بلکه آنان به اخوت ایمانى و اسلامى به عنوان اصلى دینى نظر داشته اند. در این جا به جلوه هایى اندک از تلاش آنها اشاره مى کنیم.

الف. خوش خلقى و ملایمت
 

احادیث اهل بیت درباره خوش خلقى، خوش رویى، مهرورزى، ملاطفت و ملایمت و نگاه احترام آمیز به دیگران فراوان است. جالب توجه این که در بسیارى از آنها به آثار مثبتى چون جلب محبت، هدایت پذیرى بهتر، فراوانى دوستان، ایجاد پیوند و وحدت بیشتر در میان جامعه ایمانى نیز اشاره شده است (آمدى، غرر الحکم، ش4827، 7941، 4342، 5429).
بنابر فرمایش امام على(علیه السّلام) «به صلاح آوردن دشمنان با سخن نیک گفتن و کار نیک کردن، از روبرو شدن و چنگ در انداختن با آنان آسان تر است» (همان، ش1926).
همچنین آن حضرت درباره چگونگى برخورد با دشمن مى گوید: «با دشمن دست بده، زیرا این کارى است که خداوند عزوجل به بندگانش فرمان داده و مى فرماید: بدى را به بهترین شیوه دفع کن: آنگاه کسى که میان تو و او دشمنى است گویى دوستى یکدل مى گردد. این خصلت را جز کسانى که شکیبا بوده اند نمى یابند، و آن را جز صاحب بهره اى بزرگ، نخواهد یافت» (مجلسى، بحارالانوار: ج71، ص421; و ص379 به بعد).
همچنین آن حضرت نرمخویى و بردبارى را اساس سیاست (آمدى، غرر الحکم، 5266) بهترین خصلت ها (همان، 3223) کندکننده شمشیر مخالفت (ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص317) و از بین برنده کینه ها (غرر الحکم، 4420) و ویژگى خردمندان (همان، 611) دانسته و به کارگزاران حکومتى خود دستور مى دهد که در اهتمام به آن کوشا باشند.[8]
امام صادق(علیه السّلام) نیز در دستور اخلاقى خود به عنوان بصرى، حلم و بردبارى در برابر مخالف را از ارکان اخلاق اسلامى و وظایف سالکان دانسته و مى فرماید «فمن قال لک ان قلت واحدة سمعت عشراً فقل له: ان قلت عشرا لم تسمع واحدة و من شتمک فقل ان کنت صادقاً فیما تقول فأسأل الله أن یغفر لى و ان کنت کاذباً فیما تقول فأسأل الله أن یغفر لک و من وعدک بالخنا فعده بالنصیحة و الرعاء» (نورى، مستدرک الوسایل، ج11، ص290)
جالب توجه این که مدارا و خوش رفتارى با مخالفان مذهبى، نه تنها زینت و آرایش رفتارى و کردارى شیعه دانسته شده، بلکه از عوامل مهم جلب توجه به مکتب اهل بیت شمرده شده است (حرّ عاملى، همان، ج8، ص400ـ401).
به عنوان نمونه مردى از اهل شام، که تحت تأثیر تبلیغات معاویه قرار گرفته بود، به مدینه آمد و با امام حسن مجتبى(علیه السّلام) برخورد کرد و تا آن جا که توانست به آن حضرت ناسزا گفت. هنگامى که ساکت شد امام رو به او کرد و پس از سلام و تبسم فرمود: « اى پیرمرد! گمان مى کنم در شهر ما غریبى، و در مورد ما به اشتباه افتاده اى. هر نیاز و حاجتى که در این جا دارى ما برایت برآورده مى کنیم، از خوراک و پوشاک گرفته تا جا و مکان و غیره. تا در این شهر هستى مهمان ما باش». آن مرد وقتى چنین رفتار بزرگوارانه اى از امام مشاهده کرد، با شرمندگى گفت: گواهى مى دهم که تو شایسته امامتى و خدا آگاه است که نمایندگى اش را در کجا قرار دهد. تا این ساعت تو و پدرت نزد من از همه مبغوض تر بودید و اینک کسى از شما نزد من محبوب تر نیست» (بحار الانوار، ج43، ص344). نیز هنگامى که یکى از افراد غافل به امام سجاد(علیه السّلام) بى ادبى و اهانت کرد امام بعد از فرونشستن خشم آن فرد به در منزل وى آمد و گفت «آنچه خواستى به من گفتى، پس اگر آنچه گفتى در من هست از خداوند آمرزش مى خواهم و اگر آنچه گفتى نادرست است خداوند تو را بیامرزد». این جا بود که آن مرد از کرده خود پشیمان شد و گفت آنچه به تو گفتم لایق خودم بود» (مفید، الارشاد، ج2، صص145 ـ 146).
مصداق عملى این شیوه را نیز مى توان از زبان زُهرى، یکى از دانشمندان معروف اهل سنّت، درباره چگونگى رفتار امام زین العابدین(علیه السّلام) با مردم ملاحظه کرد، در آن جا که مى گوید: مواضع هر کس را درباره على بن الحسین دیدم، فهمیدم که آنان، با وى (امام سجاد) به سبب ملایمت و مداراى فوق العاده او از در مدارا وارد مى شوند» (معزى، همان، ج20، ص82). نمونه این شیوه را مى توان حتى در برخورد آنان با مخالفان غیر مسلمان نیز جستوجو کرد (مجلسى، بحارالانوار، ج3، ص57; نمونه هاى بیشتر آن را رک: طبرسى، الاحتجاج، ج2، صص204 ـ 211; و نیز میلانى، ائمتنا، ج1، ص465; نورى، مستدرک الوسایل، ج12، ص259).

ب. پرهیز از پرخاشگرى و ناسزاگویى
 

ائمه(علیهم السّلام) همواره تلاش مى کردند در برخورد هدایت گرایانه با دیگران از پرخاشگرى و ناسزاگویى، حتى نسبت به دشمنان آشکار اسلام بپرهیزند. از طرف دیگر اصحاب خود را نیز از هرگونه خشونت در گفتار و سب و لعن که طبعاً موجب شعلهورشدن تنازعات و تعصبات مذهبى مى شد بر حذر مى داشتند. به عنوان نمونه سرسخت ترین دشمنان امام على(ع) در ایام خلافت وى در لشکر شام اجتماع کرده بودند. این دسته بنابر فرمایش آن حضرت از کسانى بودند که به عمد در باطل گرایى خود پافشارى مى کردند و سرانجام آن حضرت نیز با آنان برخورد سختى کرد. با این حال درباره همین دسته گزارش شده که چون اصحاب آن حضرت به لعن و پرخاشگرى آنان پرداختند، امام(ع) از کار آنان جلوگیرى کرد و گفت درست است که شما بر حق هستید اما ناپسند دارم که شما اهل نفرین و دشنام به آنها باشید شما بایستى به جاى ناسزاگویى بدى هاى اعمالشان را توصیف کنید و بگویید: منش و رفتار آنان چنین و چنان است، این در گفتار به صواب نزدیک تر و در عذرتان پذیرفته تر است. اگر به جاى نفرین و بیزارى جستن بگویید: بار خدایا خون هاى ما و آنها را از ریختن نگه دار و میان ما و ایشان آشتى انداز و آنها را که در این گمراهى اند راه بنماى تا هر که حق را نمى شناسد، بشناسد و هر که آزمند گمراهى و دشمنى است از آن باز ایستد، این کارتان نزد من محبوب تر و براى شما بهتر است» (منقرى، وقعة صفین، ص103).
در تحریم هرزه گویى و بدزبانى نسبت به دیگران روایات زیادى از دیگر اهل بیت نیز رسیده است. جالب توجه این که هیچ موردى از ناسزاگویى و فحش توسط آنان حتى نسبت به سرسخت ترین مخالفان گزارش نشده است. در کتاب جامع احادیث الشیعه بابى با عنوان تحریم سبّ و فحش و بى مبالاتى در سخن باز شده و در آن ده ها حدیث نبوى و ولوى در نهى و مذمت از این عمل گزارش شده (معزى، همان، ج16، ص559ـ572)[9] و در برخى از آنها عملى شیطانى و منافقانه به حساب آمده است. آن بزرگان همچنین هیچ گاه ناسزا گویى به مخالفان و دشمنان سرسخت خود را با ناسزا گویى پاسخ نمى دادند و اگر از اصحاب آنان نیز حرکاتى نظیر سب و لعن و فحش سر مى زد آنان را سرزنش مى کردند (الکافى، ج2، ص326).
همچنین ابن مسکان از امام صادق نقل مى کند که به وى فرمود: من گمان مى کنم هر گاه کسى نزد تو به على(علیه السّلام) ناسزا بگوید، اگر بتوانى با او برخورد شدید کنى چنین خواهى کرد؟ ابن مسکان مى گوید با تأکید تمام گفتم: آرى چنین است. امام(ع) فرمودند: این کار را انجام نده! به خدا قسم، گاهى مى شنوم که کسى به على(علیه السّلام) ناسزا مى گوید، در حالى که بین او و من جز ستونى فاصله نیست. پس پشت ستون مخفى مى شوم و پس از فراغت از نماز از کنارش گذشته به او سلام کرده، با او مصافحه مى کنم (معزى، همان، ج20، ص37).
موارد دیگرى نیز از اهل بیت رسیده که به اصحاب خود دستور برخورد خوب با کسانى که به ناسزاگویى به اهل بیت مى پرداخته اند داده شده است (همان، ج71، ص397 به بعد; موارد بیشتر آن را رک: مجلسى، بحار الانوار، ج75، ص393 به بعد). طرفه آن که سبّ و فحش و پاسخ ناسزا به ناسزا در قاموس امامانى که رسالت اصلى آنان هدایتگرى بود نه انتقام و تشفى خاطر، هیچ جایگاهى نداشت و بر پیروان واقعى آنان نیز فرض است که پایبندى خود را به راه و رسم آنان در عمل نشان دهند و مباد که براى اظهار ارادت خود به آنان، آموزه محکم قرآنى در جدال احسن را فراموش کرده، موجبات وهن مکتب اهل بیت و دردسر خویش را فراهم کنند.
ادامه دارد ...

پی نوشت ها :
 

[1]. البته این کتاب تنها تعدادى از احادیث را گزینش و گزارش کرده; براى اطلاع از احادیث فراوان نبوى درباره نماز جماعت رک: کنز العمال، ج7، صص552ـ586.
[2]. بعید مى نماید که حضور آن حضرت در اقامه جماعت به دلیل ترس یا تحت فشار مخالفان باشد، به ویژه این که نمى توان براى مشاوره ها و همکارى هاى مختلف سیاسى، نظامى، قضایى آن حضرت با دستگاه حاکم، که شاید تاثیر بیشترى در حفظ بنیه هاى نظام آنان داشت، محملى براى ترس و تقیه دست و پا کرد.
[3]. بعید نیست بگوییم این دسته روایات ناظر به مخالفان مذهبى نه به جهت عقاید آنها بلکه متوجه آن دسته از مخالفانى بوده که در تقابل صریح با آیه مودت و دوستى اهل بیت مشى مى کردند.
[4]. به عنوان نمونه در مجموعه حدیثى جامع احادیث الشیعه، ج6 و7 نزدیک به 600 حدیث در 52 باب درباره احکام و فضیلت و اعمال روز جمعه وارد شده که عناوین برخى از باب ها عبارتند از «باب فضل صلاة الجمعة و الحث علیها و استحباب السبق و المباکره الى المسجد یوم الجمعة»، (49 حدیث) و «باب انه یستحب الرجل یوم الجمعة و العیدان یغتسل... و یتهیّا للجمعة و العیدین، (21 حدیث). و «باب وجوب الجمعة جماعة على جمیع الناس، (50 حدیث) و باب «فضل الجمعة... و استحباب التهیأ للجمعة یوم الخمیس و البکور الى المسجد یوم الجمعة و حرمة الاستخفاف به» (105 حدیث).
[5]. به عنوان نمونه در خبر عبدالله بن سنان از امام جعفر صادق(ع) وارد شده که آن حضرت فرمود: «اگر مردم در زمانه اى حج را فرو گذاشته و در آن شرکت نکردند بر امام واجب است آنان را به شرکت در مراسم حج مجبور کند». (وسایل الشیعه، ج8، ص15) و نیز در روایتى دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود: «اگر مردم حج را فرو گذاشتند، بر والى و حاکم واجب است که آنان را به شرکت در مراسم حج و ماندن تا آخر مراسم در مکه مجبور نماید و اگر مردم زیارت مرقد مطهر پیامبر اکرم(ص) را ترک کردند بر والى واجب است آنان را به زیارت و ماندن در کنار مرقد آن حضرت مجبور کند. پس اگر مردم فاقد اموال و امکانات بودند بر حاکم است که از بیت المال مسلمین، مال و امکانات براى شرکت در مراسم حج در اختیار آنان قرار دهد». (همان، ص16)
[6]. علاقه مندان مى توانند به منابع روایى چون جلد 16 تا 20 جامع احادیث الشیعه یا حداقل به احادیث «کتاب العشره» آن مراجعه کنند. در این کتاب روایات فراوانى از اهل بیت نقل شده که در آنها به رعایت اصول اخلاقى نظیر رِفق، مدارا، حلم، حسن خلق، چشم پوشى از عیوب دیگران، خیرخواهى و اهتمام به امور تمام مسلمانان و ده ها دستور اخلاقى دیگر تأکید شده است. مسلم است که اولین نتیجه پایبندى افراد جامعه اعم از شیعى و سنى به این تعالیم وحدت و همدلى مسلمانان است; همچنین براى اطلاع بیشتر از موارد و تقسیم بندى این دسته از روایات رک: طباطبایى، سید محمدکاظم، وفاق اجتماعى در سخن معصومان و سیره امام على، ترجمه على نصیرى.
[7]. ابن أثیر مى گوید: مدارا ـ فاقد همزه ـ به معناى نرمى با مردم و معاشرت نیک با آنان و تحمل آنان است تا از انسان نگریزند. ابن منظور مى گوید: مداراة در صورتى که با همزه باشد به معناى حفظ کردن خود از شر دیگران است، و در صورتى که بدون همزه باشد به معناى در کمین نشستن براى به دام انداختن است. و از این باب است روایت «اساس عقل پس از ایمان به خدا مدارا کردن با مردم است». بنابر فرمایش امام على(ع) اساس حکمت مدارا با مردم است (الکافى، ج2، ص623) و اگر فردى با کسى که ناگزیر از مدارا با اوست مدارا نکند بهره اى از حکمت ندارد «لیس الحکیم من لم یدار من لایجد بداً من مداراته».
[8]. مثلاً رک: منشور حکومتى آن حضرت به مالک و دستور اکیدش به خوش رویى و برخورد نیک با اقسام شهروندان در نامه 53 نهج البلاغه. جالب است بدانیم که خوش رویى آن حضرت به اندازه اى بود که حتى دشمنان از حضرت به دلیل آن عیبجویى کردند. رک: شرح نهج البلاغه، ج1، ص25. [9]. بنا به نقلى، امام صادق(ع) حتى یکى از اصحاب خود را به خاطر یک فحش شدیداً سرزنش کرده و با وى قطع رابطه کرد (همان، ص571).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان