ابن عاشور در روشن نمودن مفاهیم آیههاى قرآن از روایات و دیگر آیات قرآنى کمک مىگیرد. نگاهى به تفسیرش هر خواننده دقیقى را برآن مىدارد تا تفسیر وى را در ردیف تفاسیر مأثور قرار دهد. در این روش چنان پیش رفته است که از روایت و آیات در روشن نمودن مفاهیم آیات، بیان مجملات و مبهمات آیات، ذکر شاهد قرآنى براى وجوه محتمل در آیات، بیان معانى واژههاى قرآنى و... بهره جسته است. براى مثال، در توضیح مفهوم آیه «و خلقناکم ازواجاً...» (نبأ /8) به آیه «وجعل منها زوجها لیسکن الیها» (اعراف /189) استناد نموده، مىگوید: «خداى بزرگ در این آیه بر مردم به جهت خلقشان و قرار دادن همسرى براى آنها که اسباب انس و تعاونشان به شمار مىرود، منت مىنهد».
علاوه بر این مفهوم، وى آیه را دلیلى بر خلق اول و دوم مىداند و مطابق این مفهوم، آیه را هم معنا با آیه «و یقول الانسان أاذا ما متّ لسوف اخرج حیاً...» (مریم /67-66) برمىشمرد.26 یا عبارت «.. قتل اولادهم...» (انعام /137) را در بیان علت قتل مجمل مىشمارد و بیان آن را در آیه «ولاتقتلوا اولادکم خشیة إملاق» (اسراء /31) مىجوید یا آیه «و قیل ادعوا شرکاءکم فدعوهم فلم یستجیبوا لهم و رأوا العذاب...» (قصص /64) را مشتمل بر دو احتمال مىداند و براى یکى از آنها شاهد قرآنى مىآورد و به آیه «و سکنتم فى مساکن الذین ظلموا انفسهم و...» (ابراهیم /45) استناد مىکند.27 و در تفسیر آیه «یوم ینفخ فى الصور فتأتون افواجاً» (نبأ /18) پس از بیان معناى «افواج» و «فوج» در تأیید معناى موردنظر از آیه «... کلّما ألقى فیها فوج سألهم خزنتها ألم یأتکم نذیر» (ملک /8) کمک مىگیرد.28
همانطور که در گذشته یاد شد، ابن عاشور از روایت هم در توضیح آیات بهره برده است. براى نمونه، وى آیه «یا ایّها الذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم...» (نساء /59) را چنین تفسیر مىکند: «آیه گواه بر این امر است که اطاعت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم تماماً خیر است».29 وى در تأیید مفهوم مطرح شده حدیثى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را شاهد مىآورد.30 و در برداشتن ابهام از عبارات «صلاة وسطى»31، «کوثر»32، «شجرة ممنوعه»33 و... به روایتهاى رسیده استناد مىکند. یا در بیان معناى «تبشیر» در تفسیر آیه «یا زکریا انّا نبشّرک بغلامٍ...»(مریم /7) از دو روایت رسیده کمک گرفته و بر این باور است که این واژه به معناى «وعده به عطا» است.34 گاهى هم براى وجوه احتمالى آیه شاهد روایى مىآورد. براى نمونه، در تفسیر آیه «و لاتلقوا بأیدیکم الى التهلکة» (بقره /195) ضمن آوردن احتمالهاى گوناگون، براى برخى از آنها شاهد روایى آورده است.35
علاوه بر این، ابن عاشور در تفسیر آیات احکام و آیات اعتقادى به مباحث کلامى و فقهى بها بخشیده و حجم زیادى از تفسیرش را به این گونه مباحث اختصاص داده است. به دیگر سخن، ابن عاشور هر جا که لازم بداند، به طرح مباحث کلامى مىپردازد. وى در بحثهاى کلامى تلاش نموده است تا با آزاداندیشى و تعقل گرایى راهى جداى از فضاى اشعرى حاکم بر جامعه بپیماید. با وجود این، گاهى بر دیدگاه اشاعره صحه مىگذارد و اگر منصفانه داورى کنیم در تفسیرش به تأیید معتزله نیز پرداخته است. وى در مباحث اختلافى کوشیده است تا در آغاز به دیدگاه مشترک و مورد اتفاق همه مذاهب اشاره کرده، سپس موارد اختلاف را بیاورد. در این راستا، گاهى دیدگاه خود را مىآورد و گاهى سکوت مىکند. براى مثال، وى در شرح و توضیح عصمت انبیا، به اتفاق علما بر عصمت آنها از شرک، قبل از نبوت اشاره مىکند، سپس اختلافات موجود و دلیل هر یک را مىآورد.36
گاهى ابن عاشور به نقد دیدگاه مذاهب کلامى مىپردازد. درباره «ایمان و اسلام» بحث بسیار کاملى مطرح مىکند، نظریههاى مختلف را آورده، به نقد آنها مىپردازد. وى در نقد دیدگاه خوارج و معتزله درباره «ایمان» سرسختانه گام برداشته، توضیح آنها از ایمان را نمىپذیرد.37 و بر این باور است که عمل مرتبهاى غیر از ایمان و همان تصدیق است و ارتکاب عملى خلاف شرع، با ایمان فرد منافاتى نداشته، سبب بیرون شدن وى از اسلام نمىگردد.38
همچنین، ابن عاشور دیدگاه خوارج را مبنى بر کافر بودن ترک کننده اعمال (فعل واجب و ترک محرّمات) نمىپذیرد و اعتقاد به خلود و جهنمى بودن این دسته از افراد را سبب نقض اصل دین مىشمارد. وى گفتار خوارج را مخالف عقل دانسته، مىپرسد: آیا کسى مىپذیرد، امت اسلامى که مسلماً بیشتر آنها گناهکار هستند، همگى کافر باشند.39
ابن عاشور آیاتى را که مخالف با نظر خویش مىیابد، تأویل مىکند. براى مثال، در تفسیر آیه «ختم اللَّه على قلوبهم...»(بقره /7) براى از بین بردن توهم جبر، اسناد «ختم» به «اللَّه» را مجاز دانسته، مراد از آیه را نفوذناپذیرى حق در عقول کافران برمىشمارد.40
همانطور که گفته شد، ابن عاشور کوشیده است، خود را از تأثیرهاى اشعرىگرى رها ساخته، جداى از اندیشههاى اشعرى حاکم بر جامعه خود به کمک عقل، خویش را در مباحث کلامى صاحبنظر گرداند. با مطالعه تفسیرش مىتوان به خوبى دریافت که وى در این مسیر گام نهاده و گاهى نظریههایش متفاوت از اشاعره است. براى مثال، وى نظراشاعره مبنى بر «بى غرض بودن افعال خدا» را سفسطه معرفى مىکند و بر این باور است که افعال الهى مشتمل بر حکمت و مصلحتى است که ثمره آن افعال است.41 ابنعاشور در موضوعهایى، چون: «میزان»42 و «رؤیت خدا»43 نیز نظرى متفاوت از اشاعره دارد.
مباحث فقهى این تفسیر نیز کمنظیر است. ابن عاشور به کمک روایات و با آوردن آراى بزرگان فقه اهل سنت به توضیح آیات احکام پرداخته است. در بین آراى آمده در این تفسیر مىتوان دیدگاههایى فقهى امامیه را نیز یافت. براى مثال در تفسیر آیه «.. فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم الى الکعبین» (مائده /6) در کنار آراى دیگر عالمان فقه، دیدگاه امامیه44 و طبرى45 هم به چشم مىخورد.46
گاهى ابن عاشور آراى فقهى عالمان فقه را رد مىکند، براى مثال، مىتوان به آیه «واذا ضربتم فى الارض فلیس علیکم جناحٌ ان تقصروا من الصلاة...» (نساء /101) اشاره نمود. ابن عاشور ضمن اشاره به دیدگاه افرادى، مانند: اسماعیل بن عُلیه، آن دیدگاهها را نقد مىکند. آنها بر این باورند که نماز خوف فقط با امامت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم امکانپذیر و قابل اجرا است. ابن عاشور این دیدگاه را سست دانسته، ادله خود را چنین برمىشمرد:
الف - مخالفت عمل صحابه با دیدگاه آنها
ب - این گروه به مفهوم مخالفه آیه توجه نکردهاند؛ آیه بر اختصاص امامت بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم دلالت نمىکند.
ج - جمهور عالمان فقه اتفاق دارند که نماز خوف براى تمام مسلمانان تا ابد قانونگذارى شده است.47
علوم قرآن در التحریر و التنویر
دانش هاو فنونى که در فهم و درک هر چه بیشتر قرآن نقش سازندهاى دارند را «علوم قرآن» مىنامند.
با بررسى و مطالعه تفسیر «التحریر و التنویر» مىتوان پارهاى از این دانشها را شمارش کرد. مانند: محکم و متشابه، نسخ، اعجاز، قراءات، متشابه لفظى، عام و خاص، تحریف ناپذیرى قرآن و... .
اینک براى آشنایى با دیدگاه ابن عاشور، به چند موضوع از موضوعهاى بالا به شکل بسیار کوتاه مىپردازیم.
الف - اعجاز
اعجاز قرآن کریم به تواتر ثابت شده است، همانگونه که ابن عاشور خاطرنشان مىکند تواتر آن براى عرب حسى و بدیهى و براى دیگران نقلى است. یکى از دلایل مهمِ اعجاز قرآن، ناتوانى عرب از معارضه با قرآن کریم است. در توضیح علت ناتوانى عرب از آوردن مانند قرآن، دو دیدگاه آورده شده است:
الف - فصاحت و بلاغت قرآن چنان بالاست که عرب فصیح قادر به آوردن مانند آن نیست.
ب - عربها بر آوردن مانند قرآن توانایى دارند ،ولى خدا آنها را از این کار بازداشته است. این نظریه به «صرفه» شهرت یافته است.48
ابن عاشور دیدگاه نخست را مىپذیرد و دیدگاه دوم را به علت تواتر تاریخى پیرامون این سه مسأله رد مىکند:
الف - دشمنى جمیع عرب با پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم.
ب - مسأله تحدى قرآن.
ج - فصاحت و بلاغت بىمانند عرب
نکته شایان ذکر دیگر آن است که این مفسّر از طرفداران اعجاز علمى قرآن است و طرح نکات علمى مناسب با آیات را در تفسیرش بدون اشکال مىداند.49 ابن عاشور بر این باور است که قرآن همه آنچه که به هدایت و سعادت بشرى مربوط باشد را در بردارد. با چنین دیدگاهى، مىتوان وى را از طرفداران «جامعیت قرآن» دانست، البته باید گفت که وى بین جامعیت و شمول قرآن تفاوت نهاده است. وى قرآن را جامع برنامههاى هدایتى مىداند و از سوى دیگر، دیدگاهى که قرآن را دربردارنده همه چیز مىداند را نمىپذیرد.50 با چنین باورى طرح مباحث علمى و مدد گرفتن از آن مباحث در تفسیر آیاتى که از مراحل جنینى، بارش باران و... سخن مىگویند را امرى ضرورى مىشمارد. به دیگر سخن، وى اشارههاى علمى آورده شده در قرآن را کلام الهى مىداند که هدف از آنها هدایت و ارشاد است.51
ب - نسخ
نسخ در لغت به معناى «ازاله شىء با شىء دیگر» است.52 ابن عاشور ضمن پذیرش این معنا، در تعریف اصطلاحى آن مىآورد: نسخ، برداشتن حکم شرعىاى است که دوام آن معلوم است، بدین ترتیب، از تعریف نسخ «حکمى که داراى غایت و انتهاست» خارج مىشود.53
طاهر بن عاشور «نسخ تلاوت و حکم با هم» و «نسخ حکم و بقاى تلاوت» را مىپذیرد، ولى «نسخ تلاوت و بقاى حکم» را بىفایده مىشمارد.54 ابن عاشور به مانند دیگر عالمان علوم قرآنى، نسخ در آیاتى از قرآن را مىپذیرد، براى مثال: «الزانیة والزانى فاجلدوا کلّ واحد منهما» (نور /2) را ناسخ «واللاتى یأتین الفاحشه من نسائکم...» (نساء /15) مىداند. وى حکم آمده در آیه دوم سوره نور را شدیدتر از حکم آیه پانزده سوره نساء دانسته، چون اوایل سوره نساء قبل از سوره نور نازل شده است. در توضیح مطلب مىگوید: بدون شک، عقوبت آمده در سوره نساء آغاز تشریع عقوبت زناست.55
در مقابل اینگونه آیات، ابن عاشور نسخ پارهاى دیگر را نمىپذیرد. براى مثال: نسخ مطرح شده در آیات «وأشهدوا ذوى عدل منکم...» (طلاق /2) و «ممن ترضون من الشهداء...» (بقره /282) و «أو آخران من غیرکم...» (مائده /106) را رد مىکند.56 وى پذیرش شهادت غیرمسلمان را ویژه وصیّت در سفر مىداند، آن هم در صورتى که مسلمانى نباشد.57
نکته شایان ذکر دیگر آن است که ابن عاشور دیدگاه متقدّمان درباره نسخ پارهاى از آیات را، از قبیل «بیان و تخصیص» مىداند و بر این باور است که مراد آنها نسخ اصطلاحى متأخّران نیست.58
ج - متشابه لفظى «آیات شبیه یکدیگر»
متشابهات (مشتبهات القرآن) شاخهاى از علوم قرآن به شمار مىرود. سیوطى مىگوید: مراد از این نوع، آوردن قصّه یا مطلبى مشابه در قرآن است، به گونهاى که بخشى از آن در آیهاى، متفاوت از آیه دیگر آمده باشد.59
ابن عاشور هم در تفسیرش از این نوع آیات غافل نمانده است. وى در توضیح اختلاف اینگونه آیات، گاهى دیدگاه دیگران بویژه صاحب «درّةالتنزیل»60 و گاهى فقط دیدگاه خود را مىآورد. براى نمونه، وى در توجیه تشابه موجود در آیات «کونوا قوّامین بالقسط شهداء للَّه» (نساء /135) و «کونوا قوامین للَّه شهداء بالقسط» (مائده /8) مىگوید، آیه نخست بعد از آیات مربوط به احکام قضا و حقوق قرار گرفته است. در آن آیات به احکام معامله بین زنان و مردان اشاره مىشود. بنابراین عدل از درجه اهمیّت بیشترى نسبت به شهادت برخوردار است. به همین جهت در این آیه، نخست «قسط» آمده و «قوامین» به «باء» متعدى شده است، اما آیه دوم بعد از ذکر «میثاق اللَّه» آمده است و این در حالى است که آیه در مقام تشویق به قیام «للَّه» و وفاى به عهد است. به دیگر سخن، وفاى به عهد همان شهادت است. بنابراین به علت تناسب با وفاى به عهد، شهادت مقدم و قبل از «قسط» ذکر شده است و «قوامین» هم با «لام» متعدى شده است61 یا درتوضیح تشابه آیه «الر تلک آیات الکتاب المبین» (یوسف /1) و آیه «الر تلک آیات الکتاب الحکیم» (یونس /1) مىگوید: «سوره یوسف در بردارنده قصّهاى است که عربها حتى به طور اجمالى از آن آگاه نبودند برخلاف داستان انبیاى دیگر، مانند: هود، صالح و... بدین ترتیب واژه «مبین» به این نکته اشاره دارد که قرآن این گونه قصهها را براى عرب بیان کرده است.»62
برجستگىهاى ویژه التحریر و التنویر
در این مجال به برخى از برجستگىهاى این تفسیر اشاره مىشود:
1 - با مطالعه چند جلد از تفسیر «التحریر و التنویر» به خوبى بر خواننده آشکار مىشود که مفسّر بر دانشهایى چون: نحو، حدیث، فقه، اصول و... تسلط کافى داشته و در سایه چنین آگاهى و تسلّطى توانسته است به نیکى از معانى قرآن پرده بردارد.
2 - با نگاهى به آیات مربوط به انبیاى گذشته آشکار مىگردد که مفسّر در روشن نمودن ابعاد مختلف آیه از دو کتاب تورات و انجیل بسیار بهره برده است. این امر نشان از احاطه وى بر این دو کتاب دارد. براى مثال در تفسیر آیه 135 اعراف مىگوید: «فلما کشفنا...» خبر مىدهد که موسىعلیه السلام براى رفع طاعون دعا نمود و به دعاى وى طاعون برداشته شد، این داستان در تورات صریحاً ذکر شده و در این آیه به سبب ایجاز در کلام حذف گردیده است.63 همچنین ابن عاشور براى روشن نمودن داستان «صلب عیسى» با استناد به آیه قرآنى و انجیل برنابا اعلام مىکند که عیسىعلیه السلام کشته نشده است، البته در تفسیرش به اختلاف فرق مسیحى در این مورد اشاره مىکند.64
3 - ابن عاشور در تفسیرش، هر جا که لازم بداند، مواضع سجود آیات قرآنى را مشخص مىکند. وى در تعیین مواضع سجود به سه معیار متمسّک مىشود، بدینگونه:
الف - تصریح خود آیه ب - عمل پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم ج - اتفاق و اجماع امت بر آن
براى مثال، ابن عاشور آیه 58 سوره مریم را با استناد به عمل پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم65، آیه 25 نمل را با استناد به تصریح خود آیه66 و آیه 60 فرقان را با استناد به اتفاق امت67 از مواضع سجود برمىشمرد.
4 - از ویژگىهاى آشکار تفسیر ابن عاشور، عدم توجه مفسّر به فضایل سورهها است. گاهى مفسّر، بدون ذکر متن روایت اشاره مىکند که روایاتى در فضیلت سوره یا آیه از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم رسیده است.68
5- بیان تقسیمات سورههاى قرآنى از برجستگىهاى «التحریر و التنویر» است. براى مثال، ابن عاشور با تعریف «سور مفصل» سوره حجرات را اولین سوره از این سورهها برمىشمرد69 و سوره عبس را اولین سوره از سورههاى «اوسط المفصل» و سوره لیل را آخرین سوره از این سورهها مىداند.70
6 - تفصیل بیش از حد مباحث نحوى و بلاغى در این تفسیر، گاهى خواننده را ملول ساخته، از زیبایى این تفسیر مىکاهد. براى مثال، شرح بیش از حد کلماتى، چون «ماذا»71، «ویل»72 و... این تفسیر را به یک کتاب نحو تبدیل کرده است؛ مىتوان با گردآورى اینگونه مباحث، یک کتاب نحوى مستقل از تفسیر ابن عاشور را به چاپ رساند.
7 - تفسیر التحریر و التنویر خالى از مباحث اخلاقى نیست. ابن عاشور متناسب با آیه، با بهرهگیرى از کتابهاى اخلاقى به بیان مطالبى پیرامون موضوع اخلاقى مطرح شده در آیه مىپردازد. براى مثال، در تفسیر عبارت «غیر المغضوب» به بیان دیدگاه حکماى اخلاق درباره «غضب» مىپردازد.73
8 - یکى از برجستگىهاى تفسیر التحریر و التنویر، توجه به اوضاع جارى در جامعه مسلمان است. ابن عاشور، گاهى به حاکمان و مسئولان مسلمان هشدارها و تذکّراتى مىدهد که نشان از نگرانى وى دارد. وى عملکرد حاکمان امتهاى اسلامى را بر سرنوشت ملتها مؤثر دانسته، آنان را در پیشگاه امتهاىشان مسئوول برمىشمارد و از خیانت در امانت محوّل شده بر ایشان برحذر مىدارد74 و آنها را موظف به تأمین امنیت، حفظ مرزهاى اسلامى و حفظ اموال امتهاىشان و... مىداند. در این راستا، نقش عالمان دینى را در سعادت امتها مؤثر دانسته و بر این باور است که هدایت مردم و حاکمان آنها به راه حق و درست بر عهده عالمان دینى است.75 در جایى دیگر از تفسیرش، مفسّر اصلاحگر ما، اصلاحات عقیدتى را مادر تمام اصلاحات اجتماعى معرفى مىکند و با تصریح به این اصل، امتهاى اسلامى را به آن تشویق مىکند و گسترش آزادى و رهایى از بند دیگران را از اصول مهم دین اسلام برمىشمرد و بارى دیگر از گرایشهاى اصلاحى خویش پرده برمىدارد و جامعه اسلامى را به رهایى از بند استعمار فرامىخواند. با چنین رویکردى، مفسّر ما، تفسیرش را در ردیف تفاسیر عصرى قرار مىدهد.76
پی نوشت ها :
26 - همان، 16/30.
27 - همان، 92/20.
28 - همان، 28/30.
29 - همان، 13/16.
30 - همان.
31 - همان، 446/2.
32 - همان، 503/30.
33 - همان، 418/1.
34 - همان، 13/16.
35 - همان، 210/2.
36 - همان، 353/30.
37 - آنها بر این باورند که ایمان همان اعتقاد، قول و عمل است.
38 - التحریر و التنویر، 268-262/1.
39 - همان.
40 - همان، 253/1.
41 - همان، 374/1.
42 - همان، 62-61 62/17.
43 - همان، 329/29 252 - 251/6.
44 - امامیه به «مسح رجلین» نظر دارد، براى آگاهى بیشتر، ر.ک: العروة الوثقى، محمد کاظم طباطبایى یزدى، چاپ سوم، مؤسسه الاعلمى، بیروت، 1409 ه ، 210/1.
45 - طبرى حکم به تخییر «مسح» و «غسل» مىدهد. جامع البیان، محمد بن جریر طبرى، دارالفکر، بیروت، 1415 ه ، 177/6.
46 - التحریر و التنویر، 52/5.
47 - همان، 240/4.
48 - براى آگاهى بیشتر، ر.ک: الاتقان، جلالالدین سیوطى، تحقیق مصطفى دیب البغا، چاپ پنجم بیروت، 1422 ه ، 1005/2.
49 - براى آشنایى با این دیدگاه ابن عاشور، ر.ک: التحریر و التنویر، 20/18 31/8 و...
50 - همان، 203/13.
51 - براى آگاهى بیشتر در این موضوع، ر.ک: التمهید، محمد هادى معرفت، چاپ مهر، قم، 1397 ه. ، 13/6؛ اعجاز القرآن و البلاغة النبویة، مصطفى صادق رافعى، چاپ چهارم، مطبعة الاستقامة، 1359 ه /، 216.
52 - مفردات فى غریب القرآن، راغب اصفهانى، تحقیق محمد سعید گیلانى، المکتبة المرتضویة، بىتا، /490.
53 - التحریر و التنویر، 639/1
54 - همان.
55 - همان، 56/4؛ براى آگاهى بیشتر، ر.ک: 42-41/28 450/2 500/2.
56 - گروهى از قرآن پژوهان، دو آیه نخست را ناسخ آیه سوم مىدانند.
57 - التحریر و التنویر، 256/5؛ براى آگاهى بیشتر از دیدگاه ابن عاشور، ر.ک: 200/2 597/2 173/3.
58 - براى آگاهى بیشتر، ر.ک: همان، 597/2 173/3.
59 - اتقان 995/2.
60 - براى نمونه، ر.ک: التحریر و التنویر، 94/12.
61 - التحریر و التنویر، 55/5؛ براى آگاهى بیشتر ر.ک: 42/8 39-38/2 35-34/9 281/19.
62 - همان، 7/12 8/11.
63 - همان، 257/8؛ براى آگاهى بیشتر، ر.ک: 466/2 492/1.
64 - همان، 307/4.
65 - همان، 59-58/16.
66 - همان، 251/19.
67 - همان، 84/19.
68 - همان، 8/6.
69 - همان، 179/26.
70 - همان، 89/30.
71 - همان، 102/11.
72 - همان، 79/1.
73 - همان، 195/1؛ براى آگاهى بیشتر ر.ک: 277/1.
74 - همان، 212/24.
75 - همان، 48/22.
76 - براى آگاهى بیشتر، ر.ک: قرآن و تفسیر عصرى، محمد على ایازى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، تهران، 1372 ش، /54.
منبع:www.maarefquran.org