پتتِ patet (= توبه)
توبه یا پتت در گناهان کوچک و بزرگ (صغیره و کبیره) نقش ویژه اى ایفا مى کند. توبه، گناهان و اثرات آن را از بین مى برد و گناهکار را پس از مرگ از رفتن به دوزخ و آلام جهنم نجات مى دهد، امّا به هیچ وجه از اجراى مجازات و کیفرهاى تعریف شده براى هر گناه در این دنیا جلوگیرى نخواهد نمود. به همین علت کسى که مرتکب گناهانى همچون: لواط یا غلامبارگى; کشتن مرد مقدس (بهدین); جسد مرده را به تنهایى حمل کردن; نزدیکى با زنِ دشتان و غیره شود، مرگ ارزان و به حکم شرع اعدام مى شود امّا روح و روان وى بر اثر توبه و کفاره از مجازات آخرت و عذاب دوزخ رهایى مى یابد.
توبه به دو گونه انجام مى شود: یکى محسوس و پیدا که به آن پتت آشکارا گویند، و دیگرى غیر محسوس و ناپیدا که همان مفهوم پتت در اندیشه است. این دومى را مى توان معادل با پشیمانى وتوبه صادقانه از گناه دانست که اثرات عمده آن در آخرت مشهود خواهد شد. در پتت آشکارا یا توبه لفظى، گناهکار باید لفظاً از گناهان خویش یاد کند، و این همانند رسم اعتراف به گناه نزد رَدان و دستوران است که در دین زرتشتى در دوران ساسانیان و پس از آن وجود داشته امّا امروزه این رسم منسوخ شده است.[53]
کوتاهترین فرمول توبه لفظى که هر روز باید گفته شود این است: «من متأسف و نادم هستم و ترک مى کنم هر گناهى که لفظاً یا عملا مرتکب شده ام و یا از خاطرم خطور کرده و من آنها را نادیده گرفتم».[54]
درباره پتت و اهمیت آن و رسم اعتراف به گناه نزد دستوران، در صددر نثر، در چهلوپنجم آمده: «1 ـ این که پیوسته مى باید که توبت کردن بر یاد دارند. 2 ـ هرگاه که گناه از دست آید، جهد باید کردن تا پیش هربدان و دستوران و رَدان شوند و توبت بکنند 3 ـ که گناه ماننده کرفه همچنان که کرفه از آن وقت که بکنند 4 ـ تا مردم زنده باشد هر سال دیگر بر مى شود 5 ـ و گناه نیز همچنان هر سال بر سر مى شود و چون توبت بکنند، دیگر نیفزاید، همچون درختى بود که خشک شود و دیگر افزایش نکند 6 ـ و توبت آن بهتر که پیش دستوران و ردان کنند و توجش که دستور فرماید چون بکنند هر گناهى که باشد از بن (=ذمه) بشود 7 ـ توبت دستوران کنند توبت هم خوانند 8 ـ و اگر دستور نباشد پیش کسانى باید شدن که دستوران بگماشته باشند و اگر ایشان نیز نباشند به نزد یک مردى روان دوست باید شدن و توبت بکردن...».[55]
در اوستا بعضى از گناهان و جرائم به گناه بى توبه موسوم است و با الفاظى همچون P s§o¦-tanu¦، tanu¦p r ¶a، par to¦-tanu¦و یا an-a¦p r ¶a، و همچنین گناه طهارت ناپذیر با لفظ a-yaoz§diia نامیده شده اند که تاوان آنها بسیار سخت و سنگین است. در این گناهان شخص گناهکار «پشوتنو» مى شود و مستحق مجازات اعدام است. روان چنین شخصى پس از مرگ نمى تواند به وسیله توبه و تاوان از مجازات آخرت بخشوده شده و موجب عدم گذشتن وى از پل چینود (=پل صراط) مى شود. گناهانى مانند نزدیکى با زن دَشتان و یا آبستن، و یا کسى که جسد مرده اى را بپزد و یا گوشت جسد مرده انسان را بخورد،[56]غلامبارگى یا لواط و یا کسى که از دین زرتشتى خارج شود، و گناهانى از این قبیل، تماماً گناهان مرگ ارزان و داراى تاوان هاى بسیار سنگین است. هرگاه کسى با یکى از این گناهکاران مصادف شود مى تواند بدون اخذ اجازه از رَدان و دستوران، (و در گناهانى همچون لواط حتى بدون اجازه از شخص شاه) شخصاً اقدام به قتل وى نماید. هر چند در بعضى از گناهان بى توبه مانند کسى که جسد مرده را در زمین دفن نماید، با آنکه این گناه در شمار گناهان بى توبه محسوب مى شود امّا بر اثر بازخرید نقدى و یا توبه از شدت مجازات گناهکار کاسته مى شود.
نکته آخرى که باید در مبحث توبه بدان اشاره نمود این است که تمامى گناهان بى توبه و دیگر گناهان و تاوان هاى سنگین آن همه در صورتى است که شخص گناهکار پیرو دین مزدا بوده و یا در این دین تعلیم و آموزش دیده باشد، امّا هرگاه کسى خارج از دین مزدا باشد و یا پرورش یافته این دین نباشد، به تصریح وندیداد (فرگرد8، بند29ـ28) گناهان وى با پذیرفتن دین مزدا بخشوده مى شود به شرط این که تعهد کند در آینده چنین جرمى مرتکب نشود. در وندیداد (فرگرد3، بند41) در این باره آمده:
براستى دین مزدا کسى را که به این دین در آید، از بندهاى گناهانش رهایى مى بخشد.
دین مزدا گناه نادرستکارى را مى بخشاید.
دین مزدا گناهِ کشتن یکى از اَشَوَنان (مرد پارسا و مقدس) را مى بخشاید.
دین مزدا گناه خاک سپارىِ مُردار را مى بخشاید.
دین مزدا گناه کردارهایى را که هیچ تاوانى براى آنها نیست، مى بخشاید.
دین مزدا پادافره سنگین ترین گناه را مى بخشاید.
دین مزدا هر گناهى را که مردمان مى توانند بدان دست بیالایند، مى بخشاید.[57]
انواع گناهان و کیفرهاى جسمانى در وندیداد
تاوان
در وندیداد براى هر جرم، جنایت و گناه، دو نوع تاوان یا کیفر تعیین شده است: یکى دنیوى که شخص گناهکار باید در همین دنیا سزاى عمل خلاف خویش را ببیند، و دیگرى اخروى، که در آخرت و پس از مرگ، گناهکار مجازات خواهد شد. نوع اول یعنى کیفرهاى دنیوى شامل انواع گوناگون مجازات هایى است که رایج ترین آنها تازیانه و شدیدترین آنها اعدام هاى متنوعى بود که در گناهان مرگ ارزان اجرا مى شد (قبلا به این گونه اعدامها اشاره شده است). امّا نوع دوم یعنى کیفرهاى اخروى معمولا در صورتى است که شخص خاطى در این دنیا تاوان گناه خویش را نپرداخته و یا توبه نکرده و به طریقى از کیفر و مجازات و یا دادن تاوان (چه نقدى و چه غیر نقدى) فرار کرده باشد. چنین شخصى در آن دنیا براى همیشه گرفتار دهشتناکترین عذابها و شکنجه ها (که نمونه هایى از آن در ارداویرافنانه ذکر شده) خواهد بود و روانش در جهان واپسین به هیچ وجه نمى تواند از پل چینود عبور کند.
کیفرهاى جسمانى که رایج ترین آنها زدن تازیانه بود، بسته به نوع گناه و جرم در تعداد ضربات تازیانه با هم متفاوتند. یعنى تعداد تازیانه براى گناهان سبکتر (که نمونه هاى آن را در جدول خواهیم دید) میان 5،10،15،30،50،60،70و90 ضربه متغیر است، ولى براى مجازات هاى شدیدتر 200، 300، 500، 600، 700، 800، 1000 و حتى مثلا براى گناه کشتن یک سگ آبى تعداد 10000 ضربه تازیانه در نظر گرفته شده است، که این عدد بسیار اغراق آمیز مى نماید.
براى اجراى حدود شرعى و زدن تازیانه، بنابر وندیداد از دو نوع تازیانه یا شلاق استفاده مى شده است: یکى اَسْپَهِ اَشْترا Aspahe-as§tra¦ (شلاق اسب رانى) و دیگرى سَرَوشُوچَرَنَ Sraos§o¦-C§arana¦ (شلاق فرمانبردارى) ـ و این هر دو واژه در وندیداد معمولا مترادف و با هم به کار رفته و احتمالا منظور از هر دو همان تازیانه اى بوده که براى تنبیه، مجازات و به اطاعت واداشتن رعایا، متخلفین و گناهکاران از آنها استفاده مى شده است. نکته قابل ذکر و مهم در جدول زیر این است که تعداد ضربات تازیانه تعریف شده براى هر گناه و یا جرمى را باید در اصل دو برابر کرد تا تعداد تازیانه مناسب با هر جرمى مشخص گردد. مثلا براى گناهى که30 ضربه تازیانه تعیین شده، بدین معنا است که گناهکار باید30 ضربه تازیانه اَسْپَهِ اَشْترا و 30 تازیانه سَرَوشُوچَرَنَ نوش جان مى کرده است. بقیه موارد نیز به همین صورت است. و اینک مى پردازیم به نقل جدول گناهان و تعداد تازیانه هر یک از آنها، بنابر آنچه در وندیداد ذکر شده است:
«جدول گناهان و تاوان آنها در وندیداد»
تعداد ضربات تازیانه : نوع گناه و توضیحات آن در وندیداد
5 : براى نخستین بار گناه آگرفت (کسى که آهنگ زدن دیگرى کند)، (18/4)[58]
10 : دومین بار تکرار گناه آگرفت، (18/4)ـ نخستین بار گناه اویرشت (اقدام به حمله با اسلحه)، (22/4).
15 : سومین بار گناه آگرفت (18/4) ـ دومین بار گناه اویرشت (22/4) ـ نخستین بار گناه اردوش (کسى که دیگرى را بزند ولى مجروح نشود) (26/4).
30 : چهارمین بار گناه آگرفت (19/4) ـ سومین بار گناه اویرشت (23/4) ـ دومین بار گناه اردوش (27/4) ـ کسى که دیگرى را بزند و محل آن کبود شود، یا آسیب سختى بدو رساند (31/4) ـ کسى که استخوانى از انسان و یا سگ مرده به اندازه یک بند انگشت کوچک بر زمین بیندازد و زمین آلوده شود (11/6) ـ براى تماس سطحى با زن دشتان[59]براى نخستین بار (15/16).
50 : پنجمین بار گناه آگرفت (19/4) ـ چهارمین بار گناه اویرشت (23/4) ـ سومین بار گناه اردوش (27/4) ـ کسى که براى دومین بار دیگرى را بزند و محل آن کبود شود (31/4) ـ نخستین بار کسى که ضربتى بزند و خون دیگرى ریخته شود (34/4) ـ کسى که استخوانى از انسان و یا سگ مرده به اندازه یک بند انگشت اشاره بر زمین بیندازد و زمین آلوده شود (13/6) ـ دادن خوراک بد به توله سگ (27/13) ـ کسى که براى دومین بار با زن دشتان تماس سطحى داشته باشد (15/16).
60 : ششمین بار گناه آگرفت (19/4).
70 : پنجمین بار گناه اویرشت (23/4) ـ چهارمین بار گناه اردوش (27/4) ـ سومین بار کسى که دیگرى را بزند و محل آن کبود شود (31/4) ـ دومین بار کسى که ضربتى بزند و خون دیگرى ریخته شود (34/4) ـ کسى که براى اولین بار دیگرى را بزند و استخوانى از وى را بشکند (37/4) ـ کسى که استخوانى از انسان یا سگ مرده به اندازه یک بند انگشت میانى بر زمین بیندازد و زمین را آلوده کند (15/6) ـ دادن خوراک بد به سگ بى صاحب و ولگرد (26/13) ـ کسى که براى سومین بار با زن دشتان تماس سطحى داشته باشد (15/16).
90 : هفتمین بار گناه آگرفت (19/4) ـ ششمین بار گناه اویرشت (23/4) ـ پنجمین بار گناه اردوش (27/4) ـ چهارمین بار کسى که دیگرى را بزند و محل آن کبود شود (31/4) ـ سومین بار کسى که ضربتى بزند و خون دیگرى ریخته شود (34/4) ـ دومین بار کسى که دیگرى را بزند و استخوانى از وى بشکند (37/4) ـ کسى که دیگرى را بزند و وى بیهوش شود (40/4) ـ کسى که استخوانى از انسان و یا سگ مرده به اندازه انگشتى یا دنده اى بر زمین بیندازد و زمین را آلوده کند (17/6) ـ دادن خوراک بد به سگ نگهبان یا خانگى (25/13) ـ براى تماس نزدیک تر با زن دشتان (16/16).
200 : هشتمین بار گناه آگرفت و کسى که پس از هشت بار از دادن تاوان این گناه سر باز زند (21ـ20/4) ـ هفتمین بار گناه اویرشت و کسى که از دادن تاوان این گناه سر باز زند (25ـ24/4) ـ ششمین بار گناه اردوش و کسى که پس از شش بار از دادن تاوان این گناه سر باز زند (29ـ28/4) ـ پنجمین بار کسى که دیگرى را بزند و محل آن کبود شود و از دادن تاوان سر باز زند (33ـ32/4) ـ چهارمین بار کسى که ضربتى بزند و خون دیگرى ریخته شود و از دادن تاوان بارهاى پیشین سر باز زند (36ـ35/4) ـ سومین بار کسى که دیگرى را بزند و استخوانى از وى بشکند بدون آنکه تاوان بارهاى پیشین را داده باشد(39ـ38/4) ـ دومین بار کسى که دیگرى را بزند و بیهوش کند بدون آنکه تاوان آن را پرداخته باشد (42ـ41/4) ـ کسى که زودتر از نُه شب (در زمستان) و یک ماه (در تابستان) آتش را به خانه اى ببرد که کسى در آن مرده است (44/5) ـ گناه کسى که در زمینى زراعت کند که در آن انسان یا سگى مرده باشد، پیش از انقضاى مدت یک سال (5/6) ـ براى زراعت در زمینى که به جسد مرده آلوده شده، پیش از جستجو و جمع آورى اجزاى جسد مرده (9/6) ـ کسى که استخوانى از انسان و یا سگ مرده به اندازه دو انگشت و یا دو دنده بر زمین بیندازد و زمین آلوده شود (19/6) ـ کسانى که پیکر مرده را در زمین استوار نکنند و جانوران مردار خوار استخوانها را برگیرند و در آب و یا پاى درختان بیندازند (48/6) ـ براى نوشانیدن آب به زن ناپاک در سه روز اول پس از زایمان (27/7) ـ کسى که به سگ نگهبان گله خوراک بد بدهد (24/13) ـ کسى که حیض بودن زن دشتان را پنهان کند (13/16).
300 : براى شکستن گفتار ـ پیمان (پیمان شفاهى) (11/4).
400 : کسى که استخوانى از انسان یا سگ مرده به اندازه بازو یا استخوان ران بر زمین بیندازد و زمین را آلوده کند (21/6) ـ گناه انداختن پوشاک چرمى یا بافته بر روى پاى مرده به اندازه اى که تا قوزک پاها را بپوشاند (23/8) ـ براى عبور از آب به حالت ناپاکى (کسى که با جسد مرده در تماس بوده) (105/8) ـ براى عبور شخص ناپاک از راهى که در آن با گیاه و درخت تماس پیدا کند و بى حرمتى به آتش بر ذمه داشته باشد (106/8).
500 : کسى که مردار انسان یا سگ را در خاک دفن کند و تا ششش ماه بیرون نیاورد (36/3) ـ براى کشتن یک توله سگ و انواع سگ[60] بجز سگ آبى (16ـ15/13).
600 : شکستن دست ـ پیمان (12/4) ـ کسى که استخوانى از انسان و یا سگ مرده به اندازه کاسه سر (جمجمه) بر زمین بیندازد و زمین را آلوده کند (23/6) ـ براى انداختن پوشاک چرمى یا بافته بر روى پاى مرده، به اندازه اى که هر دو ساق پاى جسد مرده را بپوشاند (24/8) ـ براى کشتن یک سگ بى صاحب و ولگرد (شکارى) (14/13).
700 : شکستن گوسفند ـ پیمان (13/4) ـ کسى که آگاهانه سوگند دروغ بخورد و مِهر دُروج (پیمان شکن) باشد[62] ماده سگى که از آمیزش با سه سگ نرینه آبستن باشد و شیر در پستان دارد (51/15).
800 : شکستن گاو ـ پیمان (14/4) ـ گناه مردى که به زور با مردى دیگر درآمیزد (26/8) ـ کسى که سگ گله را چنان بزند که بیهوش شود و یا بمیرد (12/13).
900 : شکستن مردم ـ پیمان (15/4).
1000 : کسى که مردار انسان یا سگ را در خاک دفن کند و تا یک سال آن را بیرون نیاورد (37/3) ـ شکستن کشتزار ـ پیمان (16/4) ـ کسى که تمام پیکر سگ یا انسانى مرده را بر زمین بیندازد و زمین را ناپاک کند (25/6) ـ براى انداختن پوشاک چرمى یا بافته بر روى مرده به طورى که همه تن مرده را بپوشاند (25/8) ـ گناه کشتن یک خارپشت (جوجه تیغى) (4/13)[63] ـ کسى که با زن دشتان (با رضایت طرفین) درآمیزد (84/18).
10000 : براى کشتن یک سگ آبى[64] (2/14).
پی نوشت ها :
[52]. درباره رسم اعتراف به گناه رک: روایات داراب هرمزدیار (1: 34) ـ امروزه خواندن پتت به عنوان بخشى از نیایش هاى روزانه و پتت براى درگذشتگان جاى رسم اعتراف به گناه را گرفته است.
رک: جمله خورده اوستا، ص331ـ320; همچنین براى آگاهى از نمونه هایى از پتت رک: خود پَتِتْ، ترجمه: ابراهیم میرزاى ناظر.
[53]. رک: روایت امیداَشَوهیشتان، ص223ـ222 (پاورقى).
[54]. رک: همان. به نقل از:
و براى توضیحات بیشتر درباره پتت نگاه کنید به:
[55]. رک: صد در نثر، ص34.
[56]. در وندیداد، فرگرد7، بند24ـ23، زرتشت از اهورامزدا مى پرسد: «کسانى که سگ مرده یا انسان مرده مى خورند مى توانند تطهیر شوند یا نه؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: این اشخاص وسیله تطهیر ندارند و باید خانه آنان ویران و قلب آنان از جاى کنده و دیده آنان از حدقه بیرون انداخته شود. دروج نَسو (دیو لاشه) تا ناخن به آنان حمله مى کند و براى همیشه ناپاکشان مى سازد». رک: وندیداد اوستا، ترجمه موسى جوان، ص7ـ146.
[57]. رک: اوستا، جلیل دوستخواه، (2: 685).
[58]. عدد سمت چپ نشانى فصل و عدد سمت راست نشانى بند است. (18/4) یعنى وندیداد، فصل 4، بند 18، بقیه موارد نیز به همین صورت عمل شده است.
[59]. دشتان: در اوستا «دَخْشْتَه ـ daxs§ta» و در گزارش پهلوى «دَخْشَگ daxs§ag» به معنى علامت و نشان خونى است که زنان بینند. دشتان در پهلوى و فارسى از همین ریشه است. قاعدگى; حیض; عادت ماهانه زنان; زنى که روزهاى خونریزى و عادت ماهانه خود را مى گذراند. رک: اوستا، دوستخواه (2: 984 پیوست).
[60]. همانطور که قبلا اشاره کردیم (ص202، پاورقى1) انواع سگ به ویژه سگ آبى در دین مزدیسنا از تقدس و حرمت بالایى برخوردار است. فرگرد13 و14 وندیداد تماماً اختصاص دارد به: سگ و انواع آن، تقدس و حرمت آن، احکام کشتن انواع سگ و یا مجازات هاى بدرفتارى با آن و غیره. به موجب بندهش هندى، بخش13، بند30، سگ ده سَرْدَه (نوع، قسم) مى باشد: 1ـ2. پسوشْ هورْوْ pasus§ho¦rw، اوستاـ pasus§-haurvaیا سگ گله; 2ـ2 ویسْ هوروْ (ویش هورو wis§ho¦rw)، اوستاـ vis§-haurva یا سگ نگهبان خانه; 3ـ2 وُهوَنْزگ wohunazg، اوستاـ vohuna-r hag، یا سگ ولگرد و بى صاحب، که به دنبال خون و لاشه مى رود; 4ـ2 توله سگ (بنابر شایست ناشایست 2/2،تروگ tarro¦g)، اوستاـ tauruna; 5ـ2 ببرگِ آبى babrag-â¦a¦bâ¦g بَبَرِ آبى، اوستاـ baقar(سگ آبى); 6ـ2 روباه ro¦ba¦h; 7ـ2 راسوگ rasu¦g(راسو); 8ـ2 زوزگ zu¦zag یا ژوژه که آن را خارپشت xa¦r-pus§tخوانند; 9ـ2 اودرگ udrag یا گربه آبى; 10ـ2 موش فرخو mus§k- fraxaw موشِ فَرْخو، که دو نوع اند. دسته اى سوراخ زى، که لانه دارند چون روباه و راسو، و دسته اى بیشه زى، که در بیشه زار زندگى مى کنند، چون ژوژه، که به آن زوزه نیز مى گویند.
رک: بندهش هندى، ص92 و توضیحات آن; شایست ناشایست، ص44ـ43، یادداشت 8ـ5; همچنین درباره انواع سگ در منابع پهلوى نگاه کنید به: وندیداد، هاشم رضى، (2: 631ـ629) و (3:1353ـ1349); فرهنگ ایران باستان، پورداود، ص219ـ202.
[61]. در بعضى از ترجمه ها براى چنین گناهى هفتصد تازیانه با اسپهه اشترا و شصت تازیانه با سروشوچرن ذکر شده است. رک: اوستا، دوستخواه (2:701).
[62]. آقاى دوستخواه (2:834) بجاى کشتن، لفظ زدن آورده و در توضیح پاورقى مى گوید: دارمستتر در گزارش خود، متن سه بند اخیر (51ـ49) را مغشوش و معنى آنها را مشکوک دانسته است. امّا در ترجمه اى که آقاى دکتر موسى جوان از وندیداد دارمستتر (ص237) آورده اند، بند 49 تا51 وجود دارد و کلمه قتل به کار رفته است.
[63]. در وندیداد (4/13) لفظ دوژگ du¦z§ag به معنى خارپشت بکار رفته است. این جانور از انواع سگ معرفى شده: سگِ خاردارِ پوزه باریک (10/1 و 4/13) که مغان و مزدا پرستان آن را وَنگهاپَر vangha¦parمى نامیدند. امّا بنابر وندیداد (4/13) مردم بدگفتار آن را «دوژکه» مى نامیدند. در گزارش پهلوى به صورت ژوژک z§uz§ak یا زوزگ zu¦zag آمده که به معنى خارپشت یا جوجه تیغى مى باشد. رک: وندیداد، هاشم رضى (1:218 و 3:1349) یادداشتها.
[64]. چنین شخصى علاوه بر خوردن 10000 تازیانه اسپهه اشترا و 10000 تازیانه سروشوچرن، باید ده هزار هیزم سخت و خشک و پاک و ده هزار هیزم نرم و خشک و پاک رابراى آتش اهورامزدا بیاورد. ده هزار بسته بَرْسَم را ویژه آیین کند. همچنین او باید ده هزار از هر یک از این جانوران موذى (خرفستر): مار برشکم خزنده; مار سگ نما; لاک پشت; قورباغه هایى که در خشکى مى زیند; مور دانه کش; مور گزنده کوچکِ بد، کرم خاکى (پزدوهاى سرگین گردان); مگس نفرت انگیز; را بکشد. رک: وندیداد (6ـ3/14). فرگرد14 وندیداد به طور کلى شرح مفصلى از چگونگى دادن تاوان و مجازات هاى گوناگون براى کشتن یک سگ آبى است.