اگر خواستید برای به دست آوردن برخی از ویژگیهای بسیار خوب تلاش کنید که به دست آوردن آن موجب شود بسیاری دیگر از فضائل را کسب کنید، حتماً به "شکر " بپردازید. چون اگر "شکر " را به دست آوردید، شبیه تحقق این ضربالمثل است که گفت "چون که صد آمد نود هم پیش ماست. " یکی از مفاهیم بسیار کلیدی در امور معنوی به ویژه در مباحث آدابی که انسان باید نسبت به حضرت حق داشته باشد، یکی از صفات برجستهای که انسان در ارتباط با خداوند متعال باید داشته باشد که البته خود خداوند در قرآن کریم صریحاً دارندگان چنین صفتی را کمشمار اعلام فرمودند و یکی از حالاتی که موجب میشود انسان لذت "بندگی " و حتی لذت "زندگی " را عمیقاً درک کند، شکرگزاری و حالت شاکرانه داشتن است.
درباره شکر، خداوند متعال وعدهها و پاداشهای بسیار بزرگی را در نظر گرفتهاند: "لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ ". اگر شما با نحوی سخن گفتن خداوند در قرآن آشنا باشید، میدانید که خداوند متعال به سادگی با تأکید فراوان، نعمت دادن خودش را به صورت قطعی بیان نمیفرماید.
آنجایی که در مورد "مغفرت " خود صحبت میکنند، با امید دادن به مغفرت، ما را به سمت "توبه " دعوت میکنند. "فضل " خود را ارزان به کسی نمیدهند و میفرمایند: "ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَن یشَاء "، به هر کسی دلم بخواهد، میدهم. مقصود اینکه، خداوند به این سادگی در قرآن، با تأکید و قاطعیت از دادن نعمت آن هم نعمت فراوان صحبت نمیکنند ولی در مورد شکر میفرمایند که "لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ " و با چند علامتِ تأکید، قطعیت این مسأله را بیان میکنند.
خداوند در قرآن برای "شکر " ارزش خاص و ویژهای قائل شدهاند؛ اوج این ارزش، آن جایی است که خداوند میفرماید: "و قلیلٌ من عبادی الشکور: و کم هستند از بندگان ما که شاکر و سپاسگزار باشند ".
یا در روایات با تصریح روشنی آمده است که "هَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ: آیا ما جز انسان ناسپاس، کسی دیگر را مجازات میکنیم؟ " یعنی مجازات قطعاً به انسانهای ناسپاس تنها میرسد.
شکر، شاخص معنویت
برای اینکه به این حالت "شکرگزاری " برسیم، باید بسیاری از فضائل را در خودمان جمع کنیم. "شکر "، یکی از فضائل نیست بلکه با عوامل بسیار گستردهای پیوند دارد. شکر، چیزی شبیه پایان کار گرفتن برای ساختمان است؛ مقدمات فراوانی باید فراهم بشود تا آدم به این نقطه برسد.
اگر کسی خواست بفهمد که حال معنوی خوشی دارد یا نه، ببیند نسبت به خداوند متعال چه حالتی دارد؟ حالت شاکرانه دارد یا حالت ناراحتی و نق زدن؟ شما تا ناراحت میشوید، نورتان کم میشود. تا عصبانی میشوید، نورتان کم میشود. تا گلهمند میشوید، نورتان کم میشود.
"دعا کردن " خیلی خوب است ولی بعضی وقتها دعاهای ما، از سر "ناشکری " است. البته آدم میتواند هم شاکر باشد و هم دعا بکند و میدانید که اتفاقاً یکی از آداب دعا کردن، این است که قبل از اینکه چیزی بخواهی اوّل تشکر کنی، وگرنه اصلاً دعا نیست؛ بلکه یک جور نق زدن است. امّا گاهی از اوقات ما حرم اهلبیت عصمت و طهارت میرویم و از دست خدا، شکایت میکنیم! و بعد فکر میکنیم که چون داریم دعا میکنیم و گریه میکنیم، احساس معنوی قشنگی هم داریم!
نگویید که اگر شاکر باشیم دیگر نمیتوانیم گریه کنیم؛ اتفاقاً در شکر، آن قدر میتوان زیبا گریه کرد که در هیچ حالت دیگر آن گونه نخواهد شد. شکر، حالت معنوی در انسان ایجاد میکند و حالت شاکرانه داشتن علامت این است که چقدر نورانیت و معنویت در وجود فرد است.
کر، عامل معنویت
اگر خواستید برای به دست آوردن برخی از ویژگیهای بسیار خوب تلاش کنید که به دست آوردن آن موجب شود بسیاری دیگر از فضائل را کسب کنید، حتماً به "شکر " بپردازید. چون اگر "شکر " را به دست آوردید، شبیه تحقق این ضربالمثل است که گفت "چون که صد آمد نود هم پیش ماست. " شکر هم "شاخص " نورانیت و معنویت است وهم "عامل " آن. کسی تا عمیقاً از خداوند شاکر نباشد، بندگی او نه در عالم اثر خواهد داشت و نه در خودش.
شکر، بندگی را شیرین میکند
تا شاکر نباشیم، از نماز لذّت نخواهیم برد. کسی که غرق شکر شد، سرش را به سجده که میگذارد دوست دارد به خدا بگوید "آخ جون خدا، ممنونت هستم ". سجده، ذکر تسبیح است امّا و بحمده. "سبحان ربّی الاعلی و بحمده ".
آغاز نماز با ذکر "الحمدلله رب العالمین " است. کسی میتواند این ذکر را عمیقاً بگوید که حالت شکر در وجودش باشد. کسی که حالت شکر را ندارد، اصلاً نماز را شروع نمیکند؛ چون فتح باب نماز با دو سه ذکر کلیدی است که یکی از آنها "الحمدلله رب العالمین " است.
شکر، زندگی را شیرین میکند
شکر، هم بندگی انسان را شیرین میکند و هم زندگی انسان را. ما خیلی از اوقات با تفریح میخواهیم خودمان را سرگرم کنیم؛ با فراهم کردن بسیاری از لذتها میخواهیم زندگی را شیرین کنیم. مثل کسی که دندانش درد میکند، ولی به جای مراجعه به دندانپزشکی به خودش میپیچد و میگوید یک کاری کنید سرگرم بشوم، یک فیلمی بگذارید تا سرگرم بشوم و دندانم درد نکند! خب، این آدم سرگرمی نمیخواهد، بلکه باید به دندانپزشکی برود.
اینکه میبینیم اسلام با بسیاری از مظاهر و شیوههای رایج سرگرمی ظاهراً مخالفت میکند، به خاطر مخالفت اسلام با لذّت بردن نیست؛ اتفاقاً اسلام با لذّت بردن فوقالعاده موافق است.
- پس چرا فکر میکنیم که اسلام با خیلی از لذتها و سرگرمیها مخالف است؟
- برای اینکه ما به این دلیل سراغ بسیاری از سرگرمیها و لذتها میرویم که جبران کننده "بد زندگی کردن " ما باشد. خُب مسلم است که اسلام میگوید که بد زندگی نکن. اگر بَد زندگی نکنی، همین جوری لذّت خواهی برد، دیگر نیازی به "کلّه معلّق زدن " پیدا نخواهی کرد.
"شکر "، اصل زندگی را برای انسان شیرین میکند؛ نه اینکه اصل زندگی مثل چایی باشد که نیاز به شکر باشد تا بتوانی مزی تلخ آن را تحمل کنی!
چگونه شکر، بندگی را شیرین میکند؟
شکر، هم زندگی را شیرین میکند و هم به بندگی حلاوت بسیاری میبخشد، اصلاً حال خوش معنوی یعنی شاکرانه زندگی کردن و شاکرانه بندگی کردن. امام سجادـعلیهالسلامـ میفرماید: بعضیها از خوف جهنم عبادت میکنند، بعضیها به شوق جنت عبادت میکنند ولی ما عبادتمان، عبادت احرار است.
پرسیدند: عبادت احرار چیست؟ فرمودند: عبادت از سر شکر.(1)
بعضی دلبسته کمالی هستند که در آینده بناست به آن برسند، یا ترس از بلایی دارند که ممکن است در آینده به آن دچار بشوند امّا ائمه ما میفرمایند که ما دلبسته اتفاق قشنگی هستیم که در گذشته رخ داده است، به امید آینده نیستیم.
این حس، چقدر وجود آدم را پر میکند، چقدر آدم را خالی از نگرانی میکند و چقدر انسان را از طمعورزیها حفظ میکند! میفرمایند: عبادتمان، عبادت شاکرانه است، یک زمانی خدا به ما یک محبتی کرده، همهاش دوست داریم بندگیاش را انجام بدهیم و اطاعتش بکنیم و عبادتش بکنیم، سیر هم نمیشویم!
با اینگونه بندگی، آیا انسان احساس کمبود خواهد کرد؟ آیا نگرانیهای زائد به سراغ انسان خواهد آمد؟
چگونه شکر، زندگی را شیرین میکند؟
خیلیها فکر میکنند، باید "کمبود " ما را حرکت بدهد. نگاهی به زندگی خودمان بیاندازیم: یا کمبودهای گذشته ما را حرکت میدهد تا جبرانش کنیم یا کمبودهای آینده تا از آن پیشگیری کنیم. این است که همیشه با نگرانی زندگی میکنیم و آرامش نداریم.
آقا، اصلاً تو به خاطر "کمبود " زندگی نکن؛ به خاطر "بود " زندگی کن! یک چیزهایی داشتی، به اینها پاسخ قشنگی بده؛ یک چیزهایی، خواهی داشت، به اینها مقدمتاً یک پاسخ قشنگ بده.
مثل آقا دامادی که یک سلسله مقدمات را فراهم میکند برای عروسی خودش. حرکت داماد به خاطر "بود "ی که در گذشته داشته یعنی "بله "ای که گرفته است و برای "بود "ی که در آینده دارد؛ لذا از حرکت کردن خودش لذّت میبرد.
زندگی کردن و بندگی کردن به خاطر "بود "ها، به خاطر گذشته بسیار زیباتر از زندگی کردن به خاطر چیزی است که در آینده میخواهد پدید بیاید. زندگی کردن برای رفع کمبودها، زندگی سطح پایینی است نسبت به زندگی کردن به خاطر فراوانی بودها.
چه کنیم تا "شاکر " باشیم؟
باید چه کار کنیم تا بتوانیم به این ویژگی محوری
برسیم؟ برای شاکر شدن، برای لذت بردن از شکر، چه باید کرد؟
یکی از کارهایی که موجب شاکر شدن ما میشود، این است که نعمتهایی را شکر کنیم که دیگران آن نعمتها را "نمیبینند " و در نتیجه نمیتوانند برای آن نعمتها شکرگذاری کنند. در روایات باب شکر آمده است که دیدن بعضی از نعمتها، شکر آن نعمت است. یکی از تمرینها برای شاکر شدن، این است که نعمتی را که خدا به همه داده، همیشه هم میدهد، این نعمت را "ببینیم " و بعد از دیدن و متوجه شدن، "شکر " آن نعمت را بجا بیاوریم. مثلاً سپیده را به عنوان یک نعمت نگاه کنیم و برایش شکر کنیم؛ هیچ آدم عاقلی این کار را میکند؟ البته "وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِی الشَّکُورُ ". خدایا ممنونت هستم سپیده دم را برای ما خلق کردی.
دعای وضو را دیدهاید؟ در این دعا میگوییم: خدایا ممنونت هستم که آب را پاک کننده قرار دادی. بعضیها اینقدر، اینگونه نعمتها را بدیهی و ضروری میدانند که گویی اصلاً این نعمتها را نمیتوانند ببینند. اصلاً به عنوان یک نعمت که باید شکرش را به جا آورد، به آنها نگاه نمیکنند. اگرخواستید انسان شاکری باشید، نعماتی را که دیگران نمیبینند، نعماتی را که فراوانی دارد و خدا به همه میدهد را ببینید و به خاطر آنها از خدا تشکر کنید. اباعبدالله الحسینـ علیه السلامـ در دعای عرفه برای یک فهرست بلندی از این گونه نعمات، خدا را شکر میکند و چه گریهای هم میکنند: مراحلی که بچه در رحم مادر، دوران تکوین جسمی را پیدا میکند را میشمرند و شکر میکنند. یا در جای دیگر میفرمایند: خدایا ممنونت هستم مادر را نسبت به من مهربان قرار دادی، در دوران ضعفم که به مادر و محبت او احتیاج داشتم، ایشان با کمال محبت از من مراقبت کردند؛ اینگونه نعمات را میشمرند، شکر میکنند و گریه میکنند.
گاهی از اوقات برای آرامش روحی خودتان، لیستی از نعماتی که خدا به شما داده را بنویسید و به آنها توجه کنید؛ ببینید چه روحیه قشنگی پیدا میکنید و چقدر صفای باطن پیدا میکنید! نه تنها نعمات خودتان را بشمرید، بلکه بلاهایی را که مبتلا نیستید هم بشمرید و شکر کنید: خدایا ممنونتم که من الان سرطان ندارم و... .
البته برای اینگونه شکر کردن باید مبانی فکری محکمی داشت. باید فلسفه حیات را دانست، باید فلسفه وجود مشکلات این دنیا را متوجه بود، مشکلاتی که ناشی از رفتار خودمان هست را تفکیک کنیم و... . به هر حال، اینگونه شاکر بودن، نیاز به یک جهانبینی خاصی دارد. بعد از این جهانبینی، کلیدیترین تمرین، دقت کردن به اینگونه نعمات است.
بزرگترین نعمتی که باید به خاطر آن شاکر باشیم
تا اینجا از "شکر " گفتیم و اینکه دنبال نعمتها بگردیم و نعمتها را ببینیم و برای آنها خدا را شکر کنیم. اکنون میخواهیم یک "نعمت " که امام صادقـعلیهالسلامـ به یکی از اصحاب خود گوشزد کردند را ببینیم. داستان بسیار زیبایی است امّا باید با دقّت به این ماجرا نگاه کرد؛ اگر دقت لازم به عمل نیاید، ممکن است سؤالاتی برای شما پیش بیاید لذا باید با دقّت بحث را دنبال کنید.
آقا امام صادقـ علیه السلامـ ، مهمانی داشتند به نام سُدیر. برای میهمان، غذایی آماده کردند و میهمان از خوردن غذا خیلی لذت بردند. سدیر خطاب به امام صادقـعلیهالسلامـ گفت: من فکر نمیکنم تا کنون غذایی به این خوشمزگی خورده باشم؛ بعد هم سُدیر گریه میکند و با یک احساس قشنگ معنوی اشک میریزد.
آقا امام صادقـعلیهالسلامـ میفرمایند: "یا سدیر! ما یبکیک؟؛ ای سدیر، چرا گریه کردی؟ "
سدیر گفت: یاد یک آیه قرآن افتادم.
آقا امام صادق فرمودند یاد کدام آیه افتادی؟
سدیر گفت: یاد این آیه که خداوند متعال میفرماید: "ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ "
بعد ادامه داد: "فخِفتُ ان یکونَ هذا الطعام الّذی یسألن الله عنه: پس ترسیدم که این طعام، همانی باشد که خداوند از آن مرا سؤال کند ".
این حالت سُدیر، یک حالت خوش معنوی است. آدمِ خوب، باید خودش را همیشه متهم بداند. از بس خدا را عزیز میداند، همیشه پیش او احساس کمبود میکند و پیش خدا احساس حقارت میکند؛ نه اینکه خودش را موجود حقیری بداند؛ نه! خودش را از همه عالم ارزشمندتر میداند ولی از بس خدا عزیز است، همیشه خودش را بدهکار خدا میداند.
چنین حالی، یک حال خوش معنوی است که نعمت را ببینیم و به خاطر چنین نعماتی شرمنده خدا باشیم. امّا امام صادقـعلیهالسلامـ فرمودند: خداوند شأنش بالاتر از این است که به خاطر یک غذا، از انسان سؤال بکند! ما بندهاش هستیم دیگر، خداوند هم رازق است. (جاهایی که نیاز به دقت دارد، اینجاست؛ به خاطر اینکه شما در جای دیگر میبینید که خداوند روز قیامت از همین نعمتها از ما سؤال خواهد کرد! آن هم درست است ولی این بحث را در یک سطح بالاتری ببینید.)
امام صادق میفرمایند که آن نعمتی که خداوند متعال از آن نعمت سؤال میکنند، این نعمت نیست؛ آن نعمت، یک نعمت دیگری است که تو باید نگران سؤال کردن خدا از آن باشی.
سدیر: "قلتُ له بأبی أنت و أُمّی یابن رسول الله، فمن نعیم؟ " گفتم پدر و مادرم به فدایت ای فرزند رسول خدا، پس آن نعمتی که خدا از آن سؤال میکند چیست؟
قالـ علیه السلامـ: "حُبُّ امیرِالمؤمنین علی ابن ابیطالب و عترتِهِ؛ آن نعمت، محبت امیرالمؤمنین علیابن ابیطالب و عترت اوست. "
ولایت اهلبیت عصمت و طهارت است که "نعیم " است و خداوند روز قیامت از آن سؤال میکند. خداوند به خاطر این نعمت است که بر سر انسان منّت میگذارد و به خاطر آن سؤال میکند؛ بقیه نعمتها نوش جانتان! از این نعمت است که از شما سؤال میکند چگونه شکرش را به جا آوردید؟ با این نعمت چه کردید؟
حبّ الحسین ـعلیه السلام ـ، بزرگترین نعمتها
رایگانترین محبت از محبت اهلبیت عصمت و طهارتـعلیهمالسلامـ، حبّ اباعبدالله الحسین علیه السلامـ است که خداوند به قیمت مظلومیت اباعبدالله الحسین علیه السلامـ، به ما عطا کرده است. تو با این نعمت چه کار کردی؟ آیا این محبت را در وجود خودت زیاد کردی؟ آیا به خاطر این نعمت، شکر کردهای؟ آیا مطابق این نعمت عمل کردهای؟
چقدر هم این نعمت، نعمت بزرگی است. ما چقدر از دوست داشتن اباعبدالله الحسینـعلیهالسلامـ لذّت میبریم، به حدّی که اگر در مجلس روضه گریه نکنیم، حالمان گرفته میشود و چقدر غصه میخوریم. چقدر این دوست داشتن قشنگ است! در تمام دنیا بینظیر است که آدم بتواند کسی را در حدّ اباعبدالله الحسین علیه السلامـ دوست داشته باشد.
در دنیا با فریب و زور هم نتوانستند چنین محبت و چنین محبوبی تولید کنند. هالیوود، میلیاردها دلار خرج میکند امّا نتوانسته است حتی در مقیاس بسیار بسیار کوچکتر هم چنین محبوبی را درست کند.
چقدر هم این محبت برایمان فایده دارد. دینمان را از این محبت داریم، دنیایمان را از این محبت داریم، چقدر از این محبت لذت میبریم و... .چقدر هم ارزان به ما داده شده است، لیاقت داشتن و نداشتن ما زیاد مدّ نظر نبوده است. البته هزینهای که خداوند برای این محبت کرده است تا به ما ارزان داده بشود خیلی سنگین است. هزینه آن مصائب اباعبدالله الحسین علیه السلامـ است. ما برای کسب این محبت، سیر و سلوکی نکردهایم؛ حسینـعلیهالسلامـ از مدینه سیر کرد تا کربلا و از کربلا سلوک او بود به سوی خدا؛ با خانوادهاش هم آمد تا اهلبیتی در سفری که به سوی دل تو دارد کار را تمام کند و زینب هم دست بچههای حسین را گرفت و کاروانش را حرکت داد و به همه دلها رساند.
آقای سدیر! میخواهی گریه کنی، برای غذا گریه نکن! گریه کن که با حبّ حسین چه کردی؟ آیا توانستهای شکر این محبت را به جا بیاوری؟
این نعمت را ببینیم و بشماریم و به خاطر آن از خدا تشکر کنیم: "الحمدلله ربّ العالمین ": خدایا ممنونت هستم محبت امیرالمؤمنینـعلیهالسلامـ و عترت طاهرینش را به دلم انداختی.
منبع:پایگاه نشر اندیشه ها و بیانات حجت الاسلام علیرضا پناهیان
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : samsam