خبرآنلاین: میگوید دوست ندارد صحبتهایش در مصاحبه این حس را به
خواننده القا کند که او ادعایی دارد، در طول گفتگو هم چند بار با اشاره به این
موضوع، هرگونه خودستایی را رد میکند. پژمان جمشیدی از دنیای فوتبال به دنیای تصویر
قدم گذاشت و در مدتی کوتاه جای پای خودش را در عرصه بازیگری محکم کرد. او بعد از
سریال «پژمان» سر زبانها افتاد و با فیلم سینمایی «50 کیلو آلبالو» در میان
مخاطبان سینما هم جا باز کرد. در طول این مدت در عرصه تئاتر هم حضوری قابل قبول
داشت.
او این روزها فیلم سینمایی «خوب بد جلف» اولین ساخته سینمایی پیمان قاسمخانی
را در حال اکران دارد که در سومین هفته نمایش خود فروشی نزدیک به سه میلیارد تومان
داشته که رقمی قابل توجه است.
پژمان جمشیدی از بازخوردهایی که از نمایش این فیلم گرفته جدای از آدمهایی که به قول خودش از
حضور او در این حرفه خوشحال نیستند، راضی است و اعتقاد دارد دیگران بازیاش را دوست
دارند.
در کنار حمید فرخنژاد و سام درخشانی در «خوب بد جلف»
مشروح صحبتهای جالب جمشیدی درباره «خوب بد جلف»، مسیر بازیگری و گذشته
فوتبالیاش را در ادامه میخوانید.
«خوب بد جلف» اولین تجربه کارگردانی پیمان
قاسمخانی است، میدانم که از قبل با هم آشنایی داشتید، اما چطور شد که شما به
عنوان یکی از نقشهای اصلی این فیلم انتخاب شدید؟
بعد از سریال «پژمان» که مورد اقبال قرار گرفت و
خیلی موفق شد، قرار بود ادامه سینمایی آن نیز ساخته شود اما چون مدیریت تلویزیون تغییر کرد و روند کار به شکل
دیگری پیگیری شد، دیگر نمیتوانستیم از اسم «پژمان» برای این فیلم استفاده کنیم.
ضمن اینکه از شوخیهایی هم که در تلویزیون به کار میبردیم، نمیتوانستیم
استفاده کنیم. به همین خاطر کار به سمت و سوی دیگری سوق پیدا کرد و ابتدا هم فیلمنامه
این فیلم نوشته شد که اسمش «پلیس بازی» بود اما بعد به «خوب بد جلف» تغییر پیدا کرد. اما
از همان ابتدا که کار نوشته شد، بازیگرهای سه نقش اصلیاش که من هم یکی از آنها
بودم، تقریبا مشخص بود. از آنجاییکه فیلم، زندگی پژمان جمشیدی بعد از فوتبال است، من
هم از ابتدا قرار بود در نقش خودم بازی کنم.
از میان سه نقش اصلی، به نظرتان کدامیک در فیلم سنگینی میکند؟
واقعیت این است که من اینطور به داستان نگاه
نکردم. به نظر من هر فیلمی داستانی دارد و نقشهای مختلف را آدمهای مختلف بازی
میکنند. به نظرم ما سه نفر در کنار هم در فیلم شخصیتها را در آوردیم. طبیعی بود از
اول که فیلمنامه نوشته میشد، موضوع مشخص بود که درباره زندگی بعد از فوتبال پژمان
جمشیدی و مسیر بازیگریاش است. من هم از اول میدانستم که شرایط حضورم در این فیلم
به چه شکل هست. اما آقای فرخنژاد از بزرگان بازیگری ما هستند و سام هم از من در
این عرصه خیلی باسابقهتر است و دوست ندارم درباره نقش اصلی یا فرعی فکر کنم.
بازی
در این کار و این نقش وظیفهای بود که به من محول شده بود و من هم سعی کردم آن را
درست انجام دهم. ضمن اینکه ما همدل و صمیمانه کار را جلو بردیم
و هیچ وقت هم نه درباره این مسائل فکر کردیم و نه حرف زدیم.
یکی از انتقادهایی که به «خوب بد جلف» وارد است
با توجه به سابقه پیمان قاسمخانی، فیلمنامه نه چندان مستحکم آن است. برای
فیلم شوخیهای خوبی نوشته شده و نه فیلمنامه خوب. وقتی کار به
شما پیشنهاد شد فیلمنامه را به دقت مطالعه کردید یا به صرف آشنایی که از
قبل با
این تیم داشتید، حضور در این فیلم را پذیرفتید؟
قبل از هر چیز این نکته را بگویم که از ابتدا
قرار نبود پیمان این فیلم را بسازد و قرار بود کارگردان دیگری «خوب بد جلف»
را
کارگردانی کند، اما چون کارگردانهای مورد نظر گرفتار کارهای دیگر بودند،
قرار شد خود پیمان آن را به عنوان اولین فیلمش کارگردانی کند. اما در مورد
فیلمنامه با شما موافق نیستم و به نظرم «خوب بد جلف» یکی از بهترین
فیلمهای کمدی
است که خودم در این چند سال اخیر دیدم. همچنین به نظرم یکی از بهترین
فیلمنامههایی
است که پیمان نوشته. البته این نظر شخصی من است.
معتقدم فیلمنامه این کار هیچ
ایرادی ندارد، کاملا چفت و بست دارد و همانی است که از پیمان قاسمخانی انتظار میرود.
البته ما عادت کردهایم حتی اگر فیلمی خوب بود و باب میل ما هم بود، باز هم از یک
جای آن ایراد بگیریم، مثل پایان باز فیلمها.
در طول کار چقدر به متن وفادار بودید و چه بخشهایی
از آنچه میبینیم بداهه بوده است؟
موقعیتها همه در فیلمنامه بودند اما در طول کار
مواردی هم بودند که اضافه شدند. مثلا دیالوگ سام که میگوید «این رو همه میدونن...
همه» یا ««خفه شو» که من به شوخی میگویم سر صحنه در آمدند. چون من سابقه کمتری در
این عرصه دارم و پیمان میخواست دستم را بیشتر باز بگذارد، اجازه میداد تا حدی که
خودش تایید کند بداهه بگویم. البته این موارد بداهه، نه در موقعیتها ولی در
دیالوگها بودهاند.
«خوب بد جلف» به عنوان اثر سینمایی که شما در آن
حضوری جدی دارید چقدر میتواند مسیر و آیندهتان در عرصه بازیگری را تحت تاثیر
قرار بدهد و اتفاق مثبتی را برایتان رقم بزند؟
من هر کاری میکنم در زمانش فقط به خود آن کار
فکر میکنم، به اینکه نقشی که قرار است بازی کنم را در اندازه توان خودم به بهترین
شکل جلوی دوربین ببرم. من تا به حال در سه فیلم بازی کردم، «آتش بس 2» که چون نقش
کوتاهی در آن داشتم خیلی درکارنامه کاریام
محسوب نمیشود اما در «پنجاه کیلو آلبالو» و این فیلم به عنوان یکی از نقشهای
اصلی حضور داشتم و خیلی خوشحالم که هر دوی این فیلمها فروش خیلی خوبی داشتند و
باعث شده کارنامه کاری ام پر و پیمان شود.
من همانطور که وقتی «پنجاه کیلو آلبالو»
را بازی کردم به این فکر نکردم که در یک فیلم دیگری بازی کنم که از این هم بیشتر
بفروشد، الان هم که «خوب بد جلف» را روی اکران دارم تنها لذتی که میبرم این است
که مردم میروند این فیلم را میبینند و دوستش دارند. خوشبختانه بازخوردهایی هم که
تا به حال گرفتم خیلی مثبت بوده که البته این موضوع مسئولیت من را خیلی سنگینتر
میکند. شاید هم باید خودم را از زیر هجمه برخی از انتقادها بیرون بکشم و چشمم را
باز کنم و به این مسئله توجه کنم که همه انتقادها هم به خاطراینکه من فوتبالیست
بودم نیست. یعنی اگر کار خوب باشد مردم حتما حمایت میکنند و از آن استقبال میشود.
امیدوارم در ادامه مسیر کاریام هم کارهایی را انتخاب کنم که مثل «خوب بد جلف» یا
«پنجاه کیلو آلبالو» مورد اقبال مردم قرار بگیرد.
فکر میکنید چقدر از آن انتقادهایی که به آن
اشاره کردید به دلیل تغییر مسیر کاری و حرفهای شما و آمدنتان از فوتبال به سمت
بازیگری است؟
من بعید میدانم در تاریخ هنر و ورزش ما کسی به
اندازه من مورد قضاوت و داوری قرار گرفته باشد. یعنی امکان ندارد اگر هزار
سال دیگر هم این
هنر ادامه کند، کسی پیدا شود به اندازه من مورد هجمه و قضاوت یک طرفه قرار
گرفته
باشد. از روزی که وارد این عرصه شدم و حتی پیش از آن که به عنوان یک
مخاطب حرفهای سینما و تئاتر را دنبال میکردم، ورزش و هنر به نظرم کاملا
مبتنی بر استعداد
است. به عقیده من تحصیلات درصدی کمتر و تجربه درصد خیلی بیشتری در موفقیت
تاثیر میگذارد. من نمیخواهم برای دفاع از خودم بگویم اما کافی است
نگاهی به کارنامه کاری بازیگران مطرح خودمان بکنیم، متوجه میشویم که
خیلیهایشان
رشته تحصیلیشان بازیگری نیست. برای همین هم هیچ کس نمیگوید پژمان جمشیدی
مهندسی
عمران خوانده است و چرا یک مهندس عمران بازیگر شده است، همه میگویند یک
فوتبالیست حالا
بازیگر شده. هیچ کس نمیگوید این شخص درس هم خوانده، دانشگاه هم رفته. حتی
اگر
بخواهیم از زاویه دیگر هم به این موضوع نگاه کنیم که شاید خیلی مرتبط هم
نباشد، هیچ
کس نمیگوید از یک خانواده فرهنگی آمده. به هر حال حرف و حدیثها دراین
باره همیشه
زیاد بوده ا ست.
به نظر خودتان چرا اینگونه بوده؟ یا دستکم درباره
شما چرا اینقدر گارد منفی و ناداوری وجود داشته است؟
واقعا نمی دانم، همانطور که خودم دوست ندارم
قضاوت شوم، دوست ندارم درباره کسانی که این حرفها را میزنند، هم قضاوت کنم، چون
واقعا دلیل حرفهایشان را نمیدانم. فقط این را میگویم که مطمئنا من به کارم
ادامه میدهم و تا روزی که در این عرصه هستم نهایت تلاشم را میکنم که بهترین باشم، البته تا جاییکه بتوانم.
با وجود
همه این صحبتها اما عده زیادی هم هستند که طرفدار بازی شما در سینما و تلویزیون
هستند. خودتان پژمان جمشیدی فوتبالیست را موفقتر میدانید یا بازیگر را؟
من به همه آرزوهایم که از بچگی در فوتبال داشتم
رسیدم، دوست داشتم بازیکن تیم ملی شوم این اتفاق برایم افتاد، دوست داشتم در تیم
پرسپولیس بازی کنم باز هم برایم میسر شد. شاید فقط در بچگی تعداد بازیهای ملیام
را آرزو نکرده بودم. من حتی شماره پیراهنهایی که در بچگی دوست داشتم را در
بزرگسالی در فوتبال پوشیدم. زمانی که من کودک بودم و آرزو داشتم سقف آرزویم در
فوتبال رسیدن به تیم ملی بود اما من هنوز به سقف آرزوهایم در بازیگری نرسیدم. امیدوارم
با تلاشهایم در این زمینه بتوانم به آنها نیز برسم.
در فیلم سینمایی «50 کیلو
آلبالو»
یعنی سقف معینی برای خودتان در این حرفه قائل
شدهاید؟
در هر صورت یک سقفی وجود دارد. شناخته شدن بین
بهترینهای سینمای ایران در جشنواره. البته این موضوع ملاک کامل و کافی نسیت و
جامعه معیارهای دیگری هم دارد. اما بالاخره برای من که فیلمهایم میفروشد و هر
کاری را هم قبول نمیکنم شاید گرفتن یک جایزه معتبر باز یک قدم رو به جلو برایم
باشد.
پس حتما از دیده نشدن «خوب بد جلف» در جشنواره دلخور
هستید؟
من از اینکه به فیلم کمدی با اینکه سختیهای خاص
خودش را دارد و از نظر من حتی بازی کمدی سخت تر هم هست بهایی داده نمیشود دلگیرم.
سختترین کار در مملکت ما کمدی ساختن است. تا دلتان بخواهد سوژه غم و غصه و بدبختی
در این مملکت داریم اما نوشتن کمدی در این شرایط که محدودیتهای زیادی هم وجود
دارد و نمیتوانی با هیچ چیز هم شوخی کنی واقعا معجزه است. به نظرم به سینمای کمدی
باید جدی تر نگاه شود. سینمای کمدی سینمای محترمی است که نادیده گرفته میشود
البته این در حالی است که مردم آن را بیشتر دوست دارند و بی توجهی آن انگار نوعی
ژست روشنفکری است.
در جشنواره هم توقعی که ما از فیلممان داشتیم برآورده شد و آن جایزهای
بود که از مردم گرفتیم. حالا اینکه کمتر کاندید شدیم زیاد مهم نبود چون مدعیاش
نبودیم. چون خودمان هم از ابتدا میدانستیم که برای فیلم کمدی در جشنواره اتفاقی
نمیافتد. پیمان هم خودش این تجربه را در جشنواره زیاد داشته است. اما اگر قرار بود من
خودم «خوب بد جلف» را در یک بخش کاندید کنم، در بخش فیلمنامه این کار میکردم.
البته این نظر شخص من است و هیچ بحثی دربارهاش ندارم.
دو فیلم اخیر شما استقبال فروش خوبی هم داشته،
سریال ها هم مورد توجه قرار گرفته و در تئاتر روی صحنه حضور خوبی داشتید. چقدر
شانس و اقبال را در این مسیر همراه خودتان میدانید؟
در همه مسیر زندگیام به شانس اعتقاد داشتم، اگر
جنبه مذهبیاش را در نظر بگیریم، میشود تقدیر و جنبه غیرمذهبی این قضیه اسمش شانس
میشود. شاید این موضوع یک مقدار کلیشهای و شعاری باشد اما به نظرم شانس همیشه در
خانه آدمهایی را میزند که برایش تلاش میکنند. اما به این موضوع که گفتید میشود
طور دیگری هم نگاه کرد، برایتان یک مثال میزنم. پیمان قاسم خانی تا به حال کارهای
زیادی انجام داده و همه آنها مورد استقبال مردم قرار گرفته است. پرفروشترین و
پربیننده ترین کارهای سینما و تلویزیون متعلق به پیمان است، وقتی او یک
فیلمنامه جدید مینویسد و آن کار باز هم موفق میشود دیگر نمیتوان گفت چقدر او
آدم خوش شانسی است. به نظرم هر کسی از یک مرحلهای که رد میشود نمیشود دیگر اسم
موفقیتهایش را شانس گذاشت. درباره خودم هم شاید باید از کارگردانها که من را
انتخاب میکنند بپرسید که من بازیگر خوش شانسی هستم یا نه. کارگردانهایی که من با
آنها کار کردم طبیعتا شخصیتهایی نیستند که تحت تاثیر حرف من را انتخاب کنند، یا
برنامه نامشخصی داشته باشند. بنابراین من هرچه بگویم دفاع از خودم است و دوست
ندارم این اتفاق بیفتد. من سعی میکنم با انتخابهایی که فکر میکنم درست است خودم
را نشان دهم نه با حرفهایی که میزنم.
انتقادهای زیادی در قالب شوخی در «خوب بد جلف»
به شخصیت پژمان جمشیدی شده و خیلیها شما را باجنبه دانستند که خودتان بسیاری از
این شوخیها را در فیلم به زبان آوردید. نظر خودتان در اینباره چیست؟
نه هیچکدام از این شوخیها برای من ناراحت کننده
نبود. مثلا شروع فیلم حضور من در یک فیلم به اصطلاح داغون است که هیچ وقت این
موضوع درباره من صادق نبوده و واقعا شوخی است. من واقعا در طول این سه تا چهار سال به
خصوص در عرصه تصویر سعی کردم در انتخابهایم اشتباه نکنم. یا مثلا اینکه من پسر بد
سینما هستم هم قطعا واقعی نیست و به همین خاطر باز هم من را ناراحت نمیکرد. در
فیلم هیچ شوخی واقعی با من نشده بود و اگر میشد هم ناراحت نمیشدم.
کارهایی که تا به حال بازی کردید همگی در فضای
کمدی و طنز بودند، ممکن است یک روزی پژمان جمشیدی را در نقشی کاملا متفاوت و جدی
ببینیم؟
من خودم شخصا دوست دارم در فیلمی با فضای متفاوت
و در یک ژانر متفاوت بازی کنم اما طبیعتا من اگر آن نقش را هم بازی کنم، شیرین
بازیاش میکنم. در واقع میتوانم بگویم اندک توانایی که من دارم به این شکل است. البته
این را هم بگویم همه چیز صد در صد به نقش بستگی دارد، بازیگرهای کمدی ما نقشهای
جدی بازی کردند و خیلیهایشان هم موفق بودند ولی باید دید پیشنهاد از طرف چه کسی و
با چه فیلمنامهای میشود. همه این موارد برای من مهم هستند.
پس فیلمنامه و کارگردان به یک اندازه برایتان
اهمیت دارند؟
با توجه به اینکه کارگردانهای فیلم اولی زیادی
را داریم که خیلی هم خوب کار میکنند و حتی از خیلی از کارگردانهای با تجربهمان
هم در این چند سال خیلی بهتر بودند، به نظر من فیلمنامه اهمیت بیشتری دارد و بعد
کارگردان. البته بعضی از کارگردانها هم هستند که نه گفتن بهشان خیلی سخت و حتی
شاید احمقانه باشد. برای همین حتی اگر فیلمنامه آن کارگردان را هم نخوانم اعتماد
دارم که فیلمنامه بدی را انتخاب نمیکنند.
این روزها هم که مشغول بازی در «خانه ما»
هستید...
بله، سریال سامان مقدم که قرار است پخشاش از
نوروز آغاز شود. قرار بود یکی از نقشهای اصلی کار علیرضا امینی را هم بازی کنم که
به خاطر اینکه سر «خانه ما» بودم نشد اما چون به آقای شایسته و آقای امینی قول
داده بودم که در فیلم باشم قرار شد در یک نقش کوتاهتر حضور پیدا کنم. این فیلم
سینمایی داستان چند آدم است که مشکل روحی و روانی دارند و فضای متفاوتی دارند.
این کار کمدی است؟
نه به نظرم بیشتر از اینکه کمدی باشد، تلخ است. نقش
من البته جدای از افرادی است که در آسایشگاه هستند اما به نظرم این فیلم فضای جالب
و عجیبی دارد.