زندگینامه شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم
تحرکات و فعالیتهای جهادی ایشان در خارج از عراق
ازلحظههای اولیهای که شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم توانست از عراق خارج شود،اقدام به بررسی و ارزیابی اوضاع عراق و وضع خط مشی های استراتژیک و راهبردهای ثابت برای کار درآنجا و نیزنحوه سازماندهی عملیات برضد رژیم صدام و بسیج همه امکانات و نیروهای عراقی ها موجود درداخل عراق و خارج آن کرد تا به این وسیله عراقی ها بتوانند ضمن شناخت مسئولیتها به مقابله با این رژیم بپردازند وطی مدت سه ماه اقامت در سوریه به صورت پنهانی فعالیت میکرد و به نوشتن دو پژوهش مهم دست زد و بعد از اینکه توانست به تصویر روشنی از مسائل مطرح روز دست یابد و با دیگر مسئولان و شخصیتهای موجود در صحنه عراق توافقهایی برسد.دراوائل اکتبر سال1980به جمهوری اسلامی ایران آمد و ورود ایشان به ایران چند روز بعد از عملیات تجاوزکارانه عراق علیه ایران صورت گرفت و با رسیدن به ایران به عنوان میهمان به نزد امام خمینی رفت. برای ایشان منزلی درمجاورت محل زندگی امام اختصاص یافت امام ایشان را مورد عنایت و توجهی ویژه و چشمگیر قرارداد. آقای حکیم در تهران اقدام به تأسیس مجمع علمای مجاهد عراق کرد وبه دنبال بروز برخی مسائل فعالیت این مجمع متوقف شد و به دنبال آن دفترانقلاب اسلامی درعراق تأسیس شد و بعد ازجریانات و تحولاتی چند و فعالیتهای پیگیر و زیاد،مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق در سال1982 تأسیس شد و آقای حکیم به عنوان سخنگوی رسمی این مجلس انتخاب شد و مسئولیت اداره فعالیتهای سیاسی مجلس اعلا در عرصههای میدانی و تبلیغی به ایشان واگذارشد و از سال1989 به عنوان رئیس این مجلس انتخاب شد و قبل ازآن از سوی اعضای شورای مرکزی بارها به ریاست این مجلس اتنخاب شده بود و قبل از اینکه مجلس اعلا تشکیل شود آقای حکیم سعی کرد تا یک نیروی نظامی و آموزش دیده تشکیل شود که قادر به حمل اسلحه برای مقاومت بر ضد رژیم صدام باشد.درهمین رابطه پیامهایی برای جوانان عراقی داشت و آنان را برای پیوستن به بسیج فراخواند و این تشکل به بسیج اسلامی معروف شد و توانست نقشی مهم درجلوگیری از تجاوزات رژیم عفلقی بر ضد جمهوری اسلامی و بالا بردن روحیه جهادی در داخل عراق شروع به شکل گیری کرده و عملیات استشهادی بزرگی انجام دهد و ضربه بزرگی انجام دهد و ضربه بزرگی به استقرار رژیم عراق وارد کند همچون انفجار وزارت برنامه ریزی و خبرگزاری عراق و مقر نیروهای هوایی که همگی در بغداد صورت گرفتند به اضافه عملیات مهمی که نقش سیاسی و تبلیغی بزرگی بر ضد رژیم داشت به طوری که موجب شد مبارزات مردمی برضد رژیم عفلقی از حالت پنهان و سری بودن خارج شود و شکل علنی و آشکاربه خود بگیرد.
بعداز شکلگیری مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق حرکت جهادی بر ضد رژیم صدام در دو زمینه نظامی و سیاسی شکل آشکارتری به خود گرفت. برای مثال در زمینه نظامی درابتدا گردانهای جهاد تشکیل شد و این گردانها در مراحل بعدی سپاهی به نام سپاه بدررا تشکیل داد و در داخل عراق نیروهای مقاومت اسلامی و جهاد تشکیل شد و این نیروها توانستند عملیات بزرگی در داخل عراق به انجام برسانند و بیشتراین عملیات طی جنگ عراق علیه ایران در مناطق مردابی (اهواز)صورت گرفت ولی،بعد ازانتفاضه شعبان در سال 1991،این عملیات گسترش یافته و به داخل شهرهای عراق کشیده شد که درآغاز عملیات بزرگی را صورت داد،ازجمله حمله به کاخ ریاست جمهوری به وسیله موشکهای کاتیوشا طی سه نوبت در سالهای2000 و 20001میلادی و در عرصه سیاسی، مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق با تلاشها و اقدامات پیگیرخود و نیز حمایت نیروهای مومن و معتقد به این طرح سیاسی و جهادی توانست به یک سازمان سیاسی مهم و شناخته شده در عرصه بین المللی تبدیل شود و موقعیتی بزرگ در عرصه جهانی پیداکند و مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق تا به امروز توانسته به اهداف خود در تحقق آرمانهای مردم عراق ادامه دهد.
بزرگ ترین دغدغه شهید حکیم عملی ساختن راهکارهایی برای نجات ملت عراق ازظلم رژیم صدام بود و این امردر کلیه سخنان و تحرکات ایشان آشکاربود و ایشان حتی، یک لحظه از بیان مشکلات مردم عراق در سایه ظلم این رژیم غافل نمی شد و پیوسته با نامهها و یادداشتهای خود با سازمان ملل و دبیرکل آن و نیز پادشاهان و روسای کشورهای عربی و اسلامی در مناسبت های مختلف تماس می گرفت و از آنان درخواست می کرد، اقدامات لازم را برای رفع ظلم از ملت عراق انجام دهند و در همین رابطه بیشترین تلاش ها و حمایت ها را برای تأسیس مرکز اسناد حقوق بشر در عراق به کار برد و این مرکز توانست بیشترین نقش را در مفتضح ساختن رژیم بعثی در محافل بینالمللی داشته باشد. همچنین ایشان امکان تحرک در سازمان ملل را ایجاد کرد و درسال1992 شخصاًبا دبیرکل وقت این سازمان (خاویر پرز دکوئیار) ملاقات کرد. این مرکز امکان ارسال مدارک و اسناد مربوط به زندانیان به مؤسسات سازمان ملل و نیز تحرک در سطح سازمان های حقوق بشر در کشورهای اروپایی و برخی کشورهای آسیایی را ایجاد کرد و این تحرکات در زمینه حقوق بشر، در مفتضح کردن اقدامات رژیم عراق برضد مردم آن تأثیری به سزا داشت.به این ترتیب این تحرک ها و فشارها سازمان ملل را مجبور کرد تا به درخواست عراقی ها در متوقف کردن سرکوب مردم عراق توجه کند و این مسئله دراعلامیه ها و قطعنامه های صادره از سازمان ملل کاملاً آشکار بود و حتی به محکوم کردن تجاوزات رژیم بعثی به حقوق مردم نیزانجامید.
شهید حکیم به این فعالیتها اکتفا نکرده و بر تلاشهای مجدانه خود برای سقوط رژیم صدام و نجات مردم عراق از رنجها و مصائبی که طی سالیان دراز گرفتار آن بودند، افزود.لذا با دبیر کل سابق سازمان ملل آقای خاویردکوئیار دیدارکرد وبه کشورهای مجاورهمچون عربستان سعودی و سوریه و کویت رفت و با پادشاه و رؤسای جمهوراین کشورها و همچنین با نخست وزیرترکیه و نخست وزیر سودان و شاه حسین و ولیعهد او امیرحسین دیدار و گفت وگو کرد.ایشان همچنین با دعوت از عراقی های مقیم خارج از کشور(انگلیس و سوئیس) دیدارکرد و به لبنان رفت و چندین مرتبه باسفرای گروه کشورهای اروپایی نیز ملاقات داشت و به هرجا که میرفت درباره مسئله اصلی ملت عراق و رنج ها و ستم های آنان صحبت و مذاکره میکرد.
توطئه های ترور
آقای حکیم بارها در معرض عملیات ترور نافرجام قرار گرفت که برخی ازآنهادر داخل عراق وبرخی دیگر در خارج عراق رخ داد.
در سال1972 که برای اولین بار به همراه آقای سیدمحمدتقی طباطبایی و شیخ عزالدین الجزائری وسید محمدعلی شیرازی و چندتن دیگر بازداشت وبه بغداد منتقل شد، تصمیم رژیم براین بود که در بازداشتگاه ترور شود لذا،بلافاصله به اداره کل امنیت بغداد منتقل و با مدیرکل آن مواجه شد و اونیز دستور داد به مدیریت شعبه پنجم منتقل شود که تا صبح مورد شکنجه قرار گرفت و بعدازظهرآن روز به طور غیر منتظره به همراه شهید صدرآزادشد و از ایشان عذرخواهی شد و مدیرشعبه آن وقت شخصی به نام العزاوی بود که بعد از اخراج او از کارش در اداره امنیت عمومی به اداره پلیس،تصمیم تقل او را به واسطه یکی از دوستان فاش کرد و گفت ما از تصمیم غیرمنتظره آزادی او که از کاخ ریاست جمهوری صادر شده بود غافلگیرشدیم و شدیم وشاید دلیل آن توسل آقای حکیم به امام کاظم علیهالسلام بود.
بعد ازوفات امام حکیم در سال 1970 و آشکارشدن نقش مؤثر ایشان در مرجعیت پدربزرگوارشان و نیز نقش بزرگ ایشان در جنبش فرهنگی و سیاسی و اجتماعی شهید صدر،رژیم توطئه قتل شهید صدر و آقای محمدباقرحکیم را به وسیله یکی از بعثی ها کشید و نحوه اجرا و ساعت آن را نیز مشخص کرد ولی،آن شخص در ساعت های آخرقبل از اجرای نقشه، از این کار خودداری کرد.این مسئله مابین سال های74-75 میلادی واقع شد و طی آن تعدادی از علما و شخصیتهای مؤمن و متدین اعدام شدند.
برنامه ریزی و کار روزانه شهید حکیم
شهید حکیم برنامه ریزی جدی برای اوقات مختلف روز و شب داشت وزمان را به نحو دقیقی تقسیم بندی و مدیریت میکرد و ضمن پرداختن به اموربسیارمهم درعین حال کارهای جانبی بسیاری را نیز در برنامههای روزانه خود منظور کرده و تمام توان خود را برای خدمت به اسلام و مردم خود به کار میگرفت توجه ایشان به حضور درجلسات و اجتماعات مختلف تبادل نظر با افراد مسئول و دست اندرکار وگوش کردن به نظرات آنها و اظهار نظر و هدایت کارها و توجیه افراد با توجه به تخصص ها و مسئولیت های مختلف هر یک از آنان نکتهای مثال زدنی است اما، در عین حال هفتهای نبود که با گروهی از سیاست مداران عراقی یا سفیر یک کشور یا خبرنگاری که برای مصاحبه پبرامون عراق و آینده آن میآمد یا باشخصیتی فرهنگی یاروحانی که برای گفت وگوباایشان پیرامون مسائل و مشکلات اسلام و مسلمانان از مناطق مختلف جهان می آمدند ،دیدار و گفت و گو نداشته باشد.اینها فعالیتهای محل کارشان بود اما، در منزل، شبها به کارهایی که در ابتدای روز آغاز کرده بود، رسیدگی میکرد و در بسیاری از اوقات خانه ایشان به محل کارش تبدیل میشد و همه وقت ایشان صرف عبادت و مراجعه مجدد پروندههایا نوشتن نامه، تألیف یانوشتن مباحث و موضوعات مختلف میگذشت و مسلماً انجام همه این کارها با گستردگی که داشت نیازمند برنامهای دقیق و استفاده بهینه از زمان بود و این چیزی بود که ایشان با آن مقیدبودند و اجازه نمیدادند که بین این فعالیتها یا برنامههای سیاسی و فعالیتهای فکری وعلمی ایشان هیچ تداخلی پیدا شود و بالعکس،ایشان موفق شدند تعادل دقیقی میان تمامی فعالیتهای خود ایجادکنند
مصلحت اسلام در درجه اول
درهر برنامه یا در هر زمینهای که شهید حکیم حضور پیدا میکرد مصلحت اسلام عنوان اصلی و نخست برای تحرک ایشان بود و این مسئله نه فقط به گذشتن از منافع شخصی او می انجامید بلکه ممکن بود به ایشان ضررهایی نیز برساند.خواه ضرر مادی یا معنوی اما، توجه و تأکید ایشان بر مصلحت اسلام و اهمیتی که به ضرورت هدایت تمام تلاشها به منظور تحکیم این مسئله در زندگی اجتماعی مردم میداد موجب شد تا در اواخر دهه پنجاه(میلادی) ازپیشتازان تأسیس جنبش اسلامی در عراق باشد و بعد ازآن ازاین تشکیلات اسلامی خارج شود گرچه ورود و خروج او از این تشکیلات از خود گذشتگیهایی برایش داشت و در مدت اقامتش در خارج عراق آماج حملات مختلف تبلیغی قرار گرفت و شرایطی را برایش ایجاد کرد که برای شخصی همچون او دستاویزکافی برای عقب نشینی از همه مسئولیتها و فعالیتها و مبارزات ضد رژیم صدام به او میداد ولی،همیشه میگفت دشمن اول ما صدام است و هیچ گاه ازرویارویی و مبارزه با اوعقب نخواهیم کشید هرچند که عرصه برما تنگ شود.و اولین ضربه شدیدی که با آن روبه روشد بازداشت برادران و نزدیکانش ازسوی رژیم بعثی و اعدام شانزده نفرازآنان طی دو نوبت بود و بعد ازآن نیزمحنت هایی برایش پیش آمد ولی ،پابرجا ماند و پیوسته براهمیت مقابله با صدام تأکید میکرد و به این ترتیب مکتب جدیدی برای عراقی ها ایجاد کرد که از سیره ائمه اطهار وصالحان پیروی میکرد و شعارش توکل بر خدا بود و هدف آن شناخت اولویتها و اهداف دشمن وبرخورد با آن بود.
دفاع ازحق
یکی ازنشانههای بارزی که آقای حکیم به آن شناخته شد دفاع شدید او ازحق و تحمل هر گونه فشار درراه مصلحت اسلام و مردم مسلمان بود،بدون اینکه سرزنش دیگران دراو تأثیری بگذارد و این ذوب شدن او درحق موجب شد که از او به عنوان پرچمدار جنبش(اسلامی ضد صدامی) و محور دائم آن شناخته شود.وی اطرافیان و کسانی را که با او کارمیکردند آنچنان تربیت کرد که منطق وحق را مدنظر شان قرار دهند و توانست برای آنان اسوه حسنه و تذکردهنده و نصیحت کننده و راهبری باشد که با منطق و به دورازهرگونه مصلحت و با صبر و تحمل در برابر مشکلات عمل کند.این موضع طرفداری ایشان از حق و دفاع شدید از حق در برابر غافلان و جاهلان یا افراد معاند یا مغرض، انواع توطئهها وانبوه مشکلات را بر ایشان پیش آورد همچون برکنارشدن از موقعیت و به خطر افتادن آبرو و وارد ساختن تهمتها و دروغ بازی ها ولی،درمقابل همه این چالش ها از مسیر خود منحرف نشد وجزبه پیمودن راه حق نمی اندیشید .تحولات سیاسی،کاسه صبربسیاری از افراد را لبریز میکرد و بسیاری را متزلزل میساخت و برخی را واداربه عقب نشینی از صحنه مبارزه میکرد ولی، در آن شرایط بسیارسخت ایشان نه فقط اسوه صبر و استقامت بود بلکه پناه دیگر دستاندرکاران امور می شد.ایشان با تجربه و روح بلند خود با آنان روبه رو میشد و این مسئله به آنان توان کافی برای ادامه کارو مسئولیت سنگین مبارزه با رژیم عفلقی صدام دربغداد را میداد.
موضع شهید حکیم در قبال جمهوری اسلامی
از همان ابتدا که پادرعرصه فعالیت سیاسی می گذاشت معتقد بود که مرجعیت دینی اساس و زمینه هرکار سیاسی و هر گونه فعالیت اجتماعی باشد و در عمل به این تفکر،به همراه استاد و راهبر فکری خود شهید صدر در همین چارچوب عمل کرد خواه درسایه مرجعیت دینی امام حکیم یادرسایه دیگر مراجع دینی بعد از وفات پدرش سید محسن حکیم.
این تحرک سیاسی و با این چارچوب فکری بعد ازاعلام موضع شهید صدر درباره پذیرش ولایت فقیه به عنوان مبدأ واصل نماد روشن تری پیدا کرد.اصلی که انقلاب اسلامی ایران به دست توانمند ولی فقیه و با استقرار نظام جمهوری اسلامی آن را مجسم کرد. و بر همین اساس شهید حکیم بعد از شهادت سیدمحمدباقر صدر کوشید یک جریان سیاسی را پایه گذاری کند که دارای چارچوبی واضح و زیربنایی قوی به لحاظ عملی و اسلامی باشد و در خط اهل بیت علیهم السلام سیرکند و برمنابع غنی انسانی و فرهنگی و نیز نیروی مردمی متکی باشد.لذا برای این کار لازم شد به یک کار فرهنگی گسترده دست بزند و کلیه نیروهای سیاسی و جهادی و انسانی را به کار گیرد و به ایجاد تشکلات سیاسی وجهادی و اسلامی و تبلیغی و خدماتی اقدام کند و خط ولایت فقیه و رهبری علما و مراجع را سرلوحه همه کارها قرار دهد. و توانست دستاوردها و موفقیت های بزرگی را در این زمینه محقق سازد، به نحوی که این جریان اسلامی یکی از قوی ترین جریانات سیاسی- اسلامی در صحنه عراق و حتی قوی ترین آنها شناخته شد.
شهید حکیم برای این منظور سختی ها و رنج های زیادی را متحمل شد و در تعیین خط مشی این جریان سیاسی برای اولین بار از دیدگاه کلی اسلام نسبت به هرگونه حرکت سیاسی اسلامی که مبتنی بر دستورات قرآن کریم و سیره اهل بیت(ع) علیهم السلام و سنت شریف و نیز برگرفته از اندیشه ها و نظرات مراجع بزرگ تقلید همچون امام حکیم و شهید صدر و امام خمینی (ره) بود، استفاده کرد و این دیدگاه را در نوشتهها و تألیفات خود نیز منعکس ساخت از جمله نقش اهل بیت در ایجاد جماعت صالح و دیدگاه شهید صدر در تحرک سیاسی و نظر اسلام در تحرک سیاسی و مرجعیت صالح دینی و مرجعیت صالح دینی و مرجعیت دینی سیاسی و غیره. به این ترتیب آقای صدر توانست با پایداری درتداوم پیمودن این راه و صبر در برابر سختی ها و فداکاری های زیاد و تلاش های خستگی ناپذیر و روشنگری در طرح و دقت و وسعت نگاه دربررسی امور، خط مرجعیت دینی را بنا کند و این خط نقش بزرگی در فعل ساختن حرکت در صحنه سیاسی عراق اسلامی برای مقابله با نظام سرکش و مستبد طاغوتی دربغداد داشت.
همچنین حرکت و اندیشه های شهید حکیم در دیگر کشورهای اسلامی نیز تأثیر داشت و شخصیت امام خمینی توانست نمونه صالحی از ولی فقیه جامع الشرایط را ارائه دهدکه جمع میان مرجعیت دینی فتوا دهنده و مرجعیت دینی سیاسی –اجتماعی باشد به گونهای که نشان دهد دستاوردهای ناشی از اقامه حکومت اسلامی و شکل گیری نهضت اسلامی یکپارچه به پیروزی تفکر خط مرجعیت و رهبری علما کمک کرد واین همان چیزی است که به آن ولایت فقیه می گویند.شهید حکیم بعد از رحلت امام خمینی، نیز همان شیوه نظری و عملی درایمان به خط ولایت و آثارعملی ناشی از آن را در صحنه فعالیت سیاسی ادامه داد.البته با رعایت ویژگی های خاص عراق و شرایط حاکم بر صحنه درگیری های سیاسی لذا به لحاظ عملی و سیاسی راهکارهای واقعی و اصولی تحرک سیاسی منطقهای را ارائه داد، به نحوی که با اصل ولایت عامه و پذیرش آن درسطح داخل و منطقه و دنیا منسجم باشد.
شهید حکیم موضع خاصی در قبال جمهوری اسلامی داشتند وموضع ایشان برخاسته از این اندیشه بود که جمهوری اسلامی نماینده کیان اسلامی صالح است که باید ازآن دفاع شود و پشتیبان قوی برای ملت مظلوم عراق و دیگرملل اسلامی است و تنها کیان اسلامی است که درهای خود را به صورت کامل در برابر حرکت ملت عراق برای رهایی از طغیان رژیم بازگذاشت و با رنج ها و مشکلات سیاسی و انسانی آن کنارآمد و به آنها کمک کرد وبه خاطرملت عراق فداکاری کرد و ازهمین رو ایشان به طور اخص به هماهنگی کامل مابین سیاست های جمهوری اسلامی در امور عامه و خاصه اسلامی عراق و به ویژه منافع ملت عراق توجه نشان داد و توانست ازاین طریق سطح خوبی از روابط ثابت با جمهوری اسلامی به لحاظ استقلال در تصمیم گیری برسد.دردوران جنگ ظالمانه صدام علیه ایران،ایشان هرازچندی به جبهه های جنگ می رفت و درخطوط مقدم جبهه ها حضور می یافت تا به این وسیله مخالفت و اعتراض خود را به اقدام تجاوزکارانه رژیم صدام بر ضد اسلام و ملت ایران برساند و آمادگی خود را برای هرگونه جانفشانی در راه حفظ حکومت اسلامی و بازداشتن تجاوزنشان دهد که این اقدام ایشان دربالا بردن روحیه رزمندگان ایرانی و عراقی حاضر درجبهه ها نیزبسیارمؤثربود. البته دراین نوشته مختصرنمی توان همه اقدامات و فعالیت های این شهید بزرگوار در دفاع ازاسلام و حکومت اصیل اسلامی حفظ روابط مستحکم میان دو ملت مسلمان عراق و ایران و تضمین حمایت و پشتیبانی از قضیه عراق و تشکلات آن را شرح داد.
نقش حکیم در تأسیس سپاه بدر
آقای حکیم به مبارزه مسلحانه ایمان داشت وآن را تنها مقابله با حکومت عفالقه در بغداد می دانست.رژیم که مرتکب هرگونه امر غیرممکن شد و حملات وحشیانه خود را برضد حرکت اسلامی عراق گسترش داد و کمر به تصفیه کامل آن بست و دستور اعدام شهید سید محمدباقر صدر و یاران او صادر کرد و دیگرشخصیت ها و نیروهای مؤمن و مخلص عراقی را تحت تعقیب و باز داشت و زندان و شکنجه قرار داد.لذا ایشان از همان ابتدا طرح سازمان دهی مقاومت مسلحانه برضد رژیم بعثی و آموزش نظامی جوانان عرافی در داخل عراق و ایجاد یک سازمان نظامی آموزش دیده و مسلح را مطرح و ازفرصت جنگ برای این مسئله استفاده کرد. و با توجه به این اعتقاد که هیچ ملت ظلم دیدهای نمی تواند به حقوق حقه خود برسد مگر از طریق داشتن یک تشکیلات نظامی منظم که آن را ازامکان دفاع از وجود خود برخوردارسازد،به ویژه در زمانی که قدرت و فداکاری،شرایط مناسب رسیدن به اهداف را امکان پذیر می سازد و تشکیل چنین نیرویی تجربهای بی مانند و موفق بود که تاریخ نمونه مشابهی برای آن نمی شناسد و بعد از آن این نیرو آن قدر توسعه یافت که توانست با فداکاری ها و شجاعت رزمندگان عراقی برخی خطوط مقدم جبهههای جنگ را به عهده بگیرد و پس از آن درسال1982 مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق تشکیل شد تا چتر سیاسی برای چنین تجربه نظامی بشود و درب مشارکت را دربرابر مردم عراق و نیروهای مجاهد آن بازکند و عملاً تعداد زیادی از آنان درجبهه های جنگ شرکت کردند و جهاد و شرکت درجبهه معیار مهم و اساسی درارزیابی افراد شد. به این ترتیب شهید حکیم توانست حضور عراقی ها درجبهه های ضد رژیم بعثی را از حالت نظری به واقعیتی عملی تبدیل کند و اصل شهادت و عشق به آن و سبقت گرفتن درجنگ به خاطرحق و به خاطردین را دردل ها فراگیرکند و لذا شعار مؤمنان، دفاع ازاسلام و یاری مظلومان و گرفتن انتقام شهید صدر و آزادی عراق از رژیم طاغوتی بعث شد.
نیروهای رزمنده عراقی درابتدا به صورت گروهان های محدود،سپس به گردان و بعد از آن به تیپ و بعد به لشکرتوسعه یافتند. بعد از آن سپاه مبارکی شد که همگان از آن اطلاع یافتند و آقای حکیم خود را سرباز جانبازی به شمار می آورد که مراحل مختلف این پیشرفت را همراهی کرد و رنج ها و سختی های آن را به دوش کشید و در جبهه های جنگ با آنها همراه و شریک پیروزی هایشان شد.و در همه مواقع رزمی همچون پادگان ها و اردوگاه ها و نیز درمیان مردم و مراسم شهدا و مراکزآماده سازی حضوریافت و همه چیز خود، اعم از وقت و مال و توان و امکانات را نثاراین راه و ایجاد پوشش سیاسی و معنوی و فرهنگی برای آنها کرد.
موضع شهید حکیم درانتفاضه 15 شعبان
ازابتدای شکل گیری انتفاضه پانزده شعبان ودرساعت اول تشکیل آن،آقای حکیم در همه تشکیلات رزمی و سیاسی آماده باش اعلام کرد و خواستارایستادگی درکنار مردم عراق و حمایت از انتفاضه آن و حضور در مناطق جنگی شد.به این ترتیب همه نیروها شبانه روز به پیگیری اخبار انتفاضه و پیگیری تحولات مربوط به آن شدند و به لحاظ نظامی نیزلشکربدرنقش مهم و فعالی درپشتیبانی و حمایت انتفاضه ایفاکرد و می توان گفت که از همه امکانات در اختیارخود دردفاع از ملت عراق و جنبش او استفاده کرد و به لحاظ سیاسی آقای حکیم ازطریق دیدار با سفرای کشورهای مختلف که به دفترشان آمدند و نیز مصاحبه با خبرنگاران و رسانههای مختلف به توضیح وقایع جاری در داخل عراق پرداخت و کنفرانسی بزرگ با حضور معارضین عراقی در بیروت برگزارکرد و به همراه دیگر نیروهای شرکت کننده در مجلس اعلا به ایراد سخنرانی پرداخت و در سطح بینالملل از جامعه بینالمللی خواست تا تمام تلاش خود را به کار ببرد تا رژیم صدام را از ارتکاب جنایتهای بیشتر در حق مردم عراق بازدارد و برای این منظور نامهها و تلگرامهایی به رؤسای کشورها و سازمان ملل ارسال کرد.
شهید حکیم به پیگیری حوادث و اوضاع میپرداخت و دستورات لازمه را به تشکیلات نظامی و سیاسی و تبلیغی تحت نظارت خود صادر میکرد تا به گونه مناسب با واقعیت حوادث حرکت کنند و طی حوادث 15 شعبان نیروهای امریکایی به رژیم عراق کمک کردند و بالغو ممنوعیت پروازبه هواپیماهای آن اجازه دادند تظاهرکنندگان را درشهرهای مختلف عراق بمباران کنند و حتی،به هواپیماهای آن نیز سوخت دادند.
نقش شهید حکیم درتشکیل و گسترش مقاومت اسلامی
با سرکوب انتفاضه مردم عراق در اغلب شهرها از سوی رژیم بعثی،ناامیدی بر محافل سیاسی و مردم سایه انداخت ولی، آقای حکیم ضمن پایداری بر ضرورت ادامه مقاومت برضد رژیم تأکید کرد و برخلاف سخنان دشمنان مردم عراق مبنی بر شکست انتفاضه ایشان تأکید داشتند که انتفاضه در حقیقت آغازشده است و بایستی با تحرک وسیع مردمی ادامه یابد و به خیزش منظم رزمی تبدیل شود و تنها با روش های نظامی منظم میتوان با رژیم جنایتکارعراق مقابله کرد.
توجه ایشان به مقاومت اسلامی و گسترش دایره عمل آن حکایت از ایمان ایشان به نقش تعیین کننده مردم عراق دارد که میتواند درایجاد تحول در عراق تعیین کننده باشد و معتقد است که چیزی که میتوان درعراق تغییر واقعی ایجاد کند، خود ملت عراق با اعتماد به خداوند سبحان و با تکیه برتوان و قدرت و شجاعت فرزندان عراق است.
تأثیرشهید حکیم در حرکت توابین
از زمانی که رژیم صدام جنگ علیه جمهوری اسلامی را آغاز کرد،اسرای زیادی از عراقی ها به ایران آمدند و شهید حکیم توجه زیادی به این گروه ازعراقی های سرکوب شده روحی می کرد زیرا، آنان را بخشی از ملت سرکوب شده عراق میدانست که به علت تبلیغات گمراه کننده رژیم بعثی یا با زورو اجبار آن به جنگ برضد جمهوری اسلامی آمدند و به همین خاطر معتقد بود که زمینه برای تربیت و آماده سازی آنان فراهم است تا بتوان از آنان سربازانی برای اسلام ساخت و تلاش زیادی در تأسیس کمیته رسیدگی به اسرا به منظور کاهش درد و رنج آنان و نیز بهبود وضعیت زندگی و اداره امورشان و نیز تأسیس کمیته فرهنگی تابع آن کرد.و از زمان ورود اسرای عراقی به ایران شهید حکیم اقدام به اعزام روحانیون و افراد آگاه و فرهنگی برای راهنمایی و هدایت و توضیح واقعیت ها برای آنان کرد و بارها و بارها ازپادگان های اسرا دیدن کرد وبه میان آنان میرفت و باوجود خطرهایی که ممکن بود برایش پیش بیاید با آنان نشست و برخاست می کرد و در یکی از این دیدارها گروهی از افراد امنیتی مزدور اقدام به حمله و ترور ایشان کردند و این اقدام،اسرا ایجاد شود که به تدریج به اعلام برائت و بیزاری از رژیم طاغوتی صدام منجر شد و بعد از آن اسرا خواستار شرکت در جبههها شدند که تاریخ جنگ های گذشته سابقه نداشته است.
تجربه اسرای تواب یکی از تجارب بی نظیرتاریخ معاصر ماست وبه لحاظ تحول روحی وبازگشت سریع به ذات خود و پافشاری برآن و نیز بازگشت به اصالت اخلاقی که عراقی ها از آن برخوردارند و نیز جلب اعتماد و اطمینان ایرانی ها نسبت به حقیقت این تحول نظیری نمیتوان برای آن یافت و درعین حال این تحول در نتیجه تلاش های بسیار زیادی بود که آقای حکیم در راه آسایش روحی اسرا و از بین بردن حس غریب درآنان به کار برد. ویژگی این کار در این بود که افرادی از میان خودشان به آنان رسیدگی میکردند و با آنان رفتاری پسندیده داشتند.
اسلام چارچوب وحدت ملت عراق
وی معتقد بود که اسلام بهترین چارچوبی است که میتواند حرکت مردم عراق را وحدت بخشد و حقوق کامل را برای همه قومیت ها و ادیان و اقلیت ها تضمین کند و این دین اسلام است که هویت ملت مسلمان عراق را تشکیل میدهد و به اقلیت ها احترام می گذارد و توانست از صدر اسلام تاکنون خود را حفاظت کند و معتقد بود که رهبری مختص انسان صالحی است که با دستورات اسلامی درسطح اجتهاد آگاهی داشته باشد و از صبر و شجاعت و درایت سیاسی و اجتماعی برخوردار باشد و در مقابل حکومت های جائرایستادگی کند و قبل از حکومت انتخاب او به صورت طبیعی از سوی مردم صورت بگیرد و در مرحله بعد (پس ازاستقرارنظام) با انتخابات و رأی مردم انتخابات شود.
حکومت و رأی مردم
ایشان معتقد بودند که روش انتخابات حکومت و نوع آن و حاکم و رئیس آن بایستی دارای ویژگی های به خصوصی مانند علم و تقوی درایت،تدبیردرامور سیاسی و ویژگی اخلاقی پسندیده باشد تا از طریق انتخابات مستقیم از سوی ملت مسلمان عراق برگزیده شود.
مبارزه مسلحانه
آیت الله حکیم اصل تغییرنو تحول را از طریق گفت وگو و مبتنی برکارفرهنگی و سیاسی و همچنین رساندن پیام را با حکمت و موعظه حسنه و آزادی رأی و اندیشه میسر و مبارزه مسلحانه را مگر درهنگام دفاع از نفوس در برابر ظلم و ستم رژیم های دیکتاتوری که وجود خویش را با زور سرنیزه و تجاوزبه حقوق اساسی انسان و مصادره آرای ملت اثبات می کنند، صحیح نمی دانست. و استفاده از سلاح را در برابر رژیم های متجاوز که از طریق کشتار مخالفان به حیات خویش ادامه می دهند جایز می دانست. که البته معتقد بود این سلاح طوری باید استفاده شود که به مردم بی گناه آسیبی وارد نسازد و دوران حکومت صدام که ملت عراق با آن دست به گریبان است را دوران مبارزه مسلحانه می دانست زیرا،این رژیم با اسلام به جنگ و مبارزه برخاسته و به کشتار بی گناهان دست یازیده و دعوت کنندگان به سوی خدا را مورد هدف قرار داده و هزاران هزار از مردم را آواره ساخته و به جرم گفتن کلمه حق از افراد،به کشتن آنان می پردازد و هرگز اجازه فعالیت سیاسی و فرهنگی و رسانه ای آزاد را به کسی نمی دهد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41