ماهان شبکه ایرانیان

شهید مفتح به روایت همسر

ملاکهای شهید مفتح در زندگی خانوادگی دیانت، صداقت، نجات و قناعت بود. ایشان معتقد بودند که زندگی باید در چهارچوب دستورات الهی باشد و این معنا در تمام امور زندگی ما محسوس بود، چه از طرف ایشان و چه از نظر انتظاراتی که از من داشتند

شهید مفتح به روایت همسر
ملاکهای شهید مفتح در زندگی خانوادگی دیانت، صداقت، نجات و قناعت بود. ایشان معتقد بودند که زندگی باید در چهارچوب دستورات الهی باشد و این معنا در تمام امور زندگی ما محسوس بود، چه از طرف ایشان و چه از نظر انتظاراتی که از من داشتند. ما سعی می کردیم که به گونه ای عمل کنیم که مورد رضایت خداوند باشد و این اصل، حاکم بر تمام مراحل زندگی و تربیت فرزندانمان بود. بعد از ایشان نیز من همان راه را ادامه دادم و به لطف خداوند فرزندانمان همگی تحصیلات عالیه دارند و با ایمان و تقوای کامل خدمتگزار جامعه اسلامی هستند.
همکاری من با ایشان در مبارزات سیاسی، غیرمستقیم بود، زیرا با توجه به مشغله فراوانی که ایشان داشتند، نگهدای ازبچه و رسیدگی به امور منزل به عهدة من بود و همواره سعی می کردم ایشان با آرامش خاطر به مسائل اجتماعی و فعالیتهای سیاسی و مبارزه علیه رژیم شاه بپردازند. با توجه به سختیهای خاصی که در طول مبارزات سیاسی برای افراد مبارز پیش می آمدند، من نه تنها مخالفت فعالیتهای ایشان نبودم، بلکه زمینه های لازم را بر ایشان فراهم می کردم. ایشان هم در منزل از هیچ گونه همکاری دریغ نداشتند و به تمام مسائل ریز زندگی و تربیت و تحصیل فرزندان رسیدگی کامل داشتند.
شیوة تربیت ایشان بر مبنای تربیت اسلامی و به صورت تذکرات غیر مستقیم بود. ایشان با عمل سنجیده و عطوفت فراوان و رفتار د قیق برای فرزندانشان الگوسازی می کردند. شهید مفتح نسبت به تأمین نیازهای روحی بچه ها بسیار دقت داشتند تا جایی که با وجود مشغلة بسیار زیاد برای تفریح فرزندان هم وقت می گذاشتند. در مورد تحصیل دختران اعتقاد داشتند که چون دختران، مادران آینده هستند، بنابراین باید تحصیل کنند و با حفظ شئونات اسلامی برای جامعه مفید باشند و فرزندان خوبی نیز تربیت کنند، لذا با ادامة تحصیل دختران با رعایت اصول اسلام موافق بودند.
شهید مفتح اعتقاد داشتند که واحد اصلی تشکیل دهندة جامعه، خانواده است و باید نسبت به خانواده احساس مسئولیت کرد، به همین دلیل خود نیز اهمیت زیادی به خانواده و تربیت و تحصیل فرزندان می دادند و در تصمیم گیریها و مسائل خانواده با فرزندان مشورت می کردند. مبنای برخورد ایشان با فرزندان، حس اعتماد بود و ایشان همواره نسبت به فرزندانشان اظهار اعتماد کامل می کردند، اگر چه به صورت غیر مستقیم حرکات و اعمال فرزندان را دقیقا زیر نظر داشتند و در کمال عطوفت و مهربانی اشتباهات احتمالیشان را تصحیح و آنها را راهنمایی می کردند. تأکید ایشان بر این بودکه فرزندان باید خودشان در مسایل مختلف به نتیجه برسند و راه را انتخاب کنند، زیرا می دانستند آنچه که تحمیلی باشد، پایدار نخواهد بود، بنابراین،آنان را فقط راهنمایی و به طور غیرمستقیم و بدون تحمیل نظرشان، به راهی که می خواستند هدایت می کردند.
اولین اصل حاکم بر اعمال ایشان رضایت الهی بود. از آن جا که خودشان پایة زندگی را بر دیانت، صداقت، نجابت و قناعت استوار کرده بودند، دوست داشتند که فرزندانشان نیز همین مبنا را سرلوحه زندگی خویش قرار دهند.
در مورد ازدواج دخترانشان، آن چه مد نظر داشتند، دیانت و حسن خلق داماد بود و به امور مالی، به عنوان عاملی تعیین کننده نمی نگریستند. دربارة تعیین مهریه نیز می گفتند چون ما الگوی جامعه هستیم، نباید مبنایی بگذاریم که دیگران نیز عمل کنند و به سختی نیفتند. یادم می آید در جلسة خواستگاری یکی از دخترانم، خانوادة داماد اصرار داشتند که مقدار مهریه زیاد باشد، ولی ایشان که از رضایت دخترم خاطرشان جمع بود، مقدار مهریه را در حد متوسط آن روز تعیین کردند.

شهید مفتح به شدت به صلة رحم التزام عملی داشتند، به طوری که از همه نظر به خانواده، فامیل و پدر و مادرشان رسیدگی می کردند. احترام فوق العاده ایشان نسبت به پدر و مادرشان برای همة بستگان آموزنده بود. برخوردهای عاطفی و منطقی و اسلامی ایشان موجب شده بود که ایشان به عنوان پناه فامیل مطرح باشند، به نحوی که همه در تمام مشکلات و نیازهای فکری و روحی به ایشان پناه می بردند.
شهیدمفتح در کنار تحصیل و تدریس در حوزه تا درجة اجتهاد، به تحصیلات جدید نیز پرداختند و پس از اخذ دیپلم به دانشگاه رفتند و علوم دانشگاهی را نیز تا بالاترین درجه (دکترا) در رشتة فلسفه آموختند. البته تحصیلات حوزوی ایشان نیز تنها به فقه و اصول منحصر نبود، بلکه عمدة تلاش ایشان بر علوم معقول (فلسفه، منطق،عرفان) متمرکز می شد، به طوری که ایشان علاوه بر تدریس فلسفه، استاد برجسته منطق در حوزة علمیه قم نیز بودند، در کنار تحصیل و تدریس حوزوی و دانشگاهی، ازآنجا که اعتقاد ایشان این بود که برای ساختن جامعه اسلامی باید روی جوانان سرمایه گذاری کرد، لذا عمدة فعالیتهای فرهنگی و علمی ایشان در قم و تهران بر ارتباط با جوانان تمرکز می یافت. جاذبة خاصی که ایشان برای جوانان داشتند در اسناد ساواک نیز مشهود است و آنها نیز گزارش داده اند که در جلسات سخنرانی دکتر مفتح در شهرهای مختلفی مثل آبادان، خرمشهر، دماوند، کرمان و اهواز همواره جوانان زیادی حاضر می شدند و این مسئله موجب تشدید حساسیت ساواک می شد.
ارتباط شهید مفتح با شهید بزرگوار شهید بهشتی به دوران طلبگی باز می گردد. ایشان هر دو از شاگردان مرحوم آیت الله داماد(ره) بودندو در جمع شاگردان آن مرحوم، یعنی شهید بهشتی، امام موسی صدر، آیت الله سید موسی شبیری و... ارتباطات علمی، فکری فراوانی برقرار بود. پس از آن هم در حلقة شاگردان خصوصی علامه طباطبایی (ره) بودند و به جلسات فلسفه ایشان می رفتند. شرکت ایشان در جلسات درس حضرت امام (ره) و آیت الله بروجردی (ره) با تحصیل در دانشکده الهیات همزمان بود. شهید مفتح در مقدمه پایان نامة دکترای خود که به عنوان «حکمت الهی در نهج البلاغه» چاپ شده است، اشاراتی به «دولت همفکر خود» دارند که به منظور ایشان شهید بهشتی است. این دو در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در حوزه قم نیز فعالیتهای مشترکی داشتند، مثل مدرسه علمیه حقانی، مدرسه دین و دانش، انجمن اسلامی دانش آموزان و...
بعدها هم که شهید بهشتی به آلمان رفتند، این ارتباط از طریق نامه برقرار بود و پس از برگشت شهید بهشتی از آلمان و سکونت ما در تهران، چند سال با هم همسایه بودیم و ارتباط آن دو شهید بیشتر شد تا سالهای نزدیک به انقلاب که جلساتی برای تحقیق و تألیف کتب علمی داشتند و درجریانت نهضت نیز در تأسیس شورای مرکزی جامعة روحانیت مبارز تهران همگام بودند، شهیدمطهری از نظر دورة تحصیلی حوزوی مقدم بر شهید مفتح بودند و البته در درس حضرت امام(ره) و آیت الله بروجردی و جلسات خصوصی علامه طباطبایی(ره) ارتباطشان برقرار بود و این رابطه پس از انتقال اجباری شهید مفتح به تهران، با دعوت شهید مطهری از ایشان برای تدریس در دانشکدة الهیات، بیشتر شد به طوری که در ده سال آخر عمر ایشان‌، شهید مطهری از نزدیک ترین دوستان شهید مفتح بودند و در همه مسائل علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همگام و همراه بودند و در قضیة تأسیس جامعه روحانیت مبارز تهران و شورای انقلاب نیز این همدلی ادامه پیدا کرد.
شهید باهنر از نظر دوره تحصیلی حوزوی متأخر از شهید مفتح بودند.البته ارتباطات دوستانه و همکاری های سیاسی و مبارزاتی ایشان با شهیدمفتح از همان دوران اقامت در قم برقرار بود و پس از انتقال به تهران این رابطه قوی تری شد که اوج آن در جریانات مربوط به انقلاب بود و در نماز عید فطر 57 تجلی پیدا کرد. در آن اوضاع خطرناک، شهید مفتح از شهید باهنر برای سخنرانی در نماز عید فطر تپه های قیطریه دعوت کردند و نماز عید فطر به امامت شهید مفتح و سخنرانی شهید باهنر برگزار شد که نقطه عطف انقلاب و نهضت اسلامی ایران بود. در شورای مرکزی جامعة روحانیت مبارز و شورای انقلاب نیز همکاری های ایشان و شهید باهنر ادامه داشت.
تألیف اصلی شهید مفتح که زحمت زیادی برای آن کشیده بودند و اهتمام فراوانی به آن داشتند.شرحی بر کتاب اسفار ملاصدرا که پیش از انقلاب، رژیم اجازة چاپ آن را نمی داد و لذا شهید مفتح با پیشنهاد امام موسی صدر به چاپ آن در مصر اقدام کردند. البته این مسئله با اوجگیری نهضت ناتمام ماند و بعدها با مفقود شدن امام موسی صدر و شهادت شهید مفتح و قطع رابطة رسمی با کشور مصر، ما هیچ گونه نشانه ای از چاپخانه و ناشر مصری مسئول چاپ آن کتاب به دست نیاوردیم، خصوصا که سفرهای پیش از انقلاب شهید مفتح به لبنان و مصر با توجه به حساسیتهای رژیم شاه نسبت به ایشان، با نام مستعار صورت می گرفت و البته با دستیابی به نسخه های پیش نویس این کتاب نسبت به تنظیم و انتشار آن اقدام شده است.
سایر تألیفات ایشان عبارتند از : شرح منظومة منطق حاج ملاهادی سبزواری به نام «روش اندیشه» و نیز کتابهای «آیات اصول اعتقادی قرآن»،«حکمت الهی در نهج البلاغه»، «مکتب اخلاقی امام صادق(ع) » نقش دانشمندان اسلام در پیشرفت علوم»و...
حساسیت فراوان شهید مفتح در رسیدگی به خواسته ها و مشکلات کسانی که به ایشان مراجعه می کردند، چشمگیر بود به طوری که بارها اتفاق می افتاد که ایشان پس از یک روز، سراسر تلاش و فعالیت (خصوصاً بعد از انقلاب) وقتی شب به خانه می آمدند و زمان استراحت ایشان بود، نمی گذاشتند لحظه ای تلفن منزل قطع باشد و اگر متوجه می شدند که فرزندانشان برای رعایت حال ایشان تلفن را قطع کرده اند، به سرعت آن را وصل می کردند و می گفتند تا کسی نیاز به من نداشته باشد در این ساعت از شب تلفن نمی کند. مهم ترین خصلتی که در خانواده و بستگان ازخصوصیات بارز ایشان تلقی می شد، جدیت در کارها و خستگی ناپذیری در فعالیتها،همراه با شجاعت و دلیری در امور سیاسی و مبارزاتی بود، پشتکار ایشا در رسیدن به اهدافشان تا آن حد بود که در میان دوستانشان معروف بود که :« ناممکن برای آقای مفتح وجود ندارد.»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان