نظری بر کتب چند تحریره متقدم شیعه
متون و نگاشته های بر جای مانده از پیشینیان یکی از مهم ترین منابع برای پژوهش و کاوش درباره جوانب گوناگون زندگانی آنان و نیز آرا و باور داشت های ایشان است. این نگاشته ها آنگاه که نسبتی با دین و آیین می یابند اهمیتشان دو چندان می شود. با بررسی و واکاوی این متون افزون بر بهره گیری از اطلاعات و داده های مندرج در آنها می توان سیر تحول و تطور آرا و نظریات مطرح شده مرتبط با آن آیین را ترسیم کرد. از این رو لازم می آید با نگاهی دوباره و رویکردی جدید به سراغ این میراث برویم و با باز شناسی این متون و مشخص کردن دوره زمانی تدوین این آثار جایگاه و میزان تداول آنها را در ادوار مختلف و اعصار گوناگون بررسی کنیم .
میان آثار شیعی ای که به دست ما رسیده کتاب ها و رساله هایی به چشم می خورند که نه تنها تاکنون بررسی و پژوهش ویژه ای درباره هویت، درونمایه و جوانب مختلف آنها صورت نگرفته است بلکه جتی در مواردی مؤلف آنها نیز مشخص نیست یا آنکه در انتساب آنها به مؤلف مورد ادعا تردید وجود دارد. این امر ضرورت باز شناسی این متون را دو چندان می کند. از جمله این آثار می توان به کتاب فقه الرضا، تفسیر منسوب به امام جعفر صادق(ع)، کتاب سلیم بن قیس هلالی، کتاب الاختصاص و بسیاری کتاب و رساله دیگر اشاره کرد.
در بررسی آثار و تألیفات دانشمندان شیعه گاه با آثاری رو به رو می شویم که از نظر نام و محتوا شباهت بسیاری با هم دارند؛ به گونه ای که آدمی را کنجکاو می سازند که به کاوش درباره نسبت میان این نگاشته ها بپردازد. از جمله این آثار کتاب هایی در معرفی فرق شیعه هستند. کسانی چون ابو عیسی وراق، نصر بن صباح بلخی، ابوالمظفر نعیمی، ابوطالب انباری، حسن بن موسی نوبختی و سعد بن عبداللّه اشعری قمی که همگی از نویسندگان شیعی بوده اند هر یک کتابی در فرق الشیعه نگاشته اند. (مشکور، 1353 شمسی، صص 25-22) از این میان دو اثر باقی مانده که در دوران معاصر به طبع رسیده است؛ یکی فرق الشیعه نوبختی و دیگری المقالات و الفرق سعد بن عبداللّه اشعری قمی. شباهت فراوان میان این دو کتاب بحث و گفت وگوی پر دامنه ای را میان محققان و میراث پژوهان سبب شده و نظریات مختلفی درباره نسبت میان آنها بیان شده است؛ از جمله یکی بودن هر دو متن (اقبال آشتیانی، صص140- 161) نگارش یکی از روی دیگری، نگارش هر دو اثر از روی کتابی دیگر و.... .
چندان دور از ذهن نیست که در میان عالمان شیعی متن واحدی درباره فرقه های شیعه، احتمالا با عنوان فرق الشیعه تداول داشته و در گذر زمان هر یک مطالبی بدان می افزوده و آن را در هیات جدیدی با نام خود عرضه می داشته اند. از این رو میان دو تحریر اثر که به دست ما رسیده- یعنی تحریر نوبختی و تحریر اشعری- این اندازه همانندی به چشم می خورد. نمونه ای دیگر از این متون چند تحریره ،کتاب تاریخ اهل البیت (ع) است که به نام های دیگری چون تاریخ الائمه، موالید الائمه و... هم معروف بوده و نویسندگان مختلفی از جمله نصر بن علی جهضمی، احمد بن محمد فریابی، ابن ابی الثلج بغدادی، ابن خشاب، حسین بن حمدان خصیبی و افرادی دیگر منتسب شده است. این اثر کتابی بوده که احتمالا توسط برخی از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) از ایشان نقل شده و به وسیله اصحاب امام رضا(ع) و امام حسن عسگری(ع) مطالب مربوط به امامان بعدی به کتاب افزوده شده و عالمان دوره های بعد آن را تکمیل کرده اند. در هر دوره مؤلفی با نقل بخش های پیشین مطالبی به کتاب می افزوده و کتاب در شمایل جدید با نام او نامبردار می شده است. نمونه دیگر که موضوع بحث این مقاله را به خود اختصاص داده رساله ای مشهور به تفسیر نعمانی است. تفسیر نعمانی رساله ای است که علامه مجلسی (متوفی 1110 قمری) با جست و جوی گسترده ای که انجام داده مانند بسیاری کتاب ها و رساله های دیگر، نسخه ای از آن را یافته و به طور کامل در کتاب القرآن بحار الانوار درج کرده است و افزون بر نقل کامل این متن در کتاب القرآن بحار الانوار (مجلسی، 1403 قمری، ج90، صص 97-1) در بخش های دیگر بحار نیر در موارد بسیاری مطالبی از این رساله را نقل می کند. این رساله بعدها چند بار به طور مستقل با همین عنوان یا با عنوان المحکم و المتشابه سید مرتضی به چاپ رسیده است. بر خلاف عنوان تفسیر که بر این رساله نهاده شده موضوع اصلی آن مباحث علوم قرآنی همچون ناسخ و منسوخ، عام و خاص، تأویل و تنزیل و... است که در کنار آن به مباحث فرعی ای چون رد بر برخی آرا و اندیشه های مورد انتقاد مؤلف نیز پرداخته شده است. یکی از موضوعات جالب توجه و قابل بررسی درباره این رساله شباهت فراوان آن با دو اثر دیگر، یعنی مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم قمی (زنده در 307 قمری) و رساله ای از سعد بن عبداللّه اشعری (متوفی 299 یا 301 قمری) است. شاید بتوان درباره شباهت میان این سه اثر نظریه تحریرهای مختلف را مطرح کرد؛ یعنی متنی در مباحث علوم قرآنی و اصناف آیات میان شیعه متداول و شناخته بوده که در طول زمان نویسندگان شیعی از مطالب آن بهره می بردند و با باز نویسی آن و افزودن به محتویاتش رساله هایی جدید پدید می آوردند که به نام خودشان مشهور می شد. در این پژوهش به دنبال آنیم که با مقایسه تفسیر نعمانی با یکی از این متون مشابه- یعنی تفسیر علی بن ابراهیم قمی- به بررسی وجوه اشتراک و افتراق این دو اثر بپردازیم و گامی به سوی تبیین نسبت میان این دو نگاشته کهن برداریم.
معرفی تحریر علی بن ابراهیم قمی
آنچه به عنوان تحریر علی بن ابراهیم از آن یاد می کنیم، مقدمه منسوب به علی بن ابراهیم قمی (زنده در 307 قمری) است. درباره انتساب همه این تفسیر به علی بن ابراهیم تردیدهای جدی وجود دارد اما مقدمه این تفسیر رابطه منظم و مستحکمی با بخش های منتسب به علی بن ابراهیم در متن تفسیر دارد. در فقرات مختلف این مقدمه پس از بررسی یک موضوع، چند نمونه از مصادیق آن ذکر می شود و وعده ذکر مثال های دیگر به درون تفسیر محول شده و در متن تفسیر، این وعده عملی می شود. (برای نمونه نک: قمی، ج1، ص16 قس ج2، ص245؛ ج1، ص25 قس ج2، ص147) این امر نشان از اتحاد مؤلف مقدمه و بخش های منتسب به علی بن ابراهیم دارد. شبیری (1382 شمسی، ص703) از امکان ارتباط این مقدمه با دیگر اثر علی بن ابراهیم- الناسخ و المنسوخ- سخن گفته است. گاه نیز می بینیم که محتویات مقدمه در متن تفسیر تکرار می شود. (مثلا ج1، ص96 بحث محکم و متشابه، قس ج1، ص7)
در این مقدمه نیز همانند تفسیر نعمانی مباحثی از علوم قرآنی مطرح شده و نمونه هایی از آیات قرآنی به عنوان شاهد برای هر بحث ارائه شده است. همچنین آیاتی از قرآن برای رد بر گروه های مخالف همچون زندیقان، ثنویان، دهریان، جبریان و... مورد استشهاد قرار گرفته است. میرزا حسین نوری این مقدمه را خلاصه تفسیر نعمانی می داند (نوری، 1416 ق، ج1 ص348 و نیز ج3 ص265) اما چنان که پس از این خواهیم دید، ظاهرا این مؤلف تفسیر نعمانی است که از این مقدمه بهره جسته و به بسط مطالب آن اقدام کرده است.
مقایسه محتوایی با تحریر علی بن ابراهیم قمی
آیت اللّه سبحانی مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم را همان تفسیر نعمانی می داند که به همراه تفسیر علی بن ابراهیم چاپ شده است. (سبحانی، 1414 قمری، ص312) از دیگر سوی برخی آن را متنی مستقل و بی ارتباط با تفسیر نعمانی دانسته، تنها اصطلاحاتی را در هر دو متن مشترک یافته اند. (موسوی، ص266) اما آنچه بیشتر به نظر می رسد این است که مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر نعمانی در عین استقلال از هم دو متن خویشاوند هستند که میان آنها ارتباطی آشکار وجود دارد. در اینجا با مقایسه ای مختصر میان دو متن، به وجوه اشتراک و افتراق آنها پرداخته، تلاشی در جهت تبیین نوع رابطه میان این دو متن صورت می گیرد؛ البته در این مقایسه افزون بر مقدمه تفسیر قمی، متن آن تفسیر نیز مورد کاوش قرار خواهد گرفت.
مقایسه با مقدمه تفسیر قمی
الف) شباهت ها
1- یکی از شباهت های اساسی و بنیادین میان تفسیر نعمانی و مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم عناوین مباحث مطرح شده در هر دو اثر است که در تفسیر نعمانی به شکل مفصل بدان ها پرداخته شده اما در مقدمه تفسیر قمی به اجمال و اختصار برگزار شده است. موضوعاتی چون ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، تحریف، تأویل و تنزیل و بسیاری مباحث دیگر در هر دو اثر مورد بررسی قرار گرفته اند. آنچه باعث تمایز میان دو متن می شود ترتیب چینش مباحث، تفصیل و اختصار، سبک بیان و وجود موضوعاتی در تفسیر نعمانی است که در مقدمه تفسیر قمی نیامده است. در ادامه فهرست مطالب هر دو متن می آید که مباحث مشترک در آن برجسته شده است.
2- شباهت دیگر میان این دو متن در چگونگی ورود به بحث و طرح مطالب است. در هر دو متن پس از ذکر مقدمه ای در شأن و فضیلت قرآن کریم و ضرورت رجوع به اهل بیت(ع) برای فهم صحیح و دریافت معنای اصیل آن، عناوین موضوعات مورد بحث در متن به شکل فهرست وار و در بیشتر موارد با جدا کننده «و منه» به دنبال هم می آیند و پس از پایان این فهرست بحث اصلی با موضوع ناسخ و منسوخ آغاز می شود. البته در هر فهرست عنوان هایی وجود دارد که در متن مباحث به آنها پرداخته نمی شود؛ مثلا در مقدمه تفسیر قمی مباحثی مانند مالا یعرف تحریمه الا بتحلیله، الرد
علی الجهمیه، الرد علی عبده النیران، الرد علی القدریه، رد علی من انکر المیثاق فی الذر، رد علی من انکر المتعه، رد علی من وصف اللّه در متن مقدمه نیامده است. این امر با سخن مؤلف که می گوید: «ما به همه این مباحث در ابتدای کتاب می پردازیم» تعارض دارد. در تفسیر نعمانی نیز مباحثی نظیر رد علی عبده النیران، رد علی من أثبت الرؤیه، صفات الحق، رد علی من وصف اللّه وحده، رد علی من زعم آن اللّه لا یعلم الشیء حتی یکون، ردّ علی من لم یعلم الفرق بین المشیه و الاراده و القدره در متن رساله نیامده است.
3- دیگر وجه همانندی میان دو متن، کاربرد عباراتی همسان در هر دوی آنهاست. در مقدمه تفسیر قمی در موارد بسیاری، پس از توضیح یک موضوع و ذکر یک یا چند نمونه از مصادیق آن عبارت «و مثله کثیر نذکره فی مواضعه» (مثلا قمی، 1404 قمری، ج1، صص 12،11،7) و جاهای دیگر به چشم می خورد که ذکر نمونه های دیگر را به درون تفسیر و ذیل آیات ارجاع می دهد. در مواردی نیز از عبارت «و مثله کثیر» استفاده می کند. (مثلا همان، ج1، صص 10،9 و 12 و جاهای دیگر) در تفسیر نعمانی نیز در موارد گوناگونی با عباراتی چون «و مثل ذلک کثیر» (ص35)، «و أمثال هذا کثیر فی کتاب اللّه تعالی» (ص26) «و مثل هذا فی القرآن کثیر» (ص37) و مواردی از این دست رو به رو می شویم. با این تفاوت که در اینجا عبارت «تذکره فی مواضعه» ذکر نمی شود.
4- همانندی دیگر کاربرد عبارت «و أمّا» در هر دو متن است که برای جدا کردن بحثی از بحث پیشین و آغاز مبحث جدید ذکر می شود. در مقدمه تفسیر قمی در ابتدای تمامی مباحث این عبارت تکرار می شود و در تفسیر نعمانی نیز همین امر دیده می شود.
ب) تفاوت ها
1- یکی از تفاوت های اساسی میان تفسیر نعمانی و مقدمه تفسیر قمی مسأله انتساب کل متن به معصوم(ع) است. در مقدمه تفسیر قمی هرگز با چنین ادعایی رو به رو نمی شویم که همه این متن سخن امام(ع) است؛ اگر چه در جاهایی از سخن به فراخور بحث روایاتی از ائمه(ع) نقل می شود اما در تفسیر نعمانی مؤلف بر انتساب همه متن به امیر المومنین(ع) پای می فشارد. وی در اوایل رساله (ص4) روایت «أنزل القرآن علی سبعه أقسام» {کذا} را به شکل پاسخ امیر المومنین(ع)به پرسش شیعیان درباره انواع قرآنی مطرح می کند و پس از نقل آن روایت که هفت نوع را بر شمرده بود، فهرستی را که از مقدمه تفسیر قمی باز نویسی و تکمیل کرده به آن روایت متصل می کند و پس از آوردن آن سیاهه متذکر می شود که شیعیان هر گاه از تکالیفشان فراغت می یافتند درباره هر یک از این اقسام از آن حضرت می پرسیدند که اولین این پرسش ها درباره ناسخ و منسوخ بود. در جای جای رساله نیز هنگام پرداختن به موضوعی جدید با عباراتی نظیر «و قال علیه السلام» یا «ثم سألوه عن... فقال» (مثلا صص 8،7،6 و 11) به این امر اشاره و میان بخش های مختلف کلام ارتباط برقرار می شود. همچنین چند روایت که در منابع دیگر از امامان دیگر جز امیر المومنین(ع) دانسته شده به نقل از ایشان ذکر می شود.
2- وجه تمایز دیگر وجود برخی مباحث در تفسیر نعمانی است که در مقدمه تفسیر قمی بدانها پرداخته نشده است. می توان گفت اکثریت قریب به اتفاق مباحث مقدمه تفسیر قمی در نعمانی آمده اما افزون بر آن موضوعات دیگری نیز مورد توجه قرار گرفته است. از میان این مباحث می توان به مواردی چون رد بر نصاری، اسباب بقای خلق، شرایط امام، ایمان و کفر و زیادت و نقصان آنها،
عصمت پیامبران، احتجاج بر منکران حدوث و در نهایت رد بر قائلان به رأی و قیاس اشاره کرد. البته در مقدمه تفسیر قمی نیز مباحثی وجود دارد که در تفسیر نعمانی تنها عناوین آنها در فهرست آمده اما در متن مورد بررسی قرار نگرفته است؛ از جمله آیاتی که قسمتی از آنها در یک سوره و پاره دیگر در سورهای دیگر است یا آیه ای که نیمی از آن منسوخ شده اما نیمی دیگر، غیر منسوخ است.
3- تفاوت دیگر این دو اثر در چینش مطالب است. اگر چه در موارد زیادی- به ویژه در مباحث آغازین- ترتیب مطالب مشترک دو متن به هم نزدیک است اما در جاهایی نیز با هم اختلاف دارند. این اختلاف ها را می توان در فهرستی که در پایان این فصل می آید مشاهده کرد.
4- یکی از موضوعات مطرح شده در مقدمه تفسیر قمی بحث رؤیت الهی است. در آنجا با عنوان رد بر منکران رؤیت و با استناد به آیه 13 سوره نجم و روایتی از امام رضا(ع) تلاشی برای اثبات رؤیت صورت گرفته است. اما در فهرست مطالب تفسیر نعمانی، مبحثی تحت عنوان «الرد علی من اثبت الرؤیه» آمده است. اگر چه در متن رساله به این بحث پرداخته نشده اما همین عنوان نشانگر اختلاف دیدگاه مؤلف تفسیر نعمانی با نویسنده مقدمه تفسیر قمی است.
5- از عناوین مورد بررسی در مقدمه تفسیر قمی، مسأله رد بر معتزلیان است که خالق تام افعال انسانی را خود انسان ها می دانند و با دو روایت یکی از امام صادق(ع) و دیگری از امام رضا(ع) نظریه ایشان مورد چالش قرار گرفته است. در تفسیر نعمانی همین بحث پس از پایان مبحث رد بر جبریان با عبارت «و خالفهم فرقه أخری» مطرح می شود اما نامی از معتزله به میان نمی آید و تنها به تقابل این دو گروه اشاره می شود. در فهرست واره عناوین نیز بر خلاف قمی، اثری از عنوان رد بر معتزله به چشم نمی خورد. این مسأله جای بررسی دارد که چرا مؤلف تفسیر نعمانی از معتزله نام نمی برد و بدون ذکر نام ایشان به رد عقایدشان می پردازد.
6- بحث آیه ای که نیمی از آن نسخ شده و نیمی دیگرش بدون نسخ باقی مانده در مقدمه.
تفسیر قمی (ص 21-13) به طور کامل و با ذکر نمونه آمده اما در تفسیر نعمانی تنها عنوان آغازین آن ذکر شده و اصل بحث نیامده است.
7- روایت نزول قرآن بر هفت خرف (نوع) را که در تفسیر نعمانی و نیز رساله سعد بن عبداللّه اشعری نقل شده و نقش بنیادینی در بحث دارد در مقدمه قمی نمی یابیم.
مقایسه محتوایی با متن تفسیر علی بن ابراهیم
چنان که گذشت مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم را رابطه ای منسجم با بخش های منتسب به او در متن تفسیر است که حکایت از یکی بودن مؤلف هر دو قسمت دارد. در مقایسه میان تفسیر نعمانی با متن تفسیر قمی نیز مشابهت های محتوایی فراوانی به چشم می خورد که بسیار جالب توجه است. در اینجا تعدادی از این شباهت ها به عنوان نمونه ذکر می شود:
- در تفسیر نعمانی (صص 25-24) در بحث لفظ عام و معنای خاص، شأن نزول آیه 173 سوره آل عمران درباره نعیم بن مسعود اشجعی دانسته شده و داستان آن آمده است. در تفسیر علی بن ابراهیم نیز این داستان به طور مفصل ذکر شده (قمی، 1404ق، ج1، صص126-122) گویی مؤلف تفسیر نعمانی، خلاصه آن را آورده است.
- بحث معانی واژه أمه در تفسیر قمی (ج1، ص323) ذیل آیه هشتم سوره هود
به عنوان سخن علی بن ابراهیم آمده است. در تفسیر نعمانی (صص 23-22) همین مطلب با اندکی جابه جایی میان آیات و توضیحات به عنوان پاسخ حضرت امیر(ع) به سوال پرسشگران نقل شده است.- در تفسیر نعمانی (ص87) آیه 85 سوره قصص از جمله آیات ناظر به رد منکران رجعت شمرده شده است. در تفسیر قمی هم با نقل روایتی از امام باقر(ع) این آیه درباره رجعت دانسته شده است. (نک: ج2 ص147)
- در تفسیر قمی (ج1، ص246) ذیل آیه 172 سوره اعراف حدیثی مسند از امام صادق(ع) درباره معراج رسول اکرم(ص) و اینکه ایشان اولین انبیا در پاسخگویی به میثاق الهی است نقل شده است. در تفسیر نعمانی (صص 88-87) نیز در بحث رد بر منکران افضلیت رسول خاتم بر دیگر رسل، همین روایت میان استدلالات بیان شده است.
- داستان رجوع مشرکان به نصارای نجران و آموختن پرسش هایی از ایشان و پرسیدن آن سؤالات از پیامبر(ص) و پاسخ های ایشان که در تفسیر نعمانی در خلال بحث «ما تأویله حکایه فی نفس تنزیله» (صص 81-79) نقل شده، در تفسیر قمی (ج1، صص 45-31) ذیل آیات آغازین سوره کهف آمده است؛ با این تفاوت که علی بن ابراهیم با نقل این روایت به شکل مسند اقدام به تقطیع آن کرده و آن را به سه قطعه تقسیم کرده و پس از پاسخ هر سؤال، کل داستان را با توجه به آیات سوره کهف بدان افزوده و پس از پایان آن داستان، سؤال بعدی و داستان آن را مطرح کرده است.
- همانند آنچه را که در بحث اقسام کفر در تفسیر نعمانی (صص 61-60) آمده در تفسیر قمی (ج1، صص 33-32) در توضیح آیه ششم سوره بقره می بینیم. اینجا جهت جلوگیری از به درازا کشیده شدن سخن، سیاهه ای از موارد مشابهت این دو متن را می آوریم:
- تفسیر نعمانی، ص24، در مورد آیه نخست سوره ممتحنه در بحث لفظ عام و معنای خاص، قس: قمی ج2، صص361-362.
- تفسیر نعمانی، ص3، درباره آیه 112 سوره توبه، قس: قمی، ج1، ص 306.
- تفسیر نعمانی، صص 7-8، قس: قمی، ج1، صص 280-279.
- تفسیر نعمانی، ص 24، در بحث لفظ عام و معنای خاص قس: قمی، ج1، ص271.
- تفسیر نعمانی، صص 71-72، قس: قمی، ج2، ص 353.
- تفسیر نعمانی، ص 86، قس: قمی، ج2، ص89.
- تفسیر نعمانی، صص 72-73، قس: قمی، ج2، صص 98-99.
نتیجه گیری
گمانه ای که پس از این مقایسه می توان زد این است که گرد آورنده تفسیر نعمانی، تفسیر علی بن ابراهیم را در اختیار داشته و شاکله اصلی اثر خود را بر اساس مقدمه آن ترتیب داده و به تکمیل مباحث آن مقدمه با استفاده از متن تفسیر اقدام کرده است؛ چرا که مؤلف تفسیر قمی در صدد نگارش مقدمه ای بر کتاب خود بوده و در هر موضوع به بیان کلیات بحث و ذکر چند مثال کوتاه بسنده کرده و تفاصیل بحث و مثال ها و شاهد های بیشتری را به متن تفسیر واگذا کرده است. مؤلف تفسیر نعمانی با باز نویسی توضیحات قمی در هر موضوع، مثال های موجود در متن تفسیر را بازیابی کرده و به این توضیحات افزوده است تا اثر خود را از یک مقدمه به رساله ای مستقل تبدیل کند؛ افزون بر اینکه با بهره گیری از منابعی دیگر، مباحث دیگری بر مطالب تفسیر قمی افزوده است. به این نکته نیز باید توجه داشت که در مواردی نویسنده تفسیر قمی روایتی را با سلسله سند نقل می کند اما مؤلف تفسیر نعمانی آن را از سند تجرید می کند؛ گویی مسأله اسناد برای او از اهمیت چندانی برخوردار نبوده است. به هر روی با تطبیق روایات مسند منقول از تفسیر قمی در تفسیر نعمانی که سند آنها حذف شده است می توانیم در جهت مسند کردن بخش هایی از تفسیر نعمانی گام برداریم.
فهرست مطالب تفسیر نعمانی
1- مقدمه
2- الناسخ و المنسوخ
3- اول ماانزل
4- المحکم و المتشابه
تعریف المحکم و المتشابه
معانی الضلال
معانی الوحی
معانی الخلق
معانی الفتنه
معانی القضاء
معانی النور
معانی الأمه
5- العام و الخاص
ما ظاهره العموم و معناه الخصوص
ما لفظه خصوص و معناه عموم
ما لفظه ماض و معناه مستقبل
ما نزل بلفظ العموم و لا یراد به غیره
6- ما حرف من کتاب اللّه
7- الآیه التی نصفها منسوخ و نصفها متروک بحاله لم ینسخ
8- الرخصه التی هی الاطلاق بعد النهی
9- الرخصه التی ظاهرها خلاف باطنها
10- الرخصه التی صاحبها فیها بالخیار
11- المنقطع المعطوف
12- ما جاء فی اصل التنزیل حرف مکان حرف
13- ما هو متفق اللفظ مختلف المعنی
14- إحتجاحه تعالی علی الملحدین
15- الرد علی عبده الاصنام و الاوثان
16- الرد علی الثنویه
17- الرد علی الزنادقه
18- الرد علی الدهریه
19- ما جاء علی لفظ الخبر و معناه حکایه
20- الرد علی النصاری
21- السبب الذی به بقاء الخلق
22- الامر و النهی
23- {شروط الامام}
24- ما جاء فی القرآن من ذکر معایش الخلق و أسبابها
25- الایمان و الکفر و الشرک وزیادته و نقصانه
وجوه الکفر
وجوه الشرک
26- الفرائض و حدودها
27- الزجر فی کتاب اللّه
28- ترغیب العباد فی کتاب اللّه
29- الترهیب فی کتاب اللّه
30- الجدال و معانیه فی کتاب اللّه
31- القصص فی کتاب اللّه
32- التنزیل و التأویل
الذی تأویله فی تنزیله
الذی تأویله قبل تنزی
ما تأویله بعد تنزیله
ما تأویله مع تنزیله
33- الرد علی من أنکر خلق الجنه و النار
34- الرد علی من آنکر البداء
35- الرد علی من أنکر الثواب و العقاب فی الدنیا
36- الرد علی من أنکر المعراج
37- الرد علی المجبره
38- الرد علی من أنکر الرجعه
39- الرد علی من أنکر فضل رسول اللّه
40- عصمه الانبیاء و المرسلین و الأوصیاء
41- الرد علی المشبهه
42- الکلام فی مخاطبه النبی و المراد غیره
43- ما نزل من کتاب اللّه مما هو مخاطبه لقوم و المراد به قوم آخرون
44- الاحتجاج علی من أنکر الحدوث
45- الرد علی من قال بالرأی و القیاس و الاستحسان
فهرست مطالب مقدمه تفسیر قمی
1- النسخ
2- المحکم و المتشابه
3- ما لفظه عام و معناه خاص
4- مالفظه خاص و معناه عام
5- التقدیم و التأخیر
6- المنقطع المعطوف
7- حرف مکان حرف
8- ما هو کان علی خلاف ما أنزل اللّه
9- ما هو محرف منه
10- ما لفظه جمع و معناه واحد
11- ما لفظه واحد و معناه جمع
12- ما لفظه ماض و معناه مستقبل
13- الآیات التی هی فی سوره و تمامها فی سوره اخری
14- الآیه التی نصفها منسوخه و نصفها متروکه
15- ما تأویله فی تنزیله
16- ما تأویله مع تنزیله
17- ما تأویله قبل تنزیله
18- ما تأویله بعد تنزیله
19- الرخصه بعد العزیمه
20- الرخصه التی صاحبها فیها بالخیار
21- الرخصه التی ظاهرها خلاف باطنها
22- ما لفظه خبر و معناه حکایه
23- مه هو مخاطبه للنبی و المعنی لأمته
24- ما هو مخاطبه لقوم و معناه لقوم آخرین
25- الرد علی الزنادقه
26- الرد علی الثنویه
27- الرد علی عبدها لأوثان
28- الرد علی الدهریه
29- الرد علی من أنکر الثواب و العقاب
30- الرد علی من أنکر المعراج
31- الرد علی من أنکر الرؤیه
32- الرد علی من أنکر خلق الجنه و النار
33- الرد علی المجبره
34- الرد علی المعتزله
35- الرد علی من أنکر الرجعه
36- الرد علی من وصف اللّه
37- الترغیب
38- الترهیب
39- القصص
* مباحث مشترک میان دو فهرست برجسته شده است.
پی نوشت ها :
1. در این باره نک: مشکور، همان، ص25-31، همو، مقدمه بر المقالات و الفرق (افست انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1361 ش)، ص کر- ل؛ سید محمد رضا حسینی جلالی، «فرق الشیعه او مقالات الامامیه للنوبختی ام للاشعری»، تراثنا، ش1، صص 29-51.
2. برای اطلاعات بیشتر در این باره نک: تاریخ اهل البیت (به کوشش سید محمد رضا حسینی، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1410 ه. ق)، صص 51-58 مقدمه التحقیق و برای تعدادی از این متون نک: مجموعه نفیسه فی تاریخ الائمه (قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، 1406 ه.ق).
3. از جمله درج 5، صص 174-175، ج6، صص 245-246، ج7، صص43-44 و جاهای بسیار دیگر.
4. در این باره و همچنین برای اطلاعات کامل درباره این تفسیر نک: محمد جواد شبیری زنجانی، «تفسیر علی بن ابراهیم قمی»، دانشنامه جهان اسلام، ج7 (تهران، 1382 ش)، صص 700-703؛ آقا بزرگ طهرانی، ج4، صص 303-309.
5. مثلا ص86، قس مقدمه تفسیر قمی که گوینده روایت امام صادق(ع) است؛ همچنین صص 49-55 قس کلینی، ج2، صص 34-38 که روایت از امام صادق(ع) نقل شده است.
6. در مورد این مبحث به نظر می رسد نوعی افتادگی در متن رخ داده چرا که عبارت «و أما الآیه التی نصفها منسوخ و نصفها متروک بحاله لم ینسخ» در متن (ص 28) آمده اما اصل بحث ذکر نشده است.
منبع: خردنامه همشهری- ش50