ب. روایت صحیح السند و قوی المتن
صحیحترین سند موجود برای اثبات نزول سوره «هَلْ أَتَى»در شأن اهل بیت علیهم السلام، سند ذیل است: قال محمد بن المشهدی فی المزار: اخبرنی بهذا الحدیث، العالم أبی جعفر محمد المعروف بابن الحمد النحوی، رفع الحدیث عن الفقیه ی الامام العسکری صلوات الله علیه فی شهور سنه ی إحدى وسبعین و خمسمائه ی ؛ وأخبرنی الفقیه الاجل أبو الفضل شاذان بن جبرئیل القمی(، عن الفقیه العماد محمد بن أبی القاسم الطبری، عن أبی علی، عن والده، عن محمد بن محمد بن النعمان، عن أبی القاسم جعفر بن قولویه، عن محمد بن یعقوب الکلینی، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن أبی القاسم بن روح وعثمان بن سعید العمری، عن أبی محمد الحسن بن علی العسکری، عن أبیه صلوات الله علیهما: ... السلام علیک یا امیرالمؤمنین ... انت مطعم الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً لوجه الله لا ترید منهم جزاًء و لا شکوراً، و فیک انزل الله تعالی: «و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون...». (1)
توصیف رجال شناختی هر یک از رجال سند این روایت به شرح ذیل است:
1. ابو عبد الله بن المشهدی
نویسنده مزار کبیر ابو عبد الله محمد بن جعفر بن علی المشهدی الحائری، معروف به ابن المشهدی از بزرگان علمای شیعه در قرن ششم است و کتاب مزار از قدیمیترین منابع ادعیه و زیارات است که سید رضی الدین علی بن طاووس در کتاب مصباح الزائر و برادرش سید عبد الکریم بن طاووس در کتاب فرحه ی الغری به آن سخت اعتماد نموده و روایات زیادی را از آن نقل نمودهاند. نیز از متأخران، علامه مجلسی در بحار الانوار بدان اعتماد نموده و آن را مزار کبیر نامیده است. علوّ مرتبت و رفعت منزلت این عالم فرزانه در علم و عمل، از تعظیم و تکریم دانشوران بزرگ شیعه نسبت به وی کاملاً روشن میگردد. شیخ حر عاملی در وصف او گفته است: کان فاضلاً محدثا صدوقاً له کتب یروی عن شاذان... . (2)
شهید اول نیز، در اجازه خویش به شیخ شمس الدین، از ابن مشهدی این گونه یاد میکند:
الشیخ الإمام السعید ابو عبد الله بن المشهدی. (3)
از اجازه شیخ حسن صاحب معالم، فرزند شیخ زینالدین شهید ثانی ـ که شخصیتی است نقّاد و کتاب مهم منتقی الجمان را در تفکیک حدیث شیعه به انواع صحیح، ضعیف و... نگاشته است ـ چنین بر میآید که ابن مشهدی کتابهای متعددی داشته است. متن بیان وی در این خصوص چنین است:
و بالاسناد عن الشیخ نجیب الدین محمد عن الشیخ السعید ابی عبد الله محمد بن جعفر المشهدی الحائری جمیع کتبه و روایاته. (4) ملاحظه میشود که در این اجازه از همه مصنفات و منقولات روایی ابن مشهدی سخن رفته است. افزون بر این، از اجازه مزبور چنین استفاده میشود که مؤلف مزار کبیر در همان سنین جوانی اهل علم و فضل بوده است؛ زیرا شیخ حسن از نجم الدین بن نما و او از پدرش چنین نقل میکند که ابن مشهدی کتاب شریف المقنعه اثر شیخ مفید را پیش از بیست سالگی بر ابی منصور محمد بن حسن بن منصور نقاش موصلی قرائت نموده است. (5)
2. ابو الفضل شاذان بن جبرئیل قمی
ابن مشهدی در این سند از شاذان بن جبرئیل به «الفقیه الاجلّ» تعبیر نموده (6) و شیخ حرّ عاملی در امل الآمل درباره شاذان آورده است: الشیخ الجلیل الثقه ی ، کان عالماً فاضلاً فقیهاً عظیم الشأن جلیل القدر، له کتب. (7)
3. محمد بن ابی القاسم الطبری
شیخ منتجب الدین در فهرست خویش از او با عنوان «الشیخ الامام عماد الدین فقیه ثقه ی » (8) یاد نموده و شیخ حرّ عاملی درباره وی چنین مینویسد:
هو ثقه جلیل القدر محدث له کتب. (9)
4. ابو علی
ابو علی کنیه حسن بن محمد بن حسن طوسی، فرزند شایسته شیخ طوسی است. شیخ منتجب الدین در فهرست خویش نسبت به وی مینویسد: الشیخ الجلیل فقیه عین ثقه، قرء علی والده جمیع تصانیفه. (10)همچنین شیخ حر عاملی او را چنین میستاید:
کان عالماً فاضلاً فقیهاً محدثاً جلیلاً ثقه ی له کتب. (11)
وی پس از پدر، زعامت شیعیان نجف را بر عهده گرفت و به لقب «مفید دوم» ملقب گردید. (12)
5 . شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی
موقعیت برجسته و ممتاز شیخ طوسی چنان بوده است که نجاشی وی را با عبارت «جلیل فی اصحابنا ثقه عین» (13) ، توصیف و علامه حلی او را با وصف «شیخ الامامیه و وجههم و رئیس الطائفه جلیل القدر عظیم المنزله ثقه صدوق و جمیع الفضائل منتسب الیه» معرفی میسازد. (14) از توفیقات برتر و امتیازات شیخ طوسی، تنقیح و تهذیب اعتقادات شیعه در اصول و فروع و نگارش دو کتاب شریف التهذیب و الاستبصار است.
6 . محمد بن محمد بن نعمان
شیخ مفید از متکلمان برجسته امامیه به شمار میرود که در حیات نورانیاش ریاست طایفه شیعه به او منتهی شد و در دانش دین و فقاهت، بر همه دانشمندان پیشی گرفت، تا جایی که نه تنها رجالشناسان شیعه چون نجاشی درباره وی چنین نگاشتهاند:
شیخنا و استاذنا ـ رضی الله عنه ـ فضله اشهر من ان یوصف فی الفقه و الکلام و الروایه ی و الثقه و العلم، له کتب. (15)
بلکه اندیشمندان عامه نیز از مدح وی فروگذار نکردهاند. (16)
7. ابو القاسم جعفر بن قولویه
به حکایت تاریخدانان و رجالشناسانی چون نجاشی، ابن قولویه از بزرگان شیعه و ثقات امامیه است: کان ابن قولویه من ثقات اصحابنا و اجلائهم فی الحدیث و الفقه و کل ما یوصف به الناس من جمیل فهو فوقه، له کتب حسان. (17)
ابن حجر نیز او را از فقها و بزرگان شیعه در عهد خویش معرفی نموده است. (18)
8 . محمد بن یعقوب الکلینی
شیخ کلینی مؤلف کتاب الکافی، زعیم شیعه در عهد خود بوده و نجاشی شأن او را چنین ستوده است: کان اوثق الناس فی الحدیث و اثبتهم، صنّف الکتاب الکبیر یسمّی الکافی فی عشرین سنه. (19)
9. علی بن ابراهیم
علی بن ابراهیم از روات ثقه و بزرگان امامیه است که در حق او چنین گفتهاند: ثقه فی الحدیث ثبت معتمد. (20)
10. ابراهیم بن هاشم قمی
وی در اصل، کوفی و از رجال کامل الزیارات است که به قم مهاجرت نمود و 6414 حدیث از احادیث کتب اربعه، از وی روایت شده است. (21) رجال شناسان در وصف وی چنین گفتهاند: انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم، له کتب. (22) سید بحر العلوم در باره وجه دلالت این عبارت بر وثاقت ابراهیم این گونه مینویسد: با توجه به سیره مکتب حدیثی قم در پذیرش اخبار و تسریع آن در جرح و سخت گیری آن در تعدیل راویان معلوم میگردد که اگر ابراهیم بن هاشم در نزد محدثان قم ثقه نبود، حدیثش را نپذیرفته و او را طرد میکردند. لذا توصیف وی با عبارت: «اول من نشر حدیث الکوفیین بقم»، از جایگاه و شخصیت والای او حکایت میکند. (23) از همین روست که میرداماد نیز، توصیف ابراهیم بن هاشم را به عنوان نخستین نشر دهنده حدیث کوفیان در قم، نشانه حسن و مقبولیت نامبرده دانسته است. (24)
11. ابو القاسم حسین بن روح بن ابی بحر النوبختی
وی سومین سفیر از سفرای چهارگانه حضرت بقیه الله(عج) در غیبت صغری است. شیخ طوسی در کتاب غیبت، درباره او چنین مینگارد:
کان من اعقل الناس عند المخالف و الموافق. (25)
محمد بن عثمان وی را به عنوان جانشین خویش و سومین نائب حضرت معرفی ساخته و فرموده است:
هذا ابو القاسم الحسین بن روح بن ابی بحر النوبختی، القائم مقامی و السفیر بینکم و بین صاحب الامر، والوکیل والثقه ی الامین. (26)
12. عثمان بن سعید
عثمان بن سعید، سفیر نخست حضرت صاحب الامر و از خدمتگزاران حضرت هادی علیه السلام بوده است. در شأن والای او همین بس که حضرت عسکری علیه السلام در حقّ وی فرمود:
هذا أبوعمرو الثقه ی الامین ثقه ی الماضى وثقتی فی المحیا. (27)
بنا بر این سخن، دیگر نیازی به اثبات وثاقت وی نیست. همانگونه که مشاهده میگردد، سند این روایت در کمال صحت و اعتبار است و اهل روایت و درایت، بر وثاقت، صداقت و عدالت راویان آن گواهی دادهاند. محدّث نوری در باره این سند چنین مینویسد:
هذا سند لا یوجد نظیره فی الصحّه. (28)
همچنین این روایت، به لحاظ مضمونی نیز از ایرادهایی که برخی چون ابن جوزی بر دیگر روایات رسیده در این مقام وارد ساختهاند، مبرّاست و اصل نزول سوره «هَلْ أَتَى» در شأن اهل بیت علیهم السلام را با کوتاه ترین و صریحترین عبارت، این گونه بیان میدارد: یا امیر المؤمنین! انت مطعم الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً لوجه الله، لا ترید منهم جزاء و لا شکوراً.
دفع یک اشکال محتمل
ممکن است این اشکال وارد شود که قول راویان شیعه تنها برای خود آنها معتبر است و ضرورتی ندارد سایر مسلمانان آن را بپذیرند. برای پاسخ به این اشکال، باید دانست که بنا بر معیار بسیاری از حدیث پژوهان عامه چون شافعی، آنچه در صحت یک حدیث دخیل است، صدق و ضبط راوی است و مذهب او هیچ دخالتی در پذیرش یا عدم پذیرش حدیث وی ندارد. (29) بغوی در این باره مینویسد: اکثر محدثان، روایات اهل بدعت را چنانچه در گفتار صادق باشند، میپذیرند؛ چنانچه بخاری از فردی به نام عباد بن یعقوب روایت میکند که به نقل محمد بن اسحاق بن خزیمه، در گفتار، صادق و در مذهب، منحرف است. (30)
نیز، ابن حجر تنها روایات فردی را نمیپذیرد که منکر یکی از ضروریات دین باشد؛ در غیر این صورت هر فردی از هر مذهبی که راستگوی در کلام و اهل تقوی و ورع باشد، روایتش پذیرفته است. (31) بر همین اساس، سیوطی نام راویانی که از اهل سنّت نیستند، لیکن بخاری در صحیح خود از آنها روایت نموده، گردآورده است. (32) لذا حتّی اگر رجال راوی این روایت را که بزرگان اهل سنّت چون ذهبی، به علوّ قدر و رفعت منزلت برخی از آنها معترفاند، به مصداق «کل حزب بما لدیهم فرحون» (33) ، مبتدع بخوانند، باز از اصالت و حجیت روایت مذکور در اثبات اصل نزول سوره «هَلْ أَتَى» در شأن اهل بیت علیهم السلام چیزی کاسته نمیشود.
پی نوشت ها :
* استادیار دانشگاه فردوسی مشهد.
** دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد.
1. المزار، ص264.
2. امل الامل، ج2، ص253.
3. بحارالانوار، ج104، ص197.
4. همان، ج106، ص21.
5. همان، ج106، ص44.
6. المزار، ص263.
7. امل الامل، ج2، ص 130.
8. فهرست منتجب الدین، ص107.
9. امل الامل، ج2، ص 76.
10. فهرست منتجب الدین، ص46.
11. امل الامل، ج2، ص 76.
12. الذریعه، ج1، ص428.
13. رجال النجاشی، ص403.
14. خلاصه الاقولف ص248.
15. رجال النجاشی، ص400.
16. به عنوان مثال، ذهبی می نویسد: «الشیخ المفید: عالم الرافضه، صاحب التصانیفف الشیخ المفیدف واسمه: محمد ابن محمد بن النعمانف البغدادی الشیعی، و یعرف بابن المعلم. کان صاحب فنون و بحوث و کلام، و اعتزال و ادب ذکره ابن ابی طی فی "تاریخ الامامیه" فاطنب و اسهب، و قال: کان اوحد فی جمیع فنون العلم: الصلین، والفقه، و الاخبار، و معرفه الرجال، و التفسیر، والنحو، و الشعر. و کان یناظر اهل کل عقیده مع العظمه فی الدوله البویهیه، و الرتبه الجسیمه عند الخلفاء و کان قوی النفس، کثیر البرف عظیم الخشوع، کثیر الصلاه و الصومف یلبس الخشن من الثیابف و کان مدیما للمطالعه و التعلیم، و من احفظ الناس، قیل: انه ما ترک للمخالفین کتاباً الا و حفظه، و بهذا قدر علی حل شبه القوم، و کان من احرص الناس علی التعلیم...» (سیر اعلام النبلاء، ج17، ص344).
17. همان، ص123.
18. لسان المیزان، ج2، ص125.
19. رجال النجاشی، ص377.
20. رجال ابن داود، ص135.
21. موسوعه مولفی الامامیه، ج1، ص436.
22. رجال النجاشی، ص16.
23. «تلقی القمیین من اصحابنا احادیثه بالقبول، الا ان العمده فیه ملاحظه احوال القمیین، و طریقتهم فی الجرح و التعدیل، و تضیقهم امر العداله، و تسرعهم الی القدح و الجرح و الهجر و الاخراج باذنی ریبه کما یظهر من استثنائهم کثیرا من رجال نوادر الحکمه، و طعنهم فی یونس بن عبد الرحمن مع جلالته و عظم منزلته، و ابعادهم لاحمد بن محمد بن خالد من قم لروایته عن المجاهیل و اعتماده علی المراسیل، و غیر ذلک مما یعلم بتتبع الرجال. فلو لا ان ابراهیم بن هاشم عندهم بمکان من الثقه و الاعتماد لما سلم من طعنهم و غمزهم بمقتضی العاده، و لم یتمکن من نشر الاحادیث التی لم یعرفوها الا من جهته فی بلده» (فوائد الرجالیه، ج1، ص464).
24. الرواشح السماویه، ص82.
25. الغیبه، ج1، ص394.
26. خلاصه الاقوال، ص432.
27. الغیبه، ج1، ص364.
28. خاتمه المستدرک، ج1، ص362.
29. مقدمه، ص90-91؛ ثمرات النظر، ج1، ص60-90.
30. «اختلفوا فی روایته المبتدعه و اهل الاهواء فقبلها اکثر اهل الحدیث اذا کانوا فیها صادقین فقد حدث محمد بن اسماعیل عن عباد بن یعقوب الرواجنی. و کان محمد بن اسحاق بن خزیمه یقول: حدثنا الصدوق فی روایته المتهم فی دینه عباد بن یعقوب»(المنهاج، ج1، ص61).
31. «و التحقیق انه لا یرد کل مکفر ببدعته لان کل طائفه تدعی ان مخالفیها مبتدعه و قد تبالغ فتکفر مخالفیها فلو اخذ ذلک علی الاطلاق لاستلزم تکفیر جمیع الطوائف. فالمعتمد ان الذی ترد روایته من انکر امرا متواترا من الشرع معلوما من الدین باضرروه و کذا من اعتقد عکسه. فاما من لم یکن بهذه الصفه و انضم لی ذلک ضبطه لما یرویه مع ورعه و تقواه فلا مانع من قبوله» (نزهه النظر،ج1، ص26).
32. تدریب الراوی، ج1، ص328-329.
33. سوره ی روم، آیه ی 53.
منبع: نشریه علوم حدیث شماره 56