حافظ این خرقه پشمینه بیانداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمده ایم.
سخنرانی پر حکمت و شیوا و خطبه شکوهمند و غرّایی که فاطمه دختر حضرت محمد که آخرین پیامبر خدا، پس از مدت کوتاهی از رحلت آن حضرت در شهر مدینه و در «مسجد النّبی» در برابر گروههای انبوه مهاجرین و انصار، حاکمان وقت بویژه پسر ابی قُحافه، خلیفه قدرت یافته و مشاوران مسلّح وی انجام داد، از جهاتی شباهت بسیار به خطبه همسرش علی بن ابی طالب (ع) دارد که در باره خلافت پیامبر و چگونگی انحراف آن از مسیر اصلی خود در مسجد کوفه انجام داد و به سبب بریده شدن آن توسط یک مرد عراقی ناتمام ماند و «شقشقیّه» نامیده شد که دکتر جعفر شهیدی با استفاده از قواعد مجاز و استعاره آن را «شعله غم» معنی کرده است. وی در ترجمه سخنان علی (ع) و توضیحات سید رضی از قول ابن عباس می گوید: «پسر عباس گفت: ای امیر مؤمنان چه شود که به خطبه بپردازی و سخن را از آن جا که ماندی بیاغازی؟ علی (ع) فرمود: پسر عباس! هرگز. آن چه شنیدی شعلۀ غم بود که سرکشید و به تفت بازگشت و در جای آرمید».[1]
خطبه فاطمه (س) نیز به قول حافظ شیراز صرفا همانند پرتوهای درخشان شعله های فروزان آتش یک «آه » بود که از درون پر از دانش و دل سوخته فاطمه برخاست و نه تنها مسجدالنّبی بلکه همه تاریخ را با انوار پر از حکمت و قدرت خود منور گردانید. بهانه آن سرزمین غصب شده «فدک» بود که حق مسلم فاطمه یا به عنوان نحله (پیشکش و هدیه ) و یا به عنوان ارث دختری از پدرش، محسوب می شد، ولی حاکمان وقت آن را با توسل به زور از وی گرفته و تصرف عدوانی کرده بودند. [2]
با این همه، بخش کوتاهی از آن مربوط به فدک است و اثبات این که قانون جاهلیت که جنس زن از ارث محروم بود، باطل شده است و در اسلام زنان نیز مانند مردان از پدران خود ارث می برند، و لذا آن حضرت با قدرتی محمدی و پشتوانه استوار الهی و بصورت تحقیرآمیز به خلیفه وقت می گوید: «آیا شما طبق حکم جاهلیت گمان می برید ما از ارث بردن محرومیم، درحالی که حکم خداوند بهترین است و شما مانند آفتاب روشن می دانید که من دختر محمد (ص) هستم. ای پسر ابی قحافه! [منظور خلیفه اول ابوبکر است ] آیا این حکم در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ به راستی که بهتان و افترای بزرگی بر خدا می بندید!»[3]
حضرت فاطمه در این خطبه کم نظیر بیشتر به تبیین اوضاع اسف بار زندگی عرب ها در پیش از اسلام و عناد آنان با اسلام و حضرت رسول (ص) پرداخته و از غصب شدن حق خلافت و زمامداری همسرش علی (ع) با استدلال پرده برداشته است و به مردم هشدار داده است که حاکمیت موجود می کوشد قوانین مختلف، حتی قانون ارث بری زنان را منسوخ ساخته و به قواعد عصر جاهلیت عمل نماید.
قطعه های مختلف این خطبه آکنده از بیان اسرار و حکمت های الهی، ذکر فلسفه احکام شرع مقدس و قواعد فقاهت و افشاگری مبانی سیاست زور و تزویر است که متأسفانه به رغم اسناد معتبری که این خطبه دارد و نشانگر جایگاه بلند و ممتاز زن در دین اسلام است، تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به رغم این که سخنان حضرت فاطمه مانند سخنان ائمه معصومین (ع) دارای حجیّت و از منابع فقه اسلامی است، چرا که «به اتفاق و اجماع ثابت شده است یکی از اهل بیت که در حق شان آیه تطهیر نازل گشته، وجود مقدس صدیقه طاهره (س) می باشد، پس از نظر علم و دانش به همان اندازه که ائمه (ع) دارا هستند، این بزرگوار نیز همان مرتبه را واجد است».
به هرحال، جای خوشوقتی است که در عصر ما یکی از فیلسوفان و فقهای بنام و فاضل اهتمام به ترجمه و شرح مفصل این خطبه تاریخی و مهم ورزیده و آن را در دو مجلد به زبان فارسی منتشر ساخته است. [4] این خطبه توسط آیت اللّه سید عزالدین حسینی زنجانی ترجمه و شرح شده است که یکی از فقها و مراجع مقیم حوزه علمیه در مشهد رضوی (ع) است.
در اینجا خلاصه رئوس مطالب این دو جلد کتاب را یاد می نماییم تا علاقهمندان به متن آن مراجعه نموده و با حکمت سرشار موجود در سخنان فاطمه زهرا (س) در زمینه های مختلف از علم توحید و نبوت و اسرار خلقت گرفته تا فلسفه احکام شرع و موضوع خلافت و سیاست و منزلت و حقوق زنان آشنا شوند، و با مطالعه آن خطبه و شرح مطالبش به این واقعیت برسند که هنوز در عصر حاضر هیچ زنی نتوانسته است به جامعیت آن بطور بالبداهه و در برابر انبوهی از سیاستمداران و دانشمندان حاضر در جلسه ایراد و ایجاد نمایند. هرچند که قلم شارخ فاضل و محترم آن اندکی سنگین است و نیز از یادآوری برخی نکته های مهم دیگر غفلت شده است، با این همه در حد اطلاع نگارنده در ترجمه و شرح این خطبه از جمله آثار مفید می باشد.
مهمترین بخش ها و موضوعات این خطبه از قرار ذیل است:
آشنایی اجمالی با کتاب شرح خطبه حضرت زهرا (س)
همان طور که گفته شد این کتاب در دو مجلد به فاصله 12 سال چاپ شده است. مقدمه جلد اول مطالب مفیدی درباره سند خطبه، تاریخچه فدک و هدف اصلی خطبه حضرت فاطمه است. سپس ترجمه و شرح متن خطبه آغاز می شود. روش پژوهشگر بدین صورت است که ابتدا قطعه ای از متن عربی خطبه را آورده است و سپس ترجمه آن را درج کرده و در مرحله سوم به شرح و تفسیر مستوفای مفردات (تک واژه ها) و محتوای آن قطعه پرداخته و اسرار، دانشها و حکمت مکتوم در آن را ظاهر گردانیده و در اختیار خواننده علاقه مند قرار داده است.
مقدمه خطبه دربردارنده ستایش خداوند و آغاز سخن در صفحات 34-33 درج شده است. از مباحث مهم این بخش در قسمت شرح، توضیح معانی واژه های «وحی» و «الهام» و بیان تفاوت این دو می باشد و مؤلف فاطمه زهرا را صاحب الهام الهی معرفی کرده (صفحات 85 -35 ). آن گاه بحثی کوتاه ولی مفید درباره ژرفا و گستره دانش فاطمه انجام داده و او را یکی از حجت های خدایی برای خلق معرفی کرده است که دانشی هموزن دانش ائمه معصومین داشته است (صفحات 36-95) .
دومین قطعه خطبه و ترجمه آن در (صفحات 148-147) درج شده است. و عنوان آن «توحید و صفات الهی» است. جنبه های فلسفی و حکمی این قطعه بسیار قوی است. شارح فاضل نیز هرچند که در این قسمت دچار «اطناب» شده ولی با توجه به مایه های حکمی و فلسفی که داشته راجع به مفهوم توحید واقعی و انواع مسائل مربوط به آن و شرح صفات و اسماء الهی، مطالب مفصلی را آورده است که برای علاقه مندان مفید است (صفحات 302-151).
قطعه بعدی خطبه فاطمه، درباره «نبوّت»، فلسفه نبوّت و خاتمیت آن با ظهور حضرت محمد (ص) است که پدر وی بود (صفحات 306-305). وی در این فراز درباره نبوّت بسیار زیبا سخن گفته است و آن چنان قواعد هستی شناسانه، تاریخی و فلسفی نبوّت را در جملاتی کوتاه به زبان آورده است، گو این افلاطون حکیم سخن می گوید.
گزینش حضرت محمد (ص) در این مقطع و ارسال او به سوی بشر از طرف خداوند تصادفی نبود، بلکه ناشی از علم کامل الهی به شرایط روزگار (تاریخ ) و مقدرات و مقتضیات زمان و مکان و برای به پایان بردن جریان مستمر بعثت بود که بشر در پرستش خود دچار انحراف گشته، برخی در آتشکده های شان بر دور آتش اعتکاف نموده و برخی دیگر بتهای بی جان را می پرستیدند. و... [5]
از مباحث مفید و نکته سنجی های شارح در این قسمت می توان به بحث وی درباره «سرّ خاتمیت» اشاره نموده که در سخن فاطمه به صورت مختصر ولی جامع آمده است. نبوت نیز مانند همه پدیده ها دارای سیر تکاملی ویژه ای است و بالاخره می بایست در جایی مختوم گردد. هدف خداوند از آفرینش، به جریان انداختن نبوّت و پرورش و سعادت آفرینی برای بشر از این رهگذر بوده است. چنان که از شخص حضرت محمد (ص) دراین باره این حدیث را نقل می کند: «مثل نبوّت مانند خانه ای است در حال بنا که باقی نمانده و از آن جز نهادن یک آجر و من همان آجر آخری هستم»(صفحات 321-320) . تشریح آگاهی جهانی حضرت زهرا در آن عصر به اوضاع دینی، اجتماعی و سیاسی جهان نیز از دیگر فرازهایی است که شارح، ابعاد آن را در ذیل شرح «فَرَأَی الأُمَمَ فِرَقاً فِی أَدیَانِهَا، و...». ، به خوبی شرح داده است (صفحات 340-323).
بخش بعدی خطبه فرازی است که شارح آن را زیر عنوان «قرآن و فلسفه احکام» به بحث گرفته و از زبان فاطمه عظمت ابعاد قرآن و ژرفای پایان ناپذیر آن را به نمایش گذاشته است (صفحات 412-362) .
بخش بعدی نیز با عنوان «فلسفه احکام» مکمل همین قسمت است و در آن فاطمه زهرا (س) اسرار نهفته در بسیاری از احکام شرع و علت تشریع آنها را بحث کرده است. مانند اسرار تشریع نماز، روزه، حج، وجوب عدالت، جهاد، نیکی به والدین، قصاص و حدود، «امامت » یا نظام سیاسی اسلامی که فاطمه (س) آن را محوری ترین احکام الهی می داند. [6]
تا این جا دورنمایی از جلد اول کتاب «شرح خطبه فاطمه زهرا (س) ارائه گردید که بیشتر مطالب آن بر محور تبیین توحید و معارف اسلامی و اشاره به اوضاع فکری و مذهبی جهان در آستانه بعثت دور می زند. بخش های دیگر خطبه آن حضرت در جلد دوم این کتاب آمده است که در بردارنده معرفی خود آن حضرت و پدر گرامیش حضرت محمد و همسرش علی علیه السلام و مجاهداتی که آنان در راه گسترش اسلام و نجات دادن همان جماعت ستمگر از خواری و ذلّت انجام دادند، دور می زند. و نیز در آن، وضع رقت بار عربها در دوران جاهلیت به خوبی تشریح شده و به فرصت طلبی و عافیت جویی حاکمان جدید در روزهای سخت جهاد و مبارزه و پیشگامی و بی باکی علی (ع) در همه صحنه ها اشاره شده است که اکنون او را مطرود و خانه نشین ساخته اند. و نیز آهنگ بازگشت حاکمیت جدید به قواعد و سنن جاهلیّت و ترک قوانین اسلام بویژه در مورد حقوق زنان تصریحات وافی وجود دارد که شارح فاضل خطبه نیز در حدّ مقدور به تبیین آنها پرداخته است.
عناوین بخش های اصلی جلد دوم که معمولا از محتوای خطبه گرفته شده از این قرار است: ای مردم بدانید که من فاطمه ام (ص 15)، بازگویی رکود پس از انقلاب (ص 85)، زهرای طاهره خلیفه را به محاکمه می کشد (20) ، صدیقه طاهره و آنان که حق را یاری نکردند-انصار- (225) ، پاسخ خلیفه (ص 273)، پاسخ صدیقه طاهره به خلیفه (295)، فاطمه و مردم (319)، فاطمه و علی (ع) (329) .
اکنون ترجمه قطعه ای از خطبه آن حضرت را نقل می کنیم تا به عنوان مشت نمونه خروار، گواهی بر فصاحت و بلاغت، دانش انبوه، اندیشه سیاسی ژرف و نیز شجاعت و مواضع شیردلانه آن بانوی بزرگ باشد و بدین طریق عملا خط بطلانی بر سخن بی سند ناقص العقل بودن مطلق زنان کشیده شود. فاطمه شجاعانه و با صدای رسا خطاب به مردم کرده و فرمود:
«هان ای مردم! بدانید که من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) است. این نخستین و آخرین باری است که من با شما سخن می گویم. مطالبی که در این جا می گویم، نه اشتباهی در آن راه دارد و نه دارای لغزش و کجروی است»(ص 15). «[گذشته خود را به یاد بیاورید] که قبل از رسالت پیامبر خدا در کنار آتش سهمناک نابودی قطعی قرار داشتید، و از دیدگاه فقدان قدرت و در حقارت همانند قطرۀ ناچیز آبی در دهان و لقمه کوچکی روزی زبان [که بلعیدن و هزم آن برای هر مهاجمی آسان بود. ] و همچون پاره آتشی بودید که دونده شتابزده ای نیز می توانست آن را برباید و زورمندان در زیر پای شان لگد مالتان کند. همین شما از گندابهای کرم زده می نوشیدید و از گوشت مردار گندیده و پوست خشکیده تغذیه می کردید و...
در این هنگام، خداوند به واسطه محمد (ص) شما را نجات داد. اما نجاتی که سخت دشوار بود، چراکه این کار پس از برخورد با حوادث بزرگ و کوچک بسیار و پس از دست و پنجه نرم کردن با مردان دلیر و رزمنده و دفع گرگان عرب و شورشیان اهل کتاب صورت گرفت»(ص 91-81).
و در همه این حادثه های سخت، پیامبر خدا برادر خود «علی» را برای سرکوبی ستمگران و شکستن شاخهای شیطان به صحنه ها رزم می فرستاد و شما نظاره گر و در اندیشه رفاه زندگی و امنیت خود بودید. و...
و چه بسا از جنگ تن به تن و صحنه کارزار فرار می کردید» (ص 19). «این کتاب خداوند -قرآن مجید- است که درمیان شماست و دستو رات آن روشن، احکامش آشکار، نشانه هایش درخشنده و امر و نهیش واضح است، اما شما آن را به کناری نهاده اید و بر مبنای آیین هایی جز آن داوری و حکومت می کنید. چه جایگزین بد و ستم واره ای!»
«آیا شما اکنون گمان می برید که من [به عنوان دختر حضرت محمد (ص) ] از ارث محروم هستم، آیا این همان حکمی نیست که در عصر جاهلیت جاری بود؟ و چه نیکوست قانون اسلام و...
ای مسلمانان برای شما مانند آفتاب روشن است که من دختر محمد (ص) هستم. آیا شما رضایت می دهید که من از پدرم ارث نبرم؟ ای پسر ابی قُحافه! آیا این در کتاب خداوند است که تو [به عنوان مرد و فرزند پسر] از پدرت ارث ببری، ولی من [به عنوان زن و فرزند دختر] از ارث پدرم محروم باشم؟ این قانونی که آورده ای، افترایی به خداوند است. [اگر به بهانه پیامبر بودن پدرم مرا از ارث محروم می سازی، این هم برخلاف کتاب خداوند است ] که می فرماید: سلیمان از داود ارث برد- و ورث سلیمان داوود - و... (ص 203). [7]
فاطمه، همچنان به سخنان خود که پر از قواعد حکمت و آیین قرآن شناسی و فقاهت بود، ادامه داد. تا این که خلیفه اول از خوف تأثیر مردم و عصیان آنان با ملایمت به پاسخ وی پرداخت و بدون آن که حق او را ادا کند، در مقام توجیه برآمد که کاملا برخلاف نصوص قرآنی بود، و لذا فاطمه جواب بلندی به او داد و از جمله بر حق ارث زنان در اسلام تأکید ورزیده و گفت: «خداوند می گوید سلیمان از داود [که پیامبر بود] ارث برد، و نیز خداوند متعال در کتاب خود، در تقسیم و تعیین سهم ارث هریک از ورثه، سهم آنان را معلوم ساخته است، چه مرد باشند و چه زن، به گونه ای که دیگر هیچ گونه بهانه و جایی برای بهانه جویی باطل گرایان و گمان و شبهه های آیندگان باقی نماند. (ص 299) .
پی نوشت ها
[1] نهج البلاغه ترجمه دکـتر سـید جعفر شهیدی ص 11،چاپ دوم،تهران انتشارت و آموزش انقلاب اسلامی 1370.
[2] برای آگاهی بیشتر از مـفهوم و تـاریخچه فـدک و دست به دست شدن آن از زمان ابوبکر تا خلافت عمربن عبدالعزیز،ر.ک:شرح خطبه حضرت زهـرا عـلیها السـّلام-ج 1-صفحات 22 تا 27،و ج 2،ص 207،تألیف آیتاللّه سید عزالدین حسینی زنجانی،چاپ دوم،قم دفتر تـبلیغات اسـلامی حوزه علمیه،1363. و نیز کتاب ارزشمندی به نام«فدک فیالتاریخ»از شهید آیت الله سید محمد باقر صدر.
[3] هـمان،جـلد 2،ص 203،چاپ 1375 انتشارات یاد شده.
[4] حضرت آیتاللّه مـنتظری نـیز ترجمه و شرح مفصلی از این خطبه دارند که در جای خود باید بررسی شود.
[5] ر.ک:صـفحات 306-305 متن عربی.
[6] مثل النبوّة مثل دارمعمورة لم یبق فیها إلاّ موضع لبنة و کـنت أنـا تلک اللبنة.ر.ک:صفحه 369-366 متن و ترجمه.
[7] فـاطمه مـرنیسی،بانوی سنّی مذهب اهل مراکش و نویسنده کتاب پرآوازه«زنان پرده نشین و نخبگان جوش پوش»،میگوید خلفا،بویژه عمر بن خطاب میکوشید در زمینه مسائل مربوط به خانواده و معاشرت و حقوق زنن،وضع را به دوران جاهلیت بـرگرداند که یکی از آن موارد ارث زن بود که در زمان جاهلیت زن و دختر ارث نمیبرد بلکه خودش جزء میراث بود که به دیگران میرسید و این سخن فاطمه زهرا علیها السّلام مقابله با این بدعت است کـه مـتأسفانه خانم مرنیسی از توجه به آن غفلت کرده است.اصولا شگفتآور است که خانم مرنیسی با آزاداندیشی خاصی دنبال گردآوری مدارک مربوط به زندگی اجتماعی و سیاسی زنان در صدر اسلام بوده،ولی در هیچجای کـتابش بـه این خطبه شکوهمند دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم حتی اشارهای هم نکرده است!