سهل عطا الادمی (۲)

  ۳ــ دیدگاهها و عقاید ابن عطا   ــ عزلت و خلوت:   یکی از روش های تربیتی صوفیه گریز از مردم و اعتکاف است در حالی که اسلام دین جمعی و اجتماعی است و بسیاری از ادعیه با لفظ جمع آمده است و حتی برای نزدیک ترین رابطه با خدا یعنی نماز سفارش و تأکید بر جماعت شده است

سهل عطا الادمی (2)

 

3ــ دیدگاهها و عقاید ابن عطا
 

ــ عزلت و خلوت:
 

یکی از روش های تربیتی صوفیه گریز از مردم و اعتکاف است در حالی که اسلام دین جمعی و اجتماعی است و بسیاری از ادعیه با لفظ جمع آمده است و حتی برای نزدیک ترین رابطه با خدا یعنی نماز سفارش و تأکید بر جماعت شده است.
دو دیدگاه کلی درباره ی عزلت در قرن سوم مطرح بوده است دسته ای مانند طیفوریه، ‌پیروان ابو زید طیفور ابن عیسی البسطامی که اهل سکرند، ‌ترک صحبت را به مریدان خود توصیه کرده اند (34) در مقابل این عده دسته ای دیگر مانند نوریه که پیروان ابوالحسن احمد ابن محمد نوری (وفات 295) هستند، صحبت را بر پیروان خود فریضه دانسته اند. نوری می گوید «ایاکم و العزله فان العزله مقارنه الشیطان و علیکم بالصحبه فان فی الصحبه رضاء الرحمن»(35) اما ابن عطا در این بین در عزلت میانه رو و معتدل است، در ظاهر مباشرت با خلق و در باطن انس با حق را توصیه می کند. نقل است که کسی با وی گفت: «که عزلتی خواهم گرفت. «گفت:» به که خواهی پیوست چون از خلق می بری؟ «گفت:» پس چه کنم؟ «گفت:» به ظاهر با خلق می باش و به باطن با حق.»
هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است (36)

ــ مراتب معرفت:
 

ابن عطا برای معرفت به حق یا راههای خدا شناسی مراتبی قائل است بر همین اساس در یک تقسیم بندی مردمان را به سه گروه تقسیم بندی می کند:
گروه اول (عوام): این گروه از راه آفرینش و آثار پی به حق تعالی می برند، ‌آیاتی همچون «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت» که از فعل به فاعل هدایت می کند بر همین مطلب گواه است.
گروه دوم (خواص): این گروه از راه صفات و اسماء به او (موصوف و مسمی) راه می یابند. آیاتی مانند «افلا یتدبرون القرآن» بر این معنا دلالت دارد و از صفات به موصوف یا از اسماء به مسمی طی طریق می کنند.
گروه سوم (خاص الخاص): این گروه از انبیاء و اولیا و صدیقین تشکیل می گردند از راه ذات حق تعالی و خودش نه از راه آثار یا کلام به او می رسند؛ همانطور که در قرآن می فرماید: «و کذلک أوحینا إلیک روحاً مِّن أمرنا ما کنت تدری ماالکتاب و لا الإیمان ولکن جعلناه نوراً»(37) و قال «ألم تر إلی ربک کیف مدَّ الظّلَّ»(38) در جایی دیگر می گوید خداوند انبیا را برای مشاهده خود (قوله تعالی)؛ «أو ألقی السّمع و هو شهیدٌ»(39) و اولیا را برای مجاورت خود لقوله (صلی الله علیه و آله) «عزّ جارک (40) و صالحین را برای ملازمت خود (لقوله تعالی)؛ «و ألزمهم کلمه ی التَّقوی»(41) و عوام را برای جهاد (لقوله تعالی)؛ «و الَّذین جاهدوا فینا لنهدینَّهم سبلنا»(42) آفرید.(43)

ــ ملازمت شریعت، طریقت و حقیقت:
 

شریعت نماز است و طریقت خلوص و خشوع در آن و حقیقت نتیجه و حاصل آن دو که محبوب از روی خود پرده بر می دارد و جلوه هایش آشکار می شود و در قلب مؤمن عاشق تجلی می کند و به عبارت دیگر شریعت عبارت از نقشه و برنامه ی که در ضمن دستورات و احکام الهی تدوین می یابد، ‌طریقت همان چگونگی طی راه است که معمولاً با استاد و شیخ صورت می پذیرد و حقیقت هدف و مقصود آن دو می باشد.

 

شریعت پوست، مغز آمد حقیقت
میان این و آن باشد طریقت
 

ولی تا با خودی زنهار زنهار
عبارات شریعت را نگه دار(44)
 

افرادی همچون ابن عطا لادمی بوده و هستند که جامع شریعت، طریقت و حقیقت می باشند.(45) وی نور معرفت و حقیقت را در انجام واجبات و مکروهات و ترک محرمات و اجرای کامل شریعت اسلام و پیروی از فعل، قول و اخلاق محمدی (صلی الله علیه و آله) و به عبارت دیگر وصال به نور معرفت و حقیقت را در سایه شریعت، ‌طریقت می دانست. وی در رساله قشیریه می گوید: «من الزم نفسه آداب الشریعه ی نور الله قلبه بنور المعرفه ی»(46) و در طبقات الاولیا می گوید: «هیچ مقامی نیست برتر از موافقت در فرمان ها و اخلاق (47) سلمی در طبقات الصوفیه همین مطالب را با توضیح بیشتری می آورد «لا مقام اشرف من مقام متابعه ی الحبیب فی اوامره و افعاله و اخلاقه و التادب بآدابه قولاً و فعلاً و عزماً و عقداً و نیتاً»(48)
ابن عطا در تفسیر گرانقدر خود نیز با مهارت تمام، سه ضلع شریعت، طریقت و حقیقت را جمع می کند که به چند مورد از آن در ذیل اشاره می شود:
در تفسیر «بسم الله» می گوید: بسم مرکب از باء و سین و میم است، با (برّه) برای ارواح انبیا الهی است که از راه الهام رسالت، نبوت (شریعت) شکل می گیرد. سین (سرّه) رمز و راز آن از اهل معرفت و توحید است که از راه قرب و انس با حق تعالی (حقیقت) محقق می گردد و میم (منته) از آن مریدان (کسانی که همت کوی دوست را دارند) می باشد از راه این که همواره به آنان با شفقت و رحمت می نگرد تا بتوانند مقامات و منازل طریقت را یکی پس از دیگری طی کنند.(49)
در تفسیر «یقیمون الصلاه ی» هم به خوبی جمع بین شریعت و طریقت می کند و می گوید: «اقامه ی نماز یعنی حفظ حدود و احکام نماز (شریعت) و حضور قلب (طریقت) است.(50) در تفسیر «اوفوا بعهدی» نیز تعامل شریعت با طریقت را به خوبی ترسیم می کند و می گوید عهد خدا در حفظ حدود ظاهری (شریعت) و باطنی (طریقت) نهفته است.(51) در ذیل آیه ی 53 بقره می فرماید: پیروی از اوامر و نواهی رسول الله (صلی الله علیه و آله) که همان شریعت اسلام است موجب می شود تا آدمی به مرحله ی محبت و در نهایت به مقام شهادت حق به طوری که غیر از او در کار نباشد، می رسد که این همان فنا و طریقت است.(52) ذیل آیه ی 92 بقره می گوید: طریقت عبارت است از اجتناب از لذایذ و تا در این مرحله هستی به سر منزل مقصود که همان معرفت قرب الهی و حقیقت است، نخواهی رسید.(53)
ذیل آیه ی 6 مائده درباره وضو می فرماید: «وضو طهارت ظاهری اعضا است که همان شریعت و پیروی از امر و طهارت باطنی که همان پاکی از انواع رذائل اخلاقی (طریقت) است (54) و ذیل آیه ی 112 سوره توبه آمده است مقامات سیر و سلوکی همچون توبه، حمد، ریاضت، رکوع و سجود تام و کامل نمی شود مگر به امر به معروف و نهی از منکر و آن هم منوط به رعایت حدود ظاهری (شریعت) و باطنی (طریقت) است، بنابراین مؤمن کامل کسی است که ملزم به شریعت و ملهم از طریقت باشد.(55)
 

4ــ حالات و مقامات عرفانی:
 

ابن عطا مجمع شریعت، طریقت و حقیقت بود. به علم خود لباس تقوی می پوشانید و به سیر و سلوک خود رنگ الهی می داد. وی اوصاف متضادی را در خود جمع کرده بود، از طرفی در امور شخصی بسیار سخت کوش بود، به طوری که در شبانه روز فقط دو ساعت می خوابید؛ بسیار رقیق القلب و اهل بکاء بود، به گونه ای که از اشک او محراب تر می شد و اهل شعر و ادب نیز بود که در بعضی از کتب صوفیه از جمله اللمع سراج اشعار جالبی از او نقل شده است.(56) با کتاب خدا خیلی انس داشت و در قرائت و تدبر در معانی و مفاهیم قرآن کریم سرآمد عصر خود و دارای سبک و روش خاص در تفسیر قرآنی و تأویل عرفانی بود و از سوی دیگر، در امور اجتماعی و دینی بسیار محکم، قوی و استوار بود. بلاها و بحرانها در عزم راسخ او نه تنها تأثیر منفی نداشت، ‌بلکه از آنها استقبال می کرد و بلاها را نوعی نعمت از جانب دوست برای عروج روح می دانست. در میدان مبارزه از احدی خوف به دل نداشت، اهل تسامح و سهل انگاری نبود. وی سرانجام جان خود را در همین راه فدا کرد.

ــ برخی از مقامات سیر و سلوکی نزد وی:
 

توبه: از دیدگاه صوفیه اولین مقام سالکان و کلید همه ی حالها است.(57) توبه در لغت به معنای بازگشتن و رجوع است (58) و ابن عطا نیز توبه را به همین معنا می گیرد و آن را بر پایه شریعت (انجام اوامر و تر ک نواهی) و طریقت استوار می کند.(59) در اقسام توبه می گوید توبه دو نوع است: توبه انابت و توبه استجابت،‌ توبه انابت آن است که از بیم عقاب بوده و توبه استجابت آن بود که توبه کند به جهت شرم داشتن از کرم او.(60) وی در مورد معیار و ملاک توبه مقبول می گوید «هر که را توبه با عمل درست بود توبه وی مقبول بود.»(61)
ورع: دومین مقام در سیر و سلوک ورع است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ملاک و معیار دین را بر اساس ورع داند. «ملاک دینکم الورع».(62) ابوالقاسم قشیری تقوی و ورع را تحت دو عنوان معرفی و مطرح کرده است بدین معنی که تقوی را خودداری از نواهی و بدی ها و ورع را ترک شبهات تعریف کرده است.(63) هر عارفی برای مقام ورع خصوصیاتی مطرح کرده است که مجال آن در این مختصر نیست. ابن عطا الادمی در مقام ورع هم مشرب ذوالنون مصری است که ورع را پاکی ظاهر و باطن از طمع و محاسبه نفس به حساب می آورد.(64)
فقر: یکی دیگر از مقامات سلوک فقر است. حقیقت فقر نیازمندی است و هر مملوکی فقیر و نیازمند است هر چند که مالک همه دنیا باشد و خداوند متعال غنی است هر چند همه دنیا فانی گردد زیرا فقر ذاتی بنده و مملوک و غنا صفت ذاتی حق و مالک است «أیُّها النَّاس أنتم الفقراء إلی الله و الله هو الغنیُّ الحمید.(65) مشایخ صوفیه درباره فقر سخنان بسیاری بر اساس آیات و روایات گفته اند در این میان ابن عطا درباره ی فقر می گوید: «توانگر شاکر افضل از درویش صابر است و در قیامت بی واسطه کلام حق را بشنود زیرا حساب بی واسطه است». جنید بغدادی پاسخ داده که اگر از توانگر بی واسطه حساب کنند از فقیر عذر خواهند و عذر از حساب فاضل تر است.(66) اکثر صوفیه قول جنید را تأیید و جانبداری از توانگری را شوم تلقی می کند و عاقبت ابن عطا و گرفتاری های وی را ناشی از همین جانبداری ها دانسته اند.(67)
توکل: یکی دیگر از مقامات عرفانی توکل است. خداوند فرموده است «و علی الله فتوکَّلوا إن کنتم مؤمنین»(68) در باب توکل نیز صوفیه اقوال و تعاریف مختلفی ارائه داده اند ولی ابن عطا در این باره می گوید «وکالت حق تعالی جایی برای غیر نمی گذارد پس فقط خدا را باید در امور خود وکیل بدانیم».(69)
صبر: مقام بعدی صبر است. صبر درختی است که ریشه ی آن تلخ و میوه ی آن شیرین است. صبر فضیلتی است که مسلمانان در دین و دنیا بدان نیاز دارند و ناگزیر باید اعمال و آمال خود را بر آن بنا کنند. آیات و روایات بسیاری بر صبر تأکید و سفارش کرده است و این مطلب نشانگر این است که در طول زندگی آدمی حوادث و بحرانهایی بوجود می آید که فقط با صبر می توان آنها را حل کرد و در برابر آن خداوند پاداش فراوانی قرار داده است «إنَّما یوفَّی الصَّابرون أجرهم بغیر حسابٍ»(70)
صوفیه درباره صبر بسیار سخن گفته اند،‌ ابن عطا صبر جمیل را تأیید می کند و صبر جمیل آن است که اثر بلا در صابر دیده نشود و از آن استقبال کند.(71) وی در این باره می گوید «صبر ایستادن بود با بلا بحسن ادب» و هم او می گوید: «فانی گشتن بود اندر بلوی و اظهار نکردن شکوی».(72) و این بیت را در مورد صبر سروده است:

 

سا صبر کی ترضی واتلف حسره ی و حسبی ان ترضی و یتلفنی صبری (73)
رضا: مقام آخری که در مقامات ابن عطا مطرح است «رضا» است حق تعالی فرموده است: «و رضوان من الله اکبر»(74) و رضی الله عنهم و رضوا عنه.(75) حقیقت رضا از دیدگاه ابن عطا دارای دو ویژگی است یکی این که آنچه را که به عبد می رسد خداوند از ازل مقرر فرموده است و دیگر این که آنچه خداوند به مخلوق خود عطا می کند فاضل تر و نیکو تر است.(الرضا نظر القلب الی قدیم اختیار الله للعبد و انه اختیار له الافضل).(76) با این دو ویژگی به این نتیجه می رسیم که هر مکروه و محبوبی (77) از جناب حکیم،‌ علیم،‌ قدیر علی الاطلاق به ما رسد همان مطلوب و پسندیده است
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد

من درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد (78)

 

نتیجه گیری:
ابوالعباس احمد ابن محمد بن سهل عطا الادمی بغدادی آملی، عارف، شاعر و مفسر نامی یکی از مشایخ عصر طلایی قرن سوم در عرفان اسلامی است. انس و علاقه اش بر قرائت و تدبر در قرآن کریم موجب شد تا به خوبی میان معانی قرآنی و تجربه عرفانی، پیوند تازه ای زند. طی مقامات و منازل این عارف بزرگ هم بیشتر حاصل تأمل در کتاب حق و تفکر در دفتر نفس بود نه نتیجه تعلیم و تعلم تا در این وادی مجمع شریعت‌، طریقت و حقیقت گشت. بلاها را نوعی نعمت از جانب دوست برای عروج روح می دانست. در میدان مبارزه از احدی خوف به دل نداشت، ‌اهل تسامح و سهل انگاری نبود. وی سرانجام جان خود را در همین راه فدا کرد.
 

پی‌نوشت‌ها:
 

1.علی، هجویری، پیشین، ص 278.
2.همان، ص 286.
3.سعدی، شیرازی، دیوان اشعار.
4.شوری/52.
5.نور/45.
6.ق/37.
7.سنن الرسول الأعظم صلی الله علیه و آله وسلم، تحقیق دانشکده باقر العلوم، تهران، امیر کبیر، 1385، چاپ اول، ص: 344.
8.الفتح/26.
9.عنکبوت/69.
10.خلاصه شرح تعرف، به تصحیح احمد علی رجایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1368، صص 159 ــ 158 سلمی ابوعبدالرحمن، طبقات الصوفیه، ص 267 و 268.
11.شیخ محمود شبستری، گلشن راز.
12.خواجه عبدا...، انصاری، مجموعه رسائل فارسی، ص 79.
13.ابی القاسم ابن عبدالکریم، القشیری، الرساله ی القشیریه فی علم التصوف ص 391.
14.ابن الملقن، سراج الدین مکتبه یالخانجی، ص 60.
15.ابی عبدالرحمن، السلمی، طبقات الصوفیه، ص 268.
16.ابن عطا الادمی و ...نصوحی/صوفیه غیر منشوره ی، ص 35.
17.همان، ص 36.
18.همان، ص 37.
19.همان، ص 41.
20.همان، ص 42.
21.همان، ص 56.
22.همان، ص 56.
23.ابی نصر، السراج الطوسی، اللمع، القاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، بی تا، صص، 196 و 324.
24.محمد، غزالی، کیمیای سعادت، ص 607.
25.ابوالقاسم، قشیری، رساله قشیریه، ص 136.
26.ابن عطا الادمی، ص 55 و 56.
27.ابوالقاسم، قشیری، ص 143 و 144.
28.عطار نیشابوری، تذکره ی الاولیا، ص 494.
29.سراج طوسی، ص 44.
30.قشیری، پیشین، ص 161 و 162.
31.قشیری، پیشین، صص 167 ــ 166.
32.فاطر/15.
33.علی، هجویری، ص 27.
34.محمد، غزالی، احیاالعلوم، ص 545.
35.مائده/15.
36.مستملی نجاری، ابو ابراهیم اسماعیل ابن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ص 226.
37.زمر/10.
38.قشیری، پیشین، ص 278.
39.همان، 280.
40.همان، ص 281.
41.توبه /72.
42.مائده /119.
43.مستملی نجاری، شرح التعرف، ص 1312 و 1313.
44.محبوب و مکروه اقتباس از آیه شریفه قرآن کریم است.
45.دیوان اشعار بابا طاهر عریان همدانی.
 

فهرست منابع و مراجع
1.قرآن کریم.
2.عبدالرحمن، السلمی، طبقات صوفیه، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، 1419 ه، ص 207.
3.مقدمه و تصحیح پل نویا، نصوص صوفیه غیر منشوره، بیروت، دارالمشرق، بی تا.
4.الخطیب البغدادی، الحافظ ابی بکر احمد ابن علی، تاریخ بغداد (مدینه ی السلام) مصر (قاهره) مکتبه ی الخانجی.
5.الذهبی، شمس الدین محمد ابن احمد ابن عثمان، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله ی، 1414 ه، الطبقه ی.
6.غزالی، محمد، کیمیای سعادت، تهران، انتشارات طلوع و زرین، 1361.
7.القشیری ابی القاسم ابن عبدالکریم، الرساله ی القشیریه، فی علم التصوف، بیروت، دارالجیل، بی تا.
8.انصاری، خواجه عبدا..، مجموعه رسایل فارسی، تصحیح و مقابله محمد......مولایی، تهران، توس، 1372، ج یک.
9.تقسیم و ترتیب برخی از مقامات ذکر شده بر اساس کتاب ابو نصر سراج در کتاب....است (سراج طوسی، ابونصر، عبدا...ابن علی، فی التصوف، تصحیح رنولد، آلن نیکلسون، لیدن، نشر جهان، 1914.
10.جامی، نورالدین عبدالرحمن، نفحات الانس من حضرات القدس، مقدمه و تصحیح دکتر محمود عابدی.
تهران، اطلاعات، 1370
11.غزالی، محمد، احیاء العلوم، بی جا، دارالوعی بحلب، بی تا.
12.دائره ی المعارف بزرگ اسلام به نقل از یاقوت المشترک 1/18 و بلدان 1/169 تهران، مرکز دائره ی المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، مجلد چهارم.
13.زرین کوب عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، تهران، امیر کبیر، چ چهارم، 1369.
14.سلمی، ابو عبدالرحمن، مجموعه آثار، گرد آوری نصر ا...پور جوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی چاپ اول (ج 1369) 2.
15.عطار فرید الدین، محمد نیشابوری، تذکره الاولیاء، بررسی و تصحیح محمد استعلامی، چ 7، تهران، زوار، بهار 1372.
16.ماسینیون، لوئی، مصایب حلاج، ترجمه دکتر ضبا الدین دهشیری، چاپ اول، بنیاد علوم اسلامی بی جا تابستان 62.
17.مدرس محمد علی، ریحانه ی الادب فی تراجم المعروفین باالکنیه ی و اللقب، بی جا، 1332 شمسی.
18.مستملی نجاری، ایوابراهیم اسماعیل ابن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف ج اول، بی جا، اساطیر، 1363.
19.هجویری غزنوی، ابوالحسن علی بن ابن علی عثمان بن ابی علی الجلابی، کشف المحجوب تهران، امیر کبیر، تیر ماه 1336، ص 188.
20.یزدان پناه، سید یدا...، در آمدی بر تاریخ عرفان اسلامی، جزوه درسی دوره تربیت تحقق عرفان اسلامی، قم، مرکز پژوهشی دائره ی المعارف علوم عقلی اسلامی پاییز و زمستان 1382.

 


ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر