ماهان شبکه ایرانیان

دکتر «ویکتور الکک» به روایت عباس خامه‌یار

آیین بزرگداشت سالگرد درگذشت دکتر «ویکتور الکک» ایران شناس و ایران دوست و فارسی پژوه برگزار شد.

دکتر «ویکتور الکک» به روایت عباس خامه‌یار

به گزارش ایسنا، دکتر عباس خامه‌یار معاون توسعه روابط فرهنگی بین المللی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در این مراسم سخنرانی کرد.

متن کامل سخنان دکتر خامه‌یار:

بسم لله الرحمن الرحیم
ن والقلم ومایسطرون...
سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند...
امروز ما در جوار مراد و در میان مریدان و یاران دانشمندی ایران شناس وایران دوست، فارسی پژوھی مقتدر و دانا و انسانِ فرھیخته وِ بزرگ، گردھم امده ایم تا به مناسبت یکمین سالگرد درگذشتش، یادش را گرامی و تلاش‌ھای علمی‌اش را ارج نھیم.
در این رابطه وبه اختصار سخن ششگانه‌ای پیرامون ویکتور الکک عزیز و فقیدِ بزرگوارمان در این محفل مقدس خواھم داشت:

سخن اول:
از ھمان ابتدای مأموریتم در لبنان، یعنی در آغازین دھه  آخرِ از قرن گذشته میلادی ، افتخار آشنایی با ایشان را پیدا کردم و خیلی زود با وی أُنس گرفتم. به رغم جدایی ناشی از بازگشت به میھن، این مراوده ادامه داشت. در مأموریت‌ھای فرھنگی بعدی، قطر و کویت، بارھا میزبان او بودم و در برنامه‌ھایی که برایش تنظیم می‌کردم، فرھیختگان حوزه ماموریتم را با علم ، اخلاق و دانش‌اش به وجد می‌آورد و ھمگان را شیفته خود می‌کرد. بی‌تعارف قدرتِ جذب، دلدادگی و دل ستانی‌اش فوق‌العاده بود. حتی گزاف نیست اگر بیان داشته شود او با ھر یک از سخنرانی‌ھای اعجاب برانگیزش مخاطبین بی‌شماری را به دنیای سحرآمیز اندیشه خود درباره ایران، اھل‌البیت(ع) و زبان فارسی می‌کشانید.


به رغم داشتن دوستان و ھمراھان فراوان، بسیاری از اوقات، سنگ صبور دل خستگی او از بدعھدی زمانه بودم. البته‌ این اواخر از نامهربانی‌های ناشی از مشغله کاری‌ام گله‌مند بود . شاید ھم گلایه‌مندی از عدم عیادت در دوره « نامھربانی » این اواخر از رنجوری که صرفاً یک سھل انگاری، اورا به مدت پنج ماه زمینگیر کرد، ریشه این دل ریشی استادی بزرگ بود.
پیشنھادم جھت دعوت و تقدیر از وی در جشنواره سال گذشته خوارزمی از سوی دبیرخانه جشنواره ھم گرچه مورد موافقت قرار گرفت، اما خیلی دیر شده بود تا جبران مافات و فرصت از دست رفته را بنمایم چرا که الکک دیگر توانایی سفر و دریافت تندیس جشنواره و تقدیرنامه از دست رئیس جمھور کشورمان را نداشت، کاری که نماینده سفارت لبنان در تھران به نیابت از وی بر عھده گرفت.

سخن دوم:
سه‌شنبه ٢٤ اسفند ماه ١٣٩٥ روز قرارِ دل بیقرارم بود ، به سختی خود را به پایتخت لبنان رساندم، تا وداع آخر را با پیکرش در کلیسای مارونی مارتقلا حازمیه بیروت در میان ھمسر، فرزندان و صدھا تن از دوستانش داشته باشم و بھت و ماتم زده، خاطرات گذشته را مرور کردم. پیش از خاکسپاری و در مراسم و آئین بزرگداشت او در کلیسا، بیانی کوتاه، عاطفی و دردآلودی به نمایندگی از حوزه فرھنگی کشورمان داشتم و ھمسر گرامی‌اش به فارسی خوش آمد گفت و تسلایمان داد. در تمام آن لحظات سروده‌ھای زیبا ، نوای دلنواز و لھجه شیرین فارسی و دلنشین او بر دل و جان من طنین‌انداز بود و در مقابل پیکرش، به دلیل کوتاھی‌ھای اخیرم زمزمه پوزش دادم و برایش از خداوند منان رحمت و مغفرت مسئلت نمودم.

سخن سوم:
پروفسور ویکتور الککِ مسیحی بود، پژوھشگری تیزبین و ایران شناسی حق بین، شاعر و استادی زبردست در زبان فارسی و از فعالان حوزه ادبیات تطبیقی دانشگاه‌ھای لبنان بود.
او ٥٧ سال پیش، تحصیل در رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه تھران آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون ھمایی، سعید نفیسی، محمد معین، ذبیح‌الله صفا، پرویز ناتل خانلری و فروزانفر بھره گرفت. روایت می‌گردد پیوند ایشان با زبان و ادبیات فارسی داستان شگفتی داشته است: نخستین خاطرات کودکی‌اش شنیدن نجواھایی از انجیل بود که درباره زرتشتیان مژده دھنده مسیح در کلیسا زمزمه می‌شده است و از نخستین پرسشھایش آن بوده که زرتشتیان کدام مردمانند و کجایند؟ ھنگامی که در دار الحکمه لبنان دانش‌آموز ممتاز شد کتابی دو زبانه به فارسی و عربی از رباعیات خیام به او اھدا شد و در راه بازگشت به خانه ھمه آن را خواند و چند رباعی را در ذھن و جان خویش سپرد.


از ھمان جا تصمیم گرفت پای در شناخت این ادب و فرھنگ نھد و جانانه به یادگیری زبان فارسی و خواندن شاھکارھای ادب فارسی مشغول شود. در دوران دانشگاه پس از آن که به واسطه استادان بزرگ ادبیات عرب چون فواد البستانی در زبان و ادب عرب به اوج رسید تحت تعلیم علامه محمدی ملایری قرار گرفت و برای اخذ دکتری زبان و ادبیات فارسی
به ایران آمد.


رساله دکتری مرحوم الکک موضوع ‹‹تاثیر زبان و ادبیات و فرھنگ عرب در اشعار منوچھری دامغانی و شعرای قرن چھارم و پنجم ھجری در ایران›› است. در این رساله تاثیر قرآن و حدیث نبوی و فنون شعر عربی از جمله عروض، بر شعر منوچھری و دیگر شعرای قرن چھارم و پنچم ھجری، مورد تتبع عمیق قرار گرفت.


استادانش او را در ھمه جھات ممتاز می‌دانستند و خواھان ماندن او در دانشگاه تھران بودند؛ اما او به لبنان بازگشت تا پیغامبرِ زبان و ادبیات فارسی در آن دیار باشد. روایت او در این موضوع چنین است که " شاگرد اول شدنم در دانشگاه و قبل از آن در مدرسه  الحکمة باعث شد که به دو بورسیه تحصیلی در سطح دکتری دست یابم ، یکی از فرانسه و دیگری از ایران، به سبب نصایح خانواده و اساتیدم جھت پذیرش بورسیه فرانسه، برایم تردید بوجود آمد ... ولی به ندای عقلم که پژوھش‌خواه بود و نه مدرک خواه بازگشتم، این در حالیکه دلم مشعوف میراث ایران بود... تحصیلاتم در دانشگاه تھران در مقطع دکترای ادبیات زبان و تمدن فارسی برایم از منظر فرھنگی به مثابه فتح‌المبین بود.

سخن چھارم:
الکک زبان گویا و پرشورِ فرھنگ، ادب و تمدن ایران زمین بود، عشق به ایران چنان در جانش ریشه دوانده بود که مبلغ  بی‌پروای ایران اسلامی در محافل علمی و ادبی و مجامع فرھنگی جھان طی سالیان متمادی و در شرایط بسیاردشوار بود. وی ھمواره به اقتدارِ جمھوری اسلامی می‌بالید و طعنه‌ھا و ملامت‌ھای بعضی‌ھا را را ھم به جان می‌خرید.
در آذرماه ٨٤ در دانشگاه تھران که زادگاه علمی‌اش به شمار می‌رود، با صدایی رسا و با صراحتی تمام که ھمواره  روش و منش او بود، اعلام کرد: " زاده لبنان‌ام ، اما وطن روحی من ایران است ."

او " خود را پیغامبر اصیل ایران می‌دانست، و نیز خود را پیغامبر فرھنگیِ می‌دانست که به انسان احترام می‌گذارد و بشردوستی را می‌آموزد."
این سخنان ویکتور الکک است که در مھر ماه ١٣٩٢ در مراسم گرامیداشت دانشگاه تھران که به پاس عمری مجاھدت علمی وی برگزار شده بود، ، بر زبان آورد .
شیفتگی آگاھانه و عالمانه وی به ایران به حدی بود که یکبار در مراسم باشکوه تجلیل از او که در دانشگاه لبنان برگزار شد، سراسقف دکتر سلیم دکاش رئیس دانشگاه "قدیس یوسف " در سخنرانی‌اش بیان کرد:" دلدادگی تو را به ایران و فرھنگ پارسی می‌ستایم ! ھنگامی که از ایران سخن به میان می‌آوری گویی که از پاره تن و روح و روان خود سخن می‌گویی. ھنگامی که مرا به دیدار از کشور متمدن و تاریخی و بزرگ ایران دعوت می‌کنی می‌گویی کسی که از سرزمین پارس حداقل یکبار دیدن نکند بویژه اینکه لبنانی باشد و بین دو کشور پیوندی دوستانه، معنوی و دینی نیز وجود داشته باشد، احساس نوعی کمبود خواھد کرد؛ ارتباط تو با سرزمین ایران برخواسته از مصالح سیاسی و اقتصادی نیست بلکه برآمده از عشق و محبتی است که تو در درون خود نسبت به آن کشور داری" ویکتور که وجودش شیفته فرھنگ و تمدن ایران و ایرانیان و پیام‌آور صلح و گفت‌وگو و تعامل فرھنگی میان ایران و جھان عرب بود، ھمواره مخاطبان عرب خود را دلسوزانه و مشفقانه اندرز می‌داد که " نباید اجازه داد فضای آلوده سیاسی امروز و توطئه‌ھای فرھنگ ستیزان، بر روابط فرھنگی ما عرب‌ھا با ایرانیان تأثیر گذارد و ما را از ثمرات این نعمتِ بزرگ الھی دور سازد. فرھنگ فارسی، فرھنگِ تمدن، ادب و انسان‌سازی است و باید قدردان آن باشیم"


استاد فقید، پیوند میان ادبیات فارسی و عربی را " یک حماسه فرھنگی مشترک می‌دانست که تاریخ ھرگز ھمانند نباید اجازه دھند روزمرگی سیاسی » : آن را ثبت نکرده است". او گاه دنیای اندیشه عربی را مخاطب قرار می‌داد که و سیاست زدگی‌ھای رایج، فرھنگ را تحت تأثیر خود قرار دھد. فرھنگ ایرانی، فرھنگ تمدن بشری و سرشار از « آموزه‌ھای انسانی است که بایستی آن را پاس داشت.»

سخن پنجم:
زنده یاد ویکتور از منظر خلق و خو و روش و منش، ھمچون نویسندگان مسیحی فرھیخته ھم نسلش، سلیمان کتانی، جورج جرداق و جوزف الھاشم به شدت متأثر از آموزه‌ھا و فرھنگ اسلامی است و کمترکسی می‌توانست به مسیحی بودن او پی ببرد. او دلبسته فرھنگ اسلامی بود، سروده‌ھای پر مغزی در مدح و رثای پیامبر خاتم(ص)، امیرمؤمنان(ع) و سالار شھیدان(ع) و نیز در ثنای امام ھشتم(ع) به یادگار گذاشت. دیدارھایش از ایران را حتماً با زیارت امام رضا(ع) تکمیل می‌کرد و در این باب می‌گفت: " من مسیحی ھستم اما به دلیل این که اسلام بسیار آزادانه با پیروان سایر ادیان برخورد کرده و امام رضا(ع) با بزرگترین مقام مسیحیت در زمان خود مناظره کرده است، این مسأله باعث جذب من نسبت به شخصیت این امام ھمام شد."
او که تنھا عضو مسیحی کمیته بین‌المللی جشنواره فرھنگی امام رضا(ع) است، سال قبل از درگذشتش به عنوان میھمان جشنواره مزبور در مشھد مقدس بود و " خادمی امام رضا(ع) را بزرگترین ھدیه زندگی خود « خادم امام » خواند". در عین حال او برای تحقق ھدف انسانی‌اش به امام رئوف متوسل شد و با اظھار امیدواری که "امام رضا(ع)
نمادی برای تفاھم اعراب و ایران" باشد می‌گفت: برای حفظ سیادت کشورھایمان به این ھمیاری احتیاج داریم، در غیر این صورت بیگانگان از جدایی این دو، سوء استفاده میکنند. او در سال‌ھای پایانی عمرش به کربلای معلی و نجف اشرف نیز سفر معنوی و پرمایه‌ای داشت.

سخن ششم

وی علاوه بر دو دکترای ادبیات فارسی وعربی، دکترای فلسفه را نیز از فرانسه داشت ، درباره فلسفه اسلامی و تأثیر فرھنگ و ادبیات ایران بر آن معتقد بود علی رغم آنچه مشھور است که " فلسفه اسلامی، روح یونانی ندارد اگر چه از فلسفه یونان اقتباس شده اما روح فلسفه اسلامی، ایرانی است و بزرگترین فلاسفه اسلامی، ایرانی و شیعه بوده‌اند ."
زنده یاد الکک باداشتن سه رساله دکتری به چھار زبان فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسه تسلط کامل داشت و در دانشگاه‌ھای آمریکا، کانادا، لبنان، فرانسه و دانشگاه تھران، تحصیل کرده بود. وی بیش از ٢٠ عنوان کتاب، 100 پژوھش در موضوعات متنوع ادبی، زبان، فلسفه و عرفان منتشر ساخته بود و به حق دائرة المعارف دیوان‌ھای شاعران بود، پس از فروکش نمودن آتش جنگھای « المجمع الثقافی العربی » نامدار ایرانی قلمداد می‌شد . او که سالھا رئیس دانشگاه لبنان را « الدراسات الادبیة » داخلی کشورش، یادگارِ استاد محبوب‌اش محمدی ملایری، مجله بسیار معتبر که درباره فرھنگ ایرانی- عربی و تأثیر آنھا بر یکدیگر است، احیا و منتشر کرد و تا اواخر عمرش و حتی در بستر بیماری نیز دغدغه استمرار انتشار آن را داشت و این مجله را ھویت خود می‌دانست. ریاست مرکز آموزش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لبنان نیز از دیگر مسئولیت‌ھای وی بود. در نگاه او " داستان من با زبان فارسی داستان نیم قرن عشقبازی با معنویت و زیبایی‌ھای دومین زبان جھان اسلام است."

در جایی دیگر می‌گوید : " ٤٥ سال است که به قرائت اشعار مولانا سخت معتاد شده‌ام ". ھنگام قرائت مثنوی آن چنان احساسی به او دست می‌داد که گویی از خود بی خود شده است و درباره آن حالات می گفت: "ویژگی ادبیات فارسی جنبه انسانی آن است که نه تنھا ھیچگونه تفاوتی بین نژادھا و ادیان قائل نمی‌شود که انسان را از حیث انسانی آن، در ھر برھه از زمان و مکان مورد توجه قرار می‌دھد، چرا که انسان دارای ارزش اساسی در زندگی می‌باشد و چنین ویژگی در اغلب شعرای پارسی بویژه در اشعار سعدی و حافظ و مولانا و بطور کل در اشعار شاعران و عرفای ایرانی دیده می‌شود. شاعران پارسی زبان ، از مرز رعایت حقوق بشر نیز گذشته و به مھربانی با جانوران نیز پرداخته‌اند و بر این باور ھستند که آنچه خداوند آفریده است مقدس و آزاد می‌باشد که این ویژگی در سایر ادبیات جھانی مگر در مواردی بسیار نادر بدین شکل که در ادبیات فارسی عنوان شده مطرح نگردیده است، در این خصوص صدھا بیت از شاعران وجود دارند که بر این امر است:
میازار موری که دانه کش است     که جان دارد و جان شیرین خوش است "
پروفسور ویکتور الکک درباره امام خمینی و اشعار عرفانی ایشان ھم معتقد بود :"امام خمینی(س) کسی بود که  راھی نو در مقولۀ عرفان گشود و مانند بزرگانی چون خواجه عبدالله انصاری، آن را به فعلیت رساند، همچنان که خواجه معتقد بود که عرفان، جھاد و پیکار در راه خداست و نه انفعال و گوشه‌نشینی؛ و عرفان آن است که انسان در متن
جامعه حضور داشته باشد، تشکیل خانواده دھد و وظایف خود را در جامعه به انجام رساند. امام خمینی(س) علاوه بر آنکه مفھوم اصلی عرفان را به آن بازگرداند، بُعد جدیدی نیز بر آن افزود که عبارت بود از بُعد جھاد و مبارزه که ھمان  جھاد اکبر است."

آخرین تلاش وی ترجمه و انتشار مجموعه اشعار برگزیده فارسی از ابتدا تا کنون به زبان عربی بود که آنرا عیوب عیون الشعر الفارسی نام نھاد.

وی سال گذشته در دیدار با فعالان فرھنگی کشورمان گفته بود: «حسرت دیدار قیصر امین پور بر دلم سنگینی می‌کند.»

دریغا که ناگه چقدر زود دیر می‌شود و امروز حسرت دیداری دیگر از ویکتور بر دل من و دل ما سنگینی می‌کند...
یادش گرامی وجاودانه باد.

عباس خامه یار
معاون توسعه روابط فرھنگی بین المللی
سازمان فرھنگ و ارتباطات اسلامی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان