در حالیکه بیلگیتس بهعنوان یک میلیاردر، بشردوست و کارآفرین برنامهای بسیار فشرده دارد؛ اما همچنان وقت پیدا میکند تا به معرفی کتاب هم بپردازد.
جدای از چند رمان که معرفی کرده، اما بقیهی کتابها در مورد موضوعاتی است که بنیاد خیریهی او در آنها فعال است. اغلب آنها در مورد سیستمهای حملونقل، اینکه ملتها چگونه میتوانند بهصورت هوشمندانه رشد کنند، چطور یک سازمان را هدایت کنیم و چطور تغییرات اجتماعی میتواند سودبخش باشد، هستند.
در این مطلب قصد داریم به کتابهایی که او در 5 سال گذشته مورد نقد قرار داده و البته چشماندازش را تغییر داده است نگاهی بیندازیم. در بخش اول این مطلب به تعدادی از کتابهای پیشنهاد شده توسط بیل گیتس پرداختیم. این مطلب را میتوانید در بنیتا بخوانید. در ادامه با ما همراه باشید.

«در مورد مصونیت»؛ نوشته شده توسط: یولا بس
حتی باوجودی که دانشمندان میگویند که واکسنها در میان مهمترین اختراعات تاریخ بشری قرار میگیرند اما هنوز اختلافات زیادی در این مورد وجود دارد.
در این کتاب نویسنده به تبیین این مجادله میپردازد.
او از ابزارهایی مثل: تحلیل ادبیات، فلسفه و علم استفاده میکند تا سرعت و نادرست بودن این شایعات درباره واکسن زدن کودکان که در میان والدین گسترش یافته را مورد آزمایش قرار بدهد. نویسنده روی این موضوع بهخاطر دلایل علمی تمرکز نکرده است بلکه بهخاطر نقش جدید خودش بهعنوان یک مادر به آن میپردازد.

«آسیا چطور کار میکند»؛ نوشته شده توسط: جو استادول
جو استادول یک روزنامهنگار اقتصادی است که ماموریت اصلی او فهم موضوع توسعه است.
روزنامه فاینشنال تایمز مینویسد: این کتاب اولین کتابی است که در مورد موفقیت و شکستهای ساختارشکنانهی آسیا در مورد توسعه نوشته میشود.
گیتس میگوید تئوری این کتاب به این صورت است:
تمام کشورهایی که در زمینهی توسعه موفق شدهاند؛ ابتدا شرایطی را برای پیشرفت کشاورزان کوچک فراهم کردهاند. در ادامه از اضافهی تولید بخش کشاورزی، یک پایه برای تولیدات کارخانهای ایجاد کردهاند تا ابزارهای لازم برای صادرات را ایجاد کنند. در آخر هم هر دوی این بخشها را با کمک بخش مالی تغذیه کردهاند و دولت هم به دقت همه چیز را زیر نظر دارد.

«چطور با آمار دروغ بگوییم»؛ نوشته شده توسط: دارل هاف
این کتاب در سال 1954 منتشر شده و به این امر میپردازد که چطور با کمک آمار دروغ میگویند.
این موضوع حالا بیش از هر زمان دیگری درست است.
گیتس میگوید: در یک فصل نویسنده توضیح میدهد که تصاویر چگونه میتوانند اغراقآمیز باشند و مقایسههای دروغین ایجاد کنند. این کتاب به ما گوشزد میکند که در مورد اینفوگرافیکهایی که در شبکههای اجتماعی مشاهده میکنیم بیشتر فکر کنیم.

«معیارهای بزرگ»؛ نوشته شده توسط: جرمی اسمیت
خواندن این بیوگرافی مخصوصاً برای گیتس بسیار پرمعناست؛ زیرا او سوژهی کتاب را میشناسد. دکتری به نام کریس موری که بیش از یک دهه او را میشناسد.
برطبق گفتههای گیتس، این کتاب برای هر کسی که میخواهد کریس را بشناسد و بداند چرا او مهم است، بسیار خواندنی است.
از جملهی این کارها ایجاد وبسایتی است که محققان از تمام نقاط دنیا میتوانند علل بیماری و مرگ انسانها را در آن ثبت کنند. ایدهی اصلی وبسایت این است که تا ما ندانیم مشکلات چه هستند، نمیتوانیم برای درمان آنها اقدام کنیم.
گیتس اشاره میکند: همانطور که این کتاب نشان میدهد، هر چقدر ما اطلاعات دقیقتری داشته باشیم میتوانیم تصمیمات بهتری بگیریم و تاثیر بیشتری بگذاریم.

«وسایل مهم هستند»؛ نوشته شده توسط: مارک میودووینک
اگر شما هم مثل اغلب افراد باشید، روزانه از ریش تراش، فنجانهای شیشهای، دفترچه یادداشت، خودکار و... استفاده میکنید؛ بدون اینکه در مورد وسایلی که دارید فکر کنید.
در این کتاب، نویسنده که خود دانشمند مواد است، به شما نشان میدهد که چرا دانش پشت ساخت این مواد تا این اندازه شگفتانگیز است.
اگرچه شاید این کتاب مثل کتاب دیگری باشد که گیتس آن را پیشنهاد کرده است (کتابی از اسمایل) اما گیتس اشاره میکند که این دو با هم کاملاً فرق میکنند. کتاب اسمایل بیشتر روی اعداد تمرکز دارد اما کتاب میودووینک روی اعداد تمرکز ندارد و برای خواندن راحتتر است.

«مبالغه و نقص»؛ نوشته شده توسط: آلی بروش
تصورش سخت است که گیتس یک کتاب کمیک را به ما پیشنهاد کند. اما این کتاب براساس وبسایتی با همین نام است که خیلی تحریککننده و عمیق است.
داستانها و نقاشیهای موجود در کتاب، براساس زندگی خود نویسنده و البته تخیلش است.
گیتس مینویسد: این کتاب هم سرگرمکننده و هم بسیار عمیق است و داستانهایش بهشدت واقعی هستند.
گیتس بیشتر از همه تحت تاثیر بخشی از کتاب است که نویسنده درگیر مقابله با افسردگی سخت خود است. به خصوص بخشی که حاوی تصاویر است که او یک یادداشت خودکشی از خود به جا میگذارد.
شما با کتابی منحصربهفرد طرف هستید که همزمان شما را میخنداند، به گریه میاندازد و شما را وادار میکند در مورد مسائل وجودی به فکر بیافتید.

«چه میشد اگر؟»؛ نوشته شده توسط: راندال مونرو
کتاب دیگری که براساس یک وبسایت نوشته شده و مجموعهای از تصاویر مفهومی است که به سوالات فرضی و علمی پاسخ میدهد.
این سوالات دامنهی گستردهای را شامل میشوند. از پادآرمان (چه میشد اگر من در یک استخر نیروگاه هستهای شنا میکردم؟!) تا فلسفی (چه میشد اگر هر نفر فقط یک جفت متناسب در کل دنیا داشت؟) هر سوال توسط هر خوانندهای به نوعی تعبیر میشد و مونرو به عنوان یک متخصص بازنشسته علوم روباتیک در ناسا به این سوالات از طریق تحقیق و مصاحبه، مفصل جواب میدهد.
یکی از دلایلی که روششناسی مونرو در زمینه علم متفاوت است به این خاطر است که او یک مفهوم را که همه با آن آشنا هستند را انتخاب میکند و بعد آن مفاهیم را تا سر حد محدودیتهایش مورد آزمایش قرار میدهد.
به عنوان مثال: همهی ما در مورد جاذبه میدانیم اما اگر جاذبه 2 برابر بیشتر بود چه میشد؟ اگر 3 برابر قویتر بود چه؟ نگاه به این سوالات از این زاویه باعث خواهد شد شما در مورد جاذبه متفاوت فکر کنید.
برای افرادی که به دنبال فردی هستند تا در مورد رازهای علمی تخیلی آنها به تحقیق بپردازد این کتاب نیازهای شما را برطرف میکند.

«آیا ما باید گوشت مصرف بکنیم؟»؛ نوشته شده توسط: واکلاف اسمایل
گیتس این مسئله که اسمایل (پروفسور بازنشسته دانشگاه مانیتوبا) نویسنده مورد علاقه اوست را هیچ وقت پنهان نکرده است. در حقیقت او تا حالا چندین کتاب از او را پیشنهاد کرده است.
گیتس مینویسد: مثل همیشه اسمایل به مسئله مصرف گوشت توسط انسان از تمام زوایای ممکن حمله کرده است. در ابتدا او سعی میکند گوشت را تعریف کند سپس او به نقش آن در تکامل بشری نگاهی میاندازد. همینطور این موضوع که هر کشور چقدر گوشت مصرف میکند. بعد در مورد مسائل زیست محیطی و سلامتی و اینکه پرورش حیوانات برای کشتار کاری اخلاقی است یا نه صحبت میکند.
گیتس خودش در 20 سالگی به مدت یک سال گیاهخوار بوده است. او خودش از اینکه اسمایل چگونه از علم استفاده کرده است تا حقایق و کجفهمیها در این مورد را افشا کند شگفتزده است. مثل این موضوع که پرورش حیوانات برای استفاده از گوشت آنها نیازمند منابع آبی زیادی است.
گیتس مینویسد: اسمایل به شما نشان میدهد که موضوع چقدر پیچیده است. او اشاره میکند که همهی آبهایی که وجود دارند یکسان نیستند. نزدیک به 90٪ آبی که برای پرورش احشام به کار میرود آبی است که به آن آب سبز میگویند یعنی آبی که برای رشد گیاهان از آن استفاده میشود. درصد کوچکی از این آب سبز متعلق به باران است و از آنجایی که بیشتر آب سبز تبخیر میشود و به اتمسفر میرود این آب در واقع مصرف نشده است.
در کل، کتاب باعث میشود تا نتیجه بگیرید که جهان میتواند نیاز خود به گوشت را برطرف کند.
منبع: time