ماهان شبکه ایرانیان

عذاب دخان و ردّپای آن در سینما

اشاره متنی که در پیش روی خوانندگان قرار گرفته است، بخشی از متن سخنرانی دکتر مجید شاه حسینی با عنوان « عذاب دخان و ردپای آن در سینما» است که در سالن آمفی تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و از مجموعه سلسله نشست های فرهنگ مهدویت مؤسسه فرهنگی موعود ( پنجاهمین نشست) برگزار شده است

عذاب دخان و ردّپای آن در سینما
اشاره
متنی که در پیش روی خوانندگان قرار گرفته است، بخشی از متن سخنرانی دکتر مجید شاه حسینی با عنوان « عذاب دخان و ردپای آن در سینما» است که در سالن آمفی تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و از مجموعه سلسله نشست های فرهنگ مهدویت مؤسسه فرهنگی موعود ( پنجاهمین نشست) برگزار شده است.
در آغاز کلام از محضر بقیه الله، ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، استمداد می طلبم که دقایقی که با هم می گذرانیم از دقایق پر برکت عمرمان باشد و بتوانیم توشه ای اخروی بربندیم.
حدود 15 سال قبل بحث در حوزه مفاهیم آخرالزمانی و سینما خیلی نو بود و در آن ایام در فضاهای دانشگاهی طرح این مسائل به گونه ای بود که گویا گوینده از عجیب ترین مفاهیم خلقت حرف می زند. به طور کلی ذهن مخاطب سینمایی نمی پذیرفت که از منظر آپوکالیپس یا آخرالزمانی مفاهیم سینمایی را دنبال کند. امروز در دوره تکثر این گونه مباحث به سر می بریم و تقریباً همه معتقد به آن مبانی اند.
امروز، بحث خیلی گسترده شده است؛ البته در سطح باقی مانده. من فکر می کنم اگر مجدداً سراغ مفهوم سینما و اتفاقات آخرالزمانی برویم باید بحث را تخصصی تر کنیم و به عمق بیفزاییم. فعلا مباحث نقد محتوایی که من شاهد هستم خصوصا در حوزه رسانه ملی بعضاً اقیانوسی است به عمق یک وجب و همه چیز را با هم مخلوط می کند؛ سینمای وحشت و همه مؤلفه های آخرالزمانی را به این ترتیب بحث تخصصی با رویکرد دینی از آن استخراج نمی شود.
اجمالاً این مقدمه را گفتم که بگویم تلاش من در این جلسه این است که دانسته های قبلی مخاطب را قدری عمیق تر کنم و مفاهیم را دقیق تر بکاوم. چرا عذاب دخان در سینما؟ حقیقت این است که اگر اختیار با ما بود، شاید این موضوع اولویت پیدا نمی کرد یا لااقل بنده آن را در اولویت قرار نمی دادم؛ اما از زمانی که رسانه ملی در تولیدات نمایشی وارد این حوزه شد و شاید به تبعیت از آنچه که در سینمای دنیا و سریال های دنیا اتفاق می افتد و بعد از آن ما شاهد نوعی شیفتگی به مفاهیم دخانی در تلویزیون در سینما هستیم.
نقطه آغاز کار رسانه ملی در این زمینه، سریال « او یک فرشته بود»، می باشد که در ماه مبارک رمضان سال 1384 یا 1385ش. پخش شد. در همان دوره هم انتقاداتی بر این سریال وارد بود، از همان نامش که غلط بود؛ زیرا شیطان، فرشته نبود و نیست و تا سیر فیلم نامه و فراز و فرودهای آن؛ مثلاً سؤال می شود که چگونه است که در ماه مبارک رمضان که شیاطین در بندند، ما ابلیس را در آنتن رسانه ملی رها می کنیم؟ چه چیزی می خواهیم به دست بیاوریم؟ در شرایطی که بسیاری از گناهانی که از جانب ابلیس که از طایفه جنیان است و به روایت قرآن و به وسوسه او صادر می شود، نمی توانیم در رسانه ملی نشان دهیم. نتیجه این شد که مخاطب حس می کرد مثلاً کسی که طبق اصول رسانه ای از همه، قیافه مقبول تری دارد، شخصیت بد فیلم، شیطان است. بدترین چیزی هم که از او دیده می شد این بود که هووی خانم دیگری می شد یا اینکه کودکی را به بازی کامپیوتری وادار می کرد. پس چه مضرات و معاصی ای از جانب او نصیب بشر می شود؟ به این ترتیب ما گرفتار این مسئله شدیم که یک حصری شکسته شد و خیلی ها احساس کردند که شیطان شناسند و از اینجا سریال های دخانی آغاز شد آنها از رأس دخان و رئیس جنیان کافر، یعنی خود شیطان شروع کردند.
متأسفانه نکات غیر تخصصی گریبان رسانه ملی را گرفت و ما به ازای شیطان، تصویری را تعریف کردیم. شیطان، نماد بومی نداشت و ما از او تصویر بومی و ایرانی ساختیم. تا پیش از آن هر کس می خواست آدرسی از شیطان بدهد یا باید از نمادهای غربی استفاده می کرد یا از نمادهای 666 و ستاره پنج پر، بز فومت و چشم لوسیفر و از این دست علائم. حال اگر عکس این بازیگر نقش شیطان که برای آن تعریف کردیم، روی تی شرت یا کلاسور یا غیره نقش بست، یعنی چه؟ یعنی ما برای طایفه شیطان پرست وطنی که متأسفانه در کشور بعضاً، ولی قلیل حضور دارند، یک نماد بومی تعریف کرده ایم.
در سال بعد قصه دیگری داشتیم در سریال « اغما» و باز هم مدلی از شیفتگی به مفاهیم ماورایی، دخانی و تصاویر دخانی به صورت شتابزده مطرح شد؛ شاید اصل مطلب بد نباشد؛ ولی ناشیانه عمل شد.
این همه، ما را به تفکر واداشت که یک جای کار غلط است یا به قدر کافی تحقیق و پژوهش نداریم و این به آن معنی نیست که نمی شود هیچ پروژه دخانی در رسانه ملی ساخت؛ بلکه با تدبیر و تأمل می شد کارهایی کرد. امروزه رد پای این معنا به سینما رسیده و الآن سینما خیلی دخان زده تر از تلویزیون است. در جشنواره سال قبل، فیلمی به نام « آل» داشتیم که فیلم بسیار بدی بود؛ هر چند که متأسفانه در جاهایی مورد تقدیر قرار گرفت و امسال هم فیلمی به نام « دوست از جنس آتش» . در این فیلم به رفاقت با این موجودات ترغیب شده است و به این موضوع اشاره می شود که از این موجودات کمک بگیرید. این فیلم ها کم کم به جشنواره ما می آید. فیلم دیگری نیز به نام « سایه وحشت» در جشنواره عرضه شد که باز قریب به همین مضامین بود.
کم کم عالم دخان و فضای جنیان اسباب تفریح می شود؛ یعنی مثلا کودکانمان باید با اینها انس بگیرند و تنها چیزی که این وسط ملاک و تراز و معیار نیست، قرآن مجید است و معارف صحیح در این حوزه و اینکه روایات و احادیث و آیات قرآن در این باب چه می گویند؟ به طور کلی مطالب به صورت ناشیانه از سریال ها و فیلم های خارجی گرته برداری می شود.
حال می رویم سراغ سینمای خارج از کشور و تقلید ناشیانه که ما از آن می کنیم. ان شاالله در پایان، چاره با خود شما که چه باید کرد؟ شاید قدم اول همین آگاه شدن و دانستن باشد و اینکه تلویزیون و سینمای شما بدون شتابزدگی ابتدا از آیات و روایات سیراب بشود. شاید تنها استثنایی که در زمینه این گونه فیلم ها به ذهن من می رسد، فیلم « ملک سلیمان» باشد که با یک تحقیق 5 ساله نهایتاً به سمت تولید رفت؛ ولی کارهای دیگر تقریباً چیزی به نام تحقیق و پژوهش ندارند و عیناً از آثار خارجی گرته برداری می شوند. شاید تفاوت محتوایی و معنایی « ملک سلمیان» هم در همین نقطه است.
عذاب دخان چیست؟ آیا چنین عذابی وجود دارد؟ برای پاسخگویی به این پرسش ریشه قرآنی آن را مرور می کنیم و بعد به سراغ تحلیل محتوایی آثار می رویم. ما در قرآن، سوره مبارک « دخان» داریم درباره سه آیه میانی این سوره خیلی توصیف مفصلی وجود دارد هم در قرآن مجید و هم در روایات معصومان (ع). جالب است که خود اعراب و کسانی هم که به عربی تکلم می کنند، این سوره را طور دیگری می خوانند؛ هر چند که آنها با ما فرق دارند؛ چون ما این سوره را قرائت می کنیم و به مفاهیم آن دقت نمی کنیم؛ مثل آیات از آن عبور می کنیم ولی کسی که زبان عربی بداند سوره را درک کرده و این سوره را طور دیگری تلاوت می کند. در روایات ما، تفسیر دخان از کلام امام صادق(ع) بی شمار است. یک روایت از کتاب شریف « بحارالانوار» و توصیفی از امام باقر(ع) است که در ماهیت و چیستی عذاب دخان و ذیل این آیه که « خداوند قادر است عذابی را از فراز سر شما و زیر گام های شما برانگیزد»(1)، اشاره به دخان می فرمایند و اینکه عذاب‌های آخرالزمانی یکی از جدی ترین عذاب هاست و طبعاً این عذاب، عذابی فراگیر، عظیم است و وقتی مؤمنان آن را می بینند، برایشان دردناک است و برای کافران دردناک تر. این جمله « ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤمنون»(2) یک بحث جدی است و بد مخمصه ای ایجاد می شود. در این زمینه معصومان(ع) توصیفاتی دارند از اینکه فضای دخانی در عالم پدید می آید و موجوداتی که جنسشان دخانی است، برای بشر ایجاد زحمت مرئی می کنند؛ اما نکته بسیار مهم برای بنده این است که ما در بین عذاب های آخرالزمانی تا حالا کمتر از همه و تا قبل از فیلم « ملک سلیمان» به مفهوم دخان و عذاب دخان پرداخته ایم. سینمای غرب پیش از همه به این معنا اهتمام کرده است. چرا؟ مگر آنها به قرآن باورمندند یا مثل ما مسلمانند یا پژوهش هایی داشته اند؟ شاید پژوهش های آنها در قرآن کمتر از ما نبوده باشد؛ ولی اگر به کتاب های « مقدس» رجوع کنیم، خصوصاً فصل آخر از کتاب مقدس و «مکاشفات یوحنا» می بینیم که این عذاب توصیف شده و اینکه در فازی از عالم موجوداتی در آن مرئی می شوند، به فتنه یأجوج و مأجوج نیز اشاره شده و با نام عاج و ماج از این طایفه ای که قرآن از آنها در آخرالزمان یاد می کند، آنها را می خواند و اینکه بالأخره بشر تجربه ای می کند که با تجربه های مادی و معنوی مرسوم متفاوت است. شاید قسمتی از این هم برگرفته از ضمیر ناخودآگاه غربی ها باشد که من در این زمینه صحبت دارم؛ به این معنا که بشر تا چه حد آنچه که انجام می دهد و در رفتار او می بینیم به صورت ضروری از رفتار خودآگاه او برخاسته و با خودآگاهش به این بحث وارد شده است؟ وقتی هست که ما فعلی را انجام می دهیم و ضمیر ناخودآگاه ما مولد آن فکر است و اگر سؤال کنند که به چه دلیل این کار انجام شد، پاسخی دقیق نداریم. به طور مثال وقتی در خلوت خود هستیم، جمله ای به زبان ما جاری می شود که این جمله، تداوم فکر ما بوده که در فکر ما گذشته نمی دانیم که چه شد که این جمله از دهان ما خارج شد، در حالی که این جمله یک زمینه ذهنی داشته و یک قسمتی از روح ما تراوش کرده است. کسی که در اتاق نبوده و کلامی جاری نبوده پس این کلام از کجا جاری شده است؟ کاملاً معلوم است که حیاط خلوت روح ما از ضمیر ناخودآگاه ما، پالس هایی به بیرون تراوش می کند و بعد که آن را رمزگشایی می کنیم، می بینیم که از ضمیر ناخودآگاه ما بوده است. منطق خواب و دیگرانی که در این باب صحبت کرده اند از امثال فروید که مادی تفسیر کردند یا کارل گوستاو یونگ که قدری معنوی تر ضمیر ناخودآگاه را رمز گشایی کردند، همه در هنر متفق القول بودند که هنرمندان ضمایر ناخودآگاه قوی دارند و به دلیل تراوش ضمایر ناخودآگاهشان آثار ناب هنری خلق می کنند. این کشف الشهود آقایان نبود و هزاران سال قبل در کلام معصومان (ع) می بینیم. روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که کاملاً به این معنا دلالت دارد هنرمندان موردنظر حضرت، عمدتاً شعرا هستند. ایشان در روایات دارند که هیچ شاعری نیست که محل الهام نباشد یا از جانب فرشته ای یا از جانب شیطانی. شهید آوینی در یکی از شماره های مجله « سوره» مقاله ای درباره این حدیث نبوی داشت که آنکه شیطان قوی تری دارد، هنر شیطانی قوی تری خلق می کند و آنکه فرشته ای بر او وحی می کند، هنر رحمانی فاخرتری از او صادر می شود. ما مفهوم الهام را در عرصه هنر دست کم می گیریم و صرف الهام را پاس می داریم، غافل از آنکه می تواند الهام منشأ الهی یا شیطانی داشته باشد و آن کلام زیبای امیرالمؤمنان (ع) وقتی از ایشان می پرسند خلاق ترین شاعر عرب و قوی ترین شاعر عرب کیست؟ از ( ملک ضلیل) امرو القیس نام می برند که شاهزاده گمراه، قوی ترین شاعر عرب بود و توضیح می دهند: شیطانی که به او وحی می کند از شیاطین دیگر قوی تر است و باز این آیه قرآن که « و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم» (3) پس ما وحی شیطانی هم داریم و جای تأسف است که افرادی چون سلمان رشدی این مضامین را می گیرد و بر مبنای آن کتاب موهن و زشت آیات شیطانی را می نویسد. ما مسلمانان به این معنا خیلی توجه نداریم که وحی شیطانی در آفرینش شیطانی می تواند چه طوفانی کند و اگر هنرمندی باطن پالایش شده، نداشته باشد، چه گرفتاری هایی برای خودش و جامعه ایجاد خواهد کرد. اینها را گفتم که وقتی وارد سینمای دخان شدیم، خیلی تعجب نکنید که در عذاب دخان چه اتفاقی می افتد؟ در عذاب دخان مرز میان عالم ماده و دخان رقیق می شود؛ اما کسانی هستند که خودشان به استقبال عالم دخان می روند و این همان افرادی هستند که محل الهام شیطانی قرار می گیرند و هنر شیطانی از آنها صادر و ساطع می شود و اینکه شما می بینید بعضی از هنرمندان ضعیف النفس به قرص های روان گردان آلوده بوده اند، شاید به همین دلیل بوده و مرز را می شکند و توهمات و تخیلاتی را برای مصرف کنندگان این مواد پدید می آورد و به این ترتیب خیلی مرز بین واقعیت و فضاهای دخانی را رقیق می کند. همین که در عصر ما مصرف مواد تعطیل کننده عقل افزایش می یابد و به یک فاجعه ملی تبدیل می شود، شاید به این دلیل است که وسوسه ملهم بودن از این گونه الهامات در خیلی ها پدید می آید؛ یعنی قبل از عذاب دخان برخی به استقبال آن می روند.
باید فکری کرد و شما تبعات آن را در هنر و سینما می بینید.
یکی از مباحثی که در غرب مطرح است و در کشور ما هنوز برای این مسئله فکر نشده، مسئله ریتینگ (ممیزی) فیلم ها می باشد. چند سال قبل، در یکی از جشنواره ها این موضوع مطرح شد؛ ولی دنبال نشد. در خارج از کشور به دلیل این تعریفی که از هنر دارد که هنرمند می تواند ملهم از فضاهایی باشد که نتایج آن می تواند برای جامعه تبعاتی داشته باشد، از منظر حقوق بیننده و مصرف کننده یک اثر هنری ریتینگ را تعریف می کنند. در کشور ما ریتینگ، یعنی فهم قاطبه منتقدان و اصحاب هنر؛ یعنی سانسور، یعنی اینکه یک هنرمند نتواند هر حرفی را که خواست بزند. این تعریف معطوف به حقوق مؤلف است. حقوق هنرمند، یعنی اینکه هنرمند بتواند هر چه بخواهد و هر چه نخواهد و بتواند هر چه دلش خواست بگوید. به حق مصرف کننده هم کسی کاری ندارد که او در مواجهه با یک اثر هنری حقوقی دارد و حقوق او را باید به رسمیت شناخت. تعریف دقیق ریتینگ و ممیزی و تفاوت آن با سانسور هم همین است؛ یعنی رعایت حق مؤلف و انسان هنرمند توأمان با حقوق معنوی مصرف کننده آن اثر. هر زمان که ما توانستیم این تعادل را برقرار کنیم؛ یعنی بین حقوق مصرف کننده یک اثر هنری که به آن اثر اعتماد کرده و در مقابلش قرار گرفته و همین طور حق آزادی بیان آن اثر هنری تعادلی را برقرار کنیم، می توانیم بگوییم در آن جامعه، ریتینگ دقیق و علمی تعریف شده است. این را هم گفتم که بگویم اگر غربی ها از این دست فیلم ها می سازند ضوابط حداقلی برای تماشاگرانشان تعریف کرده اند و ما با کدام جرئت، کدام ریتینگ و با کدام اطلاع رسانی قبلی به خودمان اجازه می دهیم تولیداتی از رسانه ملی نشان دهیم که بیننده هیچ اطلاع رسانی قبلی نسبت به آن نداشته است. اگر روی یک محصول غذایی، آرم استاندارد داریم که مصرف کننده محترم، ما قبل از تو این محصول را بررسی کردیم، به این محصول اعتماد کن؛ اما در مواجهه با محصولات تصویری اگر چه با نیت خیر به این مفاهیم وارد شوند، چه کسی کارشناسی کار را انجام می دهد؟ و کدام تراز ملی و روانی صحیح از نظر بهداشت روانی جامعه تعریف شده است که ما این طور آنها را مثل نقل بر سر جامعه می ریزیم و بعضاً برداشت دینی هم از اینها داریم؟ پس ما از یک بحث حادث و امروزی حرف می زنیم. عذاب دخان در سینما و بازتاب های خودآگاه یا ناخودآگاه عذاب دخان در فیلم ها.
سینمای غرب و عذاب دخان
تا زمانی تصور بر این بود که آنها شاید نمی دانند چه می گویند و شاید صرفاً حسی را بر اساس مطلبی می گویند. الآن شواهدی وجود دارد که کاملاً ما را به سمت این می برد که بگوییم آنها دقیقاً می دانند چه می گویند و خیلی بهتر از ما و با تحقیق پژوهش هم در این حوزه وارد شده اند.
انواع نقاشی ها در غرب وجود دارد که از دوره نقاشی های کلاسیک تا دوره مدرن گویای این هستند که چگونه تصوراتی انسان داشته باشد؛ از فضاهای دخانی و ارتباطات خواسته یا نخواسته که برایش پیش بیاید و به این ماجرا دچار شود . ما دیده ایم که از دوره کلاسیک تا امروز نقاشان هم که هنرمندند توانسته اند الهامات خود را تصویر کنند. ما شاهدیم که آنها بسیاری از مفاهیم این چنینی را در نقاشی ها و دیوارنگاری ها و فضاهای کلیسایی ثبت کرده اند و مصادیقی از آن وجود دارد. یک اتفاقی که در این دیوارنگاری های کلیسایی افتاده، این است که در این فضاها جهنم یا آتش یا دوزخی ترسیم شده و شیاطین در این دوزخ انسان ها را عذاب می کنند. این نکته جالبی است که چرا آنها خودشان معذب نیستند؟ در جهنم الهی که خداوند سوگند خورده همه در آتش معصیت خود معذبند کسی دیگری را عذاب نمی کند به نظر می رسد این فضا، فضای جهنم آخرالزمانی است و نه جهنم اخروی؛ مثلاً در زمان حضرت سلیمان (ع) هم شیاطین مرئی شده و زحماتی را ایجاد کرده بودند تا به همت ولی خدا و خواست خدا، اینها تسخیر شدند. از این نقاشی ها بر می آید که شیاطین بر این باورند که روزی در آخرالزمان، نسل انسان را از بین خواهند برد. در معماری کلیساها نیز این گونه نقاشی موجود است. به تفصیل این نوع نقاشی را در معماری « واتیکان» می بینید و عذاب دخان قبل از اینکه اتفاق بیفتد، توسط هنرمندان که ملهمند از این شیاطین، ترسیم شده است. قطعا ما انتظار نداریم که خداوند اشرف مخلوقاتش را در مقابل این موجودات به عنوان قربانی قرار دهد؛ حتی اگر آزمونی در مسیر بشر هست به نام عذاب دخان: اولاً باید دید که این عذاب جزو عذاب های حتمی الوقوع است یا از مواردی که می تواند مورد بداء واقع شود؟ ثانیاً تمام این آزمون ها برای رشد بشر است نه برای آزار و اذیت آن. بشر قرار است ابتلائاتی را از سر بگذراند تا رشد کند و لایق زیست در بهشت آخرالزمانی باشد و لایق زیست در کنار حضرت حجت (عج) باشد. پس آن چیزی که توصیف شده در آیات و روایات به این معناست. به این ترتیب تمام الهامات شیطانی که روزگاری به صورت نقاشی بر دیوار کلیساها بود، در سینما مورد استفاده قرار گرفت و به نوعی سینما هم از همین جا الهامات شیطانی و تصاویری را که قرار بود از این منظر نشان دهد، آغاز کرد. در دوره مدرن هم این مدل الهامات به شدت وارد صحنه سینما شد. گفتنی است که به همین میزان هنرمندانی که روح منزه و روحانی دارند، از طرف فرشتگان الهی محل الهام واقع شده و هنر رحمانی از آنها صادر می شود. به هر حال سینما از همین نقاشی های اولیه الهام گرفت و پژوهش های عمیقی در این حوزه انجام داد. یکی از آثاری که طی همین سال ها دیدم و خیلی از آن خبری و اثری نیست، فیلم مستندی است به نام « هگزان». این فیلم را شخصی به نام بنجامین کریستنس که ظاهرا اروپایی و از منطقه اسکاندیناوی است، در سال 1919 م. در دوره سینمای صامت تولید می کند ، یک سال پس از پایان جنگ جهانی اول. مستند، بازسازی مدلی است که با زحمت فراوان و تحقیق و پژوهش فراوان تولید شده است؛ اما جالب است که تا 50 سال بعد، کسی از این فیلم خبری ندارد و در سال 1969 م. این فیلم رونمایی می شود. چرا این اتفاق افتاده؟ جای پرسش دارد. سال 1969م. سالی است که در آن شیطان پرستان اعلام موجودیت می کنند. فرقه ای که تا دیروز کاملاً محرمانه بوده و مراسم آیینی خود را مخفیانه انجام می داده، اعلام موجودیت می کند و خصوصاً روی پرده سینما جلوه آنها آشکار می شود. فیلمی مثل « بچه رزمری» در آن سال عرضه می شود. فیلمی به کارگردانی رومن پلانسکی که یک شوک برای غرب بود. غرب، باور نمی کرد که در باطن خود یک چنین مفاهیم عجیب و غریبی دارد که خود از آن بی اطلاع می باشد. « بچه رزمری» داستان تولد آنتی کرایست، داستان تولد ضد مسیح بود که تا این زمان غرب ترجیح داده بود، چیزی از آن نداند و برای اولین بار جامعه آمریکا باطن پنهان خود را دید. این فیلم با فیلم های علمی- تخیلی قبلی خیل فرق داشت آدرس هایش خیلی دقیق بود؛ آن قدر دقیق که غربی ها را کاملاً نگران می کرد. مگر می شد در جامعه ظاهراً پروتستان آمریکا شیطان پرست شد؟ چه اتفاقی داشت می افتاد؟ خیلی ها اول نخواستند شوک این فیلم را باور کنند و گفتند این هم نمونه دیگری از ژانر وحشت است و طبعاً یک فیلم تخیلی دیگر در تاریخ سینما، ولی حقیقت این است که فیلم « بچه رزمری» فیلم خیلی دقیقی بود. همان سال شخصی به نام آنتوان لوی ( بنیانگذار کلیسای شیطان پرستی) اعلام کرد که ما از این به بعد چیزی برای مخفی کردن نداریم. این فیلم، مانیفست ماست و بر اساس آن اعلام می کنیم که حضور داریم، هستیم و در جامعه آمریکا حیات داریم. متقابلاً برخی از شیطان پرستان آمریکایی با این فیلم از در مخالفت در آمدند و معتقد بودند که نباید این مطلب گفته می شد یا نباید به این صراحت از آنها نام برده می شد. آنها پیروان فرقه جیمز منسون بودند که در یک حرکت مشکوک به منزل رومن پلانسکی ریختند و خانواده ایشان را سلاخی کردند؛ خانم باردارش و بچه ای که در شکم داشت و میهمانانشان؛ همه سلاخی شدند. از اینجا بود که انگار یک دروازه دخانی باز شد؛ یک فضای دخانی روی پرده سینما باز شد. در این فضاست که فیلم « هگزان» رونمایی می شود. در انگلستان این فیلم را با نام « ویچ کرافت» یا « فن جادوگری» می شناسند و شرکتی که بعد از سال 2000 م. آن را دی وی دی کرد، « تارت آن دی وی دی» است. (دوزخ فیلم)
فیلم چیست؟ فیلم از عصر سلیمان نبی (ع) آغاز می شود به همین دلیل می گویم فیلم تحقیق و پژوهش در سایر ادیان داشته است. جزو اولین تصاویری که در این مستند می بینید، صفحه ای از یک کتاب اسلامی است که تصاویری دارد و نوشته هایی که به خط فارسی است و ماجرای تشرف اجنه است به بارگاه سلیمان نبی (ع) . بعد یک سابقه ای از باور به موجودات ماورایی گفته می شود و جغرافیای عالم را ترسیم می کند که عالم ماده کجاست؟ عالم دخان کجاست؟ اینها چیزهایی است که در آن فیلم در سال 1919م. می بینید: اطراف جهان را چه چیزهایی پوشانده، در نگاه کیهانی قدیم و نه در نگاه فیزیک مدرن، لایه آتش کجا بود، لایه باد کجا بود و اینکه جغرافیای عالم از منظر جادوگران چگونه جغرافیایی است؟او با مستنداتی که از کتابخانه های غربی و همین طور اسلامی از دوره قرون وسطا و همین طور قبل از آن دارد، کاملاً نشان می دهد که سحر، جادو و شیطان پرستی و فِرَق نهان روش که تا به حال از هم مجزا و منفک معرفی شده بودند ، یک ریشه دارند و مکمل یک بدنه هستند. این اواخر ماسون ها کاملاً از آیین میتراییسم بهره برداری می کنند که اینها یک ریشه دارند و به یک جهان بینی مربوط می شوند. نکته مهم در این مستند این است که از دوره سلیمان نبی(ع) آغاز می شود و تا سال 1918م. یک سال قبل از ساخت فیلم این بررسی ادامه دارد. این مستند واقعیت هایی را بیان می کند که مشخص است بر اساس پژوهش و تحقیق انجام شده است. از آن در سال 1969م. رونمایی می شود. بعد از سال 1970م. فرض بر این است که سینمایی به پایان می رسد که اسمش را سینمای کلاسیک گذاشته اند. نظام کلاسیک استودیویی در آمریکا دچار تغییر جدی شده است، استودیوی کلاسیک آن تعبیر ابرقدرتی را ندارد و مکتب جدید مطرح می شود که با نام « مکتب نیویورک» شناخته می شود؛ ولی جالب است در همین دهه 70 که سینما از سوژه های کلاسیک میل به سمت سوژه های انتقادی، سیاسی، اجتماعی، خصوصاً بعد از ماجرای « واترگیت» و اینکه فرض می کنیم در همه مکتب ها به این سینما گفته می شود سینمای مکتب نیویورک دهه مارتین اسکورسیزی ، برایان دیپالما، استندلی کوبریک، اولیور استون، وودی آلن. یک سری فیلم ساز روشنفکر منتقد اجتماعی، سیاسی که قصد دارند ذائقه فیلم سازی را درآمریکا تغییر دهند، فیلم هایی در این دهه دارند؛ اما در همین دهه 70 جلوه دیگری از سینما بروز و ظهور دارد که در تاریخ سینما، کمتر به آن پرداخته می شود که همان سینمای دخانی است و ردپای عذاب دخان را در این سینما می توان کاملاً پیدا کرد. فکر می کنم که همه حضار فیلم جن گیر را به کارگردانی ویلیام فردکینگ را دیده اند یا در مورد آن چیزهایی شنیده اند، اگر رمان جن گیر نوشته آقای ویلیام پیتربلاتی را مطالعه کنید، می بینید که نویسنده این رمان با یک تحقیق و پژوهش بسیار دقیق، دست به قلم شده و در همین دهه 70 چنین رمان دقیقی را می نویسد. « زورسیس» یا « جن گیر» نام دقیقی هم دارد. او به سراغ شیطان نرفته سراغ جن رفته است و ترجمه دقیقی دارد. خیلی از افراد تصور می کنند آن موجودی که بسیاری از شما دیده اید ( پاسوزا) که حتی نامش در فیلم برده نمی شود؛ ولی در رمان از او یاد شده، شیطان است که در روح آن دختر حلول کرده، ولی در رمان می بینید که جنی است که در منطقه « نینوا» محل تمدن باستانی قوم آشور پرستش می شده و از آن مقبره باستانی رها شده و یک گیتی به عالم ماده پیدا کرده است. البته انگیزه های سیاسی هم در آن کاملاً دخیل است؛ زیرا مستقیم به آمریکا می رود و در روح یک دختر آمریکایی حلول می کند و او جن زده می شود. کمیسیون پزشکی بررسی بیماری این دختر می گوید: این دختر را نزد جن گیر ببرید. ایشان کسالتی دارد که مربوط به لایه دخانی جسم اوست . لایه جسمی او کسالتی ندارد. همین شأن اغنایی فیلم جن گیر مثال زدنی است. در رمان جن گیر تمام پرسیژارهای پزشکی که تا سال 1973م. در غرب شناخته شده بود، در رمان جن گیر می توانید ببینید. شما اگر یک دانشجوی پزشکی باشید یا یک پزشک متخصص، اگر در سال 1973م. زندگی کنید و میزان دانش پزشکی را در آن سال لحاظ کنید، خواهید دید که این فیلم، فیلمی کم نقص یا بی نقص است و کاملاً قانع می شوید که درباره کسی که همه این اقدامات انجام شده و برای او راه درمان آن را نیافته اید، قاعدتاً باید جن زده باشد و باید چنین کسی را به نزد جن گیر ببریم. در این نگاه، شأن اغنایی به این دلیل به کار می آید که از عقلانیت و پوزیتویست، انسان غربی انسان را رها کند و او را به سمت یک باور غنای ماورایی ببرد. پس می شود در قرن بیستم در دوره مدرنیته، انسان جن زده شود و باید برای این امر چاره ای بیاندیشید. اگر چنین اتفاقی بیافتد، متخصصان چه کسانی هستند؟ این سؤال خیلی مهم است؛ یعنی اگر عذاب دخان که یکی از عذاب های آخرالزمانی است و قرار باشد که حکمت الهی و مشیت الهی مقدر بشود که چنین چیزی برای رشد بشر انجام شود یا خیر؟ بنده متخصص آن نیستم و متخصصان آن باید درباره آن صحبت کنند؛ ولی به هر حال از عذاب های جدی است. با توجه به آنچه که در این فیلم نتیجه گیری می شود، برای علاج دختر جن زده به سراغ دو کشیش کاتولیک از فرقه ژزوئد که آدم های متعصب و خاصی هستند و سوگند خورده اند که در راه مسیح سربازی کنند و در این راه کشته شوند، می روند. آنها قرار است کارگشا و گره گشای این معضلی باشند که انسان مدرن نمی تواند آن را حل کند. اینجاست که پای جن گیر به میدان می آید که حالا در واقع یک کشیش است و باز هم آن الگوی شناخته شده هالیوودی یک کشیش پیر در کنار یک پلیس جوان مانند پلیس پیر و پلیس جوان، فیلم سون مدلی، مدل مرشد و مریدی استاد و شاگردی. قرار است این دو نفر در کنار هم این آیین جن گیری را انجام دهند و روح دختر را از سلطه یک موجود شریر، یک موجود دخانی یک جن نابه‌کار رهایی دهند. توجه داشته باشیم در مورد یک فیلم آمریکایی دهه هفتاد صحبت می کنیم. همه مقدمات منطقی بحث را رعایت کرده اند، همه شرایط اغنای عقلی مخاطب مادی غربی را رعایت کرده اند و او را سر سطر باور این معنا آوردند که این چنین اتفاقی ممکن الوقوع است و فرض فیلم را مخاطب پذیرفته است.
این فیلم هم برای غرب یک شوک به تمام معنا بود چون تمام شرایط اغنایی مخاطب غربی را رعایت کرده بود و هم رمان بیش از این تأثیر داشت. جالب است که حدود 27 سال بعد وقتی که نسخه دی وی دی این فیلم عرضه می شود و کمپانی « برادران وارنر» مدعی می شود که صحنه هایی از این فیلم را حذف کرده و حالا فیلم کامل ریمسترد و نسخه مطلوب کارگردان با همه صحنه های حذف شده را در قالب یک دی وی دی عرضه می کنیم و مدعی می شوند که رمان جن گیری که ویلیام پیتر بلاتی نوشته و فیلم از روی آن ساخته شده است، بر مبنای یک ماجرای واقعی بوده که در« مریلند» آمریکا اتفاق افتاده و مدعی می شود که اسناد این تسخیر روح و تسخیر کالبد دخترک توسط جن شریر را می توانید در دانشگاه مریلند آمریکا پیدا کنید و اسناد را نشان می دهند و سعی می کند مخاطب فیلم قانع شود که دانشگاهی که در محل زندگی این کودک بوده تأیید می کند که یک کیس اگزورسیزم یک کیس تسخیر جسم توسط موجودی دیگر و بعد عملیات جن گیری بر روی او واقعی است و اسناد همه این ماجراها موجود است منتها بر روی یک پسر بچه ماجرا اتفاق افتاده که در فیلم تبدیل به یک دختر بچه شده است. باز جامعه آمریکا کاملا در معرض بردارهای دخانی قرار می گیرد و یک ماجرای ممکن الوقوعی است که تا حالا کاملاً نادر و منفرد بوده و ممکن است دوباره در جامعه اتفاق بیافتد و آن روز دیگر نمی توان کاری کرد پس چاره ای باید اندیشید.
جن گیر 2 را آقای جان بورمن می سازد و فیلم پر فروشی می شود و جن گیر 3 را شاهد هستیم که در سال 1989م. خود نویسنده تبدیل به فیلم کرده و بعد فیلم های ماقبل جن گیر ساخته می شود؛ یعنی بعد از جن گیر فیلم هایی ساخته شد که تاریخ قبل از اتفاقات جن گیر 1 را ترسیم می کرد؛ مانند« اگزوسیست بیگینینگ» این فیلم در سال 2004 م. ساخته شده ولی دوره جوانی پدر مرین، جن گیر اصلی را ترسیم کرده است. از این سری فیلم ها آن قدر زیادند که به تفریح کودکان و جوانان ایرانی تبدیل می شوند و کم کم الهه ای مسیحی در ذهن جوانان و نوجوانان ما شکل می گیرد. الآن مدلی از الهیات مسیحی در حال حاکم شدن است. فضای ذهن جوانان کشور این گونه شیطان را می فهمند تقریباً همه باور کرده اند که شیطان فرشته بوده، فرشته متمرد الهی و این باور را کارشناسان دینی رسانه ملی هم اظهار کردند و الا نباید در سریال « او یک فرشته بود»، باشد. می دانید در مسیحیت شیطان رقیب خداست و با خدا رقابت می کند در عالم حال چون یک ذره زور او کمتر است جنگ آخر را به خدا خواهد باخت ولی کجای الهیات ما این گونه گفته و کجای الهیات ما برای شیطان چنین قدرتی قائلند؟ اگر او حتی فتنه ای در عالم انجام می دهد، مأذون به اذن الهی است؛ برای غربالگری ایمان بشر است؛ برای رشد بشر است؛ حتی می گویند هیچ یک از مخلوقات خدا در فلسفه وجودی، شر نیست؛ حتی شیطان موجود شر نیست از او شر صادر می شود. غربالگر ایمان بندگان است؛ اگر نباشد که مراتب ایمان مؤمنان مشخص نمی شود و حتی هستند کسانی که او را مظهر اسم مضل می دانند؛ معتقدند شیطان هم یکی از مظاهر قدرت خداوند است و اگر مطمرد شده اگر از او شر صادر می شود، اگر باعث فریب می شود، فلسفه وجودی او شر نیست فلسفه وجودی او خیر است برای آزمون بندگان و مأموریتی دارد تا روز قیامت و تا یوم المعلومی است که قرآن و تفاسیر در مورد آن صحبت کرده اند این باعث شد که چون ما در این باره کم کاری کردیم آنها گرایش غالب خود را جایگزین کنند؛ حتی جالب است بدانید این نگاه سینمایی و تحقیقات مفصلی که آنها در حوزه دخان انجام داده اند؛ منجر شد به مصاحبه عجیبی که پاپ بندیک هشتم در سال 2005م. انجام داد در ملاقاتی که با جادوگران ایتالیایی در همایش دوسالانه آنها داشت. او در این ملاقات می گوید: وقایعی پیش روست که ما به واسطه آن وقایع نیاز به متخصصان علوم غریبه داریم و شما لازم است که تعدادی از اسقف های ما را آموزش علوم غریبه بدهید. ما باید برای وقایع پیش رو آماده باشیم.
خوب پس کاملاً مشخص است این مطالعه و تخیل و تحقیق فقط در وهم تعدادی ملهم از اجنه و شیاطین اتفاق نیفتاده است در فضاهای دینی غرب هم پژوهش ها و تحقیقاتی بوده که افق پیش رو و احتمال وقوع جدی عذاب دخان را آن قدر ملموس نشان داده اند که پاپ با این طایفه ملاقات می کند و می گوید: باید برای چنین روزی آماده بود.

پی‌نوشت‌ها:
 

1. سوره انعام (6)، آیه 65.
2.سوره دخان (44)، آیه 12.
3. سوره انعام(6)، آیه 121.
 

منبع:نشریه موعود( ویژه جن)، شماره 123،124
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان