4 . ادب حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی علیه السلام پس از تولد ، برای آرامش خاطر مادر و دور کردن سرزنش های قوم از حضرت مریم ، شروع به سخن کرد . اولین سخنش این بود که : « انی عبدالله » ، « من بنده خدا هستم » ابوالمحاسن گوید : « چون حضرت مریم اشارت به عیسی کرد که این حال از وی پرسید ، در این وقت ، مردم سنگ ها بر گرفتند که مریم را سنگسار کنند ؛ چون عیسی به سخن در آمد ، گفتند : آن امر عظیمی است . از او پرسیدند : یا غلام من انت ؟ توکیستی ؟ عیسی از آنها روی بگردانید ، زکریا علیه السلام آمد و گفت : ای غلام ، اگر تو را در سخن گفتن دستوری داده اند ، با من بگوی که تو کیستی ؟ عیسی گفت : « انی عبد الله » ؛ « من بنده خدایم »(1) این اولین سخنی بود که حضرت به کار برد تا ثابت کند افتخارش به عبودیت خدا است . نه تنها خود به این اعتراف زیبنده شد ، که به دیگران نیز امر فرمود تا این زینت را برگیرند . آن جا که گفت : « ای بنی اسرائیل ! خداوند را که پروردگار من و شما است بپرستید . » (مائده : 72) . سر لوحه راه و رسم زندگی در مکتب حضرت عیسی مسیح ، عبادت و بندگی خدا است . حضرت در سخنانش این مطلب را عملاً به دیگران نشان داد . از جمله آیات قرآن ، گفت و گویی است که حضرت عیسی علیه السلام با پروردگار خویش داشته است . قرآن آن را چنین حکایت می کند :
به یاد آور زمانی را که خداوند فرمود : ای عیسی بن مریم ، آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را غیر از خدا دو معبود خود بگیرید . عیسی گفت : خدایا ! تو منزهی . برای من سزاوار نیست آن چه سزاوار و حق من نیست ، بگویم . اگر گفته بودم ، به تحقیق تو می دانستی . تو می دانی آن چه در من است و من نمی دانم آن چه در وجود تو است ، به درستی که تو بسیار غیب می دانی . من به آنها نگفتم جز آن چه تو امر کردی ، این که خدای من و خدای خودتان را عبادت کنید . من تا زمانی که در میان آنان هستم ، شاهد رفتار آنهایم . پس چون که من را از آنها بگیری ، تو خود رقیب آن هایی و تو بر هر چیز شاهدی ، اگر آنها را عذاب کنی ، به درستی که آنها بندگان تو هستند . اگر آنها را ببخشی ، به درستی که تو عزیز و حکیمی . (انعام : 118 ، 117)
حضرت عیسی علیه السلام در این کلام ، رعایت ادب را از این جا آغاز کرد که :
اولاً خدای متعال را از آنچه لایق ساحت اقدس او نیست ، منزه دانست و قبل از آن که خود را از آن چه به او نسبت داده اند ، منزه بداند ، خداوند را از داشتن این نسبت منزه داشت .
(2) ثانیاً ، حضرت به جای آن که بگوید « من چنین سخنی نگفتم » ، می گوید : من کوچکتر از آن هستم که کسی درباره اش توهم کند که چنین حرفی را زده ام تا نیازمند به انکار باشد . برای من شایسته نیست چیزی را که حق من نیست ، بگویم .
ثالثاً ، با این سخن که مگر می شود کسی چیزی بگوید و از محدوده علم خدا ، که به جمیع غیب محیط است ، بیرون باشد . حضرت خدای جل و علا را بزرگ می شمارد . از این رو ، می گوید : اگر من چنین سخنی را گفته بودم قبل از همه ، خدا نسبت به آن آگاه بود خداوند آن چه را که در ما وجود دارد می داند ، اما ما از آن چه در وجود حق است ، بی خبریم .
رابعاً ، حضرت می گوید : من فرمانبردار محض خدایم . آن چه امر فرموده بود ، انجام دادم و آن شعار عبودیت حق بود .
خامساً ، حضرت می گوید : ولایت ، فرمان و دستور از آن خداست . خداوند منان تا به حال به من امر کرده بود در میان آنها باشم و من مطیع بودم حال هر آن چه دستور فرمایند امتثال خواهم کرد .
در جای دیگر ،وقتی حواریون اصرار کرده و درخواست مائده نمودند ، حضرت را در تنگنای سوال از ذات مقدس حق قرار دادند ، حضرت عرض کرد : « بار پروردگارا ! برای ما مائده ای از آسمان نازل فرما که عیدی برای امروزیان و آیندگان و معجزه ای از تو باشد و به ما روزی ببخش که تو بهترین روزی دهندگانی » (مائده : 114) .
با بررسی سخن حضرت به این نکته می رسیم که چه تفاوت چشمگیری میان کلام حواریان و کلام حضرت عیسی علیه السلام است . حضرت عیسی علیه السلام این مائده را ،
اولاً ، به عنوان « عیدی » که به او و امتش اختصاص داشته باشد ، عنوان نموده است .
ثانیاً ، سخنان طولانی حورایان درباره فواید نزول آن ، از قبیل اطمینان دلهایشان و علمشان به صدق گفتار مسیح و شهادتشان بر مائده ، همه را با جمله کوتاه « و آیه منک » خلاصه کرده . این خلاصه گویی در برابر مقام والایی ربوبی ادب به شمار می آید .(3)
ثالثاً ، چون بیان این درخواست بر حضرت عیسی علیه السلام بسیار سنگین بود ، حضرت در واقع در تنگنای این عمل قرار گرفته بود با ترکیب « اللهم ربنا » درخواست خود را آغاز نمود در حالی که ، سایر انبیا ، دعای خود را تنها با کلمه : « رب » شروع می کردند . این زیادتی در دعای حضرت ، برای رعایت ادب نسبت به موقعیت دشوارتر خود بود.
رابعاً ، « غرض خوردن » را که حواریون مقدم بر همه اغراض خود بیان کرده بودند ، حضرت آن را در آخر بیان کرد و از طرفی لباس زینت بر آن پوشانید . پس از آن که گفت : « و ارزقنا » در ذیل آن اضافه کرد : « انت خیر الرازقین ؛ تو بهترین روزی رسان هستی » ؛ تا به وجهی ثنای الهی نیز باشد .(4) با یان نوع سخن گفتن ، حضرت به صورت عملی و الگویی به قوم خویش فهماند که در برابر خداوند مقتضای ادب آن است که باید با عناوین مناسب از خداوند منان تجلیل به عمل آورد و درخواست هایی که از اهمیت بیشتری برخوردار است ، با بیان اثرات معنوی مطرح نمود .
5 . ادب حضرت محمد صلی الله علیه و آله
از آن جاکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله مودب به ادب الهی است ، آن چه را که خداوند دستور فرماید ، آن را دقیق اجرا می کند . دستورات قرآن در مرحله عمل پیامبر ، ادب عملی اوست . قرآن آن را دقیق اجرا می کند . دستورات قرآن در مرحله عمل پیامبر ، ادب عملی اوست . قرآن کریم به حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، برای دعا به چند نکته اشاره می کند : یکی شکل و ساختار دعا و دیگری مفهوم و محتوای در خواست است . خداوند متعال خطاب به حضرت می فرماید : « و بگو پروردگارا مرا به درستی [ به مدینه ] درون آور و به درستی [ از مکه ] بیرون بر و برای من از سوی خویش سلطه ای نیرومند [ بر دشمنان ] قرار بده (اسراء : 80) ؛ یعنی در جهت شکل و نحوه دعا ابتدا وابستگی خویش به حق است . آن گاه در محتوا به رموز اصلی پیروزی در هر کار اشاره کن . راه و روش صحیح این است :
اولاً ، فکر ، گفتار و عمل از هر گونه تقلب ، خدعه نیرنگ و هر چه بر خلاف صدق راستی است ، پاک باشد .
ثانیاً ، نه تنها در شروع کار که در ادامه تا پایان کار این صداقت همواره محفوظ بماند .
ثالثاً ، بگو من تنها هستم و به تنهایی کاری نمی توان انجام داد و با اتکا بر قدرتم در برابر این همه مشکل پیروز نخواهم شد . خدایا ، تو مرا یاری کن و یاورانی برای من فراهم ساز ، به من منطقی نیرومند ، دلایلی روشن ، دوستانی جانباز ، اراده ای قوی و عقلی سرشار ، که همه از یاوران من در این راه خواهند بود ، مرحمت فرما . این ها سه عامل برای نیل به پیروزی است .
خواجه عبدالله انصاری می گوید :
جماعتی از مفسران ، این آیه را برای ورود حضرت به مدینه و خروج از مکه ذکر کرده اند . بعضی دیگر آیه را به سال فتح مکه مربوط می دانند که ورود و خروج از مکه مراد است . عده ای دخول در رسالت و خروج از آن را منظور آیه دانسته اند . بعضی وجوهی دیگر بیان کرده اند .(5)
هر ورود و خروجی باید با این سه عامل همراه باشد . گرچه مفسران مواردی را به عنوان شان نزول آیه بیان کرده اند ، اما مورد مخصص نیست . این درخواست با چنین محتوا و ساختاری ، آن هم قبل از اذان صبح ، که زمان تجهد و شب زنده داری است ، به اجابت می رسد . خداوند آن حضرت را از خطرات مصون می دارد . از این رو ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله با امتثال این امر ، به مردم نحوه دعا را بیان کرد و عملاً رفتاری را که سرمشق برای امت باشد ، به آنها نشان داد .
نتیجه گیری
روش انبیای اولوا العزم در قرآن به هنگام درخواست از خداوند منان به صورت عام ، این بوده است که حضرت حق را با عنوان « رب » مخاطب قرار داده و خواسته خود را بیان می کرده اند . این می تواند بیانگر این نکته باشد که تناسب برآورده شدن حاجات و رعایت ادب در گفت و گوی با خدا ، به اظهار بندگی و پذیرش ربوبیت حق است . شاید این توحید درخالقیت و امثال آن ، از مرتبه بالاتری برخوردار باشد و بیانگر این معنا است که مدبر همه عالم خدای منان است . ربوبیت خدا واسطه ارتباط بنده با خدای خود و فتح باب هر دعا است . این اهمیت به حدی است که عمده ادعای مشرکان ، شرک در ربوبیت است . این را از آیات قرآن و سرگذشت انبیا با قوم خود می توان فهمید .
ادب دیگر این است که انسان تنها نعمت های حقیقتی و پایدار را ، که سرآمد آنها « حکم » ، یعنی شریعت و پیوستن به صالحان و نام نیک در میان آیندگان است ، از خدای منان درخواست نماید ؛ چرا که درخواست ها اگر به امور کم ارزش منحصر شود ، مقام درخواست شونده نیز به همان تناسب به چشم می آید.
ادب دیگر این است که انسان تنها واقعیتی را که در ذهنش نقش می بندد ، بیان کند چیزی را که نمی داند مصلحت او در آن هست یا نه ، تقاضا نکند . پس هر گاه از خداوند چیزی را طلب می کند ، یا بداند به طور مسلم از امور مطلوب است یا اگر ممکن می داند که به مصلحتش نباشد ، از خداوند بخواهد که با عنایت به مصلحتش دعا را در حق او مستجاب کند . هیچ بنده ای نباید از آن چه می داند ، تجاوز کند و چیزهایی که مصلحت و مفسده اش معلوم نیست ، از مولای خود بخواهد .
ادب دیگر این است که گرچه همه امور به دست خدا است ، اما کارها و حالت هایی که همانند بیماری و فقر برای انسان مطلوب نیست ، به خود نسبت دهد و کارهای مطلوب را به خداوند ، همان گونه که حضرت ابراهیم علیه السلام این ادب را مراعات نمود و مرض را به خود نسبت داد و گفت : وقتی که مریض می شوم ، او شفایم می دهد تا نشان دهد از خدای متعال جز جمیل صادر نمی شود .
ادب دیگر این است که در ردیف هر حاجتی اسمی از اسمای حسنای الهی متناسب با حاجتی که از خدا می خواهد ، همچون « غفور » ، « رحیم » و « سمیع » قرار دهد و اسم شریف « رب » را در تمامی آن حوایج ، تکرار کند .
پینوشتها:
* استادیار دانشگاه کاشان.
1 . ابوالمحاسن ، تفسیر گارز ، ج 6 ، ص 19 .
2 . این نکته در تفسیر المراغی ، ج 7 ، ص 62 نیز آمده است .
3 . این نکته را مرحوم علامه ، نیز در ترجمه تفسیر المیزان ، ج 6 ، ص 414 آورده است .
4 . این نکته را ترجمه تفسیر المیزان ، ج 6 ، ص 414 و نیز فخر الدین رازی ، التفسیر الکبیر ، ج 6 ، ص 109 آورده است .
5 . خواجه عبدالله انصاری ، کشف الاسرار ، ج 5 ، ص 610 .
منابع
ابن منظور ، محمد ، لسان العرب ، بیروت ، داراحیاء التراث العربیه ، 1416 ق .
امین ، نصرت بیگم ، مخزن العرفان ، اصفهان ، انجمن حمایت از خانواده های بی سرپرست ، بی تا .
ابن کثیر ، اسماعیل ، تفسیر القرآن العظیم ، بی جا ، دارالاندلس ، بی تا .
بغدادی ، علی ، تفسیر الخازن ، مصر ، مطبعه التقدم العلمیه ، بی تا .
پیرو ، آلن ، فرهنگ علوم اجتماعی ، ترجمه دکتر باقر ساروخانی ، تهران ، کیهان ، 1370
جرجانی ، ابوالمحاسن ، تفسیر گارز (جلاء الاذهان و جلاء الاحزان) 1337 .
دهخدا ، علی اکبر ، لغتنامه ، تهران ، دانشگاه تهران ، 1325 .
رازی ، فخر الدین ، تفسیر ابوالفتوح رازی ، بی جا ، چایخانه علمیه ، 1334 ش .
رازی ، فخر الدین ، التفسیر الکبیر ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، 1411 ق .
زمخشری ، محمود ، تفسیر الکشاف ، تهران ، آفتاب ، 1373 .
شعاری نژاد ، علی اکبر ، فرهنگ علوم رفتاری ، تهران ، امیرکبیر ، 1375 .
طبرسی ، ابی علی الفضل ، تفسیر مجمع البیان ، بیروت ، دار الاحیاء التراث العربیه 1379 ق .
عباسی مقدم ، مصطفی ، نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت ، قم ، دفتر تبلیغات 1379 .
عروسی الحویزی ، عبدعلی ، تفسیر نور الثقلین ، قم ، مطبعه الحمکه ، 1385 ش .
فیض کاشانی ، ملا محسن ، تفسیر الصافی ، بیروت ، موسسه الاعلمی للمطبوعات ، 1362 ش .
قطب محمد ، روش تربیتی اسلام ، محمد مهدی جعفری ، شیراز ، دانشگاه شیراز ، 1375 .
قمی ، عباس ، سفینه البحار ، کتابخانه سنایی ، 1363 .
لوبون ، گوستاو ، روح التربیه ، ترجمه عادل زعیتر ، مصر ، مطبعه داراحیاء الکتب العربیه ، 1949 م
ماسن ، پاول هنری و دیگران ، رشد و شخصیت کودک ، ترجمه مهشید یاسایی ، تهران ، مرکز ، 1380 .
مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1362 .
مراغی ، احمد مصطفی ، تفسیر المراغی ، بیروت ، داراحیاء التراث العربی ، 1985 م .
مطهری ، مرتضی ، سیری در سیره نبوی ، قم ، صدرا ، 1367 .
منغیه ، محمد جواد ، التفسیر الکاشف ، بیروت ، دارالعلم للملائین ، 1981م.
مکارم ،ناصر و دیگران ،تفسیر نمونه ،تهران ،دارالکتب الاسلامیه ،1366.
طباطبائی ، سید محمد حسین ، المیزان ، ترجمه محمدباقر موسوی ، قم ، جامعه مدرسین ، 1364 .
میبدی ، رشید الدین ، کشف الاسرار و عده الابرار ، معروف به تفسیر خواجه عبدا... انصاری ، تهران ، امیر کبیر ، 1371 .
نشریه اسلام و پژوهشهای تربیتی شماره 4