معجزه وکرامت.
امور خارقالعادهای که برای غیرپیامبران از اولیاء و صلحا اتفاق میافتد کرامت گفته میشود معجزه وکرامت هر دو عمل خارقالعاده الهیاند که متکی بر نیروی ماوراء طبیعی است. کرامت در بسیاری از اوصاف همانند معجزه است مثلا قابل تعلیم و تعلّم نیست، تحت تأثیر نیروی قویتر واقع نمیشود و مخصوص بندگان خاص است در قرآن مجید به برخی از کرامات که برای غیر انبیا آمده اشاره مینماید که از باب نمونه چند مورد ذکر میگردد:
کرامت حضرت مریم (س).
یکی از کرامات که در قرآن ذکر شده است و مورد استدلال متکلمان ومفسران نیز واقع شده است داستان حضرت مریم است، او مدعی منصب الهی نبود اما خاص خدا و دارای کرامت بود. به این شرح؛ هنگامی که حضرت مریم در حجرة خود مشغول عبادت بودند ملائکه به مریم و حی کردند (حال آیا حضرت مریم آن وقت ملائکه را دیدند یا نه از این آیه به دست نمیآید) که فرزنددار خواهی شد. اسمش هم از طرف خدا مشخّص شده، مسیح عیسی ابن مریم و بزرگواری است که دارای ویژگیهای خاص است «اِذ قالَتِ المَلائِکَةُ یا مَریَمُ إنَّ اللهَ یُبَشِرُکِ بِکَلمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عِیسَی ابنُ مَریَمَ وَ جیهاً فیِ الدُّنیا وَالاخِرَةِ وَ مِنَ المَقَرَّبینَ؛ (28) فرشتگان گفتند:ای مریم، خدا تورا به کلمة خود بشارت میدهد؛ نام او مسیح، عیسی پسر مریم است در دنیا و آخرت آبرومند و از و مقربان است». فرشتهها از خصوصیّات فرزند او هم خبر دادند که در سن کودکی با مردم سخن میگوید و بعد چنین و چنان میکند «وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِینَ؛ (29) با مردم در گهواره سخن گوید و به خداپرستی دعوت کند تا هنگام کهولت و او از مقربان و شایستگان است».در این هنگام مریم گفت: «قالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ؛ (30) چطور من فرزنددار میشوم و حال انکه ازدواج نکرده ام و مردی با من تماس نگرفته است. ملائکه گفتند:» قالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ؛ (31) اراده خدا این است که شما بچه دار شوی. پس خود همین بشارت بچه دار شدن یک جریان غیر طبیعی بود که برای حضرت مریم واقع شد و شاهد بر این است که انسانهایی – هر چند که پیغمبر نباشند- میتوانند به وسیلهی ملائکه مورد خطاب الهی قرار بگیرند و به آنها الهام شود (و یا وحی به معنای عام آن) کرامت دیگر، تمثل روح برای حضرت مریم به صورت یک انسان است که آن حضرت ناگهان دیدند- در محرابی که مخصوص خودشان بود و هیچ کس جز حضرت زکریا آن جا وارد نمیشد- یک جوان خوش سیمایی ظاهر شد: «قالت انّی اعوذ بالرّحمن منک ان کنتُ تقّیاَ» حضرت مریم متوجه نشدند که این جوان ملک است خیال کردند که انسانی است و مثلاً قصد بدی دارد، آن ملک گفت: «قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا؛ (32) من فرستاده پروردگار تو هستم که ببخشم از براى تو غلامى که پاک و پاکیزه باشد».ظهور ملک برای یک انسان باز یک جریان غیر عادی است و بعد هم بچه دار شدن ایشان بدون دخالت اسباب طبیعی، اینها هم از خوارق عاداتی است که برای غیر انبیاء واقع شده است.
کرامت مادر موسی.
از جمله کراماتی که در قرآن برای غیر انبیاء ذکر شده، داستان مادرحضرت موسی است که از طرف خدا به او الهام شد که نوزادش را در صندوقی گذارد و به رود نیل بیندازد و مژده داده شد که خدا او را به نزد وی باز میگرداند و به رسالت میرساند. «وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ؛ (33) ا به مادر موسى وحى فرستادیم (و الهام کردیم) که موسى را شیر ده و هنگامى که بر او ترسیدى او را در دریا بیفکن».
کرامت طالوت.
باز از جمله جریانات خارق عادت همان داستان «تابوت طالوت» است. طالوت پیغمبر نبود ولی خدا برای او این معجزه را را ظاهر کرد تا بنی اسرائیل حکومت او را بپذیرند. البتّه میتوان گفت که این، معجزه پیغمبری بود که در روایاتی بنام «صموئیل» نامیده شده است، ولی در قرآن لحن آیه این طور نیست بلکه میفرماید: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ؛ (34) و پیغمبرشان بایشان گفت به درستی که نشانه پادشاهى او اینست که مىآید شما را تابوت در حالى که در او آرامشى است از جانب پروردگارتان»، به هر حال این دو احتمال و جود دارد، یا معجزهای برای صموئیل که البته برای اثبات نبوّت نبوده است و یا معجزهای برای تالوت که پیامبر نیست. (35) همچنین بر اساس روایات کرامات ونزول فرشته بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس از رحلت پیغمبر نازل میشدند و خدمت میکردند و او را تسلیت میدادند مؤید این مطلب است حتی در زمان رسولخدا نیز این اتفاقات پیش میآمده است چنانچه سلمان میگوید وارد شدم دیدم گهواره حسین علیه السّلام در حرکت است و یکى ذکر خواب میگوید:
ان فی الجنهی نهرا من لبن لعلی وحسین وحسن.
کل من کان محبا لهم یدخل الجنةمن غیرحزن
(همانا در بهشت نهری از شیر برای علی و حسنین است و محبین آنها بدون اندوهی آنجا وارد میشوند) و همچنین آسیاب میگردد و یکى مشغول خدمات است و صدیقه طاهره بخواب رفته است، خدمت پیغمبر (صلّى اللَّه علیه واله) رسیدم فرمود ملائکه براى خدمت فاطمه نازل میشوند جبرئیل ذکر خواب میگفت میکائیل آسیاب میگردانید اسرافیل ذکر میگفت و تسبیح در دست فاطمه گردش میکرد. (36).
تفاوت معجزه وکرامت.
هرچند معجزه و کرامت همانطوری که اشاره شد دارای صفات مشترکند اما از برخی جهات به اهم فرق دارند که به برخی از آنها ذیلا اشاره میشود:
1 معجزه همراه با تحدی (مبارزه طلبی) است اما کرامت این گونه نیست. از این رو کراماتی که از اولیای الهی صادر میشود مثل شفا دادن مریض و غیره همراه با تحدی نیست.
2 معجزه همراه با ادعای منصب الهی مانند نبوت وامامت است اما کرامات این گونه نیست و صاحب کرامت ممکن است هیچ گونه ادعائی نداشته باشد.
شرایط معجزه.
از ان جای که معجزه یک امر فرا طبیعی همراه با ادعای مقام والای نبوت و امامت است از دو جهت نیاز به تبیین معیار و شرایط دارد:
1 برخی افراد از راههای مشروع وغیرمشروع توانایی انجام امور شگفت انگیز و اعجاب آور را دارند که رمز وراز آن برای همگان قابل فهم نیست.
2 بر اساس شواهد تاریخی برخی افراد سود جو و منحرف ادعای مقام والای نبوت و امامت را داشتهاند و عدهای را هم گمراه ساختند؛ لذا اگر معیار روشن و شرایط واضح برای این موضوع مهم وجود نداشته باشد ممکن است دست خوش تحریف و یا در هالهای ابهام قرار گیرد که حتی تشخیص آن برای هر کس کار سادهای نیست چنانکه راغب در اعجازالقرآن گوید: «معجزاتی که پیامبران آوردهاند دو گونه بوده است: حسی وعقلی. حسی همان است که با چشم دیده شود؛ مانند ناقهی صالح، طوفان نوح و عصای موسی. معجزات حسی برای همگان، چه عوام وچه خواص، قابل درک است؛ ولی امکان اشتباه میان معجزهی حقیقی و امور نظیر جادوگری و...وجود دارد که چه بسا جز عالمان به این امور قدرت تشخیص ندارند. درک معجزهی عقلی جز برای عقول برتر و اندیشههای دقیقتر امکان پذیر نیست. خداوند به جهت تنگ مایگی بنیاسرائیل اکثر معجزات آنان را حسی و به جهت ذکاوت وفهیم بودن امت اسلام بیشتر معجزاتشان را عقلی قرار داده است».(37) اما شروطی که علمای علم کلام آن را درکتابهای خویش برای معجزه آورده است قرارذیل است:
1) اعجاز یک امر خارقالعاده است.
معجزه در عین این که یک پدیدهای دارای علت است؛ همانطوری که در تعریف آن نیز آمده است باید یک امر خارقالعاده باشد ومقصود از خرق عادت این است که بر خلاف آن روشی است که ما در نظائر این نوع پدیدهها به آن عادت کردهایم وعلل آن، غیر از علل سادهی پدیدههایی است که در این موارد به آنها انس والفت گرفتهایم. آنچه ما در طول زندگی به آن انس گرفتهایم این است که مثلا رشد ونمو بچه مار به آهستگی ودر طی فرآیندی صورت گیرد و در اثر مرور زمان بزرگ شود وسر انجام افعی گردد ویا آبهای زیرزمینی با حفر قنات بر روی زمین جاری شود و بیماران از طریق دارو ومراقبت های پزشکی بهبود پیدا کنند، ولی هرگز نه از طریق عادی ونه از طریق علمی ندیدهایم یک چوب خشک در یک لحظه افعی گردد، یا با زدن عصا بر سنگ، چشمههایی از آن جاری شود، ویا باکشیدن دست بر مریضی بی درنگ خوب شود، از این نظر میگویند: «معجزه» یک نوع «خرق عادت» است. هرگاه علت وجود پدیدهای به طور عادی معین گردد حال چه عموم مردم بداند یا عدهای خاصی از آن آگاهی داشته باشد معجزه نخواهد بود؛ زیرا در این جا کوچکترین کاری بر خلاف جریان عادی انجام نگرفته است، در صورت اول که سبب عادی محض است همه مردم از آن آگاهند ودر صورت دوم هرچندکه سبب علمی دارد و دانشمندان آن رشته از آن مطلع هستند ولی میتوانند مانند آن را بیاورند، بلکه همهی مردم نیز پس از تحصیل در آن رشته قادر به انجام آن خواهند بود.
برای توضیح مطلب به این مثال توجه کنید:
تسخیر فضا وفرود آمدن بشر در کرهی ماه طبعاً امری ممکن است و مانند «اجتماع وجود وعدم» محال ذاتی ندارد و از این رو بشر قرنها انتظار میکشید که به آرزوی خود برسد و آن را تسخیر کند تا آن که بر اثر پیشرفت صنعت وتکنیک در پرتو کوششهای هزاران نفر ریاضی دان، فیزیسین، تکنیسین، کارگرو... بشر توانست به آرزوی خود جامه عمل بپوشاند و برای اولین بار به وسیله آپولوی یازده گام در ماه گذارد، وبر یک چنین امر ممکن از طریق علم ودانش وکوشش های دست جمعی، دست یازید. آیا به چنین کارشگفتآوری معجزه گفته میشود؟ به طور مسلم جواب منفی است زیرا یک چنین کار هرچه باعظمت باشد، و تعجب میلیونها جمعیت جهان را برانگیزد، اما از مجرای اسباب ظاهری وابزار علمی که در اختیار دانشمندان است، انجام گرفته است وهر کس از این راه وارد شود و در این رشته تخصص داشته باشد همان نتیجه را میگیرد. ولی هر گاه بشری توانست بدون این ابزار، وبدون کوچکترین کوشش علمی وفکری، به وسیله یک امر ساده فضا را تسخیر کند ویا در پرتو یک اراده وتصمیم، از خانهی خود به سوی آسمان پرواز نماید، در این صورت این کار معجزه شمرده خواهد شد. حقیقت هردو کار یکی است و در هردو، فضاتسخیر گردیده ویا گام در ماه نهاده شده است، ولی در یکی از ابزار عادی وعلمی استفاده شده ودر دیگری یک سلسله عوامل نامرئی که جز مردان الهی از آن آگاهی ندارند استمداد به عمل آمده است. (38).
2) معجزه محال عقلی نیست.
معجزه اگر چه باید از نظر جریان عادی یک امر غیر ممکن ومحال باشد، ولی از نظر عقل وخرد باید امری ممکن شمرده شود و در شمارات محالات ذاتی عقلی قرار نگیرد. یعنی باید مورد درخواست ما از نظر عقل یک کار ممکن وبلا مانع باشد، از این نظر از آنان نمیتوان خواست که در یک لحظه ودر یک مکان هوارا هم روشن وهم تاریک سازند یا دریک زمان ودریک مکان، هم باران ببارد وهم نبارد، زیرا این چنین امور، محال ذاتی هستند وقدرت بر آنها تعلق نمیگیرد. (39) در کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن آمده: «البته معجزه به معنای انجام محال عقلی نیست بلکه ارتکاب محال عادی است».(40).
شبهه: وقتی معجزه محال عقلی نباشد و از طرفی قبول کردیم که هر پدیدهای مادی علت خاصی دارد که میتواند با کمک آزمایشهای علمی شناخت و معجزه نیز از این قانون بر خوردار است، اما علت آن را ما در حیطه علمی فعلیمان نمیفهمیم ممکن است صد سال بعد بفهمند آن وقت میشود یک کار عادی که دیگر خارقالعاده محسوب نمیشود.
پاسخ: اصل علیت این اقتضا را دارد که هر موجود وابسته ومعلول دارای علت است اما این که هر علت باید لزوما قابل شناخت باشد. به هیج وجه لازمه اصل علیت نیست. (41).
3)آورندة معجزه مدعی نبوت باشد.
معجزه باید همراه با ادعای مقام شامخ پیامبری و رهبری مردم از جانب خدا باشد و صاحب معجزه باید آن را به عنوان یک سند زنده برای اثبات مقامی که ادعا میکند بیاورند و اگر کاری خارقالعاده انجام دهد اما مدعی نبوت و پیامبری نباشد معجزه نخواهد بود، بلکه در اصطلاح به آن «کرامت» میگویند. بنابرین، امور خارقالعادهای وشگفت انگیز که گاهی از ناحیهای اولیای دین و عارفان و سالکان حقیقی دیده میشود و بر اثر صفای روح و روان و قرب به درگاه انجام میدهند و به اذن الهی در جهان هستی تصرف میکنند، معجزه نامیده نمیشود؛ زیرا آنان نه مقامی را ادعا میکنند، و نه آن را به عنوان یک سند زنده برای اثبات مقامی که دارا هستند انجام میدهند؛ و در میان امتهای پیشین، امت اسلامی شخصیتهایی بودند و هستند که با یک خواست، کارهایی را انجام میدهند که هرگز با موازین عادی، قابل توجیه و تفسیر نیست، ولی چون مدعی مقامی نیستند به آنان صاحبان کرامت میگویند. مانند حضرت مریم که دارای کارهایی عجیب وخارقالعاده بوده است و قرآن کریم از آن خبر میدهد : «کُلَّما دَخَلَ علیها زَکَریّا المِحراب وَجَدَ عِندَها رِزقاً قال یا مَریَمُ اَنّی لَکِ هاذا قالَت هُو مِن عِندِالله اِنَّ الله یَرزُقُ مَن یشاءُ به غیر حِسابٍ؛ (42) همواره مریم، روزیِ خود را در محراب عبادت حاضر و آماده میدید و هر موقع زکریا بر او وارد میشد روزیِ او را در کنار محراب او آماده مشاهد میکرد، و از روی تعجب میپرسید که این غذاها از کجا رسیده است (تو در خانة من هستی و من کفیل زندگی تو هستم و یک چنین غذایی در خانة من وجود ندارد) و مریم پاسخ میداد: این غذا از سوی خدا واز غیب رسیده است، او ست که به هر کس بخواهد روزیِ بدون حساب میدهد. اما چون مدعی مقام و منصب الهی نبود به آن معجزه گفته نمیشود بلکه آن را کرامت گویند. (43) این شرط چنانکه گذشت در بسیاری از تعاریف» معجزه گنجانده شده بود.
4)معجزه باید مقرون به تحدی باشد.
معجزه باید همراه با تحدی باشد تحدی یعنی مبارزه و همسان طلبی صاحب معجزه در معجزات لازم است وقتی معجزه آورنده کار خارقالعادهای را انجام میدهد دیگران را باید دعوت به مقابله و همانند آوری دعوت کند و با عاجز کردن دیگران ادعای خود را ثابت کند چنانچه قرآن تحدّی حضرت پیامبر ((ص)) را در مورد قرآن که معجزه جاوید آن حضرت است بیان میدارد : «وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»؛ (44) اگر دربارهی آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردیم شک وتردید دارید یک سوره هماننداورابیاورید وگواهان خود را غیر از خدا بر این کار دعوت کنید اگر راست میگوید. (45) سوره همانند او را بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا بر این کار دعوت کنید اگر راست میگوید. (46) آیتالله سبحانی میفرماید: آورندة معجزه مردم را به مقابله ومبارزه دعوت کند، بنا به راین هر گاه انجام دهندة، کار خارقالعادهای انجام دهد ولی صلاً مردم را دعوت به مبارزه نکند. معجزه گفته نمیشود. (47) این شرط نیز در تعریف خود معجزه آورده شده است.
5) جهانیان در مقابله با آن نا توان باشند.
صاحب معجزه باید با اعجازش همة مردم را در مقام معارضه ناتوان و بیچاره سازد و کسی نتواند با او مبارزه نماید. (48) پس اگر بر فرض در مقام مقابله مغلوب گردد ویا دیگران مشابه کار او را نیز انجام دهند در این صورت از حد اعجاز بیرون خواهد بود. پس با این بیان میتوان گفت که معجزه آن کار خارقالعادهای است که نوع بشر حتّی دانشمندان و متخصصان و نوابغ جهان را به زانو در بیاورد و از انجام مانند آن عاجز و ناتوان باشند وبا این شرط روشن میشود که تکیه گاه معجزه نیروی بیپایان الهی است که از حیطة بشر عادی بیرون میباشد. بنابراین اعجازهای علمی پزشکان، اختراعات و اکتشافات مختران و مکتشفان، امور شگفتانگیز مرتاضان، عیاران، ساحران و شعبده بازان، از حدود اعجاز بیرون است؛ زیرا عمل برخی از آنها گر چه کم نظیر و برخی دیگر به راستی مانند امور خارقالعاده میباشد، ولی نوع بشر از مبارزه و مقابله با آن عاجز و ناتوان نیست. نخستین روزی که عمل پیوند قلب در آفریقای جنوبی به وسیلة دکتر «بارنارد» انجام گرفت، مطبوعات جهان از روی مبالغه آن را یک نوع اعجاز علمی و پزشکی خواندند، ولی دیری نپایید که مشابه آن در کشورهای دیگر به وسیلة جراحان قلب نیز انجام گرفت. (49)
6) تطابق بین معجزه وادعا
شرط دیگری معجزه این است که بین معجزه وادعای صاحب معجزه مطابقت بر قرار باشد بدین معنا که هرگاه صاحب معجزه ادعا کند که من توانایی فلان کار خارقالعادهای را دارم وقتی انجام آن، دقیقا همان کار از او صادر شود و اگر عکس آن و یا غیر آن تحقق یابد هر چند خارقالعاده باشد معجزه گفته نمیشود . مثلاً هر گاه مدعی مقام نبوّت، معجزة خود را شفای بیماران از طریق کشیدن دست بر سر و صورت آنها معرفی کند، ولی هنگام عمل نتیجة معکوس بگیرد، یعنی هنگام لمس، وضع بیمار بدتر شود، یا او مدعی شفای چشم نابینایی شود ولی با معجزه گوش ناشنوای او را شنوا سازد؛ در این موقع هرچند یک امر خارقالعادهای را انجام داده است و دیگران نیز از توان چنین کاری عاجز باشند باز هم معجزه محسوب نمیشود ؛ زیرا این کار نه تنها نشانة ارتباط با مقام ربوبی نیست، بلکه گاه بر کذب و افترا به مقام ربوبی است.
آیتالله خویی میفرماید:
گاهی اتفاق میافتد که کسی مدعی «نبوت» از جانب خدا میگردد، وعملی را انجام میدهد که دیگران را از مقابله با آن عاجز مینماید، ولی عملی او گواه بر کذب و دروغ او میشود. مانند «مسیلمه» که از مدعیان نبوت است، نقل شده که وی در مقام اعجاز، آب دهان خود را به چاه افکند که آب زیاد شود، ولی نتیجه خلاف گرفت و آب چاه یکباره فرونشست، و نیز دست خود را به عنوان برکت بر سر و صورت برخی از کودکان قبیلة «بنیحنیفه» کشید، ناگهان گروهی از آنها دچار کچلی و برخی لکنت زبان پیدا کردند. هنگامی که مدعی، یک چنین گواهی رسوایی را بیاورد، هرگز بر خدا لازم نیست که معجزه او را باطل کند، زیرا عمل او بر بی پایه بودن ادعای وی، کافی است و در اصطلاح به آن معجزه نمیگوید.(50)نمونه دیگر وقتی حضرت ابراهیم را در آتش انداختند و آتش بر او سرد وسلام شد، پادشاه بابل گفت از هیبت من بود که آتش خاموش گشت؛ ناگهان آتشی آمد و ریش او را سوخت. و همچنین وقتی دریا بر حضرت موسی شکافته شد فرعون گفت این کار از هیبت من بود آنگاه در آب غرق گردید.(51) در این گونه موارد، که تطابق بین ادعا و حادثه نیست بلکه قضیه به طور معکوس است هر چند کار خارقالعاده است اما معجزه گفته نمیشود. نویسنده کتاب مبین آورده است :«معجزهای که مطابق با ادعای پدید آورندگان باشد «معجزهی حقه» گویند و اگر مخالف باشد «معجزهی معکوسه» گفته میشود».(52)
7) معجزه باید از دست مدعی نبوت ظاهر شود
در معجزه دخالت مدعی نبوت نیز شرط است به عبارتی دیگر به کارهای معجزه گفته میشود که شخص مدعی نبوت برای اثبات ادعای خود اقامه نماید پس اموری که هر چند بشر از آن عاجز است مانند حرکت خورشید، ماه، ستارگان و...که قبلا جریان داشته و بدون واسطه فعل خداوند است و بدست مدعی نبوت ظاهر نشده است، معجزه گفته نمیشود.(53)
8) معجزه باید قول یا فعل باشد
از دیگر شروطی که بر شرایط معجزه افزودهاند این است که معجزه باید قول یا فعل یا جلو گیری فعلی از افعال باشد، معجزه قولی و گفتاری باشد مانند قرآن کریم که همیشه فریاد تحدی و مبارزه خواهی او بلند است. فعل با که جنبه اثباتی داشته باشد مانند پدید آوردن ناقه از دل کوه و جاری شدن آب از میان انگشتان پیامبر، یا جنبه سلبی داشته باشد مانند جلو گیری از سوزاندن آتش. پس اگر مدعی نبوت بگوید که معجزه من آن است که خداوند دارای صفت اختراع است، معجزه نخواهد بود.(54)
9) معجزه باید اذن تشریعی نیز داشته باشد
معجزه باید علاوه بر اذن تکوینی خداوند، مورد اذن تشریعی و رضای الهی نیز باشد زیرا اگر چنین نباشد دلالت بر صدق دعوای مدعی نبوت نخواهد کرد، زیرا از نظر اذن تکوینی خداوند سحر و معجزه یکسانند اما آنچه که معجزه را از سحر و مانند آن ممتاز میسازد این است که معجزه با اذن تشریعی و رضای الهی صورت میگیرد و مورد عنایت ویژه خداوند است.(55) بنابر این اگر کسی ادعای معجزه آوردن کند بر این که خدا دوتا است یا ظلم خوب است یا خدایی نیست معجزه گفته نمیشود. لذا آیتالله خویی در بحث شروط معجزه میفرماید: «مقام ومنصبی را که این شخص ادّعا میکند باید ازنظر عقل برای بشر امکانپذیر باشد مثلا ادعای خدایی نکند»(56).استاد علی ربانی تعریف معجزه را از نظر متکلمین چنین آورده است: «معجزه امری است خارقالعاده که به «اذن خاص» خداوند و به واسطه کسی که مدعی نبوّت است تحقیق میپذیرد تا دعوت وی را اثابت کند. مشروط به این که با آنچه او وقوعش را ادّعا کرده است هماهنگ باشد و دیگران از انجام آن عاجز باشد».(57) که به نظر میرسد مراد از اذن خاص همان اجازهی تشریعی باشد.
اقسام معجزه
1) به معجزهای که همراه با ادعای نبوت است و با آن مطابقت نیز دارد «معجزهی حقه» گویند.
2.به: معجزهای که همراه با ادعای نبوت است ولی معجزه مخالف با مدعاست.«معجزهی معکوسه» گویند.
3.معجزه اگر بدون ادعای نبوت است و صاحب آن در آینده نبی خواهد شد به آن «ارهاص» گفته میشود.
4.معجزه اگر بدون ادعای نبوت است ولی صاحب آن در آینده نبی نخواهد بود به آن «کرامت» گفته میشود.(58)
5.معجزه اگر همراه با درخواست مردم ارائه گردد «معجزهی اقتراحی» گفته میشود.
6.به معجزهای که ابتدائاً و بدون در خواست مردم آورده میشود «معجزهی غیراقتراحی» گویند.
7.به معجزهای که با حواس ظاهری انسان درک میشود مانند عصای موسی وناقهی صالح «معجزهی حسی» گویند.
8.معجزهای که پس از تعقل وتفکر اعجاز آن روشن میشود مانند قرآن کریم، «معجزهی عقلی» گفته میشود.
9.معجزهای که دارای زمان ومکان خاصی است و بعد از ان از بین میرود مانند ید بیضای موسی و ناقه صالح و...«معجزهی موقت» گفته میشود.
10. معجزهای که در همه زمانها ومکان ها جاوید وماندگار است مانند قرآن کریم، «معجزهی دائمی» گفته میشود.(59)
11) معجزهای که در آن قدرت وتوانایی قهراً از طرف مقابل سلب میشود و او به عجز درید مثلا شخصی قدرت یا مقامی دارد اما آن مال یا مقام از او به زور گرفته شود و او را به خاک مذلت بنشیند، «معجزهی قهری» گفته میشود.
12) معجزهای که در آن کاری انجام گیرد که دیگران از انجام و یا هم آوردی با آن عاجز باشند بدون اینکه دربارهی انان هیچ اقدامی منفی به عمل آمده باشد مثلا ممکن است کسی در کسب کمالات روحی و معنوی به اندازهای پیشرفت کند که دست دیگران به او نرسد و از روی عجز دست فرو نهند. در مثل گوید: «فلان اخرس اعدائه؛ فلانی زبان دشمنان خود را بند آورد» مقصود ان است که آن اندازه آراسته به کمالات گردید و کاستی خود را از خود دور ساخته که جای رخنه عیب جویان باقی نگذارده است. لذا شاعر گوید:
«شَجوُ حُسّادَهُ و غَیظُ عِداه
اَن یَری مُبصِرُ وَ یَسمَعُ واعٍ؛
برای فزونی غم و اندوه حسودان وی و خشم ونگرانی دشمنانش همین بس که بنیندهای چشم خود را بگشاید و شنوندهای گوش فرا دهد.» یعنی آن اندازه فضائل محاسنِ اخلاقی وی فرا گیر شده که هرکس چشم بگشاید و گوش فرا دهد جز آن نبیند و نشنود به همین جهت دشمنان و حسودان خود را به زانو درآورده است، (60) «معجزهی اختیاری» گفته میشود.
نتایج و پیشنهادات
به هر امر خارقالعاده و شگفتآوری معجزه گفته نمیشود بلکه شرایطی دارد که بر اثر آن معجزه از غیر خودش تفکیک میشود. بین معجزه و سایر امور خارقالعاده وجه تمیز زیادی را گفتهاند که همه آنها را میتوان در سه جهت خلاصه کرد:
اول جهت معجزه گر است یعنی مدعی منصب الهی باشد، تحدی کند و...
دوم جهت خود معجزه است مثلا خارقالعاده باشد، محال عقلی نباشد و...
سوم جهت مردمی که برای آنها معجزه صورت میگیرد مانند از آوردن مثل آن ناتوان باشد.
امور اعجاب آور که بدست بندگان خدا پدید میآید کرامت گفته میشود و نمونههای آن در قرآن آمده است.
پی نوشت ها :
1. بقره/102
2. خویی، سید ابوالقاسم، مرزهای اعجاز، ص29.
3. سبحانی، جعفر، عقاید اسلامی، ص262.
4. قرائتی، محسن اصول عقاید، ص233
5. یونس/77
6. عقاید اسلامی، ص264
7. جعفری، یعقوب، کوثر، ج3، ص299به نقل از المواقف ایجى، ، ص 346.
8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج8ص359
9. عقائد اسلامی، ص264
10.اسراء/ 88.
11.یونس / 81.
12. عقاید اسلامی، ص263
13. اصول عقاید، ص233
14. کوثر، ج3، ص300.
15. رضایی اصفهانی، محمدعلی، ، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1ص71
16. طه 66
17.بقره /102
18. طباطبایی سیدمحمدحسین، ، المیزان مترجم موسوی همدانی، سیدمحمدباقر ج1ص128
19.، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1ص72
20. مهدوی، مجید، کتاب مبین، ص247.
21. اسرا/88
22. بقره /24.
23. همان.
24. مانند شوپنهاور که در کتاب تاریخ فلسفهای ویل دورانت چنین نقل شده است .
25.شوری/52
26. فاضل لنکرانی، محمد، مقدمات بنیادین علم تفسیر، مترجم محمد رسول در یایی، با اندک تغییر، از صفحه 56تاص62.
27. کتاب مبین ص249.
28. آل عمران /45.
29. مریم 46
30. همان
31. همان
32. مریم/19
33.قصص/7.
34.بقره/248.
35. مصباح یزدی، مححمدتقی، معارف قرآن ج4، ص 106.
36. طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، ج8 ص 429.
37. جوان آراسته، حسین، درسنامهی علوم قرآنی، ص 351.به نقل از علوم القرآن عند المفسرین، ج2، ص401.
38. عقاید اسلامی، ص248
39. همان ص246
40. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص60
41. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص230
42.ال عمرا/37
43. عقاید اسلامی، ص 250
44. بقره/23.
45. مودب، سیدرضا، اعجاز قرآن، ص23
46. مودب، سیدرضا، اعجاز قرآن، ص23
47. کتاب مبین، ص245
48. همان
49. عقاید اسلامی، ص251
50. مرزهای اعجاز ص29.
51. کشف المراد، 467.
52. مبین، ص246
53. اعجاز قرآن ص24.
54. مبین، ص 245
55. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص42
56. خویی، ابوالقاسم، ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، ص 51
57.کلام تطبیقی، ص40
58. کتاب مبین، ص246.
59. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص74.
60. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص287.
منابع
1.الخویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیرالقرآن، مترجم سید جعفر حسینی، قم دارالثقلینچاپ اول 1384.
2.جعفرى، یعقوب، کوثر، بی جا، بی تا
3.جوان آراسته، حسین، درسنامه علوم قرآنی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، چاپ هشتم 1384
4.خویی، ابوالقاسم، مرزهای اعجاز، ترجمه جعفر سبحانی، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول 1385.
5.ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی، بهار1385.
6. رضایی اصفهانی، محمدعلی، پژوهشی علمی در اعجاز قرآن، قم، پژوهشهای تفسیر وعلوم قرآن. چاپ دوم 1386.
7.سبحانی، جعفر، عقاید اسلامی، قم، موسسه بوشتان کتاب، چاپ دوم 1386،
8. شعرانی، ابوالحسن، ترجمه کشف المراد، تهران، انتشارت هرمس، چاپ اول 1388.
9. طباطبایى سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه، چاپ، 1417 ق
10. طیب سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378 ش.
11. فاضل لنکرانی، محمد، مقدمات بنیادین علم تفسیر، مترجم محمد رسول دریایی، تهران، بنیاد قرآن، چاپ اول 1381.
12. قرائتی، محسن، اصول عقاید، تهران، مرکزفرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ چهارم 1385.
13.مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ بیست وسوم 1385.
14.مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ پنجم 1384
15.معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، موسسه فرهنگی تمهید، چاپ ششم 1384
16مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پانزدهم 1372.
15.مودب، سید رضا، اعجاز قرآن، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول 1386.
16. مهدوی، مجید، کتاب مبین، قم، گلستان ادیب، چاپ اول1387
/ع