چکیده
هدف از این مقاله بررسی مراحل سیر و سلوک است. روش پژوهش کتابخانه ای است. آنچه که مطرح می شود این است که: در این بخش از عرفان«سالک» برای اینکه به قله بلند انسانیت یعنی توحید و بقا برسد، باید مسیری را طی کند، که این مسیر به چند مرحله تقسیم می شود و در طی این مراحل، حالاتی برای او پیش می آید. و در مسیر سلوک، از یک طرف تلاش و سعی سالک و از سویی دیگر موهبت الهی، سالک را در این راه پیش می برد البته برای طی این مراحل نیاز به یک انسان و استاد کامل هم می باشد، که قبلا خود این مراحل را طی کرده باشد و از مراحل راه اطلاع داشته باشد، که سالک را از خطر گمراهی و انحراف باز دارد. رهبر (در طی سیر و سلوک) در ادبیات عرفانی بعنوان پیر، مرشد، خضر راه، قافله سالار، جلودار، میر و... تعبیر و نامگذاری شده است. با این وجود آنچنان این راه پرخطر تصویر شده است که بسیاری از افراد از راه باز می مانند، عده ای باز می مانند چون بی تاب و توان و توشه می شوند و عده ای هم جان را در راه رسیدن به هدف از دست می دهند و تعداد کمی در آخر کار با استقامت و صبری خاص به سر منزل مقصود می رسند.
کلید واژه ها: عرفان، سیر و سلوک، سالک، دین، شریعت
مقدمه
مسائل عرفان کیفیت رجوع اهل الله به سوی خدای متعال و نحوه سلوک و مجاهدات اهل الله و بیان نتایج دنیوی و اخروی و اعمال و افعال و اذکار است، به وجهی که در حقیقت و واقع ثابت و متحقق است. (قیصری، رسائل، 6)
با ظهور و عرفان نظری، مسئله رابط بین آن و سیر و سلوک مورد بحث قرار گرفت، و تا به امروز یکی از مسائل مهم در تحقیق پیرامون تصوف محسوب می شود. عرفان نتیجه قیل و قال نیست. بلکه ثمره کشف و حال و مقامات عالیه است که دسترسی به آن به جز از راه تزکیه ی نفس و عشق به مبدأ امکان پذیر نیست. عرفان نظری ثمره علم حصولی نیست. بلکه نتیجه ی علم حضوری است.
ویلیام چیتیک می گوید: عرفان عملی علم تحولاتی است که روح در طول سفرش به سوی خدا پیدا می کند. (چیتیک، تعالیم معنوی مولوی، 1382، 13) و در فرهنگ اسلامی تبین تجربیات عملی در سیر و سلوک عارف، به علم خاص به نام علم عرفان عملی یا علم طریقت انجامیده است که یکی از علوم مختص به تصوف اسلامی است. (یزدان پناه، درآمدی بر تاریخ عرفان اسلامی، 5) بنابراین، علم عرفان عملی را این گونه می توان بیان کرد: عرفان عملی، بیان تجربه سالکان و عارفان و نشان دادن راهکارهای سیر در راه مستقیم هدایت می باشد.
اما هدف از تصوف، وصول به حق و سیر در طریق کمال است و گذر از مراحل آغشته با نقص به مراتب آمیخته با تمامیت و کمال انسانی است. از آغاز ظهور تصوف، که مصادف با تبلور وحی اسلامی است، سیر و سلوک همواره اصل و اساس تصوف بوده و بزرگان معرفت، هم خود را به بیان نحوه طی طریق و رهایی از موانع راه و اشاره به نشیب و فرازهای آن معطوف می داشتند. (نصر، جاودان خرد، 1382)
همچنین گفته شده است: هدف عرفان بینایی و بصیرت درونی است و اگر آدم به این مرحله برسد خواهد توانست چشم بر هم نهاده همه آفاق و انفس را سیر کند. فرسنگ ها دورتر را بنگرد و همه چیز را ببیند و رابطه ای همچون رابطه میان پیامبر اکرم (ص) با اویس قرنی برقرار سازد که هرگز یکدیگر را ندیده بودند ولی از کوچکترین حرکات و سکنات یکدیگر با خبر بودند. (تذکره الاولیاء، 1373، (ص) 19 ـ 29)
سلوک و طی طریق و سفر برای رسیدن به حق، به اموری بستگی دارد و تا این امور انجام نشود سفر به انجام نخواهد رسید و حتی نمی توان در این راه قدم نهاد، و رسیدن به حق هم به این امور بستگی دارد. سالکان راه حق و حقیقت دراین باره اتفاق نظر دارند که اگر جذبه باطنی و دعوت و امداد الهی در کار نباشد، چشم پوشیدن از دلبستگی های نفسانی و لذت های دنیوی برای هیچ کس امکان نخواهد داشت. (قیصری، 1374، مقصد 2، فصل 2) و همچنین گفته شده است: حال موهبتی الهی است که نه از طریق مجاهده و ریاضت، بلکه به عنایت ویژه خدای سبحان بر دل فرو می نشیند. (سراج، اللمع، 65 و 66) آنچه قابل توجه است این است که در عرفان اسلامی سالک بی نیاز از شریعت و دیانت نمی باشد و حتی خود سالک این را می داند که بدون دیانت و شریعت راه به جایی نمی برد، و بی توجهی به دین و شریعت را خطرناک ترین عامل سقوط، انحراف و اشتباه در مراحل مختلف سلوک می داند. و اینکه راه تصوف و عرفان از طریق دین است، رسیدن به عرفا، یعنی شناخت و درک حقیقت خداوند یا حقیقت و منشاء و اصول هستی، و عرفان، هدف نهایی راه عارف و سیر و سلوک و تصوف است. صوفیان معتقدند که جز از راه دین نمی توان به حقیقت و اسرار الهی راه یافت. اما تفاوتی بین عرفان و دینداری وجود دارد، که اساسی ترین آن این است که وقتی شخص به دستورات دینی عمل می کند، پاداشی برای آخرت خود ذخیره می کند و در واقع عابد و زاهد نتیجه کار خود را در قیامت خواهد دید و شاید به خاطر پاداش در آخرت عمل دینی را انجام دهد، اما آنچه سالک به دنبال آن است و باید به آن برسد این است که بدون فاصله باید نتیجه اعمال خود را در تحولات درونی خود پیدا کند و به آن برسد.
و آنچه همه عارفان به آن اعتقاد دارند این است که، عرفان مثبت هرگز نمی تواند حجابی ما بین عارف و خدا باشد به طور کلی، زیباییهای محسوس و معقول و غیر آن، هرگز نباید بین سالک و مقصد نهایی او حجاب باشد، این مقصد، بارگاه کمال مطلق است. (جعفری، عرفان اسلامی، 1384، 53) چنانکه در قرآن کریم آمده است،«و لکل وجهه هو مولیها فاستبقوا الخیرات» (سوره بقره، آیه 148) یعنی هر گروه و دسته ای را جهتی است که روی سوی آن می کند، پس در انجام اعمال نیک پیشی گیرید. و همچنین«و لکل درجات مما عملوا» (سوره احقاف، آیه 19) یعنی هر کسی را مرتبت و درجه بسته به اعمالی است که انجام داده و این خطاب به همه انسان هاست.
اهل مذاهب و ادیان مختلف و افراد گوناگون بسته به اعتقادات و میزان فهم و درک و مشرب و ذوق و سلیقه خود و تاثیرات محیطی که در آن بزرگ شده اند و تاثیر افراد و افکاری که با آن برخورد داشته اند، هر یک راهی را انتخاب می کنند که معتقدند آنان را به مقصود می رساند. هر کدام به طریق خود می کوشند راهی را بروند که آنها را به یارو مقصد برساند. اینجاست که هر کس به قدر درک خود و به میل خود، به طریقی که او را تسکین می دهد و آرامش می بخشد و می پندارد که به وصال معشوق و دیدار و لطف دوست خواهد رساند و او را به خدا و نیکی مطلق نزدیک خواهد کرد، متوصل می گردد، اگر اخلاص و صمیمیت در کار باشد، راهی برایش باز خواهد شد. و اگر غیر این باشد، راه به جایی نخواهد برد.
اما اصل و حقیقت عرفان عبارت است از جهاد اکبر (جهاد با نفس) و رسیدن به آگاهی و بصیرت درونی که در آن صورت همه مسائل و کلیه مشکلات بشر حل می گردد. دیگر او و من و تویی باقی نمی ماند که اختلافی باقی بماند، همه یکی می شود علیرغم تفاوتهای ظاهری در دین و در باورهای گوناگون، چشم به مغز و درون ادیان روشن می گردد که همه ادیان یکی است و به اسلام و دین خاتم یعنی مکمل همه ادیان قبلی ختم می گردد.
سیر و سلوک
سیر و سلوک عرفانی همچنان که از مفهوم این دو کلمه پیداست، پویا و متحرک است. بر خلاف اخلاق که ساکن است. یعنی در عرفان سخن از نقطه آغاز است و از مقصدی و از منازل و مراحلی که به ترتیب سالک باید طی کند تا به سیر منزل نهایی برسد. از نظر عارف واقعا بدون هیچ شائبه برای انسان«صراط» وجود دارد و آن صراط را باید بپیماید و مرحله به مرحله و منزل به منزل طی نماید و رسیدن به منزل بعدی بدون گذر کردن از منزل قبلی ناممکن است. (مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، 70 و 74) همچنین در سیر و سلوک عرفانی از یک سلسله احوال و واردات قلبی سخن می رود که منحصراً به یک«سالک راه» در خلال مجاهدات و طی طرق دست می دهد و مردم دیگر از این احوال و واردات بی بهره اند. (غنی، تاریخ تصوف در اسلام، 1375، 212) این منازل، مقامات و احوال خوانده می شود.
در کتاب اسرار التوحید از قول ابوسعید ابوالخیر آمده است که تصوف از حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) و بعد از ایشان از مولی الموحدین حضرت علی بن ابی طالب (ع) شروع می شود تا معروف کرخی که خرقه از حضرت ثامن الائمه امام رضا علیه السلام گرفت و بعد از وی تا احمد غزالی همه فرق صوفیه یکی بودند و از آنجا به شعبه های گوناگون تقسیم شدند و به تدریج تعداد آنها بیشتر گردید. از سوی دیگر جریانات فکری و فلسفی و عقاید و نظریات دینی و عقیدتی و آداب و رسوم گوناگون چیزی نیست که بتوانیم ادعا کنیم خلق الساعه بوده و هر یک از مکانی یا طرز فکری خاص جوشیده است. بنابراین جریانات فکری و مذهبی در طی اعصار و قرون بر یکدیگر اثر متقابل گذاشته و از یکدیگر متاثر شده اند (صبور، عشق و عرفان و تجلی آن در شعر فارسی، 1349، 61)
علمای طریقت برای سالک، منازل و مراحلی را بیان کرده اند و طریق سیر در آن را شرح داده اند. البته در تعداد منازل و مراحل سیر و سلوک و ترتیب آنها اختلاف وجود دارد. و کمترین آن را هفت مرحله شمرده اند. بعضی هفتاد و کسانی یکصد منزل برای آن شمرده اند و بعضی تا هزار و حتی هفتاد هزار نیز ادعا کرده اند. عده ای هم معتقد هستند سلوک انسان آغازش تنبه و انجامش لقا است، و می گویند در این مسیر پنج مرحله کلی وجود دارد که سالک باید آنها را طی کند.
1 ـ به خدا، رسول و معاد اعتقاد داشتن
2 ـ دوری از راه ها و عادات قبلی و اطاعت دستورات خداوند
3 ـ تهذیب و تزکیه و خالی کردن نفس از غیر
4 ـ دوری از خودبینی و رسیدن به حالت فنا در مقابل بزرگی حق تعالی
5 ـ آماده شدن برای وظایف الهی در جامعه
عطار هم مراحل هفتگانه ای را برای رسیدن سیر و سلوک و طلب حقیقت و رسیدن به درجات عالیه خودسازی تا آگاهی کامل و رسیدن به دیدار روی دوست در نظر گرفته است. که آنها عبارتند از:
«طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت، فنا» که این عدد هفت و موضوع هفت شهر عشق یا هفت مرحله سلوک و هفت وادی عشق که عطار در منطق الطیر خود وصف کرده است از آداب و رسوم و اعتقادات و طرق تزکیه نفس و خودسازی در قدیم سرچشمه می گیرد. مصریان قدیم برای تزکیه نفس مرحله را قائل بودند و در آیین مهرپرستی مقامات هفتگانه ای وجود دارد که انسان را به عشق مطلق و خرد و حقیقت هستی می رساند، و عده ای هم مقامات سیر و سلوک را در طریقت چنین بیان کرده اند:
«توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل، رضا» در این راه نمی توان قدم گذاشت، و نمی توان مراحل کمال را طی نمود مگر اخلاص و پاکی دل وجود داشته باشد. و حقیقت را با چشم سر نتوان دید بلکه با دل و جان می توان مشاهده کرد، چنانکه مولی علی علیه السلام در یکی از خطبه های دلکش نهج البلاغه می فرمایند: «لا یدرکه العیون بمشاهده العیان و لکن یدرکه القلوب بحقائق الایمان»
پی نوشت ها :
1 ـ دانشگاه پیام نور ـ تهران
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13