11.محمد جواد مغنیه(متوفای 144ق).
وی که از مفسران معاصر است، در تفسیر الکاشف خود، در تفسیر آیه 69 سوره نحل: «ثّم کلی من کلّ الثّمرات فاسلکی سبل ربّک ذللا یخرج من بطونها شرابٌ مختلفٌ ألوانه فیه شفاءٌ للنّاس إنّ فی ذلک لآیة لقومٍ یتفکّرون» (نحل:69): سپس از همه ی محصولات بخور و راه های پروردگارت را فروتنانه بپیمای، از شکم هایشان، نوشیدنی(عسل) بیرون می آید که رنگ هایش متفاوت [و] در آن برای مردم درمانی است؛ قطعاً در آن [ها] نشانه ای است، برای گروهی که تفکّر می کنند، می نویسد: «فیه شفاء للناس، کفقر الدم و سوء الهضم و الشهاب الفم و الرئة و المثانه و امراض الکبد و ما الی ذلک مما ذکره الاطباء».
در واقع ایشان در تفسیر آیه فوق از سخنان پزشکان استفاده کرده است و شفا بودن عسل را توضیح داده است که برای امراض کبد و ریه و مثانه و دهان و هضم غذا، مناسب است(مغنیه، 1981م، ج4، ص528).
همچنین در تفسیر آیه 219 سوره بقره: «یسألونک عن الخمر و المیسر قل فیها إثمٌ کبیرٌ و منافع للنّاس و إثمهما أکبر من نفعهما و یسألونک ماذا ینفقون قل العفو کذلک یبین الله لکم الآیات لعلّکم تتفکّرون»: از تو، درباره شراب و قمار می پرسند، بگو: در آن دو، گناه [و زیانی] بزرگ و سودهایی برای مردم است؛[ولی] گناه آن دو از سود آن دو بزرگ تر است؛ و از تو می پرسند؛ چه چیزی [در راه خدا] مصرف کنند؟ بگو: بخشش [متعادل، یا از مازاد مال از بهترین قسمت آن)؛ همان طور که خدا آیات را برای شما روشن بیان می کند شما تفکّر کنید، بر آن است که مقصود از «اثم» در این جا، همان ضرر است؛ وی به زیان های شراب به جسم، عقل و مال اشاره می کند و در پایان به سخن پزشک مشهور آلمانی استشهاد می کند که گفته است: «شما نصف میخانه ها را قفل کنید تا من برای شما ضمانت کنم که از نصف بیمارستان ها و زندان ها بی نیاز می شوید»(همان، ج1، ص328).
12.آیت الله مکارم شیرازی
ایشان از مراجع معاصر قم و از مفسران و فقهای والامقام شیعه، در عصر حاضر هستند. ایشان دارای کتاب های فراوانی مانند تفسیر نمونه و پیام قرآن می باشند.
ایشان از افرد موافق تفسیر علمی، ولی معتدل، به حساب می آیند که تفسیر علمی را در یک نوع آن پذیرفته اند و در تفسیر نمونه، در موارد متعدد برای اثبات اعجاز علمی قرآن، از آن استفاده کرده اند(مکارم شیرازی، 1364، ج1، ص131، ج11، ص410و ج12، ص 275و ج15، ص 568)و با نوعی از تفسیر علمی مخالفت کرده اند و آن را تفسیر به رأی می خوانده اند(مکارم شیرازی، 1367، ص69 ــ 79). آنجا که با تفسیر علمی موافقت دارند، می فرمایند: «گاهی هم مشاهده می شود که علم به میدان آمده و قرآن را تفسیر می کند. تأکید می کنم وقتی می گوییم علم، منظورم کشفیات ثابت شده و قطعی است، نه فرضیات که اشکال کنند فرضیه ها با گذشت زمان، دستخوش تغییر و دگرگونی می شود و نمی توان قرآن ثابت و تغییر ناپذیر را، بر فرضیات دگرگون شونده تطبیق داد؛ برای مثال زوجیت نر و ماده، در عالم گیاهان که بعد از قرن هفده میلادی کشف شد و یا حرکت زمین به دور خود، دیگر یک فرضیه نیست، تا با گذشت زمان دگرگون شود»(مجله پیام قرآن، پیش شماره، ص48).
ایشان در کتاب قرآن و آخرین پیامبر، در یک فصل، اعجاز قرآن را از نظر علوم روز بررسی می کنند و مسائلی همچون قانون جاذبه ی عمومی، تسخیر خورشید و ماه، زندگی در کرات دیگر و ... را مطرح می نمایند و از نظر قرآن و علم، مورد بررسی قرار می دهند(مکارم شیرازی، [بی تا] ص147ــ 200).
ایشان در آن کتاب (قرآن و آخرین پیامبر)بعد از بیان این مطلب که قرآن یک
کتاب طبیعی نیست و اگر چیزی از اسرار علوم و حقایق جهان آفرینش، در آن باشد، حتماً برای یک هدف تربیتی و اخلاقی، یا تعلیم درس توحید و خداشناسی آمده است، نه به عنوان عرضه کردن علوم طبیعی و مانند آن، بلکه به سبک دائرة المعارف، به بحث تطبیق قرآن، با اکتشافات علمی و مسایل مختلف علوم می پردازند، سؤال می کنند: آیا از این راه می توان برای ارزیابی قرآن و کشف معجزات علمی آن، استفاده کرد یا خیر؟
و بعد پاسخ می دهند: در این جا نظرات مختلفی وجود دارد؛ بعضی چنان راه افراط در پیش گرفته اند که آیات قرآن را با کمترین تناسب، بر یک سلسله فرضیات علمی و نه حقایق مسلم و قطعی، تطبیق کرده اند و به گمان خود، از این راه خدمتی به شناسایی قرآن نموده اند؛ در حالی که این یک اشتباه بزرگ است. فرضیات علمی، پیوسته در حال تغییر و تحول می باشد و قرآن یک واقعیت ثابت [است]. تطبیق، یک واقعیت ثابت، بر یک سلسله امور متحول و متغیر نه منطقی است، نه خدمت به علم و نه خدمت به دین؛ مثلاً اگر ما فرضیه ی لاپلاس را درباره ی چگونگی پیدایش منظومه ی شمسی اساس قرار دهیم و آیات قرآن را، با مناسبت های جزئی بر آن تطبیق کنیم، مسلماً مرتکب کار خلافی شده ایم؛ چه اینکه هیچ دور نیست، فرضیه ی لاپلاس در پرتو اکتشافات علمی جدید(همچون صدها فرضیه ی دیگر) راه فنا و نیستی طی کند؛ آن گاه تکلیف ما با آن آیات که وحی آسمانی است و خطا و اشتباه در آن راه ندارد، چه خواهد بود؟!
در برابر این دسته، دسته ی دیگری هستند که راه تفریط را پیموده اند و معتقدند ما به هیچ وجه، حق نداریم مسایل علمی را هر قدر مسلم باشد بر آیات قرآن، هر قدر روشن و صریح باشد، تطبیق نماییم. این تعصب و جمود نیز، کاملاً بی دلیل به نظر می رسد.
اگر راستی یک مسئله علمی به روشنی اثبات نشده و از محیط فرضیه ها، قدم به جهان قوانین علمی گذارده و حتی گاهی جنبه ی حسی به خود گرفته است(مانند گردش زمین به دور خود یا گردش زمین به دور آفتاب و مانند وجود گیاهان نر و ماده، تلقیح در عالم نباتات و امثال اینها) و از سوی دیگر آیاتی از قرآن هم صراحت در این مسایل داشته باشد، چرا از تطبیق این مسایل، بر آیات قرآن، سر باز زنیم و از این توافق که نشانه ی عظمت این کتاب آسمانی است، وحشت داشته باشیم؟!
از این بیان روشن شد که چه حدودی نادرست و غیر مجاز است؛ به همین دلیل در بحث هایی که در این فصل(اعجاز قرآن از نظر علوم روز) مطرح می شود، دو نکته را کاملاً رعایت خواهیم نمود: نخست اینکه: مسائلی از علوم طبیعی را انتخاب می کنیم که صد در صد، ثابت، قطعی و یا حسی باشد و از رفتن به سراغ فرضیه ها اجتناب خواهیم کرد.
دیگر اینکه: دلالت آیات قرآن بر آنها، کاملاً روشن و طبق قواعد ادبی، در استنباط معانی از ظواهر الفاظ، قابل اعتماد باشد و نیازی به توجیه ها و تفسیرهای مخالف ظاهر پیدا نکند(همان، ص 147 به بعد).
13.آیت الله محمد هادی معرفت(متوفای 1385ش).
ایشان از علما و مفسران شیعه و متخصص علوم قرآن بوده، تألیفات بسیاری از جمله التمهید فی علوم القرآن و صیانة القرآن عن التحریف و التفسیر الاثری الجامع را در کارنامه ی خود دارند.
ایشان در جلد ششم التمهید درباره ی اعجاز علمی قرآن به بحث و بررسی پرداخته اند و آیات متعددی از قرآن را ذکر کرده، و با پیشرفت های علوم تجربی، مقایسه نموده در نتیجه، اعجاز قرآن را اثبات می نمایند.
ایشان در مقامه این کتاب می گویند: «شریعت، درس علوم طبیعی نیست و قرآن بالذات کتاب علم نیست؛ مگر اشاراتی گذرا و در کنار مطالب اصلی(حکمت، هدایت، تربیت، ارشاد و ...) دارد که به بعضی از اسرار وجود، اشاره می کند؛ اما این به نحو اجمالی و غامض بیان شده، به طوری که علمای راسخ در علم، آن اشارات را درک می کنند؛ چون در صدد بیان مطالب علمی نبوده، ولی در عین حال از دریای بی کران علم الهی سرچشمه گرفته است».
ایشان با استناد به آیه ی شریفه ی «و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیٍّ» (انبیاء:30) و با استناد به کلمات مفسران و داروین،(1) سعی می کند ثابت نماید منظور قرآن، از شروع حیات با آب، همان است که نظریات علمی جدید می گوید که حیات از دریاها و آب ها(با موجودات تک سلولی) شروع شد(معرفت، 1367، ج6، ص31).
همچنین در مورد آیه ی شریفه ی «و السّماء بنیاناها بأیدٍ و إنّا لموسعون» (الزارعات:47) آسمان را با قدرت خود برافراشتیم و حتماً آن را وسعت می دهیم، با استدلال به نظریات لومتر انگلیسی(1894)سعی می کند وسعت را، به معنای اتساع(گسترش جهان از شش جهت) معنا کند(همان، ص111).
از طرف دیگر، استاد معرفت، معتقدند: «قرآن قطعی است و علوم، غیر قطعی؛ بنابراین باید علوم بر قرآن تطبیق شود نه بالعکس، یعنی با توجه به کشفیات علمی، ما از یک آیه مطلبی را می فهمیم؛ اما اینکه بگوییم آیه حتماً این مطلب را می گوید؛ نمی دانیم، بلکه اگر کسی نسبت قطعی دهد، تحمیل است که جایز نیست» (ر.ک: همان، ص7ــ30).
پس ایشان به طور واضح بین اسناد قطعی علوم تجربی، به قرآن و تفسیر قرآن با علوم تجربی، به نحو احتمالی تفاوت می گذارند؛ از این رو ایشان را از قائلان به تفصیل در تفسیر علمی، به شمار می آورند.
پی نوشت ها :
1.چارلز داروین(م 1882میلادی) زیست شناس معروف که نظریه ی تکاکل انواع او، مشهور است.
منبع: نشریه شیعه شناسی، شماره 26.