اصغر فرهادی برای سومین بار با فیلم فروشنده نامزد جایزه گلدن گلوب شد و این شانسش را برای نامزدی اسکار بیشازپیش تقویت می کند. همزمان با این اتفاق، یک شرکت پخشکننده محصولات شبکه سینمای خانگی هم خوشذوقی به خرج داده است و «رقص در غبار» فرهادی را روانه بازار کرده است. «رقص در غبار» اولین ساخته فرهادی محصول سال 1381 است که نسخه باکیفیت آن کمتر پیدا میشد و این شاید اولین اتفاق خوب جریان سینمای سوپرمارکتی است. مخصوصاً که قول عرضه فیلمهای قدیمی ناب دیگری هم دادهشده است. «رقص در غبار» در کارنامه فرهادی بهجز اینکه اولین اثر اوست از جهات دیگری نیز حائز اهمیت است و آن نگاه متفاوت و فضای خاص آن نسبت به سایر کارهای فرهادی است.
این سفر عاطفی و درونی نظر که عینیت بیرونی آن غلبه بر ترسش و رسیدن به هدفش است مهمترین وجه تمایز «رقص در غبار» با سایر کارهای فرهادی است. این روایت عشق افلاطونی در هیچیک از کارهای فرهادی دیده نمیشود.
چیزی که امروز بهعنوان سبک فیلمسازی فرهادی میشناسیم بیشتر با
«شهر زیبا» و مهمتر از آن با
«چهارشنبهسوری» آغاز شد. نگاه ویژه فرهادی به زندگی طبقات متوسط جامعه ایرانی و انتقادش نسبت به اخلاقیات حاکم بر جامعهای که دم از اخلاقمداری میزند او را بهعنوان یک پیشرو در سینمای معاصر ایران مطرح کرد؛ اما
«رقص در غبار» یکسره از این نگاه جداست.
«رقص در غبار»روایتی عاشقانه است از زندگی نظر، جوانی ساده از قشر پایین جامعه که دلباخته دختری به نام
ریحانه شده است و علیرغم مخالفت همه با او ازدواج میکند، اما شایعات و حرفهای درگوشی درباره مادر ریحانه و فشارهای خانوادهاش درنهایت او را به جدایی از ریحانه وامیدارد؛ اما این جدایی پایان عشق نظر نیست. او همچنان عاشقانه ریحانه را دوست دارد و علیرغم مخالفت خود ریحانه سعی در تهیه مهریه او دارد تا بعد از خودش ریحانه بتواند زندگی راحتی داشته باشد. به همین دلیل هم هست که به هر کاری دست میزند تا پول مهریه را جور کند، آنقدر که با یک پیرمرد عبوس و گوشهنشین راهی بیابانی میشود تا با مارگیری به پولوپلهای دست یابد. همین سفر عاطفی و درونی نظر که عینیت بیرونی آن غلبه بر ترسش و رسیدن به هدفش است مهمترین وجه تمایز
«رقص در غبار» با سایر کارهای فرهادی است. این روایت عشق افلاطونی در هیچیک از کارهای فرهادی دیده نمیشود.
«رقص در غبار» مدینه فاضله فرهادی است که عشقی افلاطونی در آن شکل میگیرد و عبوسترین و تنهاترین آدمها را هم تحت تأثیر قرار میدهد. شخصیتپردازی شخصیتهای اصلی شاید اسطورهای و کمی کلیشهای به نظر برسد، چیزی که اصلاً عادت به دیدنش در کارهای فرهادی نداریم، اما بسیار خوب در دل این ماجرای شیرین عاشقانه که خود شبیه افسانههاست مینشینند.
«رقص در غبار» کم لوکیشن است و کم شخصیت، برخلاف کارهای بعدی فرهادی که فضاهای شلوغ و آدمهای متعدد داستانشان را شکل میدهد. فاصله میان خوبی و بدی، زیبایی و زشتی هرچقدر در آثار متأخر فرهادی باریک و غیرقابل تشخیص است در رقص در غبار واضح و عینی است. همچنین این فیلم را شاید بتوان تنها فیلم کارنامه فرهادی دانست که موسیقی به این شکل، کارکرد دراماتیک دارد و همراه لحظههای فیلم بیننده را در یک سفر عرفانی همراهی میکند. چیزی که بعدها در جهت هرچه بیشتر نزدیک شدن به فضای واقعی و رئالیستی زندگی اجتماعی حذف میشود. مسلماً فرهادی که در درباره الی، جدایی و فروشنده میبینیم بهمراتب بیشتر رشد کرده و مسیر خودش را پیداکرده است اما آن چیزی که فرهادی را از سایر فیلمسازان این دوره ایران جدا میکند نگاه اصیل و منحصربهفرد خودش است، نکتهای که آشکارا در رقص در غبار نمیبینیم.
«رقص در غبار» پلانهای کلیشهای و دیالوگهای تکراری زیاد دارد و این مسئله از نیمه دوم فیلم، جایی که نظر راهی بیابان میشود بیشتر آشکار میشود. دکوپاژ فرهادی در این فیلم نه اصالت کارهای بعدی او را دارد و نه خاصیت دراماتیکی که از دکوپاژهای فرهادی میشناسیم را. رقص در غبار دکوپاژی شبیه فیلمهای غربی دارد و مشابهش را زیاد دیدهایم. دکوپاژی که زیاد با بخش اول فیلم و فضای سنتی و کاملاً ایرانی فیلم همخوانی ندارد؛ اما کارگردانی که شاهکارهایی چون
«درباره الی» و
«فروشنده» را در کارنامه دارد پشت دوربین
«فیلم رقص»ایستاده است.
مسلماً کمتجربهتر و کمتر مطمئن به خود. شاید بتوان گفت تم اصلی و پیرنگ اصلی رقص در غبار با بقیه آثار فرهادی متفاوت باشد اما همین فیلم است که نویددهنده ظهور کارگردانی خوشذوق و آینده دار (شاید بهتر است بگوییم آیندهساز) را میدهد. در
«رقص در غبار» خبری از دغدغههای اصلی فرهادی نیست اما شگردهایی که بعدها تبدیل به امضای آثار او میشود را میتوان در
«رقص در غبار» ردیابی کرد. مهمترین این شاخصهها حذف رویداد اصلی است. همانطور که در درباره الی غرق شدن الی را نمیبینیم، در جدایی لحظه تصادف را نمیبینیم و در فروشنده صحنه تجاوز یا مرگ پیرمرد را نمیبینیم در رقص در غبار هم اصلیترین اطلاعات حذفشده است و قرینههای تصویری جایگزین رویدادهای اصلی شدهاند. ما نظر و ریحانه را میبینیم که یکدیگر را دوست دارند و بعد وقتی صحبت از جدایی و طلاق به میان میآید میفهمیم که ازدواج صورت گرفته است. نکته دیگر مادر ریحانه است. در پس همه حرفوحدیثهایی که ما دربارهاش میشنویم تا پایان دیده نمیشود. حتی در سکانسی که نظر به دنبال ریحانه رفته است و مادرش اجازه حرف زدن این دو را نمیدهد، ما چهره مادر را نمیبینیم. او را در حالی میبینیم که لباسهای خیس را رویبند رخت پهن میکند و صورتش پشت این لباسها و ملحفهها پنهانشده است. این عدم نمایش چهره هم هویت مادر بهعنوان زنی که قربانی حرف مردم است را تقویت میکند و هم شایعات را استحکام میبخشد. زنی که ما هیچچیزی از او نمیدانیم و حتی او را نمیبینیم سخت است تا قضاوتش کنیم. دیگر شاخصهای که از آثار همیشگی
فرهادی میتوان ردش را در رقص در غبار دید، توجه او به جزئیات است. سکانسهایی که معمولی و عادی به نظر میآیند برای چشمان تیزبینی طراحیشدهاند تا با کشف جزئیات دنیای قهرمانان قصهاش را خوب بشناسد. این جزئیات ممکن است کودکانی باشند که در پسزمینه بازی میکنند، آدمهایی که فارغ از اتفاقات در جریان پیشزمینه زندگی میکنند یا مثل رقص در غبار مردمی باشند که در بازار مشغول خرید هستند یا مرکز پرورش اسبی که نظر در آن کار میکند.
اصغر فرهادی پشت صحنه فیلم رقص در غبار (پاییز 1381)
همانطور که قبلاً اشاره کردم دکوپاژهای کلیشهای در «رقص در غبار» بیش از خلاقیت و آفرینش سکانسهای ناب جریان دارد؛ اما شاید مهمترین سکانس فیلم جایی باشد که نظر برای اولین بار سعی میکند مارگیری کند و با ترسولرز به سراغ مار میرود و با خودش کلنجار میرود که بر ترسش غلبه کند. این سکانس گویی حدیث نفس خود فرهادی است. او برای اولین بار پشت دوربین یک کار بلند سینمایی قرارگرفته است. دیگر خبری از قلم و کاغذ و فیلمنامه نیست. نظر و فرهادی به همراه هم وارد دنیای جدیدی میشوند و با ترسهایشان روبرو میشوند و بر آن غلبه مییابند. وقتی «رقص در غبار»ر را تماشا میکنید بهوضوح حس میکنید فیلمسازی که پشت دوربین است اعتمادبهنفس و ایمانی که یک فیلمساز حرفهای باید داشته باشد را ندارد اما از همان فیلم و از همان سالها میشد حدس زد که فیلمسازی خلاق و چیرهدست در حال تولد است. فیلمسازی که امروز بعد از پانزده سال در چند قدمی دومین اسکار خودش ایستاده است.
Post Views:
225