2. اثبات دنیا[52]
از آنجا که مسیحیّت در دنیای فانی، جذب و غرق شده است، و مسیح بهعنوان قطب مخالف نمیتواند در دنیا، فانی شود، از این¬رو، باید در مقابل یکدیگر قرارگیرند. در این فضا، کلیساها در صدد هستند تا از فرصتها تمام استفاده را بنمایند. کلیساها در انتظار تغییر کیش مردم، توسط امپراتوری روم هستند تا از این طریق بتوانند بر تعداد مسیحیان و عاشقان مسیح، که در نقطهی مقابل دنیا قرار دارند، بیفزایند؛ امّا نتیجه چیزی جز رقیق کردن دین و ایمان دینی نیست.
تأثیرات صوری و ظاهری دین مسیح و غسلهای تعمیدی که تنها ظاهری از آن حفظ میشد و دیگر آیین و مناسک مسیحی، جملگی، از بغرنجها و مشکلاتی بود که جامعهی مسیحی آن¬را به دوش میکشید.
پروتستانیزم فرهنگی میتواند در مسیحیت آلمانی و در زمان نازیها شکل گرفته باشد؛ در زمانی که شعار «خون و خاک» و شعار «ملّت واحد» بر سر زبان¬ها رایج بود. در آن زمان، نگاه دیگری در میان مسیحیان حاکم شد. مسیحیان مُدرن آزادیخواه، دیگر به تکذیب دنیا نمیاندیشیدند، بلکه به دنبال راهکاری بودند تا بهنوعی بتوانند میان دنیا و آخرت جمع کنند. از این¬رو، به¬جای دوری از دنیا، به این شعار روی آوردند که دنیا را داشته باشید و از لذّت¬های آن بهره جویید، ولی مراقب باشید که دنیا شما را فریب ندهد؛ مراقب باشید که بردهی دنیا نشوید؛ چون این شکلِ دنیا نابود میشود و شکل دیگری را همگان درک خواهند کرد:
«آنانی که از امکانات مادّی دنیا برخوردارند، طوری زندگی کنند که به این دنیا دلبسته نشوند؛ زیرا شکل کنونی دنیا از بین خواهد رفت.»[53]
ولفهارت پننبرگ،[54] به نکتهی دیگری اشاره دارد و آن «عدم حضور خداوند در دنیای مادّی» است. او معتقد است تمام مشکلاتی که در زمان حاضر با آن مواجه هستیم، بهعلّت عدم حضور خداوند است. او برای مستند کردن اظهارات خود به آیات بسیاری از کتاب مقدّس اشاره میکند که در آنها، به این مسأله، یعنی غیبت و عدم حضور خداوند، به وضوح اشاره شده است. بهعنوان نمونه، به برخی از آنها اشاره میشود.
«ای خداوند! چرا دور ایستادهای؟ چرا به هنگام سختیها خود را پنهان میکنی؟»[55]
«چرا روی خود را از ما بر میگردانی و ذلّت و خواری ما را نادیده میگیری؟»[56]
«روی خود را از من بر مگردان؛ زیرا در سختی و زحمت هستم. دعای مرا زود جواب بده.»[57]
«هنگامی که روی خود را از آنها بر میگردانی مضطرب میشوند؛ و وقتی جان آنها را میگیری، میمیرند و به خاکی که از آن ساخته شدهاند، بر میگردند.»[58]
«ای خداوند! دعای مرا هرچه زودتر اجابت فرما؛ زیرا نومید و مأیوسم. روی خود را از من بر مگردان. مبادا بمیرم.»[59]
«بنابراین، خدا نیز ایشان را به حال خود رها کرده تا هرچه میخواهند بکنند و در آتش شهوات گناهآلود خود بسوزند و با بدنهای خود مرتکب گناهان شرمآور شوند. ایشان به¬جای این¬که به حقیقت وجود خدا ایمان بیاورند، عمداً عقاید باطل را پذیرفتهاند و مخلوق خدا را به¬جای خالقی که تا ابد مورد ستایش است، میپرستند.»[60]
با تکیه بر تئوری «تکذیب دنیا»، یا باید گفت که در دنیا انسان، به رستگاری و آزادی کامل نمیرسد؛ و این در صورتی است که دل به دنیا سپارد و بهسراغ آن رود؛ چراکه هرچه به دنیا نزدیکتر شود از آخرت دورتر میشود؛ و یا این¬که بگوییم قبلاً انسان، به رستگاری و آزادی رسیده است؛ و آن زمانی است که او بهطور کامل دل به آخرت سپرده باشد و هیچگاه به دنیا نیندیشد. بنابر فرض دوم، یعنی تئوری «تأیید دنیا»، مسأله کاملاً متفاوت است؛ یعنی بهجای این¬که با نزدیکی به دنیا از آخرت دور شویم، و یا با نزدیکی به آخرت از دنیا فاصله بگیریم، باید به نوعی بتوانیم میان هر دوی اینها ترکیبی را ایجاد نماییم.
توماس آکویناسِ قدّیس در دعاهای خود به پیشگاه خداوند میگوید: فیض الاهی نیامده است تا طبیعت بشری را نابود کند، بلکه هدف از آمدن فیض الاهی، تکمیل طبیعت بشری است.
در این نگاه، زندگی انسانی در دنیا ارزشمند است. انسان تلاش میکند و مسیح نیز به تلاش او ارج مینهد. در حالی که انسان مشغول زندگی دنیاست، دلبستگی به تعلّقات آن هم ندارد و این دقیقاً همان چیزی است که مسیح برای آن آمده است. او آمده است تا به مردم بگوید: بیندیشید و از عقل هم، بهره گیرید، ولی در عین، حال از خدای خود غافل نباشید و به ریاضتهایی که شما را معنوی میکند و به زندگی مادّی شما، رنگ الاهی میزند نیز بپردازید.
در این نگاه، همه چیز زمانی معنادار میشود که در غایت آن، خداوند نیز لحاظ شود. بهعنوان مثال، هنر و پرداختن به آن ارزشمند است، ولی زمانی که در نهایت، هنرمند را به خدا برساند. علم و دانش افزایی، مقدّس و قابل ستایش است، ولی هنگامی که ترس از خدا را در دل شخص عالم و دانشمند به ودیعه گذارد.
در این نگاه، هر چیز دنیایی میتواند ارزشمند و مقدّس باشد و انسان را معنوی کرده، به خدا رساند؛ البته هنگامی که رنگ خدا در آن لحاظ شده باشد.
3. دگرگونی دنیا[61]
در نگاه سوم، یعنی دگرگونی دنیا، مسیح، بهعنوان تغییر دهنده در نظر گرفته میشود. او کسی است که تغییر را ایجاد میکند. نیکیها و فضایل دنیا، مورد نظر قرار داده میشود، امّا فسادها و انحرافات آن نیز مورد غفلت قرار نمیگیرد. دگرگونی، مستلزم تغییر است، نه جابه¬جایی. از این¬رو، در این نظریّه به تغییر و جنبههای مختلف آن، و نه به جابهجایی یا جایگزینی مسیح بهجای دنیا و طبیعت انسانی، نظر میشود. واژهای که در معنویّت بهکار میبریم، «تغییر و تبدیل»[62] است. در سنّت غسل تعمیدِ وابسته به رُم شرقی، شخصی که قرار بود غسل تعمید شود، بهسمت غرب، که نماد شیطان بود، قرار میگرفت و کشیش او را به سمت شرق، تغییر جهت میداد، تا بدین وسیله انزجار خود را از شیطان نشان داده و همبستگی و پیوند خود را با مسیح بهطور رسمی اعلام نماید.
«خلقت جدیدِ»[63] انسان مسیحی در قالب غسل تعمید بهشکل سنّتی صورت میپذیرد:
«کسی که از آنِ مسیح میگردد، تبدیل به شخص جدیدی میشود. او دیگر آن انسان قبلی نیست؛ او زندگی کاملاً تازهای را آغاز کرده است.»[64]
غسل تعمید، عملی است که طی آن شخص گناهکار از گناه و خلقت اوّلیه ی گناهآلود خود، آزاد شده و به آزادی فرزندان خدا نایل میشود:
«زیرا جهان، برخلاف خواست خود، بهدستور خدا محکوم به فنا شد. امّا این امید هست که روزی جهان از قید فنا رها شود و در آزادی پرشکوهی که متعلّق به فرزندان خداست، شریک گردد.»[65]
براساس مناسک و شعایر دینیِ کلیسای انگلستان، آزادی کامل و نجات انسان، در گرو انجام اعمال و مناسکی است که انسان در کلیسا انجام میدهد و امید دارد تا به آزادی کامل و نجات رهنمون گردد:
«حتّی ما مسیحیان، با این¬که روح خدا را بهعنوان نشانهای از شکوه و جلال آینده در خود داریم، با آه و ناله در انتظاریم تا از درد و رنج آزاد شویم. بلی، ما نیز با اشتیاق بسیار، منتظر روزی هستیم که خدا امتیازات کامل ما را بهعنوان فرزندانش، به ما عطا کند. یکی از این امتیازات، طبق وعدّهی او، بدن تازهای است که نه دچار بیماری میشود و نه مرگ بر آن قدرت دارد.
ما با امید، نجات یافتهایم؛ و امید یعنی انتظارِ دریافتِ چیزی که هنوز نداریم؛ زیرا اگر کسی چیزی را در اختیار داشته باشد، نیازی نیست که به امید آن باشد. پس وقتی برای چیزی که هنوز رخ نداده، به خدا امیدواریم، باید با صبر و حوصله منتظر آن بمانیم.»[66]
همهی مسیحیان دعوت شدهاند تا از گنجینههای زمینی که فنا پذیرند، دست شسته و بهسوی گنجینههای آسمانی حرکت کنند؛ چراکه آن گنجینهها، ابدی و فناناپذیر هستند؛ و از دیگر سو، انسان نمیتواند در یک زمان دو محبّت را در دل خود داشته باشد و هر دو را رشد و پرورش دهد:
«ثروت خود را بر روی این زمین نیندوزید؛ زیرا ممکن است بید یا زنگ به آن آسیب رسانند و یا دزد آن¬را برباید. ثروتتان را در آسمان بیندوزید، در جایی که از بید و زنگ و دزد خبری نیست. اگر ثروت شما در آسمان باشد، فکر و دلتان نیز در آنجا خواهد بود.»[67]
«نمیتوانی به دو ارباب خدمت کنی. باید فقط یکی از آنها را دوست داشته باشی و فقط به یکی وفادار بمانی. همچنین نمیتوانی هم بندهی خدا باشی و هم بندهی پول.»[68]
البته ما باید بدن¬های مادّی و قدرت طبیعی خود را نیز نادیده نگیریم؛ زیرا خداوند این قدرت را به بدن¬های ما داده است که آنها ظرف روحانی معنویّت و الطاف خداوند باشند:
«امّا این گنج گرانبها، یعنی قدرت انجام این خدمت روحانی، در ظرف¬های نابود شدنی، یعنی در بدن¬های ضعیف ما قرار دارد، تا همه بدانند که قدرت عظیم پیغام ما، از سوی خداست، نه از خودمان.»[69]
شامی که در مراسم عشای ربانی قرار دارد، نشانهای از حضور کامل انسان و خداوند در سلطنت الاهی است. بدین معنا که شخصی که در مراسم مذهبی عشای ربانی شرکت میکند، هدف او خوردن شام یا نوشیدن شراب مقدّس نیست، بلکه او میخواهد از عدالت، نیکی و صلحی که به واسطهی روحالقدس عطا میشود، بهرهمند گردد:
«چون در حقیقت، هدف زندگی ما مسیحیان، خوردن و نوشیدن نیست، بلکه بهرهمند شدن از نیکی و آرامش و شادی است که روحالقدس عطا میکند.»[70]
حال که بر اثر انجام سنّت عشای ربانی، شخص مسیحی به دریافت مواهب الاهی از طریق روحالقدس مفتخر شده است، او باید از رفتار و کردار خود مراقبت کامل بنماید تا سزاوار نام مسیحی که منسوب به مسیح است باشد، و در این صورت است که به مقام وصول نیز نایل خواهد آمد:
«گفتار و کردار شما، شایستهی نام عیسای خداوند باشد؛ و توسط او به حضور خدای پدر بیایید تا تشکّرات خود را به او تقدیم کنید.»[71]
نتیجه
در قسمت پایانی مقالهی پیشرو، بیان نکات زیر ضروری مینماید:
اوّلاً: تعریف معنویّت در اسلام و مسیحیّت با یکدیگر متفاوت است. بنابراین، قبل از پرداختن به مسأله باید مفهوم معنویّت روشن شود.[72]
ثانیاً: در بخش¬های دوم و سوم مقاله، به «تحلیل الاهیاتی» پرداختیم که در این بخش راه¬های مختلفی برای تحصیل معنویّت بیان شد. ذیلاً به هفت راهکار اساسی که در جایجای مقاله بیان شد، اشاره میشود.
الف) مناسک و شعایر دینی؛
ب) محبّت؛
ج) رهبانیّت؛
د) تفکّر و تأمّل؛
ه) قرائت کتاب مقدّس؛
و) خدمت به خلق خدا؛
ز) آموزههای اعتقادی.
از نقطه نظر اندیشمندان مسیحی، هریک از راهکارهای فوق میتواند انسان مؤمن مسیحی را به معنویّت برساند. در ارتباط با هریک از راهکارهای مذکور، بیان نکاتی شایان ذکر است. تأمّل در این نکات بابی را برای خوانندگان گرامی میگشاید تا در صحّت و سقم راهکارهای ارایه شده، نظری مجدّد بیندازند.
الف) مناسک و شعایر دینی مسیحی در قالب فردی و اجتماعی صورت میپذیرد. قالب فردی آن، میتواند در مکانهای خصوصی و یا در کلیسا و قالب اجتماعی آن در شکل غسل تعمید، عبادات و ... انجام می¬شود. اصل مناسک دینی و انجام آنها عملی ارزشمند و مقدّس است، ولی در تشریع هر اصل دینی، اتّصال آن به مسیح یا آنان که از جانب مسیح مأذون هستند- مانند پطرس- ضروری است. با این وجود، به وضوح مشاهده میشود که بسیاری از سنّتهای دینی کلیسا و حتّی سنّتهای فردی مسیحی توسط افراد دیگری که حتّی در زمان حیات مسیح مخالف سرسخت مسیح بودهاند، پایه گذاری شده است. حال، اتّصال این تشریع تا زمان مسیح با کدام اصل علمی قابل توجیه است.
ب) بسیاری از مسیحیان معتقدند که تنها آموزهی اصلی برای تحصیل معنویّت، محبّت به مسیح است. آنان معتقدند که اگر محبّت آمد، دیگر اصول هم خواهند آمد. آری، اگر این محبّت توأم با عمل باشد، ارزشمند است، ولی آیا محبّت بیعمل و بدون اعتقاد که زیر بنای هر امری است، نیز دارای ارزش و اعتبار است؟
ج) رهبانیّت بهمعنای گریز از دنیا و مطامع دنیوی، راهکار دیگری برای تحصیل معنویّت مسیحی بهحساب میآید، ولی آیا بریدن از دنیا و عدم توجّه به دنیا، سیرهی انبیا و اولیای خدا بوده است؟ یا این¬که غالب پیشوایان دینی در عین استفاده ار مواهب زندگی، به هیچ¬یک از مطامع دنیا دلبستگی نداشتهاند؟ بنابراین، ما با آن دسته از مسیحیانی که اینگونه میاندیشند؛ یعنی استفاده ار مواهب زندگی بدون دلبستگی به آن¬ها، همنوا هستیم، ولی کلام دستهی مخالف را پذیرا نیستیم.
د) تفکّر و تأمّل نیز راهکار دیگری برای تحصیل معنویّت مسیحی است. امّا نکتهی قابل ذکر این¬که: اوّلاً، نیّتِ شخص تأمّل کننده چیست؟ و ثانیاً، حوزهی تفکّر و تأمّل نیز بسیار مهم است. آیا هر تأمّلی، تحصیل معنویّت را در پی دارد؟ آیا هر تفکّری، انسان را به خدا میرساند؟
ه) قرائت کتاب مقدّس نیز انسان مسیحی را به خدا رسانده و برای او معنویّت را به ارمغان میآورد. تنها نکتهای که در اینجا وجود دارد، عدم قبول و حجیّت کتاب مقدّس است؛ چراکه همان¬گونه که گذشت، در تقدّس این کتاب دستنویس بشر، اشکالات عدیدهای وجود دارد.[73]
و) خدمت به خلق خدا نیز با وجود اهمیّت بسیاری که بر آن مترتّب است، راهکار دیگری برای کسب معنویّت، شمرده شده¬ است. امّا اصل نیّت و انگیزه در آن بسیار مهم است و نکتهی مهم دیگر این¬که، نوع خدمت نیز باید مورد تأیید بنیانگذار دین باشد. از این¬رو، هر خدمتی از نظر شرع، قابل پذیرش و قبول نیست.
ز) آموزه¬های اعتقادی بسیاری در مسیحیّت وجود دارد که اگر مورد نقد قرار گیرند، با عقل و خرد در ستیز قرار خواهند گرفت. به این آموزهها در اصطلاح «آموزه¬های خردستیز» میگویند. این آموزهها که بنیان و پایهی بسیاری از راهکارهای تحصیل معنویّت است، از منظر بسیاری از اندیشمندان مسیحی و تمامی دانشمندان مسلمان مردود و خاتمه یافته شمرده شده¬اند. آموزههایی چون: گناه نخستین، تجسّد مسیح، تصلیب عیسی، رستاخیز مسیح، بازگشت نهایی مسیح، وحدت با روحالقدس و مسیح و... .[74]
پی نوشت ها :
52-The affirmation of the world.
53- اوّل قرنتیان، 7:31.
54-Wolfhart Panenberg.
55- مزامیر داود، 10:1.
56- مزامیر داود، 44:24.
57- مزامیر داود، 69:17.
58- مزامیر داود، 104:29.
59- مزامیر داود، 143:7.
60- رومیان، 1: 24-25.
61-The transformation of the world.
62-Conversion.
63-New Creation.
64- دوم قرنتیان، 5:17.
65- رومیان، 8:21.
66- رومیان، 8: 23- 25.
67- متی، 6: 19- 21.
68- متی، 6:24.
69- دوم قرنتیان، 4:7.
70- رومیان، 14:17.
71-کولسیان، 3:17.
72- ر.ک: بخش نخست همین مقاله در: اخلاق، شمارهی 16.
73- ر.ک: سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، کتاب مقدّس.
74- ر.ک: «نقد و بررسی نظریّه¬ی کفّاره در مسیحیّت»، نگارنده.
منابع
الف) منابع فارسی
1. ___، ترجمهی تفسیری کتاب مقدّس، انگلستان، 1995م.
2. ___، کلام الله مجید، ترجمهی الهی قمشهای.
3. فصلنامه¬ی تخصّصی اخلاق، اصفهان، 1388ش.
4. سلیمانی اردستانی، عبدالرّحیم، کتاب مقدّس، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1386ش.
5. گریدی، جوان، اُ، مسیحیت و بدعت¬ها، ترجمه: سلیمانی اردستانی، عبدالرّحیم، قم: مؤسّسه¬ی فرهنگی طه، 1377ش.
6. ناس، جان بی، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: حکمت، علی اصغر، تهران: انتشارات آموزش اسلامی، 1370ش.
7. میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه: توفیقی، حسین، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377ش.
8. هیوم، رابرت ای، ادیان زنده¬ی جهان، ترجمه: گواهی، عبدالرّحیم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373ش.
منبع:ماهنامه اخلاق شماره 18