ماهان شبکه ایرانیان

امر به معروف و نهی از منکر، مبنای مقاومت و قیام امام حسین(ع)(۲)

  ۳. تجلی تقدم امر به معروف بر نهی از منکر، در اقدام حسین (ع)   یکی از واقعیات ماجرای حسین ابن علی (ع) این بود که حضرت (ع) همواره امر به معروف را در سخنان و اعمال خود بر نهی از منکر مقدم می داشت؛ در آغاز حرکت معروف، زیارت پیامبر اکرم (ص) را به جای می آورد(۱) و سپس طبق عمل معروف، وصیت می نماید

امر به معروف و نهی از منکر، مبنای مقاومت و قیام امام حسین(ع)(2)

 

3. تجلی تقدم امر به معروف بر نهی از منکر، در اقدام حسین (ع)
 

یکی از واقعیات ماجرای حسین ابن علی (ع) این بود که حضرت (ع) همواره امر به معروف را در سخنان و اعمال خود بر نهی از منکر مقدم می داشت؛ در آغاز حرکت معروف، زیارت پیامبر اکرم (ص) را به جای می آورد(1) و سپس طبق عمل معروف، وصیت می نماید.(2)
حضرت (ع) در منازل مختلف، اقسام معروف ها را در عمل و سخن مقدم می دارد؛ مثلاً در منزل «شراف» با لشکر نماز می خواند(3) و بعد از هر یک از دو نماز ضمن سخنرانی برای لشکر، آنان را به معروف توصیه می کند.(4) در منزل «بنی مقاتل» حضرت (ع) به چادر عبیدالله بن حر جعفی که دزد و جنایتکار معروفی بود، مراجعه می نماید و به وی می فرماید:«أن علیک ذنوباً کثیرهً فهل لک من توبه تمحوا بها ذنوبک؟» امام (ع) همانند طبیب، او را به عمل معروف و توبه و یاری فرزند رسول الله (ص) دعوت می نماید.(5) امام (ع) حتی با سخت ترین دشمن خود عمر سعد نیز از در خیرخواهی وارد می شود و او را به معروف و خیر دعوت می کند؛ شاید بپذیرد و نجات پیدا کند.(6)
در مواجهه با دشمنان و لشکریان یزید، در سخنان خود با جمع یا افراد قبل از هر مذمت یا نفرینی آنان را به معروف دعوت می کند؛ حتی در آخرین
لحظات با سخنان خود چه به باقیماندگان آل الله و چه سرمستان سپاه باطل در معرکه قتال، در روز عاشورا دعوت به خیر و امر به معروف می کند.(7)
راز این تقدم، در امر الهی، تقدم رحمت بر غضب و موضوع فطری تقدم گرایش بر گزیر و اصالت خداوند بر بدلی بودن شیطان نهفته است.

1-3. تقدم، لازمه بستر باطنی امر به معروف و نهی از منکر
 

مبنای تشریع و بستر باطنی امر به معروف و نهی از منکر، عشق و خیرخواهی نسبت به طرف مقابل و دیگران است؛ یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر و تمام کسانی که در اندیشه ی پیشگیری از گناه جرم می باشند، درباطن خود، به تارک معروف و مرتکب منکر، عشق و علاقه دارند و خیرخواه او هستند و از جهت اینکه او حامل گوهر انسانی است، او را با خود یکی و متحد می دانند.
بدون تردید خیرخواهی و عشق، ملهم تقدم امر به معروف بر نهی از منکر به انسان پاک ضمیر است.
البته تنفر قلبی نسبت به منکر و چگونگی جمع این تنفر با عشق به مرتکب منکر، مقوله دیگری است که فقط در بینش و نگرش اسلامی و حسینی پاسخ می یابد. این موضوع تجلی سبقت رحمت خدا بر غضب پروردگار و عینیت غضب حق تعالی با رحمت اوست که بحثی عمیق و دقیق دارد و در این مجال نمی گنجد. سخن انبیای الهی در قرآن گویای همین امر می باشد:«یا قَوْمِ أَرَایْتُمْ إِن کُنت عَلى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبى وَ رَزَقَنى مِنْهُ رِزْقاً حَسناً وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلى مَا أَنْهَاکمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلا الاصلَاحَ مَا استَطعْت وَ مَا تَوْفِیقِى إِلا بِاللَّهِ عَلَیْهِ
تَوَکلْت وَ إِلَیْهِ أُنِیب ».(8) در این آیه ی شریفه، پیامبرالهی انگیزه خود در نهی از منکر را مخالفت و دشمنی با قوم نمی داند، بلکه ابلاغ رسالت الهی و خیرخواهی برای آنان معرفی می کند: «أُبَلِّغُکمْ رِسالَاتِ رَبى وَ أَنَا لَکمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ».(9)

2-3. تقدم، لازمه تقدم اصل بر فرع
 

رسیدن انسان و ثمر دادن او، جز به یافتن خودِ الهی و ثمین و فربه ساختن روح پاک و نفخه الهی راه دیگری ندارد. وقتی روح پاک الهی در جان انسان ها فربه و ثمین شد و آن نهال الهی که با نفخه ی دم، غرس گردیده، در اعماق وجود انسان ریشه دواند، کم کم شاخه های آن درخت تنومند و برگ های آن با طراوت می گردد و سرانجام به ثمر می نشیند. ثمره ی این شجره طیبه همان معروف است.
همان گونه که تمام موجودات در مسیر رسیدن و ثمر دادن ممکن است دچار آفت و سم گردند و به ثمر ننشینند و یا ثمره ی آنها به فساد کشیده شود، انسان نیز در مسیر رسیدن و ثمر دادن نیز دچار آفت می گردد و یا اصلاً محصول نمی دهد و یا ثمره او فاسد می گردد. منکرات همان آفات و سموم وثمره فاسد وجود انسان است. فطرت انسانی و خرد بیدار و عقل حسابگر اقتضا می کند اگر در انسانی آفتی مشاهده شد، قبل از شیوع آن آفت و رسیدن آن آفت به وجود دیگران و نهایت خود انسان، آن را دفع نماید و این دفع در دنیای انسانی همان نهی از منکر است؛ این نهی از منکر فرع حفظ اصل وجود انسان و انسانیت او و متأخر است.

3-3. تقدم، لازمه اصلاحات مستمر
 

اصلاح در عالم انسانی چه در افراد و چه در اجتماع، امری پایان ناپذیر است؛ چون جهت گیری اصلاح نیل به معروفی بی نهایت است که همه چیز در پرتو او شناخته می شود و موجود محدود با اصلاح خود هرگز به نامحدود نمی رسد؛ لذا فقط باید راه بی نهایت اصلاح را به طور مستمر طی نماید و به معروف بی نهایت و حق متعال تقرب جوید. در تمام مراحل اصلاح لبس بعد از لبس معروف، قهری و ضروری است؛ اما وجود منکر ودفع آن ضرورت وجودی ندارد؛ به بیان دیگر در تمام مراحل سیرالی الله، اصلاح و اخذ معروف و توصیه به آن وجود دارد؛ در حالی که وجود منکر و نهی آن ضروری نیست. این ضرورت اقتضای تقدم امر به معروف بر نهی از منکر را به همراه دارد.
اگر امت اسلامی به عنوان امت شهید و الگوی دیگری امم و ملت ها معرفی شده است، به خاطر برافراشتن بیرق اصلاحات مستمر وامر به معروف و نهی از منکر است :«وَ لْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى الخَْیرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ».(10) و «کُنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»(11)

4-3. تقدم، لازمه تفاوت های امر به معروف و نهی از منکر
 

در تعالیم اسلامی، امر به معروف بر نهی از منکر تقدم دارد و این تقدم، یک امر قراردادی نیست، بلکه ریشه در تکوین و فطرت دارد.
تفاوت این دو به خوبی تقدم فطری مزبور را برای ما روشن می نماید. دراینجا به برخی از تفاوت های امر به معروف و نهی از منکر اشاره می گردد.
امر به معروف با مسرت قلبی، اما نهی از منکر با انزجار باطنی شروع می شود. طبع انسان در دو طرف آمر و مأمور و ناهی و منهی عنه با سرور قلبی انس بیشتری دارد تا انزجار.
امر به معروف همراه با اظهار عشق و علاقه است؛ بر خلاف نهی از منکر که نوعی عکس العمل است.
امر به معروف، تحریک فطرت است؛ اما نهی از منکر بازداشتن شهوت است و انسان با حرکت نمودن بیشتر موافق است تا توقف.
امر به معروف نوعی تعامل با جریان عادی زندگی دیگران است؛ اما نهی از منکر، تلاقی و برخورد با جریان خاص و ویژه با زندگی دیگران است. باید توجه داشت معروف و نیکی ها چون ریشه در فطرت و جبلت انسانی دارد، جزئی از زندگی تمام انسان ها است؛ اما منکر در واقع پس زدن آفت و سمی است که وارد روح انسان شده است و یک جریان ویژه و خلاف جریان عادی زندگی است.
امر به معروف حرکت دادن انسان و به کار واداشتن است؛ اما نهی از منکر متوقف کردن انسان است؛ انسانی که قسمتی از وقت و سرمایه خود را صرف عملی کرده است، از آن عمل متوقف می شود.
در امر به معروف، آمر به معروف همراه، همگام، همدم و هم هدف با طرف مقابل می شود؛ اما نهی از منکر نه تنها همراهی، همگامی و همقدمی و هم هدفی نیست، بلکه برعکس است.
امر به معروف به انرژی و شمار کمتری نیاز دارد؛ اما نهی از منکر، انرژی
بیشتری می طلبد و به دنبال آن احتمال پدید آمدن چالش های متعدد وجود دارد : احتمال بروز کشمکش اصطکاک، موضع گیری متقابل، لجاجت، اصرار بر حفظ وضع موجود، ادامه مسیر قبلی، حتی درگیری و مانند آنها وجود دارد. امر به معروف ایجاد وضع جدید است، اما نهی از منکر جلوگیری از وضع موجود است.
تمام مراحل امر به معروف می توانند با مشارکت مردم و به دست هر انسان آگاهی عملی شود، اما در نهی از منکر، در مراحل خاصی، خود مردم نمی توانند اقدام کنند، بلکه نیاز به دخالت و حضور قوه قضائیه و حاکم است. امر به معروف، نگاه بر استعداد مثبت فرد است؛ اما نهی از منکر، نگاه بر جنبه بالفعل می باشد.
امر به معروف در جمع نیز مؤثر واقع می شود؛ اما نهی از منکر هر چند در جمع، روی دیگران تأثیر مثبت می گذارد، اما احتمال تأثیر عکس در فرد مرتکب منکر وجود دارد.
امر به معروف به صورت مستقیم کارآمد است؛ اما نهی از منکر در بسیاری از موارد به طور مستقیم غیرمؤثر و همراه با اثر منفی است.
امر به معروف در حقیقت خود اظهاری کرامت و بزرگی طرف مقابل است؛ در حالی که نهی از منکر همراه با نوعی اظهار جنبه های منفی و نوعی تحقیر و شکستن طرف مقابل است.
در امر به معروف و نهی از منکر، به راحتی می توان دیگران را نیز مشارکت داد و همراه خود ساخت؛ اما در نهی از منکر این احتمال کمتر است و در برخی موارد حس ترحم و دلسوزی دیگران را ممکن است به طرف مقابل برانگیزاند.

5-3. تقدم، لازمه امکان نهی از منکر در قالب امر به معروف
 

در بسیاری از موارد بر اساس دید تربیتی و اقدامی مبتنی بر روانشناسی و جامعه شناسی و توجه به معنای واقعی منکرات، می توان منکرات را در قالب امر به معروف دفع نمود. قرآن در این زمینه الگوی جالبی به دست می دهد.
آن زمان که قوم لوط به خانه حضرت لوط هجوم آوردند تا با مهمان های آن حضرت عمل منکر انجام دهند، حضرت لوط به جای نهی از منکر مبادرت به امر به معروف می نماید و آنان را دعوت به امر پسندیده ازدواج با دختران خویش می کند: «وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ یهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِن قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتى هُنَّ أَطهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ»(12).
آنچه گذشت نشان می دهد تقدم امر به معروف امام حسین (ع) بر نهی از منکر آن حضرت (ع) پر از اسرار و مبتنی بر دنیایی از شعور و عرفان بود که باید مورد توجه خاص عاشورا پژوهان و اسلام شناسان قرار گیرد.

4. امید و برنامه ریزی برای حکومت، در عین علم به شهادت
 

در جریان کربلا چند امر مسلم است : نخست، علم امام حسین (ع) به شهادت و قربانی شدن در کربلا و اسارت آل الله. دوم، امید، آمادگی و برنامه ریزی برای رسیدن به کوفه و عینیت یافتن امامت. پیوند آن علم و این امید، از شگفتی های ماجرای حسین(ع) است. حضرت(ع) در جاهای متعددی خبر از شهادت خود و اصحاب با وفای خود می دهند؛ اما در طول حرکت حضرت (ع) از مدینه تا کربلا، حتی برای یک لحظه ذره ای از یأس و تردید
در حضرت (ع) یافت نمی شود، بلکه بر عکس در تمام سخنان حضرت امید (ع) موج می زند.
حضرت (ع) اگر چه خبر می دهد کربلا پایان حرکت کاروان است، اما کاروان حسین (ع)تدارک و آمادگی پیوستن کوفیان به اردوگاه امام حسین (ع) را دارد. حضرت (ع) اگر چه با شهادتش اقدام امامت و وظیفه اش به عنوان یک مکلف به پایان می رسد، اما تدبیر و برنامه ریزی دقیقی برای امامت مسلمانان در کوفه دارد.
پیوند آن علم و اعلام، با این امید، تدارک و تدبیر از شگفتی های ماجرای حسین (ع) است. بسا بتوان راز این پیوند و این شگفتی را در پرتو مطالب زیر فهم نمود:
نخست آنکه امام (ع) با یک تجزیه و تحلیل، حتی به عنوان یک مکلف، هر دو سوی ماجرا را بررسی کردند و آثار و نتایج آن را پیش بینی نمودند؛ چه اینکه دو سوی ماجرا یا شهادت بود یا رسیدن به کوفه. در هر صورت نتیجه یکسان بود و آن حفظ اسلام و احیای حق الله.
امام (ع) در حفظ دین و احیای حق الله و اعتلای کلمه الله، روزنگر و حال اندیش و مقطعی نگر نمی باشد؛ چه اینکه اندیشه ی تمام معصومین (علیهم السلام) درباره دین، اندیشه ی ابدی است. آنان بقای دین را تا روز قیامت می خواهند. لذا امام حسین (ع) می دانست که شهادتش و خونش در طولانی مدت اسلام ناب محمدی را حفظ می کند؛ لذا امام (ع) سوی شهادتش را به گونه ای طراحی و تدبیر نموده بود که زینب (سلام الله علیها) بعد از شهادتش بماند؛ زینبی که پس از شهادت امام حسین (ع) حسین دیگری بود؛ در حقیقت با کشته شدن حسین (ع) اولین کسی که حسینی شد و حسینی عمل
کرد، زینب (سلام الله علیها) و این تدبیر زیبای امام حسین (ع) راز به همراه آوردن آل الله توسط امام (ع) بود.
سوی دیگر حرکت حسین (ع) رسیدن به کوفه بود. امام (ع) بر اساس امامتش علومی دارد که دیگران ندارند. حضرت (ع) بر طبق علم امامتش خبر از شهادت خودداشت، در عین حال امام (ع) می داند که خداوند متعال علوم مخزونی دارد که حتی امام و پیامبر نیز نمی دانند؛ علمی که بداء را نیز در خود دارد. امام حسین (ع) بر اساس همین مخزون خداوند، احتمال رخ دادن بداء و به سلامت رسیدن خود به کوفه را می دادند.
بدون تردید رسیدن پای امام (ع) به کوفه، مساوی با عینیت یافتن امامت امام (ع) و پیروزی گسترده اسلام ناب بود؛ زیرا یزید هرگز پیچیدگی و مکر معاویه را نداشت و عمرو عاصی هم در کار نبود ودر عینِ حالی که یزید بسیار جسور بود، بیش از جسارتش احمق بود. آمادگی مردم کوفه ـ که در آن روز مرکز اصلی قدرت نظامی در عالم اسلام بود ـ نیز بیش از هر زمان دیگر برای پذیرش امام معصوم از اهل بیت (علیهم السلام) آمادگی داشت؛ لذا امام (ع) بر این اساس، تدبیر و برنامه ای ویژه داشت.
در واقع براساس علم امامت و شهادت ایشان (ع) پیروزی از آنِ امامت امام (ع) بود و اقدام حضرت (ع) در حفظ اسلام ناب در طولانی مدت ثمر می داد و بر اساس احتمال علم مخزون خداوند و بداء در اراده حق متعال، پیروزی از آن امام و امامت بود؛ لذا در حرکت امام حسین (ع) بین شهادت و اتمام تا کربلا و امید به رسیدن به شهر کوفه، تدبیر و برنامه ریزی مشاهده می شود.

5. تجلی شور و شعور حسینی در قیام حسین (ع)
 

در قیام امام حسین (ع) شوری بی نهایت همراه با شعوری گسترده تر وجود دارد. شور قیام حسین (ع) یکی از سرمایه های شیعه و هر شیعی است که آن حضرت (ع) پدید آورد و برای مسلمانان به ارث گذاشت. این سرمایه مهم ترین ابزار در اختیار اسلام ناب محمدی تا قیام حضرت حجت(عج) است؛ اما شعور حسینی راه استفاده از این سرمایه و ابزار را نشان می دهد.
شور حسینی امری ابدی و بی نهایت است وشعور حسینی با استخدام آن شور همه چیز را در مسیر اعتلای کلمه الله و احیای حقوق الله و حقوق الرسول قرار می دهد.
نماد شور حسینی (ع) این است :

 

یا ابن النبی المصطفی
یاابن الولی المرتضی

یا ابن البتول الزاکیه
تبکیت عینی لالأجل مثوبه
لکنما عینی لأجلک باکیه

و نماد شعور حسینی این است :

قد غیرالطعن منهم کل جارحه
الا المکارم فی أمن من الغیر

ضربه شمشیر بدن نازنین تمام شهدای دشت نینوا را مجروح و متلاشی کرد؛ اما راهی به عظمت و کرامت های روحی آنان پیدا نکرد.

وانگهی خود از منی و آلودگی
شستشو کن شستشو کن شستشو

ای خدا این نهر جان را از هوس
رفت و رو کن، رفت و رو کن، رفت و رو

در قیام سیدالشهدا(ع)، شور در خدمت شعور و شور برآمده از شعور است. در عرفات یک دنیا شعور ابراز می شود و در کربلا همان شعور خود را به شکل شور نشان می دهد و باز شور کربلا در همان معرکه شعور می آفریند و در دل کربلا عرفات پدید می آید. مناجات ها و دعاهای ابی عبدالله (ع) و گفتمان حضرت (ع) با اصحاب در آخرین لحظات وداع، حاکی از این شعور بود.
در نهضت کربلای حسین (ع) با شور فراوان، شعور منحصر به فردی، به مفاهیمی مانند پیروزی، حیات و سعادت داده شد. این سه واژه به معنی حقیقی حق شعور یافت. حیات مرادف با مرگ با عزت و مرگ با عزت، مرادف سعادت، و پیروزی مرادف با سعادت گردید و مرگ، حیات، سعادت و پیروزی در نهایت زیبایی در این عالم دیده می شوند.
 

6. گریه، ظهور اولین مرحله امر به معروف و نهی از منکر
 

افزون بر اینکه مهم ترین عنصر ماهیت چرایی نهضت امام حسین (ع) امر به معروف و نهی از منکر بود، گریه و ندبه بر حسین (ع) ظهور اولین مرحله ی نهی از منکر و امر به معروف این نهضت می باشد. انکار قلبی به عنوان اولین مرتبه نهی از منکر که واجب عینی است، (13) با اشک و ندبه در وجود انسان آشکار می گردد؛ زیرا اشک و ندبه بر حسین (ع) از طرفی ریشه در تنفر قلبی از کفر، باطل، طاغوت و یزید دارد و از طرف دیگر برون ریز عشق و گرایش به خدا، حق و حسین (ع) می باشد؛ لذا از سویی که نفس از کفر و باطل و اعمال زشت یزید متنفر و منفعل می شود، اشک، ظهور اولین مرحله نهی از
منکر، و طرفی که نفس، تحت تأثیر عشق و گرایش به حق و حسین (ع) است، ظهور اولین مرتبه امر به معروف شکل می گیرد. البته این تحلیل حداقلی است، زیرا خود گریه و عزاداری را می توان در شمار مراحل دوم، بلکه سوم امر به معروف و نهی از منکر تلقی نمود و از آن جهت که خود گریه و عزاداری یکی از فضائل و بالاترین معروف هاست، خود، عمل به معروف می باشد؛ از همین رو، ائمه اطهار (علیهم السلام) به آن امر و توصیه می نمودند و آن را سیره ی خود قرار داده بودند تا آنجا که جزئی از سیره ی تمام اولیا و عرفای به حق، در طول تاریخ اسلام شده است.

پی‌نوشت‌ها:
 

*عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز.
1. مقتل الحسین؛ ص 133.
2. همان؛ص 143.
3. همان؛ ص 138.
4. همان؛ صص 136 و 140.
5. سخنان امام حسین (ع)؛ ص 165.
6. همان؛ ص 189.
7.همان؛ ص 232.
8. هود :88.
9. اعراف : 68.
10. آل عمران :104.
11. آل عمران :110.
12. هود :78.
13. شرایع؛ ج1، ص 343 و جواهر؛ ج21، ص353.
 

منابع
1. ابن شهر آشوب، ابوجعفر رشید الدین؛ المناقب الائمه؛ قم : مطبعه العلمیه، [بی تا].
2. ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر بن محمد؛ اللهوف فی قتلی الطفوف؛ قم: انوارالهدی، [بی تا[.
3. ابن عساکر، ابی القاسم علی بن الحسین (1414ق)؛ ریحانه رسول الله الحسین (ع)؛ قم : مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، [بی تا].
4. ابن قولویه، ابوالقاسم جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ تحقیق جواد قیومی؛ قم : الفقاهة، 1417 ق.
5. ابن کثیر ابوالفداء، اسماعیل؛ البدایه و النهایه؛ بیروت : دارالکتب العلمیه، 1407ق.
6. إربلی، ابن أبی الفتح؛ کشف الغمه؛ بیروت : دارالأضواء، [بی تا].
7. بحرانی، عبدالله؛ العوالم الامام الحسین (ع)؛ قم: مدرسه الامام مهدی؛ 1407ق.
8. حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه؛ بیروت :دارالاحیاء التراث العربی، 1391ق.
9. حلی (محقق)، ابوالقاسم جعفر بن محمد؛ شرایع الاسلام؛ بیروت: دارالاضواء، 1403 ق.
10. خوارزمی، موفق بن احمد؛ مقتل الحسین؛ قم: مکتبه المفید، 1367 ق.
11. قرشی، باقر شریف؛ حیاه الامام الحسین؛ نجف : مطبعه الآداب، 1394 ق.
12. قمی، شیخ عباس؛ مفاتیح الجنان؛ تهران : اسوه، [بی تا].
13. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ بیروت : دارالاحیاء التراث العربی، 1403.
14. مفید، ابوعبدالله محمد بن محمدبن نعمان ؛ المزار؛ تحقیق سید محمد باقر ابطحی؛ بیروت : دارالمفید للطباعه و النشر، 1414ق.
15. مقرم، عبدالرزاق الموسوی؛ مقتل الحسین؛ بیروت : دارالکتاب الإسلامی، 1399ق.
16. نجفی، محمد حسین؛ جواهر الکلام؛ چ6، تهران : دارالکتب الاسلامی، 1400 ق.
نشریه کنگره امام حسین(ع) و مقاومت، جلد 1.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان