ماهان شبکه ایرانیان

اندیشه های الهام گرفته از نهج البلاغه

«نهج البلاغه ، نهج و راهُ روش مسلمانان به سوی وحدت، سیادت، افتخار و مجد» «گاهی مشاهده می کنم که عقلی نورانی که شباهتی به خلقت جسمانی ندارد، از مواکب الهی جدا شده و به روح انسانی متّصل می شود، او را از حجاب طبیعت بیرون می کشد، تا ملکوت اعلی بالا می رود و به محلّ شهود نور درخشان می رساند و او را پس از رهایی از شائبه های تلبیس، در ...

اندیشه های الهام گرفته از نهج البلاغه
«نهج البلاغه ، نهج و راهُ روش مسلمانان به سوی وحدت، سیادت، افتخار و مجد»
«گاهی مشاهده می کنم که عقلی نورانی که شباهتی به خلقت جسمانی ندارد، از مواکب الهی جدا شده و به روح انسانی متّصل می شود، او را از حجاب طبیعت بیرون می کشد، تا ملکوت اعلی بالا می رود و به محلّ شهود نور درخشان می رساند و او را پس از رهایی از شائبه های تلبیس، در عمارتی که تدقیس را به همراه دارد، سکونت می دهد. و لحظه هایی است که گویی می شنوم خطیب و سخنور حکمت، بلند مرتبگان سخن و کارگزاران و سرپرستان امور امّت را مورد ندا قرار می دهد و موارد صواب را به آنها معرّفی می کند و آنان را به مواضع شکّ و ریب آگاه می سازد، به نکات ظریف سیاست هدایتشان می کند، راههای کیاست را می نمایاند و آنان را برای مقامهای ریاست تعالی می دهد، آنها را به بلندای شرافت تدبیر می برد و بهترین راهبرد را تحت اشراف آنها در می آورد. این کتاب گرانقدر ، تماماً گلچینی است که سیّد شریف رضی از کلام سرور و مولایمان امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب (کرّم الله وجهه)برگزیده است.
این کلمات در مقدّمه ای عنوان شده است که استاد امام محمّد عبده در آن را برشرح خود از نهج البلاغه نگاشته است.(1)
این گواهی، همچون گواهی و اقرار معروف مدحی نیست که اغلب آن برآمده از تمایل به مجامله و تعارف، و کمتر از روی قدردانی صادقانه است؛ بلکه گواهی حیرت انگیز و مبهوت کننده ای است در مقابل کتابی که نظیری ندارد. این گواهی عالم و مصلح معروف مصری، استاد محمد عبده -از شیوخ الازهر و مفتی پیشین سرزمین مصر-است، و آن را با مهارت وتجربه کافی پس از اطاله نظر و تفکّر بسیار داده است. این خطیب همان امام علی علیه السلام است که هرگز بر بتی سجده نکرد و حتّی در جوانی اش غیر از خدا چیزی را نپرستید. او تنها کسی است که رسول اکرم ،خود در منزلشان او را پرورش داده و به ایشان از علم لدنّی نکته ها آموختند، و این چنین، امام علیه السلام از چشمه پیامبر سیراب گشت، تا جایی که حضرت به او لقب داده و فرمودند:«من شهر علمم و علی دروازه آن».امام علی علیه السلام پسرعموی پیامبر بود که حضرت محبوب ترین دخترش را به ازدواج او در آورد.ایشان کسی است که در شب توطئه داوطلب شده و به جای حضرت به بستر ایشان رفت تا با نثار جان خود از جان پیامبر حفاظت کند و همواره در تمامی فراز و نشیب ها-در سفر و حضر-ملازم پیامبر بود و به واسطه همین مسائل، نمونه و الگویی منحصر به فرد تکوین یافت؛ تکوینی نبوی و خاص که وی را آماده می کرد تا در استحقاق و ،لیاقت
به منزله هارون برای موسی باشد. او از بین برنده سران کفّار و بالا برنده پرچم اسلام بود. «کرّم الله وجهه»
همانا مرتبه بی نظیر و منحصر به فردی که کتاب نهج البلاغه بعد از کتاب خدا و سنّت رسولش احراز کرده است. یعنی مرتبه سوم -به اقرار و اغتراف همه علماء، علی رغم اختلاف در مذاهب و نحله های آنها، همچون مرتبه و منزلت صاحبش علی بن ابی طالب علیه السلام نزد حضرت رسول، نسبت به دیگر اصحاب ایشان است.
هیچ کس، کتابی دیگر همانند نهج البلاغه، از لحاظ دقّت نظر، صداقت ژرف نگری، شمولیّت، تداوم در تصویرگریها و تحلیلهای شایسته، راه حلهای پیشنهادی به مردم درباره امور، حقیقتها و مشکلات آنها در هر مکان و زمان، نمی شناسد.
هر جمله از جمله های بیشتر مواضع این کتاب، آیه ای قرآنی و یا حدیثی نبوی را یادآور می شود؛ چنان که به عنوان خلاصه یا تفسیر آیه و یا حدیثی نوشته شده اند. نهج البلاغه، علاوه بر اینکه در فهم قرآن و سنّت به طور صحیح و سلیم هدایتگر است، شایستگی آن را دارد تا به عنوان میزان و معیاری به کار رود که سنّت در کفه آن سنجیده و صحیح از ناصحیح تمیز داده شود.
در این مورد جای هیچ شگفتی نیست؛ چرا که صاحب این کتاب(کرّم الله وجهه)طبق گفته محمد عبده در جایی دیگر کاتب وحی رسول و نزدیک ترین مردم به فصاحت و بلاغت ایشان بود و اقوال آن حضرت را بیش از همه در خاطر داشت...و چه در جوانی و چه در بزرگسالی، بامدادان و شامگاهان،و به هنگام صلح و جنگ، با ایشان همراه بود؛ تا جایی که به اخلاق حضرت تخلّق جسته و به صفات ایشان تسمیت یافت، و دین را به طور عمیق از ایشان آموخت و با آنچه که جبرییل نازل کرده بود، تربیت یافت و بدنی ترتیب از فقیه ترین اصحاب حضرت و بحق ترین قاضی و محتاط ترین، داناترین و دقیق ترین آنها را در ارائه فتواها بود. همچنین نزدیک ترین آنها به راه صواب بود، تا جایی که عمر گفت:« در معضل و مشکلی که ابوالحسن در آن حضور نداشت، فرو می ماندم.»یا اینکه :«اگر علی نبود، عمر، هلاک می شد.»و میزان و معیاری که ایشان در مقابل کسی که از احادیث بدعت گذاشته شده و یا اخبار و احادیث مختلف و متفاوت در میان مردم سئوال می کند، ارائه می دهد، همواره بهترین میزان برای کسی بوده که با سنّت د ر ارتباط بوده است.«در میان مردم، مسائلی از قبیل حق و باطل ، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، آنچه که باید محفوظ بماند و آنچه که پندار و هم است، وجود دارد. در زمان رسول الله-صلی الله علیه و اله و سلّم-کلام ها به دروغ به ایشان نسبت داده می شد . تا جایی که ایشان به خطابه ایستاده و فرمودند:هر که از روی عمد، کلامی را به دروغ به من نسبت دهد،جایگاهش در آتش باد!
این حدیث چهار را برای تو معرّفی می کند که نفر پنجمی برای آنها نیست. اوّلین آنها مردی منافق و متظاهر به ایمان و اسلام است که از گناه و معصیت دوری نمی کند و کلامی را متعمدّانه به رسول (ص)نسبت می دهد. اگر مردم می دانستند که وی منافق و دروغگوست ، از او چیزی نمی پذیرفتند و کلامش را تصدیق نمی کردند. اما آنها می گویند که فلانی صحابه رسول خدا(ص)است. از ایشان دیده و شنیده و مطالبی را فرا گرفته است.پس سخن او را می پذیرند؛ در حالی که خداوند پس از پیامبر(ص)باقی مانده و با تزویر و بهتان، به حاکمان گمراه و دعوت کنندگان به آتش دوزخ نزدیک می شوند؛ کارها را به دستشان سپرده و آنها را بر مردم حاکم می کنند و آنها، از دنیا بهره می برند. چرا که مردم بروفق پادشاهان و دنیا کار می کنند، مگر آن کس که از خدا بترسد و معصیّت نکند. این شخص یکی از آن چهار نفر است.
فرد بعدی کسی است که از رسول خدا کلامی شنیده و آن را با وجه کاربرد و هدف آن کلام به خاطر نسپرده است ؛بنابراین در آن توهم می کند و می گوید من از رسول خدا(ص)شنیده ام. اگر مسلمانان می دانستند که او دچار وهم و اشتباه شده، از او نمی پذیرفتند و اگر خود می دانست که چنین است، قطعاً آن را نمی پذیرفت و اگر می دانست رد می کرد.
شخص سوم، از رسول خدا(ص)کلامی را شنیده که ابتدا حضرت به آن دستور داده و بعد، از آن نهی فرموده است و او این را نمی داند؛ و یا این چنین شنیده که ابتدا از آن نهی شده و بعد به آن دستور داده شده است. بنابراین نمی داند که منسوخ را حفظ کرده و ناسخ را حفظ ننموده است. اگر می دانست که آن کلام منسوخ است، آن را رد می کرد و اگر مسلمانان می دانستند که آنچه از او می شنوند، منسوخ است، آن را نمی پذیرفتند.
و چهارمین فرد نه به خدا دروغی می بندد ونه به رسولش، به خاطر ترسی که از خدا دارد و بزرگی و بلندمرتبگی ای که برای رسول خدا(ص)قائل است، از کذب و دروغ بیزار است و وهم و پندار نادرست ندارد؛ بلکه آنچه را که شنیده، به همان صورت حفظ کرده است؛ بنابراین همان را فرا رو می آورد؛ نه چیزی به آن می افزاید و نه از آن می کاهد. ناسخ را حفظ کرده و بدان عمل می کند و منسوخ را حفظ کرده و از آن دوری می نماید؛ خاصّ و عام را می داند و هر چیز را در جای خود قرار می دهد و به متشابه و محکم آن واقف است.
کلام حضرت رسول دو وجه داشته است:کلام خاص و کلام عام آن کس که به منظور خداوند و منظور رسول خدا (ص)آگاه نیست، آن را می شنود؛شنونده یاد می گیرد و بدون معرفت نسبت به معنا و مراد آن شأن و موقعیّت بیان کلام، آن را به کار می برد. همه صحابه رسول الله(ص)چنین نبودند که از پیامبر (ص)سئوال کنند و طلب فهم نمایند. حتی بودند کسانی که دوست داشتند حضرت عرب و غیر عرب را زنده کند و از آنان بپرسند و آنها از ایشان بشنوند و چیزی نبود که بر من بگذرد مگر اینکه از ایشان سؤال کرده و آن را حفظ می کردم. و این، دلیل وجود اختلاف میان مردم و تفاوت در نقل روایتهاست.(جزء دوم/صص199-188)امام همه این مطالب را در یک جمله از کلام خود در خلال نامه معروفی که به مالک اشتر نخعی نگاشته، بیان کرده است:«انتساب به رسول، اخذ سنّت جامع از ایشان است.»آیا در اینجا تمام علل اساسی اختلافات و تفرقه بین مذاهب اسلامی-به خصوص شیعه و سنّی روشن نشده است؟...و در همینجا-منظور فهم همین درس امام و گزینش نتایج منطقی از آن است-اسباب حلّ این اختلافات وجود دارد.
موضوعی که نزد امام ارجحیّت دارد و هیچ خطابه، خطابه و رساله ای ، و همچنین هیچ تعلیمی از تعلیمات ایشان علیه السلام از این مطالب خالی نبوده و حدّاقل حدود دو ثلث از نهج البلاغه را به خود اختصاص داده است، توحید و تصوّر ذات خداوند متعال و صفات اوست که بسیاری از متکلّمین و فلاسفه مسلمین در آن گمراه شده اند. امیرالمؤمنین در این باب، مادّیون و دهری های پیشین و معاصر را با دلیل و برهان، وادار به سکوت نموده است.
برخی از محقّقان، به همگان آورده دلیل و استدلال مداوم درباره صلاحیت تردید در صحّت انتساب زبان نهج البلاغه و اسلوب آن به امام علیه السلام دچار اشتباه فاحش می شوند. این پدیده ای که حقیقتاً برظاهر کلام امام متجلّی شده و ما آن را به شکلی روشن تر و صادقانه تر در معنا و مضمون این کلام می یابیم، به حقیقت تاریخی مورد تأکید باز می گردد، که چیزی نیست مگر همام منبع الهی محمّدی که فراگیری امام به طور مستقیم از این منبع بوده است و جهالت به این واقعه یا تجاهل نسبت به آن، باعث گمراهی بسیاری شده و بسیاری از مسلمانان سنّی و شیعه را از استفاده از این کتاب و هدیه دادن آن به یکدیگر باز داشته است. در حالی که شایسته است استفاده و هدیه دادن آن، در راه تحقّق وحد ت لازم میان مسلمانان برای بازگرداندن مجد و عزّت و شرف مطلوب آنها به کار رود.
به عنوان مثال، امام به وضعیّت عالمان و قاضیان و مشکل استقلال و سلطه قضایی در بیان حکم و تسلّط داوران و حاکمان در زمان خود، می پردازد. بی شک، ایشان وضعیّت سخت کنونی را که ما امروزه در هر کشوری از کشورهای اسلامی، با آن مواجه هستیم و درآن زندگی می کنیم، متصوّر شده اند:
به یکی از آنها، قضاوت در حکمی از احکام ارجاع داده می شود. در آن مسئله با رأی و نظر خود حکم می دهد. همان قضیه را به دیگری ارجاع می دهند، برخلاف حکم قبلی، حکم می کند. سپس قاضیان همگی نزد امام می روند؛امامی که به فهم و غور در احکام آنها می پردازد و آراء همگی آنها را تصویب می کند.»(صص55-51از جزء اول)
در زمینه علوم سیاسی و اجتماعی، چیزی به گرد نهج البلاغه نمی رسد. در نامه ای که علی بن ابی طالب-امیرمؤمنان-به مالک بن حارث اشتر نخعی -والی خود در مصر-نوشته اند، ما نکات عجیبی را می بینیم. شاهدیم که چگونه متحجرترین افراد این میدان در همه نقاط دنیا، هنوز هم حقیقتاً از مقام و منزلت امام-کرم الله وجهه-فاصله دارند:
از لحاظ تطبیق و تنظیم امور فنّی در غایت دقّت، صداقت و شمولیّت همه گروهها-چه کارگزاران حکومت و چه کسانی که به آنان حکم می شود-از قبیل:«سپاه خدا و نویسندگان عامّ و خاص، قاضیان عادل، کارگزاران منصف مهربان، اهل خراج و جزیه، تاجران و صنعتگران، طبقه پایین جامعه که حاجتمند و مسکین هستند.»
همراه با توصیف دقیق خصایص، اخلاق و ویژگی ها و تمایلات هر یک از این گروه ها و تعیین نقش آنها، حقوق و تکالیفی که در مقابل حکومت و جامعه دارند و به سود یا زیان آنهاست، به علاوه توضیح صادقانه ترین ویژگیها و مشخّصاتی که در گزینش استخدامی آن ها باید لحا ظ شود. همه این موارد به خاطر دفع ظلم و ستم، ممانعت از فساد، و تحقّق عدالت، امنیّت و آبادانی کشور و رفاه بندگان خداست.

پی نوشت ها :
 

1-چاپ المؤسّسة علمی
 

منبع: سالنامه النهج شماره 12- 11
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان