محبوبترین مجموعه نمایش خانگی این روزها، «شهرزاد» بعد از وقفهای به علت ایام تعطیلات و نوروز، با یک قسمت جدید روانه بازار شد. همانطور هم که در قسمت هشتم این مجموعه دیدیم، به نظر میرسد که داستان به آخرهایش نزدیک شده است و تلاش فیلمساز برای طولانی کردن روایت و همراهی بیننده با اتفاقات محدودی که در مسیر روایت مانده است کاملاً هویداست. در قسمت هشتم، بیش از آنکه شاهد پیشروی داستان و اتفاقات جدید باشیم، آنچه میدانستیم مرور میشود و قسمت اعظم شصت دقیقه این قسمت، به موسیقی و شعرخوانی فرهاد و نماهای تکنفره از شهرزاد در فراق فرهاد میگذرد. دراینبین تنها بازی جذاب ترانه علیدوستی و شهاب حسینی است که همچنان این مجموعه را جذاب نگه میدارند و بیننده را مشتاق دانستن سرنوشت کاراکترهایشان میکند. علیدوستی بهخوبی در نقش زنی که در یک دوراهی مانده است ظاهر میشود. وقتی به دیدن سرهنگ تیموری میرود و برخلاف همه باورهای قلبیاش، از او درخواست میکند تا به فرهاد کمک کند، وقتی ظاهر مغرورش را کنار میگذارد و شیرینی تعارف شده از طرف سرهنگ تیموری را با لبخندی همراه با اکراه میپذیرد، زنی را میبینیم که برای حفظ جان همسرش، خودش را زیر پا میگذارد. رفتاری که در سکانس بعدی زمانی که از شهربانی خارج میشود و با بغض و کینه شیرینی مذکور را دور میاندازد تکمیل میشود. از سوی دیگر شهاب حسینی، آنقدر نرم و روان کاراکتر قباد را پیش چشمانمان جان میبخشد که گاهی یادمان میرود اینهمه درونگرایی و اینهمه یکدستی در بازی، حاصل تلاش بازیگر و فرآیندی آگاهانه است. قباد، در چند قسمت قبلی، کمتر دیالوگ داشته است اما در همان سکوتهایش و حضور کوتاهش، با نگاه به بهترین شکل ممکن دیالوگ برقرار میسازد و شرایط روحی فعلیاش را به نمایش میگذارد. با همین شیوه بازی است که میتوانیم قباد مغموم و دلخسته فصل سوم را در کنار قباد شوخوشنگ و سرحال فصل اول، وقتی در کنار شهرزاد بود بگذاریم و مسیر ویرانگری که این کاراکتر پیموده است را درک کنیم. از حق نباید گذشت، بازی سایر بازیگران «شهرزاد» هم بینقص و زیباست. امیر جعفری در نقش سروان پرویز، بهخوبی توانسته پیچیدگی و ابعاد مختلف کاراکترش را به نمایش بگذارد. به نظر میرسد با نزدیک شدن به پایان قصه، کمکم انگیزههای سروان پرویز هم در حال رو شدن است. بالاخره بعد از مدتها بازی موش و گربه با خاندان دیوانسالار، سروان پرویز خواستهاش را مطرح میکند و با قباد و نصرت وارد معامله میشود. حالا کهبرگ برنده در دستش است، میتواند میخ خود را بکوبد و معاملهای پرسود انجام دهد؛ اما انگیزه سروان پرویز، اگر واقعاً عشق به اکرم یا گرفتن امتیازات مالی از خاندان دیوانسالار باشد، چندان منطقی به نظر نمیرسد، چراکه او تاکنون بارها فرصت داشته است تا وارد چنین معاملهای شود اما همیشه در پشت رفتار و انگیزههایش کینهای قدیمی به چشم میخورد که این کاراکتر را به یکی از کاراکترهای پیچیده و مهم «شهرزاد» تبدیل میکرد. همچنین، با مخفی کردن فرزند تازه متولدشده اکرم، به نظر میرسد که سروان پرویز همچنان برنامههایی برای قباد و اطرافیانش دارد و هنوز برگ برنده نهاییاش را رو نکرده است.اکرم هم که وضع حمل کرده است، بالاخره موفق میشود شهرزاد را نزد خود بیاورد و راز مرگ بزرگ آقا را با او در میان بگذارد. رازی که بهخوبی میداند مستقیماً به شیرین منتقل خواهد شد و در مسیر نقشه سروان پرویز، او را از مخفیگاهش بیرون میکشد. این روی دیگر نقشه سروان پرویز، هم دلیل دیگری است که باعث میشود که بهراحتی اظهارات وی در مورد درخواست مالکیت یک هتل و سلامت اکرم بهشرط سکوتش قابلباور نباشد. اکرم که در تمام طول سه فصل با نیرنگ و دورویی کارش را پیش برده است، قاعدتاً نمیتواند از کاراکترهایی باشد که قرار است عاقبتبهخیر شود و شاید، سروان پرویز درنهایت همان شخصی است که از او زرنگتر است و درنهایت مانند خودش او را بازی خواهد داد. اما پررنگترین و مهمترین گره داستانی قسمت هشتم، پیشنهاد قباد به شهرزاد برای متارکه از فرهاد و بازگشت نزد او در ازای آزادی فرهاد است. فرهادی که بار دیگر در آستانه اعدام قرار دارد، با این تفاوت که دیگر نه بزرگ آقایی است که تیغش برش داشته باشد و نه خاندان دیوانسالار اساساً نفوذ قبلی رادارند. مرگ هاشم هم مصیبتی است که بر سر خانواده دماوندی نازلشده است و خطر اعدام فرهاد میتواند این خانواده را از هم فروپاشد. در اینجا، روایت «شهرزاد» به نقطه شروعش بازمیگردد. دوراهی که سر راه شهرزاد قرار دارد؛ انتخاب شرافتمندانه و نظارهگر بودن اعدام فرهاد، یا انتخاب عاشقانه و گذشتن از فرهاد به قیمت حفظ جانش. وقتی نصرت برای مطرح کردن پیشنهاد قباد نزد شهرزاد میآید میگوید که دیگر وقت آن رسیده است که این دور باطل تمام شود؛ اما مگر خاصیت دور باطل تمامنشدنی بودنش نیست؟ وقتی فرهاد را به دادگاه میبرند در میان جمعیت، شهرزاد نامش را صدا میزند و موقعیتی که این دو در فصل اول در زمان هجوم اوباش به دفتر روزنامه فرهاد و دستگیری وی در آن قرار داشتند بازسازی میشود تا بار دیگر این بازگشت به نقطه شروع و این دور باطل پیش چشم بیننده جولان دهد. شرایط شهرزاد با فصل اول بسیار متفاوت است. از یکسو، دیگر خبری از نامزدی و این حرفوحدیثها نیست. او اکنون همسر فرهاد است و رضایت به متارکه بهنوعی خیانت او به عشقش محسوب میشود. در سوی دیگر، خانواده داغدار دماوندی هستند که نمیتوانند مصیبت دیگری را تحمل کنند و درست وسط این آشوب، کودک شهرزاد قرار دارد که دستآویز قباد برای نزدیک شدن به شهرزاد است. با توجه به روند داستان شاید شهرزاد دیگر مجبور به انتخاب نشود و شاید بالاخره این دور باطل تمام شود؛ اما اگر شهرزاد مجبور به انتخاب شود، همه کاراکترهای این مجموعه در موقعیت بغرنجی قرار میگیرند و شاید دوباره شاهد اوجی در داستان باشیم.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
محل تبلیغ شما (یک ماهه 90 هزار تومان - جهت هماهنگی کلیک کنید )
کارشناس رسمی دادگستری
باروس
استروئید
جعبه لمینتی
خرید آنلاین کتاب تاپ ناچ ویرایش سوم
the real world
خرید فالوور اینستاگرام
خرید نهال انگور قرمز بی دانه
زیرپوش مردانه
مانتو پاییزه
کاغذ دیواری سفید
Locksmith
ปั้มไลค์
Chiropractor
تجارتخانه آراد برندینگ
دانلود روبیکا
خرید تاج گل - تاج گل - تاج گل تسلیت - تاج گل ترحیم
خرید پیپ دست ساز ایرانی
خرید توتون پیپ
آینه کنسول
کت شلوار با پیراهن مشکی
دتکتور گاز
ابزار دقیق و سطح سنج راداری
ابزار دقیق آداک فرآیند سپهر
امداد خودرو سایپا کرج
ثبت شرکت در کیش چگونه است؟
وام اینترنتی بدون ضامن
کاغذ دیواری کربن
خرید تاج گل
خرید قسطی لوازم خانگی
جوراب شلواری شیشه ای
بهترین ارز های دیجیتال برای خرید
آموزشگاه آرایشگری زنانه
다낭풀빌라 바나나풀하우스
بلک فرایدی 1403
لیزر زگیل تناسلی در یک جلسه
پارسیا موزیک
باحال مگ
cyprus-newlife
Cyprus کجاست