اگر خوبی ها و بدی ها (خیر و شر) هر دو از جانب خداوند است پس چرا در بعضی آیات (مانند آیه 79 سوره نساء) بدی ها به انسان نسبت داده شده است؟
جواب این شبهه با توجه به نسبی بودن «بلا» و «شر» بسیار روشن است، زیرا هر نوع «شر» و «بلا» حتی مار و عقرب از این نظر که وجودی از خدا گرفته اند و به صورت پدیده های جهان درآمده اند، سراسر خوب و زیبا هستند. این موجودات در صورتی عنوان «بدی» به خود می گیرند که آنها را با انسان مقایسه کنیم، و به ناسازگاری آنها حکم نماییم. در این موقع است که می گوییم مار و عقرب بلای جان انسان است.
اگر در آیه نخست همه پیروزیها و شکستها، کامیابی ها و ناکامی ها، بارانها و سیلها را از آن خدا می داند از این نظر است که هر پدیده ای از آن نظر که موجود است سهمی از حسن و زیبایی دارد قهراً از جانب خدا است دیگر در این ظرف نمی توان آن را سیئه و بد نامید. اگر هم قرآن در آیه نخست آن را «سیئه» خوانده است، می خواهد با زبان مخاطب سخن گوید، زیرا مادامی که مقایسه ای در کار نباشد موجودی به بدی توصیف نمی گردد بلکه سراسر حسن خواهد بود. از این جهت در آیه نخست، همگی را از آن خدا می داند.
در صورتی می توان نام آن را «سیئه» گذارد که یک نوع نسبتی میان آن و زندگی انسانها به میان آید مثلاً قدرت دشمن به ضرر طرف دیگر تمام گردد باران مایه خرابی خانه ای شود در این ظرف است که باید نام آن را «سیئه» نهاد در این موقع است که مردم می گویند بلایی نازل گردید.
در چنین صورتی خدا، سیئه را به خود انسان نسبت می دهد و می گوید:«وَ ما أَصابَکَ مِن سَیِّئَه فَمِن نَفسِکَ» چرا؟ برای این که در این ظرف نمی توان اعمال بد و گذشته و دیرینه ی انسان و کوتاهی های او را در این گرفتاری بی تأثیر دانست و یا نادیده گرفت، زیرا شکستها و ناکامی ها و بلاها و گرفتاری ها معلول کوتاهی های فردی و اجتماعی انسان است.
جوان الکلیست یا معتاد، در انتظار یک رشته مصائب است. ملتی که در مسیر سیل ها، سیل بندی نمی سازد و در نقاط زلزله خیز، خانه های ضد زلزله ای برپا نمی کند یک چنین جامعه مقصر، در کمین بلاهای خانمان برانداز می باشد از این نظر که خداوند در آیه دوم می فرماید:«وَمَا أَصابک مِن حَسَنَه فَمِنَ الله وَما أَصابَکَ مِن سَیِّئَه فَمِن نَفسِکَ...»؛ آنچه از نیکی ها به تو می رسد از ناحیه خدا است. و آنچه از بدی به تو می رسد از ناحیه خود تو است.
پیامبران خدا پیوسته گروهی را که وجود پیامبران را به فال بد می گرفتند و بدی ها و ناکامی ها را از ناحیه آنان می دانستند، مذمت می کردند و می گفتند:«قَالُوا طَائِرُکُم مَعَکم أَئِن ذُکِّرتُم...»؛ (1)سرنوشت شما که نتیجه اعمالتان می باشد با شما است اگر متذکر گردید.
اگر در این آیه دیگر می گوید:«...أَلا إِنَّما طائرهُم عِندَ اللهِ وَلکنَّ أَکثَرَهُم لا یَعلَمون»؛ (2)سرنوشت آنها نزد خداست و بیشتر آنها نمی دانند.(3)
مقصود این است که خداوند بزرگ در پرتو علم و آگاهی وسیعی که دارد از سرنوشت شما مطلع است.
نکته ی قابل ملاحظه این است که در آیه نخست می گوید: سرنوشت شما با شما است (طَائِرُکُم مَعَکم) زیرا اعمال انسان سازنده سرنوشت انسان می باشد ولی آنجا که از علم محیط خدا نسبت به سرنوشت انسان، سخن می گوید در آنجا می گوید: سرنوشت شما نزد خدا است «إِنّما طائرکُم عِندَ الله».
قرآن در آیات دیگر حالات و اعمال پیشین انسان را علت گرفتاری ها و دگرگونی ها می داند چنان که می فرماید: «وَما أصابَکُم مِن مُصیبَه فَبِما کَسَبَتُ أَیدیکُم وَیَعفُوا عَن کَثیر»؛ (4)هر مصیبتی به شما برسد به خاطر یک رشته کارهایی است که انجام داده اید و از بسیاری عفو می کند.
و در آیه دیگر می فرماید:«... إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوم حتّی یُغَیِّروا ما بِأنفُسِهِم...»(5)؛ خداوند وضع گروهی را دگرگون نمی کند مگر این که آنان قبلاً وضع خود را دگرگون سازند.(6)
پی نوشت ها :
1) یس/19.
2)اعراف/131.
3)آیه 47سوره نمل نیز به همین مضمون است.
4) شوری/30.
5)رعد/11.
6)آیه 53 سوره انفال هم قریب به این مضمون است.
منبع: منشور جاوید، ج2، ص313-315.
منبع: ماهنامه راه قرآن، شماره35.