ماهان شبکه ایرانیان

غنا و موسیقی آری یا نه

بررسی روایات موهم جواز غنا یا موسیقی   در برخی از کتاب های حدیثی یا تاریخی، روایاتی نقل شده که ممکن است از ظاهر آنها استفاده شود: غنا یا موسیقی یا هر دو، در موارد خاص یا همیشه مجاز است! گاهی در بعضی از کتاب ها، مجلات، روزنامه ها و سخنرانی ها نیز مشاهده می شود که، با استناد به این گونه روایت ها، غنا و موسیقی به عنوان عمل حلال و مجاز اعلام می ...

غنا و موسیقی آری یا نه

بررسی روایات موهم جواز غنا یا موسیقی
 

در برخی از کتاب های حدیثی یا تاریخی، روایاتی نقل شده که ممکن است از ظاهر آنها استفاده شود: غنا یا موسیقی یا هر دو، در موارد خاص یا همیشه مجاز است! گاهی در بعضی از کتاب ها، مجلات، روزنامه ها و سخنرانی ها نیز مشاهده می شود که، با استناد به این گونه روایت ها، غنا و موسیقی به عنوان عمل حلال و مجاز اعلام می شود تا مردم، بدون دغدغه و با خیال راحت مرتکب این گناه کبیره فساد انگیز شوند! و به فکر توبه نیز نباشند و در نتیجه، این گناه بزرگ، در میان مردم رواج یابد!
این نوع روایات در کتاب های اهل سنت فراوان است و گاهی در برخی از کتب شیعه نیز به چشم می خورد، که در این ها به بررسی برخی از آنها می پردازیم، زیرا پرداختن به همه آنها از حوصله این مقاله خارج است و تنها به بررسی روایاتی می پردازیم که در کتاب های شیعه نقل شده است و با روشن شدن وضعیت آنها، وضعیت بقیه نیز معلوم خواهد شد.
در میان این گونه احادیثی که در کتب شیعه نقل شده فقط سه حدیث دارای سند است و بقیه به صورت مرسل و بدون سند نقل شده اند.
در این جا، ابتدا آن سه حدیث مسند را همراه با بررسی سند می آوریم، سپس از میان احادیث مرسل (بدون سند) نیز سه حدیث نقل می کنیم، و آن گاه به مقایسه این نوع روایات با روایاتی که دلالت بر تحریم غنا و موسیقی دارند می پردازیم.
1. در امالی طوسی آمده است: اخبرنا جماعه، (1) عن ابی المفضل، (2) قال: حدثنا الفضل بن محمد بن المسیب البیهقی (3) قال حدثنا هارون بن عمرو المجاشعی (4) قال حدثنا محمد بن جعفر بن محمد (5) قال حدثنی عیسی بن زید بن دأب اللیثی، (6) عن صیفی (7) بن عبدالرحمان بن محمد بن علی بن هبار قال: حدثنی ابی، (8) عن ابیه، (9) عن جده علی بن هبار (10) قال:
اجتاز النبی (ص) بدار علی بن هبار، فسمع صوت دف، فقال: «ما هذا؟ » قالوا: علی بن هبار اعرس باهله فقال: «حسن هذا النکاح لا السفاح»، ثم قال (ص): اشیدوا بالنکاح و اعلنوه بینکم، و اضربوا علیه بالدف» فجرت السنه فی النکاح بذلک؛
پیامبر (ص) از در خانه علی بن هبار می گذشت صدای دف (دایره) شنید. فرمود: «چه خبر است ؟» گفتند: علی بن هبار عروسی می کند. فرمود: «خوب است، این نکاح است نه زنا» سپس فرمود: در مورد ازدواج صدا را بلند کنید و آن را در میان خودتان اعلان کنید و بر آن دف بزنید» پس از این در ازدواج، رسم چنین شد.(11)
هیچ یک از رجال سند این روایت جز احمد بن عبدون توثیق نشده است. در حالی که شرط قبولی سند روایت این است که باید همه رجال سند توثیق شده باشند و اگر در سند روایتی حتی تنها یک نفر، مورد توثیق و تأیید قرار نگیرد، آن روایت از اعتبار ساقط می گردد. پس این روایت جعلی و ساختگی است، البته این مشخص نیست که علی بن هبار خودش این روایت را ساخته تا افتخاری برای او شمرده شود که در عروسی وی چنین اتفاقی افتاده است، یا شخص دیگری ساخته و به او نسبت داده است که برای افراد هوس ران بهانه ای جهت ارتکاب این گناه بزرگ قرار گیرد!
2. در کتاب جعفریات آمده است: اخبرنا عبدالله (12) اخبرنا محمد، (13) قال: حدثنی موسی (14) قال: حدثنا ابی، (15) عن ابیه، (16) عن جده جعفر بن محمد عن ابیه، عن جده علی بن الحسین، عن ابیه، عن علی بن ابی طالب (ع).
بر اساس این روایت، علی (ع) می فرماید: روزی پیامبر (ص) در مدینه عبور می کرد، جماعتی از سیاه پوستان را دید که طبل می زنند و آواز می خوانند، وقتی که آنها پیامبر (ص) را دیدند، ساکت شدند، حضرت فرمود:
خذوا بنی ارفده ما کنتم فیه، لیعلم الیهود ان فی دیننا فسحه؛
ای بنی ارفده! همان کاری را که می کردید ادامه دهید تا یهودی ها بدانند که در دین ما فراخ و آزادی هست.(17)
سند این حدیث نیز ضعیف است، زیرا - هم چنان که در پاورقی اشاره شده است - در میان رجال سند تا امام کاظم (ع) تنها یک نفر (محمد بن محمد بن اشعث) از سوی علمای رجال توثیق شده، بقیه توثیق نشده اند. همین روایت در کتاب دعائم الاسلام نیز به صورت مرسله (بدون سند) نقل شده است.(18)
3. در کتاب جعفریات، با همان سند قبلی از پیامبر اسلام (ص) روایت شده است:
فرق ما بین السفاح و النکاح ضرب الدف؛
فرق میان زنا و ازدواج، نواختن دایره است.(19)
این سه روایت، مسند است ولی سند هر سه - هم چنان که گذشت - ضعیف و غیر قابل اعتماد است و بقیه روایات موهم جواز، همه به صورت مرسل و بدون سند نقل شده است که از میان آنها سه نمونه ذکر می کنیم.
4. در دعائم الاسلام به صورت روایت مرسله از امام باقر (ع) روایت شده است:
پیامبر (ص) از محله بنی زریق عبور می کرد، صدای موسیقی شنید، فرمود: چه خبر است؟
گفتند: عروسی فلانی است. حضرت فرمود:
کمل دینه، هذا النکاح و لاالسفاح، و لا یکون نکاح فی السر حتی یری دخان او یسمع حس دف، و قال: الفرق ما بین النکاح و السفاح ضرب الدف؛
دینش کامل شده است، این ازدواج است نه زنا، ازدواج مخفیانه نمی شود، باید دودی مشاهده شود، صدای دایره ای شنیده شود، و فرمود: فرق ازدواج با زنا، به دایره زدن است.(20)
خوانندگان اندیشمند، توجه دارند که این دو روایت علاوه بر ضعف سند، از نظر مضمون نیز مخالف قوانین اسلام است. فقهای اسلام شرایط ازدواج را با استفاده از آیات قرآن و روایات صحیح در کتاب های فقهی بیان کرده اند. کسی چنین فتوایی نداده که یکی از شرایط صحت نکاح دایره زدن است!
آیا می توان گفت: اگر زن و مردی با رعایت همه شرایط لازم ازدواج کردند، ولی دایره نزدند، زناکارند؟!
5. در کتاب مناقب ابن شهر اشوب، در بیان قضیه تزویج حضرت زهرا (س) آمده است:
و فی خبر... ثم امر النبی بطبق بسر وامر بنهبه و دخل حجره النساء و امر بضرب الدف؛
در خبری آمده است... سپس پیامبر دستور داد یک طبق خرما آوردند و پخش کردند، بعد به منزل زن ها وارد شد و دستور به نواختن دایره داد.(21)
این روایت نیز بدون سند و غیر قابل اعتماد است، از تعبیر «فی خبر» معلوم می شود که ابن شهر آشوب نیز این روایت را قبول نداشته است.
6. در دعائم الاسلام از امام صادق (ع) روایت شده است:
در شب عروسی فاطمه و علی (ع)، صدای دایره به گوش پیامبر (ص) رسید، فرمود: چیست؟
ام سلمه گفت: ای رسول خدا، این اسماء بنت عمیس است، دایره می زند که فاطمه را شاد گرداند تا از بی مادری احساس ناراحتی نکند. پیامبر (ص) دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت:
اللهم ادخل علی اسماء بنت عمیس السرور، کما افرحت ابنتی؛
خدایا اسماء بنت عمیس را شاد گردان همان طوری که او دخترم را شاد کرد.
سپس اسما را صدا زد و فرمود: وقتی دایره می زنید چه می گویید؟ گفت: نمی دانیم که چه بگوییم. من خواستم فقط فاطمه را شاد کنم. حضرت فرمود: حرف زشت نگویید.(22)
خوانندگان آگاه می دانند که، این حدیث علاوه بر ضعف سند، با مسلمات تاریخ صدر اسلام نیز مخالفت دارد؛ زیرا ازدواج حضرت زهرا (س) در سال دوم هجرت واقع شده است که در آن زمان اسماء بنت عمیس همراه شوهرش جعفر طیار در حبشه بود و در سال هفتم هجرت روز فتح خیبر به مدینه آمدند. با این حال چگونه ممکن است در شب زفاف حضرت زهرا (س) در مدینه دایره بزند؟!

مقایسه دو گروه از روایات
 

تا این جا شش روایت نقل شد که برخی بدون سند بود و برخی با سند ضعیف و غیر معتبر، میان اینها حتی یک روایت معتبر پیدا نشد که قابل اعتماد باشد.
اما از نظر مضمون، از ظاهر این روایت ها به دست می آید که خوانندگی و نوازندگی یا فقط دایره زدن در عروسی، یا همیشه جایز است و پیامبر (ص) به این کار دستور داده است!
در مقابل اینها روایات فراوان متواتر و معتبر دلالت دارد که، موسیقی و غنا همیشه حرام و ممنوع و مورد نفرت پیامبر (ص) و امامان معصوم( ع) بوده است - هم چنان که در فصل پنجم برخی از آنها را ملاحظه کردید - اکنون باید این دو دسته روایات را از نظر سند و مضمون مقایسه نماییم تا معلوم شود کدام گروه از روایات را باید قبول کنیم و ملاک عمل قرار دهیم.
اما از جهت سند؛ روایات تحریم- هم چنان که در فصل پنجم گذشت - متواتر معنوی است و تعداد قابل توجهی از آنها سند صحیح یا حسن و یا موثق نقل شده است، ولی روایات موهم جواز اندک است و هیچ کدام آنها سند قابل قبولی ندارد.
اما از جهت مضمون؛ مضمون روایات تحریم موافق قرآن و مخالف نظر عامه (اهل سنت) است، ولی روایات موهم جواز، مخالف قرآن و سنت و موافق نظر عامه است.
از این رو، به فرض اگر سند روایات موهم جواز صحیح هم بوده باشد، باز اولویت با روایات تحریم است، زیرا امام صادق (ع) در جواب سؤال عمر بن حنظله از دو روایت صحیح متعارض، فرموده است:
ینظر، فما وافق حکمه حکم الکتاب والسنه وخالف العامه فیوخذ به، ویترک ما خالف حکمه حکم الکتاب والسنه و وافق العامه؛
با دقت بررسی شود، روایتی که مضمونش با حکم کتاب و سنت موافق و با عامه مخالف است، به عنوان برنامه عمل گرفته شود و روایتی که مضمونش مخالف کتاب و سنت و موافق عامه است، کنار گذاشته شود.(23)

نظر فقهای شیعه درباره روایات موهم جواز
 

فقهای شیعه، روایات موهم جواز غنا و موسیقی را قبول نکرده و آنها را مردود دانسته اند. در این جا خلاصه نظریه بعضی از آنان نقل می شود:

نظر آیه الله خوانساری (قدس سره)
 

آیه الله سید احمد خوانساری (متوفای 1405 هـ.ق) پس از اشاره به دو روایت از روایات دال بر جواز استعمال دایره در عروسی، می فرماید:
بعض المحرمات دلیل حرمته، آب عن التخصیص... ففی المقام لعل ما دل علی حرمه ما ذکر من استعمال آلات اللهو، آب عن التخصیص، فلا یرفع الید (عنه) بملاحظه الخبر العامی؛
دلیل حرمت بعضی از محرمات به گونه ای است که قابل تخصیص نمی باشد...شاید مسئله مورد بحث ما نیز این گونه باشد، دلیل هایی که دلالت برحرمت آلات موسیقی دارد قابل تخصیص نیست. پس به وسیله روایت منقول از طریق اهل سنت نمی توان از دلایل حرمت آلات موسیقی دست برداشت.(24)

نظر آیه الله لاری (قدس سره)
 

در سؤالی که از آیه الله سید عبدالحسین لاری (متوفای 1342 هـ. ق) شده و نظر ایشان را درباره صحت و سقم روایات موهم جواز خواسته اند همه آنها را مردود و از اراجیف عامه و برگرفته از تورات و انجیل محرف (تحریف شده) دانسته اند.
سؤال: چه می فرمایید درباره بعضی اخبار جواز دف و غنا و اجرت مغنیه در عروسی و عزا، و ختان و بکا و ابکا، مثل «اعلنو النکاح باالغربال»، «الفصل بین الحلال و الحرام بالدف»؛ «اختتن ابراهیم نفسه بعد ثمانین سنه بالدف»؛ «لیس منا من لم یتغن بالقرآن » و « لاباس باجره المغنیه فی الاعراس»؟
جواب: این قسم اخبار به حسب قواعد جرح و تعدیل صیارفه اخبار تقیه و شاذ و نادره ضعیفه السند والدلاله، بلکه از اراجیف عامه (سماعون للکذب) مأخوذ از کتب ضاله محرفه از تورات و انجیل و معارض به اصح و اصرح و اشهر و اظهر و اوفق به کتاب و سنت، وابعد از تقیه و موافقت عامه است، فافهم واستقم کما امرت.(25)
توضیح: در متن سؤال، هم چنین در متن جواب عباراتی وجود دارد که شاید برای بعضی از خوانندگان ابهام داشته باشد. از این رو، برخی از جملات سؤال و جواب را به صورت مختصر توضیح می دهیم:
در ابتدای سؤال، به صورت کلی اشاره شده: روایاتی وجود دارد که دال بر جواز استعمال دایره، آواز خوانی و حلیت مزد زن خواننده در عروسی، عزا و ختنه و جواز غنا در گریه کردن و گریاندن است. سؤال کننده نظر آیه الله لاری را درباره ی این گونه روایات جویا شده و سپس به پنج مورد از آنها به ترتیب زیر اشاره کرده است:
1. «اعلنوا النکاح بالغربال؛ ازدواج را با دایره اعلان کنید.»(26)
2. «الفصل بین الحلال و الحرام بالدف؛ تفاوت میان حال (ازدواج) و حرام (زنا) با دایره است».(27)
3. «اختتن ابراهیم نفسه بعد ثمانین سنه بالدف؛ ابراهیم (ع) بعد از هشتاد سال خود را همراه با نواختن دایره ختنه کرد».(28)
4. «لیس منا من لم یتغن بالقرآن؛ کسی که قرآن را با غنا نخواند، از ما نیست».(29)
5. «لاباس باجره المغنیه فی الاعراس؛ مزد زن خواننده در عروسی اشکال ندارد». (30)
آیه الله لاری، درباره ی این گونه روایات، دو نوع جواب داده است؛ یکی به سند این روایات ارتباط دارد و دیگری به مضمون آنها، اینک حاصل هر دو جواب را با تغییر در عبارات ایشان، می آوریم:
الف) بر اساس قواعدی که صرافان و متخصصان علم رجال و حدیث برای تشخیص روایات صحیح از غیر صحیح قرار داده اند، این نوع اخبار و احادیث چند مشکل دارد:
1.برخی از اینها که از امامان (ع) نقل شده بر اساس تقیه است.
2. این نوع روایات، غیر مشهور و اندک است.
3. سندشان ضعیف است و دلالت آنها روشن نیست.
4. اینها از اراجیف و خیال بافی های عامه (سماعون للکذب) (31) است که از کتاب های تحریف شده و گمراه کننده تورات و انجیل گرفته شده است.
ب) این روایات از نظر مضمون نیز با روایات دال بر تحریم تعارض دارد که سند آنها صحیح تر و مشهورتر و دلالت شان صریح تر و با کتاب و سنت موافق تر و از تقیه و موافقت عامه دورتر است.
ایشان در پایان دو مطلب را دستور می دهد: یکی این که، سعی کن مطلب حق را بفهم (فافهم) و دیگر، همان گونه که از طرف خدا مأمور شده ای، در راه حق و عمل به آن استقامت کن (واستقم کما امرت) (32)

نظر مراجع تقلید معاصر درباره روایات موهم جواز
 

سؤال: برخی برای این که برنامه های موسیقی و لهو و لعب در مجالس عروسی خود را توجیه کنند- العیاذ بالله - این برنامه ها را به شب عروسی حضرت زهرا (ع) نسبت می دهند، آیا این نسبت ها درست است یا خیر؟

پاسخ آیات عظام
 

صافی گلپایگانی: صحیح نیست.
فاضل لنکرانی: این سخن وجهی ندارد.
تبریزی: نسبت مزبور صحیح نیست و چنین حرفی دروغ است.
مکارم شیرازی: این گونه نسبت ها صحیح نیست و شأن آن بزرگواران بسیار بالاتر از این سخن هاست.(33)

چرا روایات ضعیف را در کتب حدیث نوشته اند؟
 

با توجه به مطالب گذشته معلوم شد که، روایات موهم جواز، ضعیف و غیر قابل پذیرش است، اکنون این سؤال مطرح می شود: چرا علمای بزرگ این روایات را در کتاب های حدیثی نوشته و در اختیار مردم قرار داده اند؟
در پاسخ باید به چند نکته توجه کرد:
1. این سؤال تنها به مسئله غنا و موسیقی مربوط نمی شود، بلکه در اکثر مسائل دینی- اعم از اعتقادی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی، فردی، عبادی و سیاسی - مطرح می شود.
2. نقل روایت از طرف یک محدث، دلیل بر پذیرش آن نمی باشد، از این رو گفته اند: «النفال کالبقال».
3.نقل روایت از طرف یک محدث، دلیل بر پذیرش آن نمی باشد، از این رو گفته اند: «النقال کالبقال».
3. وظیفه محدث این است که روایات را بدون تغییر و به رسم امانت نوشته و در اختیار نسل های بعدی قرار دهد تا محققان هر مسئله، همه روایات مربوط به آن را بررسی کرده و به نتیجه برسند.
4. در مسئله غنا و موسیقی نیز علما و محدثان بزرگ در کنار نقل روایات فراوان دال بر تحریم، روایت موهم جواز را نیز نوشته اند.
با توجه به نکات مذکور، به این نتیجه می رسیم که، نقل روایات ضعیف در کتاب های حدیثی به عنوان نقل روایت اشکال ندارد، بلکه عمل به مضمون آنها و استناد به آنها در کتاب ها، مجلات، روزنامه ها و سخنرانی ها به عنوان دلیل و مدرک - همان گونه که امروزه گاهی با کمال تأسف مشاهده می شود - اشکال دارد.
خداوند همه ما را از خطاها و لغزش ها حفظ فرماید.

پی نوشت ها :
 

1.منظور از «جماعت» همان طور که از اول مجلس شانزدهم امالی معلوم می شود پنج نفرند به نام های: حسین بن ابی عبیدالله، احمد بن عبدون، ابوطالب بن غرور، ابوالحسن صقال و ابوعلی حسن بن اسماعیل ابن اشناس که در میان آنها تنها احمد بن عبدون توثیق شده است (ر. ک: الموسوعه الرجالیه، ج1، ص 66، شماره 397) و با وجود او به توثیق چهار نفر دیگر نیاز نیست چون همه پنج نفر در یک طبقه هستند.
2. منظور از ابوالمفضل، محمد بن عبدالله بن مطلب شیبانی است که از طرف علمای علم رجال به ضعف و عدم قبول روایت او تصریح شده است.(ر. ک: جامع الرواه، ج 2، ص 143؛ الموسوعه الرجالیه، ج 2، ص 159، شماره 5264؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 387، شماره 6948 و ص389، شماره 6953؛ معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 244 و 245، شماره 11115 و 11121).
3. نام فضل بن محمد بن مسیب بیهقی، در کتب رجال نیامده است، در الموسوعه الرجالیه، ج2، ص 17، شماره 4437 نیز نام او به صورت مهمل (بدون اظهار نظر ) ذکر شده است. تنها به این اکتفا شده که در وسائل الشیعه از او نقل روایت شده است.
4. هارون بن عمرو مجاشعی نیز مثل فضل بن محمد است (ر. ک: الموسوعه الرجالیه، ج 2، ص 305، شماره 6149).
5. محمد بن جعفر بن محمد، میان پنج نفر مشترک است و تنها یک نفر از آنها (محمد بن جعفر بن محمد بن عون اسدی) توثیق شده و بقیه توثیق نشده اند(ر. ک: جامع الرواه، ج 2، ص 86 و 87؛ الموسوعه الرجالیه، ج2، ص 103- 105؛ شماره 4935 - 4939؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 169- 176 شماره 6535- 6539).
6. نام عیسی بن زید بن دأب لیثی در کتب رجال نیامده است.
7. صیفی بن عبدالرحمان بن محمد (یا یحیی بن عبدالرحمان بن محمد) بن علی بن هبار، از کتب رجال به دست نیامد و مجهول الحال است.
8. یعنی صیفی (یا یحیی) از پدرش عبدالرحمان بن محمد بن علی نقل می کند که نامش در کتب رجال پیدا نشد و مجهول الحال است.
9. یعنی عبدالرحمان از پدرش محمد بن علی بن هبار نقل می کند که نام او نیز در کتب رجال به چشم نمی خورد و مجهول الحال است.
10. نام علی بن هبار نیز در کتب رجال پیدا نشد، ولی محققان بحار الانوار در ذیل روایت فوق نوشته اند: او همان علی بن هبار بن اسود بن مطلب بن اسد بن عبدالعزی بن قصی قرشی اسدی است و پدرش هبار همان کسی است که زینب - دختر پیامبر - را زد که وی از اثر آن سقط جنین کرد. (ر. ک: بحارالانوار، ج 79، پاورقی ص 261).
11. الامالی، ص 518و 519، حدیث 1138؛ در بحار الانوار، ج 79، ص 260 و 261، باب 101، حدیث 6 نیز همین روایت با تفاوت جزئی از امالی طوسی نقل شده است.
12. منظور از این عبدالله - همان گونه که در سند اولین حدیث کتاب جعفریات تصریح شده - ابومحمد عبدالله بن محمد بن عبدالله بن عثمان معروف به «ابن السقاء» است که نامش در کتب رجال نیامده و مجهول است.
13. منظور از این محمد، ابوعلی محمد بن محمد بن اشعث کوفی است که علمای رجال، او را توثیق کرده اند (ر. ک: جامع الرواه، ج 2، ص 187؛ معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 190و 191؛ الموسوعه الرجالیه، ج 2، ص 204، شماره 5547).
14. منظور از این موسی، ابوالحسن موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر (ع) است که علمای رجال گفته اند: او صاحب کتاب جوامع التفسیر و کتاب الوضوء است، ولی توثیقش نکرده اند (ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 16 و 17؛ جامع الرواه، ج 2، ص 271؛ الموسوعه الرجالیه، ج 2، ص 270، شماره 5921).
15. منظور از ابی، اسماعیل فرزند امام موسی کاظم (ع) است که علمای رجال گفته اند: او کتاب هایی دارد که از پدران خود نقل می کند و امام کاظم (ع) او را متولی وقف قرار داده بود، ولی با این حال توثیقش نکرده اند (ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 188 و 189؛ الموسوعه الرجالیه، ج 1، ص 131، شماره 875؛ جامع الرواه، ج 1، ص 103).
16. منظور از ابیه، امام کاظم (ع) است و بقیه چون همه امام معصوم هستند برای ما شیعیان شناخته شده اند و نیاز به معرفی ندارند.
17. الجعفریات، ص 260، حدیث 1053، باب الرخصه فی الملاهی.
18. ج 2، ص 205، حدیث 750.
19. ص 260، حدیث 1054، باب الرخصه فی الملاهی و ص 186، حدیث 696، باب ضرب الدف.
20. ج 2، ص 205، حدیث 749.
21. مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 351، فصل فی تزویجها (ع).
22. ج 2، ص 206، حدیث 752.
23. وسائل الشیعه، ج 27، ص 106، ابواب صفات القاضی، باب 9، حدیث 1، این حدیث طولانی است؛ فقط بخشی از آن را نقل کردیم و چون همه رجال سند این روایت توثیق شده اند و خود عمر بن حنظله نیز اگر چه تصریح به وثاقتش نشده، ولی روایاتش تلقی به قبول شده است و به عنوان «مقبوله عمر بن حنظله» معروف شده است (ر. ک: الموسوعه الرجالیه، ج 1، ص 646، شماره 4137).
24. جامع المدارک، ج6، ص113.
25. میراث فقهی 1 (غنا، موسیقی )، ج 3، ص 1813.
26. در سنن ابن ماجه، ج 3، ص 338، حدیث 1895 چنین آمده است: «اعلنوا هذا النکاح و اضربوا علیه بالغربال».
27.نظیر این در حدیث 3 و 4 همین فصل گذشت. در کنز العمال، ج 16، ص 295، حدیث 44552 و سنن ابن ماجه، ج 3، ص 338 و 339، حدیث 1896 نیز آمده است.
28. کنز العمال، ج 11، ص 485، حدیث 32294.
29. سنن ابی داود، ج 2، ص 105 و 106، حدیث 1469.
30. عین این عبارت پیدا نشده، شاید سؤال کننده، این عبارت را از همان سه روایت ابوبصیر- که در فصل هشتم درباره زفاف خواهد آمد اقتباس کرده است.
31. در سوره مائده (5) آیه 41 خطاب به پیامبر اسلام (ص) آمده است: (ومن الذین هادو سماعون للکذب؛ گروهی از یهودیان سخنان تو را با دقت گوش می دهند برای تکذیب کردن). در این جا آیه الله لاری عامه را تشبیه به آنان کرده است.
32. سوره شوری (42) آیه 15 و در سوره هود (11) آیه 112 نیز آمده است: (فاستقم کما امرت ومن تاب معک).
33. مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج 2، ص 75 و 76.
 

منبع: موسیقی وغنا از دیدگاه اسلام.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان