ماهان شبکه ایرانیان

مرز حق و باطل

چند دلیل عقلی و نقلی بر ضرورت ولایت   خداوند اراده کرد تا انسان را جانشین خویش روی زمین قرار دهد و فرشتگان را از این اراده خویش آگاه ساخت و آنان را آزمود تا دریابند که در جانشین او علمی است که ایشان از آن بی خبر هستند

مرز حق و باطل

چند دلیل عقلی و نقلی بر ضرورت ولایت
 

خداوند اراده کرد تا انسان را جانشین خویش روی زمین قرار دهد و فرشتگان را از این اراده خویش آگاه ساخت و آنان را آزمود تا دریابند که در جانشین او علمی است که ایشان از آن بی خبر هستند. او به فرشتگان فرمان داد تا در برابر آدم سر به سجده آورند. فرشتگان، همگی به سجده افتادند، به جز ابلیس که از فرمان خدا سر برتافت. سر پیچی او از سجده بر آدم، از روی استکبار و مخالفت با فرمان الهی بود؛ چرا که ملاک بندگی، اطاعت امر خداست و ابلیس با سجده نکردن بر آدم، از دایره عبودیت خداوند خارج شد و این گونه شیطان با جانشین خدا دشمنی ورزید و عرصه رویارویی حق و باطل پدیدار شد.
***
تاریخ ادامه یافت تا آنکه آخرین فرستاده خدا مبعوث شد. پیامبر (ص) به مردمان نماز آموخت و گفت و گوی انسان با خدا را پیراست، از آنان زکات ستاند و لقمه های ایشان را حلال ساخت، آنان را بسان امت های پیشین روزه دار کرد تا معنای زندگی را دریابند و با آنان حج گزارد تا روش زیستن را بیاموزند. با این همه این تمام رسالت او نبود. رسول خدا از همان آغازین روزهای بعثت، به حقیقتی دعوت می کرد و روح و اساس آیین او را شکل می داد و در پناه آن، نماز، زکات، روزه و حج معنا می گرفت و کمال می یافت.
ولایت، همان حقیقتی بود که اگرچه پیامبر در بیان آن از هیج تلاشی فروگذار نبود اما خداوند به او امر کرد که ولایت را برای مردمان تفسیر کند، همان گونه که برای ایشان نماز، زکات، روزه و حج را تفسیر کرد.

دو حجت برای یک اصل
 

امام کاظم (ع) به یار جوان خود چنین فرمود: «ای هشام! خدا بر مردمان دو حجت دارد؛ حجتی آشکار و حجتی پنهان. حجت آشکار او رسولان، پیامبران و امامان هستند و حجت پنهان او عقل ها.»
از آنجا که حجت های ظاهری و باطنی خداوند، از یک منبع به سوی انسان آمده اند و همچنین به سوی یک هدف دعوت می کنند، با یکدیگر هماهنگ هستند. در واقع، پیام عقل موافق پیام پیامبر و امام است و آنچه فرستاده خدا می گوید، متناسب با عقل است.
انسان عاقل می داند که وجود او از خدا و برای خداست و پیامبران و امامانی که از طرف خداوند برای هدایت انسان تربیت شده اند، معصوم هستند. از این رو شایسته ترین افراد برای به کارگیری استعدادها و توانمندی های وجود او به شمار می روند. بنابراین با قبول دعوت پیامبر (ص)، انسان عاقل می پذیرد که او بر زندگی و هستی اش ولایت پیدا کند؛ ولایتی که پس از پیامبر خدا (ص) به جانشینان او و امامان معصوم (ع) می رسد.
اما انسانی که با عقل خود بیگانه شده و آن را از سلطنت بر سرزمین وجود خود رانده باشد، قادر نیست خوبی سخن پیامبر و امام را بشنود و از این رو در مقابل آنها می ایستد و با آنان درگیر خواهد شد.

راهی به سوی خوشبختی
 

همه انسان ها به ایستگاه مرگ می رسند اما وضعیت آنها در این ایستگاه با یکدیگر متفاوت است و متناسب با راهی که از آن آمده اند، احساس خوشبختی و یا بدبختی می کنند. خداوند راه هدایت را در پیش پای انسان گذاشته و فرموده: «هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند؛ نه ترسی برای آنان است و نه غمگین می شوند.» بنابراین راه رسیدن به خدا، شناخت رسولان و حجت های او و کسانی است که خداوند از نعمت خود آنها را بهره مند کرده است.
آنچه ما انجام می دهیم، زندگی و ابدیت ما را می سازد و چنانچه این اعمال در راه خدا قرار نگیرند، چه نیک و چه بد بی ارزش خواهد ماند و راهی به خوشبختی نخواهد داشت چنانکه امام باقر (ع) می فرمایند: «آگاه باشید اگر شخصی همه شب ها را به عبادت و روزها را به روزه داری بگذراند و همه اموال خود را صدقه دهد و در همه عمرش حج کند ولی ولایت ولی خدا را نشناسد تا آن را بپذیرد و همه اعمالش را به دلالت و راهنمایی او انجام دهد، بر عهده خدای تعالی برای او هیچ استحقاق ثوابی نخواهد بود و از اهل ایمان به شمار نخواهد آمد.»
آنها که خدا را به علم، حکمت، بزرگی و رحمت شناخته اند در جست و جوی راه درستی هستند که خداوند خود برای زندگی انسان ها قرار داده و در پیش گرفتن آن، تضمین گر خوشبختی است. گوارا باد بر ایشان، این سخن امام که فرمود «اوج و قله دین و کلید و راه ورود به آن و خشنودی خدای متعال، اطاعت از امام پس از شناخت اوست.»

امان از این عقل ناقص
 

گمان می بریم که دانسته های ما آن قدر زیاد است که برای زندگی در این دنیا و جهان پس از مرگ نیز کافی باشد با این وجود ما نمی توانیم با یک یا دو آزمایش و در یک یا دو روز، ضرر و نفع پدیده ای را کشف کنیم و بر فرض که بتوان همه چیز را با مشاهده و آزمایش کشف کرد، باز هم نمی توان مطمئن بود، چرا کشفیات و معلومات آدمی مربوط به پدیده هایی است که او با آنها روبه رو شده و آنها را تجربه کرده است و چه بسیار دنیاهایی که هنوز به آنها نرسیده ایم و تجربه شان نکرده ایم و چه بسیار مراحلی که هنوز از آن بی خبریم.
در این مرحله است که ما خدا را در می یابیم و می خواهیم و به سوی او حرکت می کنیم و اراده او را در نظر می گیریم، چرا که او بر همه هستی حاکم و از تمام روابط و عوامل با خبر است و در نتیجه می توان به او اعتماد کرد و به او امید بست.
خداوند روح هایی را انتخاب کرده است و آنها را از اشتباه و پلیدی جدا کرده و به عصمت رسانده و دل های آنها را با نور هدایت پر کرده است تا راهنمای حرکت انسان به سوی سعادت ابدی باشند و از اینجاست که ما به پیامبران و رسولان ایمان می آوریم و آنها را از خود به خود نزدیک تر می دانیم. آیا پس از آنکه پیامبر (ص) از دنیا رفت، نیاز ما به او و راهنمایی او از بین خواهد رفت؟ آیا پس از او ما دیگر محتاج کسی نیستیم که ما را از صلاح و فساد زندگی آگاه کند؟ آیا نباید کسی را به جانشینی او پذیرفت که همانند او به راه های آسمان و زمین آگاه باشد؟ این پرسشی است که همواره در پیش روی کسانی که پیامبر را پذیرفته اند، قرار دارد و این سخن امام باقر (ع)، تلنگری است که در هر مرحله از زندگی انسان را بیدار می کند: «یکی از شما برای سفر چند فرسخی خود روی زمین، راهنمایی می طلبد. تو به راه های آسمان نادان تر از راه های زمین هستی. پس به دنبال راهنمایی برای خود باش!»

نیازی برای همه دوران ها
 

شناخت خداوند، بدون شناخت رسولان الهی و حجت های پروردگار ناتمام می ماند و تا آن زمان که انسان، حجت خداوند را نشناسد، نمی تواند از درستی شناخت خود نسبت به خداوند مطمئن باشد.
امام باقر (ع) به مردی فرمود : «همانا کسی خدا را می پرستد که خدا را بشناسد اما کسی که خدا را نمی شناسد، او را چنان که می بینی، به گمراهی می پرستد.» آن مرد پرسید معرفت خدا چیست؟ و امام فرمود: «پذیرش خدای متعال و پذیرش رسول خدا و دوستداری علی و پیروی از او و نیز اطاعت از امامان حق و بیزاری جستن به خدا از دشمن آنها؛ این چنین است که خداوند شناخته می شود!»
از آن زمان که آدمی به هدفمند بودن حیات خود آگاه شود و شناخت خداوند در درون او شکل بگیرد، می خواهد به خدا نزدیک تر شود و به دیدار او دست یابد. از این رو در جست و جوی واسطه ای روان می شود که میان خود و خدای خود قرار گیرد و به راهبری نیاز پیدا می کند تا او را از وادی حیرت به سرزمین بصیرت هدایت کند. این نیاز تنها با مراجعه به قرآن و پیامبر برطرف نخواهد شد، چرا که پس از پیامبر نیز این نیاز پابرجاست و انسان همچنان به هدایت الهی و رهبری خدایی نیازمند است. این نیاز اساسی به شناخت صحیح خداوند، با شناخت حجت خداوند در هر عصر و پیروی از او کامل می شود.
چنانچه هنگامی که یکی از اصحاب امام صادق (ع) از ایشان می پرسد چگونه است مردی که ولایت و امامت علی (ع) را قبول دارد ولی اوصیای بعد از او را نمی شناسد؟ امام می فرمایند: «گمراه است» و وقتی دوباره می پرسد اگر به همه امامان اقرار کند و آخرین آنها را انکار کند؟ امام می فرمایند: «او مانند کسی است که به عیسی (ع) اقرار می کند و محمد (ص) را انکار می نماید یا مانند کسی است که به محمد (ص) اقرار می کند و عیسی (ع) را انکار می نماید. پناه می برم به خدا از انکار حجتی از حجت های خدا.»

از ظلمت به نور
 

راهی که انسان در پیش می گیرد تا با سعی خود به دیدار پروردگار برسد، نیازمند دو چیز است؛ نخست نوری که همه راه را روشن کند و دیگر، مشعل داری که این نور را در راه نگه دارد. کتاب های آسمانی که بر پیامبران خدا نازل شده، نوری است که راه هدایت انسان را روشن می کند و مشعل داران و راهبران این راه نیز پیامبران و امامانی هستند که همواره با نور خود، آدمی را به هدف نهایی هستی و جایگاه ابدی او دعوت می کنند و به پیش می برند.
راه درست زندگی، نمی تواند بدون نور و بدون راهبر باشد و خداوند نیز با اتمام رسالت و پایان یافتن وحی، انسان ها را رها نکرده و برای آنها امامانی قرار داده است و برای همین، آخرین فرستاده خدا، قرآن و نوری را که بر او نازل شده، با اهل بیت خود همراه می کند تا راه هدایت انسان ها تا ابد روشن باقی بماند.
این حجت های الهی در پی یکدیگر و در طول قرن ها در میان مردمان زندگی می کنند و با روشنگری خود، مسیر هدایت الهی را برای انسان ها استمرار می بخشند.
امام صادق (ع) راز نیازمندی ما به پیامبران و امامان را چنین شرح می دهد: «هنگامی که دانستیم آفریننده ای داریم که برتر از ما و همه مخلوقات است و او آفریدگاری حکیم و متعالی است که آفریده های او نمی توانند او را ببینند و به آن دست یابند و رودروی او قرار گیرند، می فهمیم که خداوند در میان خلق خود نمایندگان و واسطه هایی دارد که از طرف او برای بندگان و مخلوقات پیام می آورند و مقاصد او را بیان می کنند. آنها مصالح و منافع مردم را بازگو می کنند و از آنچه باعث بقای آنها می شود، خبر می دهند و آنها را از عواملی که به نابودی شان منجر می شود، آگاه می سازد... .
آنان همان پیامبران و برگزیده های خداوند از میان بندگان هستند که حکمت آموخته اند و به این حکمت مبعوث شده اند. آنها اگرچه در خلق و جسم به دیگر مردمان شبیه هستند اما با آنها در احوال و اخلاق متفاوت اند و از طرف خداوند حکیم و علیم به حکمت و متانت تأیید شده اند.»

نکته
 

اراده الهی
 

پیامبر (ص) در غدیر پرده از اراده الهی برداشت و حجت خداوند و جانشین خود را به مردم معرفی کرد. اگرچه در آن روز همه مسلمانان این ارائه خداوند را پذیرفتند و نعمت بر آنها تمام شد اما پس از آن بود که برخی استکبار ورزیدند و از دایره عبودیت خدا خارج شدند؛ چرا که ملاک بندگی، اطاعت امر خداست. به همین دلیل، امام رضا (ع) فرمود حکایت مومنانی که ولایت امیرالمومنین (ع) را در روز غدیر خم قبول کردند، همچون ماجرای فرشتگان و سجده ایشان برای آدم است و داستان کسی که از پذیرش ولایت امیرالمومنین (ع) سرباز زند، همچون ماجرای ابلیس است.
منبع:نشریه آیه ویژه نامه دین و فرهنگ.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان