مقدمه
عمل و گفتار پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) ترجمان و تفسیر قرآن کریم است. نخستین مفسر قرآن کریم رسول خداص است «و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم »[1] ایشان اهل بیت (ع) را در حدیث معروف ثقلین، عدل قرآن قرار داده و با تأکید بر تمسک بر قرآن و عترت بر رابطه تفکیک ناپذیر این دو تأکید نمودند. حدیثی که در دیدگاه بزرگان در زمره احادیث معتبر و متواتر[2] است.
از این حدیث می توان به این حقیقت دست یافت که وجود حجتی معصوم همواره در کنار قرآن تا زمان ورود بر رسول خداص کنار حوض کوثر یک ضرورت است. امام خمینی ق در زمینۀ تمسک به ثقلین می فرماید:
«و ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمین است و کتب اهل سنت از صحاح شش گانه تا کتب دیگر آنان با الفاظ مختلف و موارد مکرر از پیغمبر اکرم (ص) به طور متواتر نقل شده است و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر، به ویژه مسلمانان مذاهب مختلف و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است ، جوابگوی آن باشند و اگر عذری برای جاهلان [3]بی خبر باشد بر علماء مذاهب نیست».
صدها روایت تفسیری و هزاران استشهاد قرآنی از کلام ائمه (ع) به دست ما رسیده که مبین محوریت قرآن و اهل بیت است. ائمه (ع) قرآن را معیار و اساس ارزیابی سخنان خود معرفی کرده اند و به صراحت فرموده اند آن چه از احادیث ما مخالف قرآن است زخرف و باطل است، در این میان مجموعه ای از روایات و استشهادات قرآنی از امام حسین (ع) به ما رسیده است که در این نوشتار تنها به بررسی استنادات قرآنی ایشان در حادثه عاشورا از زمان امتناع از بیعت با یزید تا لحظه شهادت می پردازیم.
قرآن و قیام امام حسین ع
امام حسین (ع) یکی از اهداف اصلی قیام خود را دعوت به قرآن و سنت پیامبرص ذکر نموده است. «انا ادعوکم الی کتاب الله و نبیه [4]؛ شما را دعوت می کنم به کتاب خدا و (سنت ) پیامبرخدا (ص)».
امام حسین (ع) انگیزه مهلت خواستن شب پایانی حیات خویش را دوست[5]داشتن قرائت قرآن ذکر می کند. «احب الصلاة له و تلاوة کتابه».
امام حسین (ع) اصحاب خویش را پس از نماز ظهر روز عاشورا امت قرآن خطاب کرده و فرمود: «یا امة القرآن هذه الجنة فاطلبوها و هذه النار فاهربوها؛ [6] ای امت قرآن اینک این بهشت است آن را طلب کنید و از جهنم بگریزید».
اباعبدالله (ع) روز عاشورا از قاریان و حاملان قرآن به صورت ویژه تجلیل نمود. بر بالین حبیب بن مظاهر فرمود: «لله درّک یا حبیب لقد کنت فاضلا تختم[7]القرآن فی لیلة واحدة »
امام حسین (ع) گونه خود را بر گونه اسلم بن عمرو که غلامی ترک و قاری [8]قرآن بود نهاد و بدین وسیله او را ستود.
استنادات قرآنی امام حسین ع
امام حسین (ع) از مقطع زمانی امتناع از بیعت با یزید تا حماسه روز عاشورا در شرایط و صحنه های مختلف و به فراخور مخاطب اعم از دوست یا دشمن به بخشی از آیات قرآن کریم استناد نمودند. این استنادات به ترتیب زمانی ذکر می شود.
١. استناد به آیه استرجاع[9]
هنگامی که ولید بن عتبه خبر مرگ معاویه را به امام داد، امام آیه شریفه استرجاع را تلاوت نمود. [10] هم چنین هنگامی که مروان بن حکم به حضرت توصیه نمود تا با یزید بیعت کند، امام این آیه را خواند. [11]امام در طی مسیر کربلا نیز چند مرتبه این آیه را قرائت نمود. هنگام شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه. [12]هنگام بیدار شدن از خواب و موقع کوچ از قصر بنی مقاتل. [13](انا لله ) اقرار به عبودیت و بندگی و (انا الیه راجعون ) اقرار به بعث و معاد و رستاخیز است. [14] کلمه استرجاع عالی ترین درس توحید و باور به معاد است.
معتقد به این کلمه خود را رها نمی داند، وابسته به خدا دانسته و هدفمند است.
تأثیر تربیتی این دو اقرار آن است که انسان هرگز خود را مالک نمی داند. بر فقدان ها جزع نمی کند و همواره شکیبایی می ورزد. باور به این دو اقرار انسان را تسلیم و راضی قرار می دهد. اولیای الهی همواره در هنگام بروز مصائب به ذکر آیه استرجاع می پرداختند. رسول خداص می فرماید: چهار خصلت در هر کسی باشد در نور اعظم الله قرار دارد یکی این که (اذا اصابتة مصیبة قال انا لله و انا الیه راجعون )[15]یادکرد امام حسین (ع) از این آیه در شرایط و بحران های سخت نشان از وارستگی امام و توکل قوی ایشان است.
٢. استشهاد به آیه تطهیر[16]
بعد از تهدید مروان و اصرار بر بیعت با یزید امام (ع) فرمود: ویلک یا مروان الیک عنی فانک رجس و انا اهل بیت الطهارة الذین انزل الله عزوجل علی نبیه محمدص فقال «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و[17]یطهرکم تطهیرا»
«وای بر تو مروان، از من دور شو، زیرا تو پلید و آلوده ای و ما از خاندان پاک هستیم، همان خاندانی که درباره آن ها آیه تطهیر را خدا بر پیامبرش نازل کرد».
آیه تطهیر در ضمن هفت آیه که مخاطب آن همسران رسول خداص هستند نازل شده است. بعد از حدود بیست ضمیر جمع مؤنث، خطاب آیه جمع مذکر است که با انما (مفید حصر) آغاز می شود. اراده الهی اراده تکوینی است نه تشریعی و مصداق انحصاری آیه رسول خداص، علی ع، فاطمه ع، حسن (ع) و حسین (ع) هستند. بیش از هفتاد روایت از طریق اهل سنت و نه[18]شیعه در این حدود رسیده است.
امام حسین (ع) با استناد به این آیه موقعیت و جایگاه خود را در برابر بنی امیه بیان می کند که در حقیقت بیان ملاک حق و باطل است. معنای کلام امام این است که حکومت اهل رجس و بیعت با آن ها باطل و حرام است. در مقابل، پیروی از اهل حق و پاکان بر همگان واجب و لازم است. امام سجادع در[19]برابر شماتت پیرمرد شامی به همین آیه استناد کردند.
٣. استناد به آیه «خائفا یترّقب »[20]
امام در شب یکشنبه ٢٨رجب سال ٦٠ هجری همراه با خانواده و یاران از مدینه خارج شد درحالی که این آیه را تلاوت می کرد: «فخرج منها خائفا یترقّب قال رب نجنی من القوم الظالمین » موسی از شهر خارج شد درحالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای، گفت پروردگارا مرا از قوم ستمگر رهایی بخش. هنگامی که به حضرت موسی (ع) خبر دادند فرعونیان قصد قتل او را دارند با حالت ترس از مصر به مدین رفت درحالی که دعا می کرد: (رب نجنی من القوم الظالمین )
استناد به این آیه توسط امام، ترسیم خط فکری امام است؛ که همان خط انبیا الهی است. مقابله امام با یزید، مانند مقابله موسی کلیم با فرعون است. امام حرکت خود را، هجرتی موسوی و پیامبرگونه و تقابل خود با یزیدیان را تقابل با تفکر فرعونی می داند. در حقیقت پیام این آیه آن است که؛ تقابل موسی و فرعون منحصر به زمان آن دو نیست، در طول تاریخ همواره فرعون های زمان در قالبی آشکار شده و سعی در مانع تراشی برای ولی خدا داشته اند. پیروان حق همواره به تکلیف خود عمل نموده و در برابر فرعونیان ایستادگی کرده اند.
٤. استناد به آیه «لمّا توجّه »
امام (ع) هنگامی که به شهر مکه رسید این آیه شریفه را تلاوت فرمودند؛ «و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی أن یهدینی سواء السبیل؛ چون موسی به سوی مدین روی نهاد گفت امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت[21]فرماید». هنگامی که موسی از مصر بیرون آمد به شهر مدین (شهری در جنوب شام و شمال حجاز نزدیک تبوک ) که آن زمان از قلمرو حکومت فرعون بوده است، رسید و برای هدایت به راه راست دعا کرد. این نخستین هجرت حضرت موسی (ع) است که برای فرار از ظلم و کفر صورت گرفت. امام حسین (ع) نیز با استمداد از خدای متعال و قرائت این آیه، وارد شهر مکه ، حرم امن الهی شد.
٥. استناد به آیه «لن یصیبَنا»
هنگامی که امام (ع) از بطن الرمه به راه افتاد عبدالله بن مطیع که از عراق می آمد، امام (ع) را ملاقات کرد. پرسید: «پدرم و مادرم به فدایت چه چیزی باعث شده از حرم جدت خارج شوی » امام (ع) فرمودند: کوفیان مرا دعوت نموده اند. ابن مطیع اصرار کرد؛ تو را به خدا! به کوفه نرو، که حتما تو را خواهند کشت. [22] امام (ع) در این هنگام این آیه را تلاوت نمودند؛ «لن یصیبَنا إلا ما کتب الله لنا». [23] این آیه ادامه آیاتی است که در مورد نبرد تبوک است. منافقان گفتند: اگر ما به تبوک بیاییم، ممکن است چشممان به دختران رومی بیفتد و گناه کنیم . [24]خداوند به پیامبر (ص) می فرماید: به آن ها بگو هیچ حادثه ای برای ما رخ نمی دهد، مگر آن چه خدا مقرر کرده است.
علامه طباطبایی می نویسد: «ولایت و تدبیر و اختیار امور ما فقط به دست خداوند است و این اختیار نه به دست ماست و نه به دست هیچ یک از اسباب ظاهری بلکه؛ حقیقت امر تنها به دست خداست و خداوند سرنوشتی حقیقی از خیر و شر برای هرکس تعیین نموده است و هنگامی که این مطلب را می دانیم چرا امر او را امتثال نکنیم و در راه احیای امر او سعی و تلاش نکنیم و در راه خدا جهاد نکنیم . خداوند نیز خواسته خود را اجرا می کند و آن چه از خوبی یا[25]بدی را که بخواهد به ما می رساند».
معنای این آیه که امام حسین (ع) استشهاد کردند، آن است که؛ ما مأمور به تکلیفیم نه ضامن نتیجه، جهاد می کنیم ، تلاش می کنیم به وظیفه ای که تشخیص دادیم، درست است و معصیت نیست. عمل می کنیم اما مقدرات به دست خداست، خداوند هرگز برای بنده اش بد نمی خواهد معنای توکل همین است.
امام سجادع هم در برابر یزید ملعون به همین آیه استناد کردند. امام (ع) با تمسک به این آیه گویا می فرماید: پیروزی یا شهادت هرکدام باشد برای ما گوارا و حسن است، قائل به جبر نیستیم اما وقتی تشخیص دادیم وظیفه ای شرعی و دینی و مطابق عقل است انجام می دهیم و نگران نیستیم.
٦. استشهاد به آیه «فمن نکث »
امام حسین (ع) در منطقه «البیضه » با حر ملاقات کرد. امام (ع) در جمع یاران حُر سخنرانی کرد و در بخشی از سخنرانی فرمود: «فانا الحسین بن علی و ابن فاطمه بنت رسول الله نفسی مع انفسکم و اهلی مع اهلیکم فلکم فیَّ اسوة؛ من حسین بن علی فرزند فاطمه هستم خودم با شما هستم[26]و خاندانم با شماست من برای شما الگو هستم».
در ادامه آن ها را به وفاداری به پیمان و بیعت فراخواند. سخن از نامه های کوفیان گفت و در پایان این آیه را قرائت کرد: «فمن نکث فإنما ینکث علی نفسه؛ [27]هرکس پیمان شکنی کند تنها به زیان خود پیمان شکسته است».
نکث به معنای باز کردن، نقض و شکستن عهد و پیمان است. در این آیه نیز به معنای شکستن عهد و پیمان است. اصحاب جمل را از این حیث ناکثین گویند، که بیعت خود را شکستند.
این آیه در بیعت رضوان نازل شده است. در مورد افرادی که در صلح حدیبیه زیر درخت با رسول خداص تا مرز جانبازی و عدم فرار بیعت کردند. این آیه پیمان شکنی را خودشکنی خوانده و می فرماید: «فإنما ینکث علی نفسه ». استناد امام حسین (ع) به این آیه می رساند راهی که وی در رویارویی با بنی امیه برگزیده بود، همان راهی است که پیامبر اکرم (ص) در رویارویی با مشرکان برگزیده بود و همان طور که بیعت با پیامبر اکرم (ص) بیعت باخداست، بیعت با امام حسین (ع) نیز بیعت با خداست. همان گونه که شکستن بیعت با پیامبرص، قبیح و ناپسند است پیمان شکنی با فرزند او نیز ناپسند و مذموم است. نقض بیعت با امام حسین (ع) نقض بیعت با خدا و تباه کردن ایمان است. یکی از اوصافی که امام حسین (ع) در شب عاشورا یارانش را به آن ستود وفاداری است «انی لا اعلم اصحابا أوفی منکم ». وفاداری در زندگی یاران و شهدا کربلا موج میزند، به گونه ای که ابوالفضل العباس (ع) حاضر به نوشیدن آب از شریعه، به یاد تشنگی امام حسین (ع) نمی شود. امام صادق (ع) در زیارت نامه عموی خود ابوالفضل العباس ع، او را با این وصف ستوده است : «اشهد لکم بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحه لخلف النبی».
در روایتی آمده است؛ سئل علی بن الحسین (ع) عن جمیع شرایع الدین فقال قول الحق و الحکم بالعدل و الوفا بالعهد. از امام سجادع سؤال شد چکیده شرایع دین چیست؟ فرمود: حق گویی و داوری عادلانه و وفای به عهد.
٧. استناد به آیه «ما کنت متخذَ المضلین »
مرحوم شیخ صدوق نقل می کند هنگامی که امام حسین (ع) به قصر بنی مقاتل رسید آن جا خیمه ای برای مردی به نام عبیدالله حُر جعفی، بر پا بود. امام (ع) او را دعوت به همراهی نمود و فرمود: تو گناهان زیادی مرتکب شده ای آیا می خواهی کاری کنی که گناهانت را از بین ببرم؟
گفت: چگونه؟ امام (ع) فرمود: با یاری فرزند دختر رسول خدا (ص) .
گفت: من شمشیر و اسبم را می دهم اما مرا از این کار معاف کن.
امام (ع) فرمود: «اذا بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا بمالک [28]؛ هنگامی که نسبت به ما جانت را دریغ می کنی ما را به مال تو نیازی نیست». سپس امام (ع) این آیه را تلاوت نمود: «و ما کنت متّخذ المضلین عضدا؛ [29] من هیچ گاه گمراه کنندگان را دستیار خود قرار نمی دهم». این آیه پس از آیات مربوط به تمرد و سرپیچی شیطان از سجده بر حضرت آدم آمده است . در ادامه می فرماید: من هرگز هنگام آفرینش آسمان ها و زمین و ابلیس و فرزندانش، از ابلیسیان شاهد نگرفتم و من گمراه کنندگان را به یاری نمی طلبم. این آیه، دلالت بر توحید افعالی و نفی ادعای مشرکان در تأثیرگذاری شیاطین بر آفرینش دارد. استناد امام حسین (ع) به این آیه ، اشاره به چند نکته دارد:
١. اصحاب امام باید از پاکان و صالحان باشند. از خالص ترین و لایق ترین افراد، اگر عبیدالله حر جعفی مانند حر توبه می کرد، در زمره پاکان قرار می گرفت. اما اکنون که به مال خود می نازد و بخل در همراهی امام دارد امام از او کمک نمی گیرد.
٢. نکته دیگر نقش امام حسین (ع) در هدایت افراد و ایجاد تغییر است حتی از بدترین افراد هم نباید ناامید شد.
٣. نکته سوم ضرورت یاری امام (ع) و عضد بودن و بازو بودن برای دین است.
٨. استناد به آیه «و ما ظلمونا»
هنگامی که ام کلثوم به امام حسین (ع) عرض کرد «منزلت و جایگاه جدت و مادرت و برادرت را به این قوم یادآوری کن » امام (ع) فرمود: به آنان یادآوری نمودم، اما نپذیرفتند. آنان را اندرز دادم، اما اندرز من در آنان کارساز نبود و سخنم را نشنیدند، آن ها تصمیمی جز کشتن من ندارند و چاره ای نیست، جز این که شما مرا بر این خاک ببینید. «أوصِیکُم بِتَقوَی اللهِ رَبِّ البَرِیَّةِ وَ الصَّبرِ عَلَی البَلِیَّةِ وَ کَظمِ نُزُولِ الرَّزِیَّةِ » [30]شما را به تقوای الهی که پروردگار خلائق است ، شکیبایی بر بلایا و پنهان نمودن نزول بلا توصیه می کنم. دختر امام (ع) می گوید پس ساعتی گریستیم درحالی که حضرت فرمود: «و ما ظلمونا و لکن کانوا أنفسهم یظلمون ؛ آنان به ما ظلم نکردند بلکه بر خودشان ستم[31]روا داشتند».این آیه درباره یهودیانی است که بر اساس ناسپاسی خداوند و مخالفت با دستورات الهی و حضرت موسی (ع) به مدت چهل سال در بیابان آواره شدند. گروهی از آنان که پشیمان شدند، مشمول رحمت الهی قرار گرفتند. در ادامه، آیه می فرماید: آنان به ما ستم نکردند بلکه بر خویش ستم روا داشتند.
امام حسین (ع) با استناد به این آیه، ضمن یادآوری ناسپاسی سپاه ابن زیاد می فرمایند: این ظلم و ستم در نهایت دامن گیر خودتان خواهد شد. طاعت مطیع و نافرمانی عاصی هر دو سود و زیانش برای خود آنان است.
خدای تبارک و تعالی نیاز به طاعت و یاری ندارد. این یک قاعده کلی است که هر ظلم و ستمی به ظالم و هر سود و نفعی به مطیع برمی گردد. این سنت الهی است. افرادی که اقدام به شهید کردن امام حسین (ع) نمودند، دچار خواری شدید شدند، به گونه ای که اجساد بنی امیه را ابوالعباس سفاح از قبر بیرون آورد و آتش زد. این وعده الهی است که فرجام ستم تباهی و سقوط است.
٩. استناد به آیه «املاء »
ابومخنف نقل می کند؛ شب عاشورا امام حسین (ع) این آیه شریفه را قرائت کرد. «و لا یحسبن الذین کفروا أنما نملی لهم خیر لأنفسهم إنما نملی لهم لیزدادوا إثما و لهم عذاب مهین »[32]
املاء یعنی مهلت دادن و به تأخیر انداختن، این آیه در مورد مشرکان نازل شده است که به ابوطالب می گفتند: اگر محمد راست می گوید، به ما خبر دهد؛ کدام یک از ما مؤمن و کدام یک کافر است. اگر دیدیم درست می گوید به او ایمان می آوریم. ابوطالب این سخنان را به رسول خدا (ص) رساند. در این هنگام این آیه[33]نازل شد.
این آیه، پاسخ به این سؤال است؛ چرا عده ای از کافران از نعمت های بیکران الهی برخوردارند و خداوند آنان را به سبب کفرشان از نعمت ها محروم نمی سازد؟ آیه پاسخ می دهد: مهلت دادن به کافران برای پرشدن پیمانه آنان و افزایش گناه است تا به عذاب دائم الهی مبتلا شوند. در حقیقت ، این مهلت دادن، زمینه سقوط قطعی آنان را به تدریج فراهم می سازد. این همان سنت استدراج و استمهال است که یکی از سنت های خداوند پیش از کیفر است. خداوند به کافران و گمراهان مهلت می دهد تا از آزادی و اختیار خود حداکثر بهره را ببرند، اگر متنبه نشدند، این مهلت موجب می شود به بالاترین سقف گناه رسیده و به شدیدترین نوع کیفر مبتلا شوند.
امام حسین (ع) سپاه یزید را به کافران و گمراهان تشبیه نموده که با این ظلم و ستم پیمانه گناه خود را سنگین تر می کنند و چنین نیست که این دولت همیشه ادامه پیدا کند. این برتری ظاهری امروز، دلیل بر حقانیت آنان نیست. حضرت زینب (ع) نیز همین آیه را خطاب به یزید بن معاویه تلاوت نمود. امام با تلاوت این آیه، خواستند تذکری بدهند. بلکه کسانی از آنان که امید هدایت در آنان هست هوشیار شده، بازگردند.
١٠. استناد به آیه «فأجمعوا أمرکم »
روز عاشورا هنگامی که سپاه ابن سعد حرکت کرد و به لشکر امام حسین (ع) نزدیک شد امام (ع) بر مرکب خویش سوار شد و با صدای بلند که همگان شنیدند فرمود: «ایها الناس اسمعوا قولی و لا تعجلونی حتی أعظکم بما لحق لکم علیّ و حتی أعتذر الیکم من مقدمی علیکم فان قبلتم عذری و صدقتم قولی و اعطیتمونی النصف، کنتم بذلک أسعد و لم یکن علیّ سبیل و إن لم تقبلوا منی العذر و لم تعطوا النصف من أنفسکم »[34]«فأجمعوا أمرکم و شرکاءکم ثم لا یکن أمرکم علیکم غمة ثم اقضوا إلیّ و لا تنظرون »[35] «إن ولیی اللهُ الذی نزل الکتاب و هو یتولّی الصالحین »[36]
ای مردم به سخن من گوش فرا دهید و برای پیکار با من شتاب مکنید، تا این که شما را به حق موعظه کنم و علت آمدنم را به سوی شما بیان کنم، اگر عذر دلیلم را پذیرفتید و سخن مرا درست دیدید (قبول کنید) و اگر عذر مرا نپذیرفتید و با من از در انصاف درنیامدید (امام در ادامه این آیه را خواند ): «پس کار و شریک هایتان را جمع کنید، آن چنان که هیچ چیز بر شما پوشیده نماند، آنگاه به حیات من پایان دهید و مرا مهلت ندهید. به راستی که سرپرست من خدایی است که قرآن را فرو فرستاده و او شایستگان را سرپرستی می کند».
امام حسین (ع) به دو آیه استناد کرده اند. آیه نخست مربوط به پیامبر الهی حضرت نوح (ع) است . خداوند به پیامبر اسلام (ص) فرمان می دهد؛ ماجرای تخاطب حضرت نوح (ع) را برای قریش بازگو کند، همان افرادی که او را تکذیب کردند. حضرت نوح (ع) گفت: اگر ماندن من بر شما سنگین است، بدانید من بر خدا توکل کرده ام. شما شریکان و افکارشان را جمع کنید و آن چه در توان دارید، بکار گیرید و مهلتم ندهید. در واقع حضرت نوح (ع) مخالفان خود را با توکل به خدا و ایمان به مبارزه طلبید و آن ها را پوچ پنداشت.
استناد امام حسین (ع) به این آیه ، می رساند رسالت او در راستای رسالت انبیا و شیخ الانبیاء حضرت نوح (ع) است ، که همان مبارزه با شرک و بت پرستی است . گویا امام (ع) لشکر دشمن را مشرکانی می داند که با انکار ولایت، دور بت یزید و ابن زیاد می چرخند و از توحید که از طریق ولایت و امامت امام معصوم، آشکار می شود، غافل شده اند.
آیه دوم نیز مربوط به پیامبر اکرم (ص) است که در برابر مشرکان فرمود: سرپرست من خداست و او صالحان را سرپرستی می کند. استناد امام حسین ع
به این آیه، نشان از توکل بالای امام (ع) و ایمان به هدف دارد. درواقع امام ع
با تصریح به ولایت الهی برای صالحان به جایگاه عمر سعد و سپاهش ، که جزء فاسقان هستند، اشاره دارد.
١١. استناد به آیه «فمنهم من قضی نحبه »
مکرر امام حسین (ع) در مسیر کربلا و روز عاشورا به آیه شریفه «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» [37]استشهاد کردند. ازجمله وقتی، خبر شهادت قیس بن مسهر صیداوی[38] را شنیدند. هنگام شهادت مسلم بن عوسجه نیز امام (ع) این آیه را قرائت کردند. [39] هنگام[40]خداحافظی هر یک از اصحاب نیز، آیه فوق را قرائت کردند.
این آیه افراد را به دو قسم ، تقسیم کرده است. کسانی که در راه خدا شهید شدند، که مراد شهدای بدر و احدند و گروه دوم که منتظر هستند تا شهادت نصیب آن ها شود. [41] سیدالشهداع با استناد به این آیه در موقعیت های مختلف، یاران خود را مانند اصحاب راستین پیامبر (ص) می داند که در انتظار شهادت به سر می برند. این به معنای آن است که؛ هریک از یاران امام با آگاهی تمام به این میدان قدم گذاشته و با آگاهی از فرجام کار مبارزه می کند.
١٢. استناد به آیه «اصطفاء»
امام حسین (ع) روز عاشورا هنگامی که علی اکبر (ع) رهسپار میدان شد، پشت سر او این آیه را تلاوت کرد: «إن الله اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها[42]من بعض» هم چنین در پاسخ محمد بن اشعث که گفت: چه خویشی بین تو و محمد (ص) [43]است این آیه را تلاوت کرد. این آیه به برتری و برگزیدگی آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران اشاره دارد. مراد از آل ابراهیم، اولاد او هستند یعنی؛ موسی و هارون . فیض کاشانی ذیل آیه می نویسد: «اقول و قد دخل فی آل ابراهیم نبینا و اهل بیته »
آن چه از آثار تفسیری برمی آید، دلالت بر این معنا دارد که؛ اهل بیت داخل در عموم این آیه هستند. این آیه دلیل بر عصمت اهل بیت است. [44]روایات متعددی در این زمینه رسیده است.
امام رضاع در پاسخ مأمون که پرسیده بود؛ آیا خداوند عترت را بر سایر مردم برتری داده است ؟ فرمودند: «ان الله أبان فضل العترة علی سائر الناس فی محکم کتابه » مأمون پرسید این آیه کجاست ؟ امام رضا (ع) همین آیه اصطفاء را قرائت فرمود. [45]
امام حسین (ع) با استناد به این آیه، خویشاوندی خود با پیامبر (ص) و جایگاه خود نسبت به رسول خدا (ص) را متذکر شدند، تا خصم بداند با نام اسلام و پیامبر با برگزیدگان خاندان پیامبر می جنگند.
نتیجه گیری
١- رابطۀ تنگاتنگی بین قرآن و اهل بیت (ع) وجود دارد و در مورد امام حسین (ع) این رابطه به خوبی آشکار است.
٢- قرآن در نهضت و حماسۀ کربلا نقش و جایگاه عظیمی دارد و پرتو افکنی قرآن در حرکت امام حسین (ع) قابل ملاحظه است.
٣- امام حسین (ع) اساس کار خود را دعوت به سوی قرآن و سنت پیامبر (ص) اعلام می کند و با استناد و استشهاد به آیات قرآن، موقعیت و جایگاه خود را در برابر بنی امیه بیان می فرماید و براین اساس، ملاک حق و باطل را روشن می سازد، و نهضت و قیام خود را بر مبنای قرآن معرفی می کند و هم چنین به بیان نقش حقیقی امام می پردازد.
منابع و مآخذ
١- قرآن کریم.
٢- ابن اثیر الجزری، ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارلکتب العلمیه، الطبعة الاولی، ١٤٠٧ق.
٣- ابن کثیر، ابوالفداءالحافظ، البدایه والنهایه، قاهره، دارالحدیث، ١٤١٣ق.
٤- امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت ، دارالکتب العربی، چ سوم، ١٣٨٧ق.
٥- التستری، القاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی.
٦- الحایری، محمدمهدی، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین ع، منشورات الراضی، چاپ دوم ، ١٣٦٣ش .
٧- الدینوری ، ابوحنیفه ابن داود، الاخبار الطوال ، بیروت ، دارالفکر الحدیث للطباعه و النشر، ١٩٨٨م.
٨- (امام ) خمینی، سیدروح الله، وصیت نامه، مرکز حفظ و نشر آثار امام.
٩- صدوق، محمد بن علی، الامالی، تهران ، کتابچی ، چاپ ششم، ١٣٧٦ ش.
١٠- صدوق، محمدبن علی، عیون اخبار الرضاع ، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ١٣٧٦ ش.
١١- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، دفترانتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، چ پنجم ، ١٤١٧ق .
١٢- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت ، مؤسسه
الاعلمی للمطبوعات، ١٤١٥ق.
١٣- طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
١٤- العروسی الحویزی ، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، ١٤٢٢ق.
١٥- قمی، عباس بن محمد، مفاتیح الجنان، قم، انتشارات صبا، چ دوم،
١٣٨١ش.
١٦- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ١٤٠٤ ق.
١٧- معهد تحقیقات باقرالعلوم ع، موسوعه کلمات الامام الحسین ع، قم، دارالمعروف، ١٤١٦ق.
١٨- الهیثمی ، ابن حجر، الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، قاهره، مکتبه القاهره.
پی نوشت
[1] نحل : ٤٤.
[2] عبدالحسین امینی ، الغدیر، ج٦، ص٣٠٣؛ و احمدبن حـجرهیثمی ، الصـواعق المـحرقه ، ص٢٢٦.
[3] وصیت نامه امام خمینی ق .
[4] محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار، ج٤٤، ص٣٣٩.
[5] همان ، ص٣٩١.
[6] محمدمهدی حائری ، معالی السـبطین ، جـ١، ص٣٦٢.
[7] موسوعه کلمات الامام الحسین ، صـ٤٤٦.
[8] محسن امین ، اعیان الشـیعه ، جـ٦، ص٦٠٧.
[9] بقره : ١٥٦.
[10] ابن کثیر، البدایه والنهایه ، ج ٨، ص١٤٠.
[11] محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار، ج ٤٤، صـ٣٢٦.
[12] هـمان ، ص ٣٧٢.
[13] همان ، ص٣٨٠.
[14] محمدبن الحسن طوسی ، التبیان ، ج٢، ص٣٩.
[15] عروسی حویزی ، تفسیر نورالثقلین ، ج١، ص٢٩.
[16] احزاب : ٣٣.
[17] موسوعه کلمات الامام الحـسین ، صـ٣٨٥.
[18] مـحمد حسین طباطبایی ، المیزان ، ج١٦، ص٣١١.
[19] محمدباقرمجلسی ، بحارالانوار، ج٤٥، ص١٤٦.
[20] قصص : ٢١.
[21] قصص : ٢٢.
[22] ابوحنیفه الدینوری ، الاخبار الطوال ، ص ١٨٥.
[23] توبه : ٥١.
[24] فضل بن حسن طبرسی ، مـجمع البـیان ، جـ٥، ص٦٦.
[25] محمدحسین طباطبایی ،المیزان ، ج٩، ص٣٠٦.
[26] موسوعه کـلمات الامـام الحـسین ، ص ٣٦٠.
[27] فتح : ١٠.
[28] محمد بن علی صدوق ، الامالی ، ص ١٥٤(مجلس ٣٠).
[29] کهف : ٥١.
[30] موسوعه کلمات الامام الحسین ، ص٤٠٠.
[31] بقره : ٥٧.
[32] آل عـمران : ١٧٨.
[33] فضل بن حسن طبرسی ، مـجمع البـیان ، جـ٢، ص٤٥٦.
[34] ابن اثـیر، الکـامل فی التاریخ ، ج٣، صـ٢١٨.
[35] یونـس : ٧١.
[36] اعراف : ١٩٦.
[37] احزاب : ٢٣.
[38] . قاضی نورالله تستری ، إحقاق الحق ، ج١١، ص٦٠٥.
[39] محمدباقرمجلسی ، بحارالانوار، ج٤٥، ص٢٥.
[40] همان .
[41] فضل بـن حـسن طـبرسی ، مجمع البیان ، ج٨، ص١٤٥.
[42] آل عمران : ٣٣ و ٣٤.
[43] محمدباقرمجلسی ،بحارالانوار، ج٤٥، ص٣٠٢.
[44] فـضل بن حسن طبرسی ، مجمع البیان ، ج٢، ص٢٧٨.
[45] شیخ صدوق ، عیون اخبار الرضا، ج١،ص ٢٣٠.