حجت الاسلام سید غلام حسین موسوی از رهبران جهای افغانستان
درآمد
علامه شهید سید اسماعیل بلخی از مفاخر بزرگ اسلام در افغانستان، برای همیشه بر تارک این سرزمین قهرمان پرور خواهد درخشید. او هیچ گاه بر مبنای گرایشات قومی و نژادی حرکت نکرد، و همواره برای تحقق عدالت اجتماعی، توسعه متعادل برای همه افغان ها مجاهدت ورزید. آثار و اندیشه های بجای مانده از علامه بلخی نشان می دهد که فقرزدایی، تحکیم پایه های وحدت ملی و تجهیز افغان ها به سلاح علم و دانش و رهایی از قید و بند استبداد حاکم و در نهایت تأمین استقلال واقعی افغانستان از جمله اهداف و اولویت های فکری و کاری او بوده است. این مقاله بخشی از اهداف مبارزات شهید بلخی را آشکار می کند:
درباره جوانب گوناگون زندگی شخصیت مبارز و اندیشمند والا مقام علامه سید اسماعیل بلخی زیاد صحبت شده و مقالات فراوانی نیز نگاشته شده که او چه اهدافی را دنبال می کرده است؟ بلخی در مورد حکومت های موجود در افغانستان معتقد بود که این حکومت ها نه با رأی مردم و نه بر اساس معیارهای اسلامی، بلکه با قدرت سرنیزه به قدرت رسیدند. حکومت های خاندانی بوده که یا با عموم ملت درگیر بوده یا سرداران درجه یک شاهان خانه جنگی داشتند.
برخی از این حکومت ها به طور آشکار با اسلام مخالفت نمی کردند، و علمای دین را در کنار خود قرار داده بودند تا در موقع لزوم با فتوای آن ها حکم قتل عام ها را به مورد اجرا بگذارند. در تاریخ معاصر، بارزترین و طولانی ترین حکومت در افغانستان دوره ظاهر شاه بود که از سال 1313 تا 1352 قدرت را در چنگ داشت و شهید بلخی در همین دوره ظهور کرد و پرچم مبارزه را برافراشت.
وظیفه حکومت به وجود آوردن نظم عمومی، برقراری امنیت و برنامه ریزی به منظور توسعه در زمین یا کشوری بر اساس خواست همه انسان ها می باشد. چه انسان موجودی است که فطرت مدنی دارد، و مکلف است به صورت اجتماعی و قراردادی زندگی کند. این همبستگی اجتماعی فقط در چارچوب یک دولت محدود نیست که به داشتن رابطه با همه دول جهان نیاز دارد. ارسطو در مورد دولت می گوید: «دولت از مقتضیات طبع بشر است. چون انسان دارای فطرت مدنی است و ناچار است که به صورت اجتماعی زندگی کند. لذا کسی که وجود دولت را نفی می کند یا انسان وحشی است یا موجود برتر از انسان که نیازی به دولت ندارد».
بزرگترین دلیل انکارناپذیر سیره عملی پیامبر اکرم (ص) در دوران نبوت چه در مکه و چه در مدینه تشکیل پایگاه نظامی و مقر اداری بود که آن را «مسجد» نامید. در مکه مکرکه به منظور استحکام پایه های اسلام تلاش خود را روی جذب کادرهای قوی متمرکز نمود. در مدینه منوره نیز از بدو ورود به این شهر دستورات اجرایی حکومتی صادر کرد، و برای امپراتوری های بزرگ وقت فرمان ها و پیامهای متعدد فرستاد و آنان را به پذیرش اسلام فراخواند. چنانچه به فرمان ها و عزل و نصب ها و پیمان های سازماندهی سپاه و قراردادهای بین المللی در طول دوران مدینه نگاه کنیم جای شکی باقی نمی گذارد که ایشان تمامی خصلت های یک حکومت و دولت را که امروز از آن برداشت داریم پیاده کرده بودند. امضاء قراردادها اعزام نمایندگان از اموراتی می باشد که مو به مو انجام می گرفت و جای هیچگونه شک را باقی نمی گذاشت.
بر اساس این دیدگاه علامه بلخی قیام می کند، تا مفهوم حکومت اسلامی را عملاً نشان دهد. چرا که کسانی که در آن مرحله حکومت می کردند، اسلام را سپری برای پنهان کردن خیانت شان به حکومت قرار داده بودند. او با بیان وضعیت نابسامان افغانستان به قیام خود مشروعیت بخشید. وضعیت آن روز افغانستان ایجاب می کرد تا کسی پیدا شود که بتواند ضمن برشمردن خیانت ها و مفسده جویی ها که روز به روز دامن گیر کشور عقب مانده افغانستان می شد، هشدار جدی دهد. شهید بلخی وضعیت کلی را چنان دقیق زیر نظر داشتند که هر کس نمی توانست اینگونه بیان کند:
حاجتی نیست به پرسش که چه نام است اینجا
جهل را مسند و بر فقر مقام است اینجا
شهید بلخی از نادانی و فقر عمومی رنج می برد، و علت انواع عقب ماندگی ها را در ناآگاهی و نادانی می دانست. کوشید مردم را متقاعد کند تا فرزندان شان را به مدارس رسمی بفرستند تا جامعه از این عقب ماندگی نجات پیدا کند. در شرایطی که ملت های جهان از منابع طبیعی و معندی شان بهره مند بودند و با تکیه بر علم به صنعت و تکنولوژی دست می یافتند، شاه افغانستان به منظور تداوم سلطنت خود سعی داشت مردم را در نادانی و عقب ماندگی نگه دارد. ولی بلخی با درک همین مقصد شوم دیدگاه خود بیان می کند:
دیگران را به فلک سبقت و دانش بدوام
رفتن ما به عقب هم بدوام است اینجا
او در مورد خوشگذرانی عوامل سلطنت و گسترش رشوه خواری به نام هدیه در ادارات دولتی، به خصوص میان مسئولان دولتی اینگونه اظهار نظر کرده است:
مجلس گرم به سالون مجلل در قصر
نیست بر غفلت شان حاجت برهان امشب
آن یکی خوش که فلان تاجر لوکس از خارج
هدیه آرد به من از همه سامان امشب
آن یکی خنده به لب داشت که از طرف هرات
کرک خوب آمده و پسته خندان امشب
شاد یک سفله که از خاطر جلب نظرم
دو لک افغانی فرستاده حکمران امشب
هر یکی در صدد اخذ فمن یعمل بود
از وزیران و رئیسان و مدیران امشب
علامه بلخی با انتقاد از چشم پوشی مقام های دولتی نسبت به آزادی های بی حد و مرز زنان و اینکه چگونه زنان حجاب را از دست می دهند و به گردش روز و خوشگذرانی می گذرانند، با طنز غلیظ اما جدی و قاطع اینگونه هشدار می دهد:
هست آوازه گمانم که غلط هم نبود
سرمه را یخ زده در چشم غزالان امشب
خنک امش به شوخی نپذیرد خواهر
چادر خویش بکش خوب به پایان امشب
سال ها زندگی ما و تو در پرده گذشت
شده میوند سرک علت نقصان امشب
خواهرک پرده نگه دار که در چادر دهی
کره را یخ زده در اشکم مادیان امشب
ناکارآمدی و بی تدبیری مسئولان دولتی در به کار انداختن سرمایه های عظیم کشور که در هر گوشه و کنار به وفور یافت می شوند، یکی دیگر از دردهای شهید بلخی است که در سروده ها و گفتارش آشکار است. تا جایی که می گوید:
شرم است که شد رنگ لب و شانه ما قرض
شیر و ککو (کاکائو) و مسکه صبحانه ما قرض
کوه ها سنگ ذغال است به زمین نفت ولی
چوب محروق نیابند به کوپان امشب
مگر از صحنه بوستان طبیعت دوریم
پخته شد میوه هر کشور و خام است اینجا
مصداق دیگر این اعتراض معروف است که می گوید:
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
زمانی که زمامدار به بیراهه می رود، و از خط اصیل اسلام و ملت دور می شود در حقیقت قبله حقیقت و تحقیق را گم می کند. لذا شهید بلخی با سوز و گداز می سراید:
گم گشت چو از رهبر ما قبله تحقیق
از منکر هر قبله کند قبله نما قرض
همه این فریادها به خاطر این است که کشور به جای اینکه روی پای خود بایستد، و به خود کفایی برسد، به دست بیگانگان نابود می شود. لذا بلخی قهرمان زد و بند مسئولان نظام را به نظم در می آورد و می سراید:
بعد آمد سخن چند ز دکان به میان
گفت آن پیرک هوشیارک لرزان امشب
بهتر آنست به امریکه فروشیم وطن
تا ضمانت کند آینده مایان امشب
دیگری گفت که امریکه بدور است ز ما
در کف روس گذاریم گروگان امشب
دگرش گفت که پس وعده به ملت چه دهیم؟
گفته شد نقل بزک با جو لغمان امشب
در آن دوره وجود جناح بندی در داخل دربار ظاهر شاه آشکار بود، و این جناح بندی باعث شده بود که افرادی مانند داود خان صدر اعظم در تشکیل باند چپی های طرفدار شوروی نقش فعال داشته باشد، که همین گرایش باعث بدبختی ملت گردید، و سرانجام به تجاوز ارتش سرخ به افغانستان منجر شد. شهید بلخی تیغ تیز حمله خود را متوجه علت العلل درماندگی ملت افغانستان که همانا درباریان می باشند می کند و اینگونه فریاد بر می آورد:
داده دزدان بهر خود شاهی لقب
در کف یغماست هست و بود شرق
فکر مجموع درین قافله جز حیرت چیست
زانکه اندر کف یک دزد زمام است اینجا
موقعی که شاهان افغانستان ماسک نیرنگ بر چهره می زنند، و برای فریب مردم و ظاهرنمایی مسجد آباد می کنند، و از طرف دیگر بهترین تربیت یافتگان مسجد را در زندان می اندازید، شهید بلخی ماهیت پلید آنان را اینگونه معرفی می کند:
یک طرف تعمیر مسجد می کنی
یک طرف داری به رب کعبه ننگ
هست در حقت همان ضرب المثل
روز در جلد ملنگ و شب پلنگ
هر که حق گوید به زندان افکنی
کاین جنایت کار می گوید جفنگ
دیدن این صحنه های ضد اسلامی که از طرف شاه و اطرافیان او انجام می شد، برای شهید بلخی کفایت می کرد تا موضع گیری های اصولی و علنی اتخاذ نماید و سرانجام طرح براندازی حکومت ستمشاهی را بریزد.
این طرح چنان عادلانه و همه جانبه برنامه ریزی شد که گویا قیام بلخی درس بزرگی برای رهبران امروز افغانستان بود تا بر مبنای آن معمای این کشور را حل کنند. وگرنه باید هر روز شاهد استبداد قوم گروهی بر اقوام دیگر باشیم.
در طرح برنامه ریزی قیام علامه بلخی از هر قومی به خصوص اقوام بزرگ افغانستان، و از هر گوشه ای این وطن بزرگ نماینده ای حضور داشت. بلخی با این راهکار چنان جلوی تبلیغات سوء شاه را گرفت که هرگز نتوانست دلایل دستگیری شهید بلخی و همراهان او را آشکار سازد و اما بلخی راه نجات از فلاکت دوران ستم شاهی را در دو محور خلاصه کرده بود. قیام و اتحاد:
بلخیا نکبت و ادبار ز سستی پیداست
چاره این همه یکبار قیام است اینجا
اتفاق ای اتفاق ای اتفاق
چاره ای بر پیکر فرسده شرق
در حیاتم گر نشد بعد از ممات
روح بلخی از نما خشنود شرق
سرانجام شهید بلخی با پیشبینی سرنوشت شاه و همه طاغوتیان به ملت نوید و امید پیروزی و رهایی داد:
یا ز ملت باش یا زین خانه رو
نیست دنیا بر تو و مثل تو ننگ
آنچه داری نسل هایت را بس است
هر چه می خواهد خورد تریاک و بنگ
زمانی که هیچ شهروندی خبر نداشت که شاه چگونه و به چه وسیله دارایی کشور را چپاول می کند و به بانک های خارجی می فرستد. بلخی بزرگ از همه چیز خبر داشت که ظاهر شاه پول هفت پشت خود را به خارج منتقل کرده است. او به همین علت به شاه می گوید که نسل هایت را بس است و به طور دقیق همین طور هم شد. ظاهر شاه روز 26 تیر ماه سال 1352 توسط داود خان سرنگون شد، و در قصر خود در پایتخت ایتالیا که از قبل خریداری کرده بود ماندگار می شود. رژیم سلطنتی به جمهوریت که یکی از خواسته های شهید بلخی بود تبدیل می شود. اما مسلم است که جمهوی قلابی داود خان مستبد با جمهوریت بلخی تفاوت کلی دارد.
در حقیقت ظهور علامه بلخی در یکی از مراحل تاریک تاریخ افغانستان یک ضرورت اجتناب ناپذیر بود. او در شرایطی پا به عرصه وجود گذاشت که افغانستان تحت تأثیر رقابت های نامشروع و دخالت های نابجای استعمار انگلیس و شوروی متجاوز قرار داشت. نظر به اینکه این کشور سرشار از منابع طبیعی دست نخورده است، ابرقدرت های وقت به منظور تصرف و غارت این ثروت های خدادادی، در افغانستان برنامه ریزی درازمدت انجام می دادند. هر کدام از این قدرت های جهانی پایگاه عوامل خود را در داخل افغانستان تقویت می کردند. غربی ها به گرایشان سکولاریستی و لیبرالیستی در جامعه مذهبی افغانستان دامن می زدند. و اتحاد جماهیر شوروی به شدت از طرفداران ایدئولوژی کمونیستی پشتیبانی می کرد، که در نتیجه به کودتای سال 1352 داود خان منجر شد.
در پی این کوتا باز دوباره نظام قبیله سالاری و سیاست شوونیستی و فرهنگ و ادبیات بیگانه و ضد اسلامی به ویژه از سوی احزاب کمونیستی خلق و پرچم به شدت رشد کرد، و اوضاع اجتماعی و اقتصادی و سیاسی کشور چنان دگرگون گردید که ملت را از فرهنگ اصیل اسلامی دور ساخت. و در اشاعه فرهنگ و ادبیات غرب کمک کرد. نظام حاکم با همکاری محافل روشنفکری غرب و شرق زده در مدت پنج ساله حکومت داود خان (1352-1357) برای نجات کشور از بحران عقب ماندگی و اوضاع فلاکت بار اقتصادی کوشیدند ابتدا اندیشه های پر زرق و برق سرمایه داری و سپس اندیشه های کمونیستی را آزمون کنند. این در حالی است که شهید علامه بلخی به عنوان یک رهبر و راهنمای دلسوز، در دوران حیات خود با اندیشه های پویا و نشأت گرفته از اسلام اصیل راه نجات کشور را به همه مردم نشان داده بود. تنها راه نجات کشور را در اصلاح روشنفکران و علمای درباری و قطع همه گونه وابستگی به خارج می دانست. او در این باره می گوید:
با اسارت نیست در ایمان نشان آبرو
قوت نیرو ایمان خون و استقلال ما
پیرو احکام قرآنیم و باشد از یقین
حامی احکام قرآن خون و استقلال ما
وحدت فکر و نظر با همت سعی و عمل
خواهد از جمع جوانان خون و استقلال ما
علامه سید اسماعیل بلخی این اندیشمند بزرگ اسلامی با دیدگاه های مترقیانه و ماندگار در روز 24 تیرماه سال 1347 به شهادت رسید. او چون شمع فروزان سوخت و به جامعه روشنایی بخشید. چون نور خورشید به انسان های تشنه و سرگردان، حقیقت و معرفت بخشید. چون خون حسین بن علی (ع) درخت تنومند اسلام و وحدت و آزادی را آبیاری کرد. اگر اجازه ندادند اندیشه های بلخی در جامعه مظلوم افغانستان فراگیر شود شکی نیست طلاب، دانشجویان و مجاهدان متعهد این سرزمین راه بلخی را دنبال خواهند کرد. به امید روزی که ملت مسلمان افغانستان با اتحاد و همبستگی سرانجام به آزادی و استقلال واقعی برسد و امیدهای باقیمانده شهید بلخی تحقق عینی پیدا کند.
می آزادی و وحدت نرسد از چه به ما
مستبد شیخ صفت دشمن جام است اینجا
ای وحدت مطلق جوی رو دیده مصفی کن
با چشم غبارآلود هرگز نکنم باور
بزعم شیخ اگر وحدتی پدید آید
متاع شیعه و سنی کساد می نگرم
منبع: شاهد یاران شماره 64
/ج