شهید بلخی از ولادت تا شهادت
ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم
علامه بلخی با آگاهی از اینکه برخی دوستان و هم دوره های گذشته تحصیل همچون آیت الله حاج سید رضا صدر و امام موسی صدر برای ادامه تحصیل از مشهد به قم آمده اند او را برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم علاقه مند کرد. و این احساس در او به وجود آمد که گم شده خود را در حوزه علمیه قم می تواند بیابد. لذا در مدارس بزرگان حوزه از جمله آیات عظام زیر سرگرم تحصیل شد:
مرحوم آیت الله العظمی سید صدر الدین صدر جبل عاملی.
مرحوم آیت الله العظمی سید محمد حسین طباطبایی بروجردی.
مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عباس قمی.
مرحوم آیت الله العظمی حاج سید حسین طباطبایی قمی.
مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری.
اتفاق جالب توجهی که در این دوره از زندگی سیاسی علامه بلخی روی می دهد، این است که او برای دومین بار با حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) که از اساتید نامدار آن روز حوزه بوده دیدار و گفت و گو می نماید. او با شرکت در جلسات خصوصی امام به عمق اندیشه ها و زوایای آشکار و پنهان زندگی امام آگاهی پیدا می کند که پس از این تاریخ روابط ادامه می یابد. تا جایی که در ملاقات های آینده به خصوص زمانی که امام انقلاب اسلامی ایران را از نجف رهبری می کرد، و علامه بلخی هم نهضت اسلامی افغانستان را رهبری می کرد، این ارتباطات بسیار تأثیرگذار بود، و این دو نهضت را به هم پیوند زد.
علامه بلخی ضمن شرکت در دروس حوزه، مطالعات گسترده در زمینه های تاریخ، فلسفه، پژوهش و تحقیق در مسائل انقلابی را نیز ادامه داد. او در چارچوب سخنرانی های آتشین خود، سیاست های استبدادی حکومت وقت ایران را به باد انتقاد می گرفت. با توجه به سابقه انقلابی که در قیام مسجد گوهرشاد مشهد داشت، از حرکت های انقلابی جدیدی که در قم آغاز شده بود استفاده کرد. به گونه ای که در آن مرحله حساسیت دولت وقت ایران را برانگیخت. با اطلاعاتی که از طریق دوستان و همفکران به دست آورد، به این نتیجه رسید که ماندن در ایران هم به صلاح او نیست. لذا با اندوه فراوان حوزه علمیه قم را ترک کرد و برای همیشه به وطن بازگشت.
از نظر سیاسی، آمدن شهید بلخی به حوزه علمیه قم بسیار پر اهمیت بود، زیرا دیدارهای او با مراجع بزرگ، بخصوص حضرت امام خمینی (ره)، برای دستگاه حاکم بر افغانستان گران تمام می شد. هنگامی که او در ایران اقامت داشت، مأموران امنیتی او را زیر نظر داشتند. یک مأمور برای تهیه گزارش همیشه مراقب او بود. هنگام ورود به مرز افغانستان صدها ماشین ساعت ها انتظار ورود او را می کشیدند. در هرات بی سابقه ترین استقبال از او به عمل آمد.
بازگشت دوباره به وطن
دستاوردهای پربار علامه بلخی در این مرحله از اهمیت بالایی برخوردار است. او در مدت 18 ماه اقامت در برخی از کشورهای عربی که به کانون های جوش و خروش مبارزات اسلامی تبدیل شده بود، پس از شناخت کامل از اوضاع و تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن برهه با جهان بینی تازه و اندیشه ای نو دوباره وارد افغانستان شد، تا با تکیه بر اندوخته های علمی نشأت گرفته از باورهای دینی نهضت انقلابی جدیدی را آغاز کند. شهید بلخی برای دست یابی به این هدف بزرگ، پس از استقرار در وطن سعی کرد این حرکت را به صورت ساختاری و فراتر از وابستگی های منطقه ای، و قمی و مذهبی اما با در نظر گرفتن شرایط و اوضاع حاکم بر کشور آغاز نماید. به همین دلیل فعالیت های تحقیقاتی گسترده ای را به منظور شناخت هر چه بهتر و بیشتر جوامع ولایات و اقوام و مذاهب و ملیت های مختلف موجود در کشور از سر گرفت. زیرا به خوبی می دانست که بدون شناخت مردم و جامعه و بدون در نظر داشتن افکار و اندیشه های موجود نمی تواند طرح های کارآمدی را به مورد اجرا بگذارد.
یکی از مهمترین ویژگی های این مرحله که علامه بلخی نسبت به آن حساسیت زیادی نشان داد و کوشید شناخت کاملتری از آن پیدا کند، وضعیت سیاسی حاکم بر افغانستان بود که در آن روزگار بسیار با اهمیت جلوه می کرد. افغانستان در آن مرحله تحت حاکمیت مطلق خاندان محمد زائی قرار داشت. پس از کشته شدن نادر شاه فرزندش ظاهر شاه که سن و سال چندانی نداشت، بر تخت پادشاهی نشست و عموهای او هاشم خان، محمود خان، احمد شاه خان، شاه ولی خان، و عموزاده های او داود و نعیم خان، کشور را اداره می کردند. این خاندان با قساوت کامل و در واقع با استبداد مطلق فرمانروایی می کرد.
شرایط به گونه ای بود که آزاداندیشی، آزادی عقیده و بیان به کلی ممنوع بود. حرکت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی امکان اظهار وجود را در خود نمی دیدند. اصولاً اگر هم چنین حرکت هایی دیده می شد به سرعت و با قدرت سرکوب می گشت. حاکمیت کشور در دست یک قوم و در مالکیت گروه خاصی قرار داشت که ارتباط تنگاتنگی با دربار داشت.
قدرت اقتصادی و توانایی های مالی در اختیار درباریان و خان زادگان درباری بود. به هیچ وجه برای مردم عادی و اقوام و قبایل و ملیت های غیر وابسته به دربار و حکومت به ویژه شیعیان ارزش قائل نبودند.
آغاز مبارزات اصلاحگرایانه
علامه بلخی از آنجا که دوران استبداد را در ایران تجربه کرده و از آن ضربه خورده بود، حاکمیت استبدادی در افغانستان را مشابه حاکمیت استبدادی در ایران تشخیص داد. لذا عزم خود را جزم کرد تا در افغانستان در مقابل نظام خشن و مستبد و دنباله رو سیاست های استعماری بایستد و اجازه ندهد که ملت زجر کشیده و مظلوم افغانستان بیش از این زیر چکمه های استعمار و استبداد خرد شود. بر این اساس با شجاعت و تدبیر و مطابق خواسته های مردم قدم به صحنه مبارزه گذاشت. او پس از شناخت کامل ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی افغانستان تصمیم گرفته هرچه سریعتر مبارزات اصلاحگرایان خود را در زمینه های گوناگون آغاز نماید.
1- سخنرانی و تبلیغ در محافل و مجامع فرهنگی؛ نخستین گام علامه بلخی را در روند حرکت اصلاحگرایانه او تشکیل می دهد. بیانات گویا و عالمانه و با صدای شیوا و سحرآمیز در مراکز علمی، فرهنگی و آموزشی از جمله حسینیه ها، حوزه های علمیه، دانشگاه ها و مساجد افغانستان، مردم تشنه را از چشمه زلال معرفت اسلامی و وظایف اخلاقی سیراب می سازد. القای دروس اخلاق، تاریخ اسلام، تفسیر و احادیث نبوی توأم با داستان های جذاب و حماسی، چنان شور و شوقی در اذهان توده مردم، به ویژه قشر جوان شیعه ایجاد می کرد که مردم علاقه مند از ساعت ها قبل در اماکن مخصوص سخنرانی علامه بلخی تجمع می کردند. این سخنرانی های آگاهی بخش، گذشته از این که بسیار نوآور و تحول برانگیز بود، یک حرکت ابداعی در روش تبلیغ و موعظه گویی و تعزیه خوانی به شمار می رفت. چونکه حاکمیت استبدادی آن زمان برپایی مراسم عزاداری سرور شهیدان (ع) در ایام عاشورای حسینی را بکلی ممنوع کرده بود. مراسم عزاداری به صورت پنهان و ابتدایی در حسینیه های هرات برگزار می شد و سخنرانان و وعاظ با ترس و لرز به تعزیه خوانی می پرداختند.
لذا علامه بلخی با شناختی که از تاریخ نهضت کربلا و مکتب عاشورا داشت، به این باور رسیده بود که این جریان ارزشمند تاریخی باید الگوی جوامع اسلامی باشد. مردم نباید تنها به جنبه های حزن انگیز آن بسنده کنند. علما و مبلغین دینی هم وظیفه دارند با نگاه علمی ابعاد متعالی و انسان ساز و تحول برانگیز حماسه عاشورای حسینی را به مردم معرفی نمایند. حماسه عاشورا می تواند شور و شوق انقلابی و ضد استعماری و ضد استبدادی برانگیزد. با این حرکت نوین علامه بلخی بود که تحول اساسی در جنبه های عزاداری و مراسم مذهبی عاشورا به وجود آمد، که می توان آن را یک انقلاب جدید در شعارهای عاشورا در افغانستان نامید.
علامه بخلی به منظور تداوم این انقلاب فرهنگی و بنیان نهادن یک تحول اساسی و جاودانی در این راستا، کرسی تدریس را برای آموزش علوم اسلامی و تربیت شاگردان متعهد و متخصص در زمینه های تفسیر و تبلیغ پایه گذاری کرد. در ده سالی (1314-1324) که در هرات ماندگار بود علاوه بر اینکه شبانه روز به عنوان یک مبلغ توانمند و درد آشنا، به بازگو نمودن واقعیت های کشورش می پرداخت و از نظر فرهنگی، اجتماعی و آگاهی های سیاسی تحول ژرف می آفرید، عده ای زیادی از دانش آموختگان حوزوی و دانشگاهی را نیز از لحاظ تبلغی و افکار و اندیشه های اسلامی مطابق با روند جدید حرکت اصلاحی خود بارور می ساخت. طوری که صدها شاگرد و مرید در شهر هرات تربیت کرد. البته نباید فراموش کرد که حرکت اصلاحگرایانه علامه بلخی در زمینه تبلیغ و نوآوری احیای شعارهای عزاداری عاشورا و برپائی مراسم مذهبی فقط به هرات محدود نبود. بلکه هنگام بازدید از شهرهای بامیان، بلخ، کابل، قندهار و مسافرت به ولایات و مناطق مختلف هم این ایده ها را مطرح می کرد. می کوشید در همه نقاط شیعه نشین این تحول را همگانی کند.
2- تأسیس کانون های فرهنگی؛ علامه بلخی پس از استقرار کامل و انجام بررسی های لازم به این نتیجه رسید که تأسیس کانون های فرهنگی، آموزشی و مراکز علمی و تربیتی یکی از ضروریات عمده جوامع مسلمان افغانستان می باشد. او ضمن مسافرت و بررسی نیازمندی های مردم به این حقیقت پی برد که بسیاری از نابسامانی های کشور، از ضعف فرهنگی و نداشتن آگاهی های لازم فکری و مذهب ناشی می شود که ریشه در آموزه های دینی دارد. جامعه اسلامی افغانستان به خصوص جامعه شیعیان بر اثر نداشتن مراکز آموزشی و فرهنگی در یک حالت سردرگمی گرفتار شده اند. مردم اغلب شهرها از کمبود چنین مراکز علمی و فرنگی و کتب آموزشی رنج می بردند. وجود چنین مراکزی می تواند نقش تعیین کننده در پیش برد اهداف اصلاحگرایانه و بالاتر از آن توسعه مشارکت سیاسی و تحول اقتصادی داشته باشد. در آن مرحله تعداد مراکز علمی و فرهنگی در مناطق گوناگون افغانستان انگشت شمار بود.
3- احداث مساجد، حوزه های علمیه و حسینیه؛ شهید بلخی با تشویق و هدایت هموطنان توانمند ده ها باب مدرسه، مسجد و حسینیه در شهرهای هرات، کابل و بامیان و سایر ولایات و شهرستان ها به ویژه مناطق شیعه نشین احداث یا تجدید بنا کرد. در نتیجه اجرای این طرح علماء و اندیشمندان تشویق شدند تا به این امر مهم توجه بیشتری داشته باشند. مهمترین هدف علامه بلخی از این حرکت بزرگ فرهنگی چنانکه که در سخنرانی ها و اشعار او منعکس شده. بالا بردن میزان آگاهی های عمومی جامعه بوده است. به عقیده او یکی از مهمترین دلائل شکل گیری و تداوم حاکمیت استبداد، ناآگاهی فکری و فرهنگی مردم می باشد. ابتدا لازم است جامعه از نظر فکری و فرهنگی به رشد و پویایی و آگاهی کامل برسد تا زمینه های دگرگونی اصولی فراهم گردد. بر این اساس هر جا قدم می گذاشت ابتدا ابزارها و امکانات احداث و تأسیس مراکز دینی و فرهنگی را فراهم می کرد. مردم و فرزندان شان را به تحصیل دانش روز و فراگیری علوم اسلامی سنتی تشویق می کرد. از آن ها می خواست که اجازه ندهند در زنجیر اسارت بیسوادی باقی بمانند. او ناآگاهی و نادانی و دوری از کانون های فرهنگی را عامل تداوم سلطه استبداد و ذلت می دانست. او بر این باور بود که پویایی و تداوم حیات جامعه در گرو گسترش آگاهی عمومی است.
مبارزات سیاسی
علامه سید اسماعیل بلخی از ابتدای ورود به افغانستان گرایش به مبارزات سیاسی بر ضد حاکمیت استبدادی را در وجود خود داشته، و این گرایش را همواره به صورت پنهان در محافل خصوصی بیان می کرده است. شرایط حاکم بر افغانستان در دوران استبداد، به ویژه در مدتی که در هرات زندگی می کرد و از نزدیک همه امور را زیر نظر داشت، این اندیشه در فکر و ذهن او قوت گرفت که باید حرکت خود را تا رسیدن به اهداف بلند و تحقق آرمان های خود با گام های استوار آغاز کند. مهمترین اهداف شهید بلخی عبارتند:
1- سازماندهی یک جریان قدرتمند سیاسی؛ علامه بلخی در سال 1320به منظور آغاز مبارزات سیاسی، ساختار و چارچوب اولین حزب اسلامی و ملی را به نام«حزب ارشاد اسلامی» با همکاری گروهی از شخصیت های سیاسی، علمی، نظامی و فرهنگی در هرات سازماندهی کرد. این حزب که طیف های وسیعی از مردم شیعه و سنی را در برداشت، اهداف و آرمان های مقدسی را برای خود ترسیم کرده بود که تشکیل یک حکومت اسلامی بر پایه اصول و مبانی دینی از جمله اهداف مهم آن محسوب می شد. بنیان گذار این حزب قصد داشت با ایجاد ارتباط و نفوذ در اقشار مختلف مردم و سازماندهی گروه ها و اقوام افغانستان زمینه های سرنگونی حکومت استبدادی را فراهم نماید و حکومت اسلامی مبتنی بر باورهای دینی و اعتقادی مردم را جایگزین آن سازد. هسته اولیه این تشکیلات سیاسی در هرات پیریزی شد، ولی در پی سفرهای بنیانگذاران حزب به مناطق مختلف افغانستان داشت و فراخوانی هواداران دامنه آن به تدریج گسترش یافت. تا جایی که افراد بسیاری از ملیت ها و اقوام و قبایل سرتاسر کشور به این حزب پیوستند.
علامه بلخی که رهبری حزب ارشاد را بر عهده داشت، در کوتاه ترین مدت راه را برای ایجاد یک تحول بزرگ هموار ساخت. چون توده مردم او را فردی برخاسته از میان خود و مدافع آرمان ها و اعتقادات خود می دانستند. مردم به این باور رسیده بودند که در پرتو رهبری یک انسان آگاه و آشنا به مبانی دین مقدس اسلام می توانند به اهداف عالی و انسانی خود برسند. او در هر نقطه ای از افغانستان قدم می گذاشت مورد استقبال عامه مردم قرار می گرفت. شیعیان و اهل تسنن به او احترام می گذاشتند و او را رهبر رهایی بخش خود از چنگال استبداد خون آشام می پنداشتند. از سوی دیگر حزب ارشاد اسلامی به یک قشر خاص یا یک مذهب و قوم خاصی محدود نبود. به همین دلیل پایگاه اجتماعی قابل ملاحظه ای در میان مردم و اقشار گوناگون جامعه بازگرده بود. لذا توده مردم آمادگی کامل خود را برای پشتیبانی از برنامه های وسیع و همه جانبه آن بزرگوار اعلام کرده و بر این امر تأکید داشتند که گوش به فرمان جهاد و مبارزه با استبدادگران و حامیان بین المللی آن ها هستند، و در این راه از بذل جان و مال دریغ نخواهند کرد. این همفکری و همراهی با یک عالم متعهد و انقلابی در کشور استبداد زده افغانستان سابقه نداشته است.
هرچند که تشکیلات سیاسی علامه بلخی در پرتو فعالیت احزاب انقلابی و نهضت های سیاسی و اجتماعی صد سال اخیر جهان اسلام، یک تشکیلات سیاسی نمونه و کم نظیر بوده است. اما در عین حال نباید فراموش کرد که قبل از تأسیس حزب ارشاد اسلامی هیچ تشکل سیاسی قدرتمندی در افغانستان وجود نداشته است.
لذا پس از این حرکت اسلامی و ملی، تعدادی از احزاب و جریانات سیاسی با گرایش های اسلامی ظهور کردند و مردم استبداد زده افغانستان را با زندگی سیاسی جدیدی آشنا ساختند. بنابراین می توان حزب ارشاد اسلامی و رهبر نستوه آن علامه سید اسماعیل بلخی را پدر جنبش های آزادی خواهانه سیاسی و اسلامی نامید. با گسترش دامنه نهضت آزادی خواهی در افغانستان، علامه بلخی، این طلبه جوان، بنا به توصیه دوستان و همفکران مسلمان، در سال 1317 وارد هرات شد در مدت دو سال و اندی توانست حزب ارشاد اسلامی را سازماندهی کند. او در سال 1327 پس از استقرار در کابل، کمیته مرکزی حزب را به طور سری تشکیل داد که مقر آن ابتدا در شهر چنداول بود و تا قبل از لو رفتن و زندانی شدن اعضای برجسته آن، اغلب مردم از موجودیت حزب ارشاد اسلامی خبر نداشتند.
اعضای کمیته مرکزی عبارت بودند از:
علامه سید اسماعیل بلخی (رهبر)
آیت الله سید محمد حسن رئیس یکاولنگی
آیت الله سید غلام حسن واعظ بلخی
مرحوم حاج سید اسحاق خان وکیل سانچارکی
مرحوم حاج سید اسماعیل خان سرپلی
علامه شهید سید میر علی اصغر شعاع کابلی
حجت الاسلام سید محمد حیدر قطب غزنوی.
شهید سید میر احمد شاه خان گردیزی
ژنرال میر غلام حیدر خان گردیزی
شهید محمد حسین نهضت کابلی
مرحوم محمد حسین طالب قندهاری
شهید نادر علی خان سناتور غزنوی
شهید محمد یوسف بینش
سید نبی مظفری کابلی
سید حسین خان حاکم
محمد بشیر هروی (منشی حزب).
حاج عبدالغفار خان بیدار قندهاری.
ملا عبد الحسین منجم باشی.
سید علی گوهر غوربندی.
سید سرور لولنجی.
خواجه محمد نعیم خان، فرمانده پیشین امنیت کابل.
محمد اسلم خان غزنوی.
عبداللطیف سرباز چنداولی.
سید اسکندر مظفری چنداولی.
رجبعلی خان چنداولی.
دکتر سید اسد الله رئوفی.
محمد ابراهیم گاوسوار شهرستانی.
سرهنگ دوم عبدالغیاث کندک مشر.
خدای نظر ترجمان بلخی.
محمد حیدر کندک مشر غزنوی.
سرهنگ سوم محمد حسن لوامشر غزنوی.
محمد صفرخان تولی مشر غزنوی. (فرزندان مسجدی خان غزنوی)
سید حیدرشاه غزنوی
محمد علی کاظمی
حاج علی آقا آخوندزاده
حاج شیخ محسن معلم
عبدالحسین توفیق قندهاری
محمد حسین خان هراتی
دکتر غلام حیدر خان کابلی
دکتر سید محمد امین آزاد کابلی
دکتر محمد مهدی کابلی
عبدالله خان توخی قندهاری
محمد محسن خان قندهاری
عبدالغیاث خان کابلی
دکتر میر سید حسین ریاضی هدی کابلی
دکتر میر محمد حسن ریاضی هدی کابلی
پس از لو رفتن فعالیت حزب ارشاد اسلامی، تعداد بیش از پانصد تن از افراد فوق الذکر به دلیل نفوذ و پایگاه مردمی شان در سرتاسر شهرهای بزرگ افغانستان مثل کابل، بلخ، هرات، بامیان، قندهار، غزنی، شمال، گردیز، سمنگان و سایر ولایت از انظار دولت استبدادی پنهان ماندند، ده تن شهید و دو تن مفقودالاثر شدند. و سایر اعضای کمیته رهبری چهارده تن به مدت 15 سال در زندان مخوف دهمزنگ کابل به سر بردند.
2- ایجاد وحدت و برادری اسلامی. جامعه افغانستان از اقوام، ملیت ها و مذاهب مختلف تشکیل شده و تلاش برای ایجاد دگرگونی بنیادی در ساختار سیاسی این کشور بدون در نظر گرفتن بافت قومی، نژادی و مذهبی آن امکان پذیر نیست. لذا علامه بلخی حرکت انقلابی و نهضت اسلامی خود را با در نظر گرفتن این ناهمگونی اجتماعی پایه گذاری کرد. زیرا او شناخته بود که دشمنان داخلی و خارجی این سرزمین با استفاده از این ناهمگونی چند قرن بر این مردم حکومت کرده اند، و با حربه «اختلاف بینداز و حکومت کن» تیشه بر ریشه این جامعه زده اند. او مهمترین ابزار ایجاد یک حکومت مردمی در سایه این ناهمگونی را وحدت و همبستگی ملی با در نظر گرفتن اصول و مبانی اسلامی تشخیص داده بود. او در بررسی اوضاع افغانستان به این نتیجه رسیده بود که وجود اختلافات قومی، نژادی و مذهبی مهمترین عامل بدبختی مردم افغانستان است. لذا با تحکیم برادری اسلامی و همبستگی ملی در چارچوب قوانین و مذاهب اسلامی و اقوام و نژادها و ملیت های متعدد می توان موانع اصلاح و دگرگونی را برطرف کرد.
حرکت اصلاحگرایانه علامه بلخی با تشکیل حزب ارشاد اسلامی در شهر هرات، و همگام با سایر فعالیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی ابعاد تازه ای بخود گرفت. از آنجا که میان شیعیان و اهل تسنن افغانستان اختلافات دیرینه وجود داشت، او با فراست و تدبیر و ارائه راهکارهای مناسب، در برابر این اختلافات، استوار و محکم ایستاد و آن را حل کرد. زنگارهای دشمنی را زدود و بذر اتحاد و دوستی را بین پیروان مذاهب و اقوام و ملیتها کاشت. علامه بلخی نه تنها در هرات بلکه در اغلب ولایات و اقصی نقاط کشور و هرجا که قدم نهاد در راستای تحقق این هدف بزرگ لحظه ای آرام نگرفت. او در حین مسافرت های تبلیغی به مناطق گوناگون افغانستان و انجام فعالیت های سیاسی همواره فراخوانی مردم به حفظ اتحاد و یکپارچگی و همبستگی را سرلوحه کارهای خود قرار داده بود.
در هر سرزمینی که شهید بلخی به ویژه پس از آزادی از زندان، قدم می گذاشت در آنجا صلح و برادری و برابری برقرار می شد. مذاهب و اقوام و ملیت های مختلف آرامش زندگی خود را باز می یافتند. دولتمردان وقت هم این نقش را درک کرده بودند و به این عقیده رسیده بودند که نقش سازنده علامه بلخی از حکومت و شخص شاه هم بیشتر است. بدین سان هرگاه دولتمردان و شاه با گرفتاری بزرگی مواجه می شدند، دست به دامن بلخی می زدند و از او می خواستند که این گرفتاری را حل کند. چنانچه او در یکی از سخنرانی های خود در سال 1346 در نجف اشرف به این نقش خود اشاره کرده است: «خطابه جذابی را که پارسال در قندهار برای اصلاح شیعه و سنی دادم گفتم: برادران شیعه و سنی، اگر باران بارید به زمین شیعه و سنی می بارد و اگر خشکسالی آمد هر دوی شما گرسنه می شوید. آمریکا دارد نزاع سیاه و سفید را حل می کند. ما این قدر کوچک شده ایم که اول جنگ شیعه و سنی و از آن هم که گذشت، جنگ اسماعیلی و غیر اسماعیلی را دامن می زنند». شهید بلخی در جایی دیگر با صراحت می گوید: «برادران شیعه و سنی امروز اگر ما و شما وحدت نداشته باشیم، این کشور توسط اجانب و دشمنان اسلام پارچه پارچه می شود. هر قدرتی گوشه ای از آن را تسخیر کرده و به سوی خود و خاک خود ملحق می کند.»
این سخنان و صدها سخن و اشعار حکیمانه آن عالم دردمند حاکی از آن است که او به شدت برای اتحاد مسلمانان به ویژه هموطنان خود می اندیشید و امیدوار بود که با سلاح ارزشمند وحدت بتواند آینده درخشانی را برای امت اسلامی و ملت مظلوم افغانستان رقم بزند. در پرتو این اندیشه مقدس بود که فراتر از افغانستان گام نهاد، و در برخورد با قضایای جهان اسلام همچون قضیه فلسطین آرام نگرفت و در برابر تجاوزگری صهیونیست های غاصب به سرزمین فلسطین موضع گیری اصولی اتخاذ کرد.
علامه بلخی ضمن ابراز نگرانی از طرح صهیونیسم در فلسطین، مسلمانان جهان را به حفظ وحدت و ایستادگی در برابر اسرائیل فراخوانده است. چنانکه در یکی از سخنرانی های تاریخی و آتشین خود چنین گفته است: «ای مسلمانان جهان آگاه باشید... از خواب غفلت بیدار شوید... ای مسلمانان جهان... ای بزرگان و علمای دینی چرا یک اقلیت کوچک صهیونیست بر اکثریت مسلمان پیروز شوند... این بر اثر نفاق ما مسلمانان است. ای مسلمانان جهان اسلام... ای علما و بزرگانی که مسئول جوامع اسلامی هستید... بیایید با وحدت کلمه و عمل دست در دست همدیگر بدهید و شر این جرثومه فساد و تباهی مسلمین را از سر مسلمانان مظلوم فلسطین بردارید».
3- قیام برای تشکیل حکومت اسلامی؛ علامه شهید سید اسماعیل بلخی در چارچوب آماده سازی زمینه های لازم برای آغاز حرکت سیاسی خود، در اولین روز فروردین سال 1329 یک قیام سراسری و همه جانبه ای را با همکاری تعدادی از گروه ها و احزاب سیاسی و شخصیت های نامدار و نیز مشارکت اقشار گوناگون جامعه برپا کرد. هدف از این قیام سرنگونی حکومت استبدادی ظاهر شاه و جایگزینی حکومت جمهوری اسلامی با مشارکت همه اقوام و ملیت ها و پیروان سایر مذاهب افغانستان بود. اما متأسفانه در نتیجه خیانت دو نفر از اعضای خود فروخته حزب ارشاد، یا به قولی عوامل نفوذی دربار این قیام با ناکامی مواجه شد. و سرانجام همه اعضا و شخصیت های برجسته مرتبط با حزب ارشاد اسلامی و شکل دهندگان اصلی قیام از جمله علامه بلخی در مدت کوتاهی یکی پس از دیگری دستگیر و روانه زندان مخوف دهمزنگ کابل شدند، و بدین سان دوباره یکی از مراحل تاریک در تاریخ افغانستان آغاز گشت.
منبع:شاهد یاران شماره 64