ماهان شبکه ایرانیان

خطبه نورانی «فدک» خطبه ابدی

ذات اقدس الهی انسان را خیلی زیبا و کامل آفرید این زیبایی که درباره انسان است به عنوان حُسن خلقت این زیبایی، بخشی از آن به ارزش برمی گردد بخشی از آن هم به دانش، اگر می گویند عدل زیباست معنای زیبایی سمعی و بصری نیست

ذات اقدس الهی انسان را خیلی زیبا و کامل آفرید این زیبایی که درباره انسان است به عنوان حُسن خلقت این زیبایی، بخشی از آن به ارزش برمی گردد بخشی از آن هم به دانش، اگر می گویند عدل زیباست معنای زیبایی سمعی و بصری نیست. یک وقت می گویند طاووس زیباست؛ یعنی از نظر مسائل دیدن و حسّی زیباست، یک وقت می گویند عدل، جمیل است و زیباست؛ یعنی زیبایی وجودی دارد از نظر هستی شناسی او لطافتی دارد که در موجودات دیگر نیست. هستی انسان که زیباست و فرمود: او را در احسن تقویم آفرید: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ[1]و همین أحسن تقویم بودنِ مخلوق، نشانهٴ آن است که خالقش ﴿أَحْسَنُ الْخالِقینَ[2] است معلوم می شود که این سه نظام را که در بحث های قبل داشتیم در انسان به طور کامل هست؛ یعنی نظام فاعلی اش مضبوط است، نظام داخلی اش مضبوط است، نظام غایی اش هم مضبوط است. از نظر نظام فاعلی در تحت ولایت و رهبری «الله» است که ﴿بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ﴾[3] است از نظر نظام داخلی آنچه را که باید داشته باشد داراست، از نظر نظام غایی، هدفمند است، یک؛ راهی که او را به هدف برساند در اختیار اوست، دو؛ ابزار پیمودن این راه را داراست، سه؛ رهبران الهی که او را راهنمایی کنند، چهار؛ این می شود احسن تقویم و عصاره این سه نظام را وجود مبارک کلیم الهی در آن استدلال خاصّ خودشان فرمودند: ﴿رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی[4] از اینکه فرمود: ﴿رَبُّنَا﴾ معلوم می شود نظام فاعلی به «الله» برمی گردد، ﴿أَعْطی کلَّ شَی ءٍ خَلْقَهُ﴾؛ یعنی هر چیزی، هر چه لازم دارد در نهان و نهاد او هست ﴿ثُمَّ هَدی﴾؛ یعنی هدفمند است، غایت دارد، مقصدی دارد، مقصودی دارد با آن سه، چهار عنوان راهی دارد، ابزاری دارد، راهنمایی دارد. این سه نظام دقیق جهان بینی در همین یک جمله کوتاه کلیم الهی گنجانده شده ﴿رَبُّنَا الَّذی أَعْطی ﴾ می شود نظام فاعلی؛ ﴿کلَّ شَی ءٍ خَلْقَهُ﴾ می شود نظام داخلی؛ ﴿ثُمَّ هَدی﴾ می شود نظام غایی. مبدأ هست، معاد هست، رهبری درون که وحی و نبوّت است هست؛ لذا این موجود می شود ﴿أَحْسَنِ تَقْویمٍ﴾، آفریدگارش می شود ﴿أَحْسَنُ الْخالِقینَ﴾؛ چنین موجودی در درون او نفس «امّاره بالسوء» نیست. اینکه وجود مبارک یوسف(سلام الله علیه) فرمود: ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ﴾؛[5]یعنی ما در درون، نفس امّاره نداریم این ما هستیم که «امّاره بالسّوء» می سازیم. در درون یک جهاد داخلی هست بین وهم و خیال در بخش اندیشه با عقل نظر نزاع است، در بخش انگیزه بین شهوت و غضب با عقل عملی که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الْجِنَان»[6]جدال است، در این جدال اگر ـ خدای ناکرده ـ وَهْم پیروز شد یا شهوت و غضب پیروز شد، همان بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) است که فرمود: «کمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»[7] از آن به بعد ما «امّاره بالسوء» پیدا می کنیم و اگر در این جریان، انسان پیروز شد، مثل خود حضرت امیر که فرمود: «إِنَّمَا هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی»؛[8]من او را به تقوا ریاضت می دهم، تمرین می دهم همین نفس می شود «امّاره بالحُسن»؛ این طور نیست که هر کسی دارای «امّاره بالسوء» باشد، هر کسی دارای نفس مسوّله باشد، این ما هستیم که نفس مسوّله می سازیم، این ما هستیم که «امّاره بالسوء» می سازیم می توانیم «امّاره بالحُسن» بسازیم. آن نیرویی که می تواند رهبری بد را به عهده بگیرد ما آن را رهبری خوب عطا کنیم، او ما را به نیکی دعوت بکند. می بینید بعضی ها مشتاق نماز اوّل وقت اند از کار خیر لذت می برند، از گناه منزجرند، بوی بد گناه آزارشان می دهد. این بیان نورانی پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) را تا اندازه ای ادراک می کنند فرمود: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّکمْ رَوَائِحُ الذُّنُوب»؛[9]فرمود: خود را با استغفار معطّر کنید، بوی بد گناه آبروی شما را می برد، این «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ»؛ یعنی چنین نیست که عطر فقط عطر مادی باشد، عطر حسّی باشد عطر معنوی هم هست، گناه معنوی هم هست این جلوی آن گناه را می گیرد: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّکمْ رَوَائِحُ الذُّنُوب». در بخش قرائت قرآن، خواندن قرآن که بارزترین مصداق قرائت قرآن همین نماز است که «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْکتَاب»،[10] فرمود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَکمْ»؛ دهن خود را پاک کنید نه دندان را مسواک کنید. مسواک کردن دندان یک سنّت اسلامی است ثواب خاصّ خود را دارد، آثار بهداشتی هم دارد؛ اما در این حدیث نورانی فرمود دهن را پاک کنید نه دندان را، آن «طَهِّرُوا أَسْنَانَکُمْ» جداست؛ یعنی دندان ها را تمییز کنید؛ اما این جا فرمود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَکمْ» فوه؛ یعنی دهن؛ یعنی زبان را، لثه را، دندان را، فضای کام را، حلق را، نه غذای شبهه ناک وارد شود، نه حرف شبهه ناک از این فضا بیرون بیاید، این دهن را تطهیر کنید: «فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن»[11]قرآن باید از این جا عبور کند، اگر بخواهد اثربخش باشد باید از یک مسیر طیب و طاهر بگذرد چون راه عبور قرآن است نه غذای مشتبه وارد شود، نه حرف شبهه ناک صادر شود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَکمْ فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن».

بنابراین ما «امّاره بالسوء» نداریم این ما هستیم که می توانیم «اماره بالحُسن» تربیت کنیم هم «اماره بالسوء» تربیت کنیم. اینکه وجود مبارک پیغمبر (ص هنگام نماز ظهر که می شد می فرمود: «أَرِحْنَا یا بِلَال »؛ اذان بگو خستگی ما رفع شود با گفتار با خدا، کلمات الهی همه خستگی های دنیا رفع می شود.[12] خدای سبحان سیب را سالم آفریده؛ ولی اگر این حرف باغبان را گوش ندهد به موقع آب نگیرد، به موقع سم پاشی نشود، به موقع کود نگیرد و فنّ شریف کشاورزی را گوش ندهد، کرم در درون اوست، اساس دشمنِ ما درون ماست. دشمنِ بیگانه مثل ریزگردهایی است که گاهی آسیب می رساند؛ ولی مشکل اساسی این سیب کرمو همان کرمی است که در درون اوست، نباید گفت یک ریزگردی هست، آن ریزگرد ده درصد آسیب می رساند؛ اما نود درصد صدمه برای همین کرم درونی است، این دشمن درونی او را می پوساند از پا در می آورد، حضرت فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسَک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک»؛[13] آن وقت این دشمن بیرونی را تقویت می کند، با دشمن بیرونی هماهنگ می شود و مانند آن؛ بنابراین در ساختار ما جز حُسن و زیبایی چیزی نیست، یک و اگر نقصی پیدا می شود در اثر بدرفتاری و محافظت نکردن ماست، دو؛ در جهاد اکبر اگر ما شکست خوردیم در جهاد اصغر هم شکست خواهیم خورد، سه.

وجود مبارک صدیقه کبرا که آن خطبه را خواندند این خطبه ابدی و «الی یوم القیامة» ماندنی شد و اسراری در این خطبه نورانی هست که او را ابدی کرده. مهم ترین عنصرش این است که خود صدیقه کبرا (سلام الله علیها) مانند سیزده معصوم دیگر، عِدل قرآن کریم است جزء ثقلین است و اگر عِدل قرآن کریم است «لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ»[14]این ابدی خواهد بود و این خطبه ماندنی است. دوم اینکه همه مطالب این خطبه نورانی بلاواسطه یا مع الواسطه پشتوانه قرآنی دارد از آیات قرآنی استفاده شده است. طبق این دو عنصر محوری که عناصر دیگر را هم زیرمجموعه خود دارند این خطبه نورانی «فدک» خطبه ابدی خواهد بود «الی یوم القیامة» می ماند. این غدیر را زنده کرد، سقیفه را باطل دانست، فدک را غصب دانست، استرداد فدک را لازم دانست، ردّ فدک را لازم دانست و ده ها برکات دیگر. وقتی صدیقه کبرا (سلام الله علیها) شروع به خطبه می کند، ما در بحث های تفسیری خطبه حضرت را تا حدودی آن جا معنا کردیم. خطبه حضرت در یک سطح دیگر است، خطابه حضرت یک سطح دیگر است. معمولاً خطبه های نورانی امیرالمؤمنین این طور است خطبه های ائمه (علیهم السلام) این طور است، این ها در خطبه با خدای خود سخن می گویند، آن مسئله توحید را، وحی و نبوت را، شهادت به توحید را، شهادت به رسالت را در خطبه ذکر می کنند که آن خیلی عمیق است، آن خطابه که با مردم حرف می زنند یک سطح متوسطی دارد، غالب خطبه های نورانی حضرت امیر، آن بخشی که با خدا سخن می گوید، آن جزء درس خاص نظیر مکاسب و کفایه نیست حواستان جمع باشد، این گوی و این میدان! شما مکاسب خوان را بیاورید انسان یکی، دو بار خطبه ها را برای او درس می دهد؛ اما ممکن نیست بدون سی، چهل سال زحمت بفهمد این خطبه یعنی چه؟ بنابراین حساب خطبه مثل مکاسب و کفایه نیست آن خطابه ها که به مردم خطاب می کند دستور اخلاقی می دهد موعظه و نصیحت می کند یک چیز دیگر است. الآن سال های متمادی است که شُرّاح نهج البلاغه آمدند این جمله را شرح کنند که «کمَالُ الإخْلاصِ لَهُ نَفْی الصّفَاتِ عَنْه» این «نَفْی الصّفَاتِ»؛ یعنی چه؟ صفت را از خدا سلب کنیم؛ یعنی چه؟ شبهه قدمای ثمانیه برای اشاعره از این جا برخاست، شبهه نفی صفات و قائل به نیابت معتزله از این جا برخاست، شبهه ای در کار نیست اتحاد صفت و ذات و وصف، طبق مرام شیعه از این جا برخاست فرمود: «کمَالُ الإخْلاصِ لَهُ نَفْی الصّفَاتِ عَنْه»؛ آن وقت دو برهان اقامه می کند «لِشَهَادَةِ کلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَةِ»[15]آدم می بیند خیلی از حکما و متکلّمین در آن مانده، چه رسد به طلبه کفایه و مکاسب خوان این ها وقتی با خدا سخن می گویند آن علمشان می جوشد که بحر موّاج اند، آن خطبه که تمام شد وقتی وارد خطابه شدند با مردم که با افراد عادی حرف می زنند آن تا حدودی قابل فهم است روان است. وجود مبارک صدیقه کبرا هم همین است، یک خطبه چند سطری دارد این معادل قوی ترین خطبه های نهج البلاغه است. وجود مبارک حضرت امیر خطبه های فراوانی دارد؛ ولی مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) در همان جلد اول کافی باب جوامع توحید این خطبه نورانی علی بن ابی طالب را نقل می کند؛ آن وقتی که دوباره حضرت افراد را برای نبرد در صفّین جمع کرد آن خطبه خیلی بلند است. مرحوم کلینی در کافی از خودشان سخنی ندارند بسیار کم، فقط به نقل حدیث بسنده می کنند؛ ولی در ذیل این خطبه نورانی این بیان را دارند؛ یعنی همین جلد اوّل کافی در باب جوامع توحید دارد علی بن ابی طالب «بِأَبِی وَ أُمِّی»؛ یعنی پدر و مادرم فدای علی (سلام الله علیه) او خطبه ای خوانده که «فَلَوِ اجْتَمَعَ أَلْسِنَةُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»، اگر جن و انس جمع شوند «لَیسَ فِیهَا لِسَانُ نَبِی»، امام و پیغمبری در بین آن ها نباشد، هرگز نمی توانند چنین خطبه و چنین کلامی بیاورند.[16] مرحوم صدرالمتألهین در شرح این بخش از اصول کافی اضافه کرده که «فَلَوِ اجْتَمَعَ أَلْسِنَةُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَیسَ فِیهَا لِسَانُ نَبِی»، می گوید هر پیغمبری هم نمی تواند مثل علی سخن بگوید، آن پیغمبران عظیم الهی، پیغمبرانی که از صفت برجسته ای برخوردارند آن ها اگر نباشند سایر انبیا اگر باشند هم نمی توانند مثل علی حرف بزنند؛ چون در قرآن آمده است: ﴿لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیینَ عَلی بَعْضٍ﴾،[17] یک؛ ﴿تِلْک الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ﴾،[18] دو؛ انبیا متفاوت اند، مرسلین متفاوت اند، مرحوم کلینی آن حرف را زد، مرحوم صدرالمتألهین می فرماید که از هر پیغمبری هم ساخته نیست؛ مثل علی حرف بزند. آن جمله ای که مرحوم کلینی را وادار کرده که بگوید اگر جن و انس جمع بشوند نمی توانند مثل علی حرف بزنند خودش استدلال می کند می گوید که ملحدان، مادیین این ها شبهه ای دارند، می گویند ـ معاذ الله ـ خدا خالق همه نیست، چرا؟ برای اینکه اصلِ خلقت محال است، چرا؟ چون خدا جهان را از چه چیزی خلق کرد؟ یا «من شیءٍ» خلق کرد یا «من لا شیء» شیء که از دو طرف نقیض بیرون نیست، خدا بخواهد عالم را «من شیءٍ» خلق کند محال است، «من لا شیء» خلق کند محال است، چرا محال است؟ اگر «من شیءٍ» خلق کرد؛ پس معلوم می شود اشیا و مواد ازلی بودند نیازی به خدا نداشتند، خدا خالق کلّ نیست، این ذرّات بودند، این موجودات بودند او آمده جمع بندی کرده. پس اگر «من شیءٍ» خلق کرده باشد پس ﴿اللَّهُ خالِقُ کلِّ شَی ءٍ﴾[19] که قرآن می گوید ـ معاذ الله ـ درست نیست. اگر «من لا شیء» خلق کرده باشد «لا شیء» که عدم است ماده قرار نمی گیرد که انسان از عدم چیزی را بسازد؛ پس اصل خلقت محال است این شبهه مادیین و ملحدان. اما بیان نورانی حضرت امیر در آن خطبه که همان بیان را 25 سال قبل، وجود مبارک صدیقه کبرا(سلام الله علیها) داشت این است که «نقیض کلُّ شیءٍ رفعه»، نقیض «من شیء»، «من لا شیء» نیست، نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است؛ چون «نقیض کلّ رفع و مرفوع»، نقیض «من شیء من لا شیء» نیست چون «من لا شیء» می شود موجبه معدوله این موجبه معدوله که نقیض موجبه محصّله نیست، نقیض من شیء، لا من شیء است. وجود مبارک حضرت امیر در آن خطبه نورانی که مرحوم کلینی این قدر خضوع می کند می گوید ذات اقدس الهی جهان را «لا من شیء» خلق کرد؛ یعنی او نوآور است، او ﴿بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ[20]است او آسمان و زمین را با ماده و صورت آفرید؛ مثل اینکه شما در ذهن خود صوَری را انشا می کنید ماده ای در کار نیست که شما از آن ماده، صور بیافرینید «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[21] این گوشه ای از آن قدرت است این دقت که نقیض «من شیء»، «من لا شیء» نیست نقیض «من شیء»، «لا من شیء» است، این در خطبه نورانی حضرت امیر در نهج البلاغه هست که وجود مبارک صدیقه کبرا در آن خطبه ای که ابدی و ماندنی است در آن جا وقتی وارد شد، حمد و ثنای الهی را به عهده گرفت، فرمود: «خَلَقَ الأَشْیاءَ لا مِنْ شَیء»؛ یعنی ﴿بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾ او نوآور است. اینکه مرحوم کلینی نقل کرد ائمه فرمودند، اگر وجود مبارک حضرت امیر نبود زهرا(سلام الله علیها) همتایی نداشت[22] و همین کلینی (رضوان الله علیه) در باب «مَوْلِدُ النَّبِی»؛ چون جلد اول کافی، اوّل آن در باره عقل و جهل است، بعد کتاب علم است بعد کتاب جوامع توحید است، بعد «کتاب الحجّة» است بعد «موالید الائمة» که تاریخ آنهاست. در «مَوْلِدِ الزَّهْرَاء (سلام الله علیها)» نقل می کند از معصوم (سلام الله علیه) به صورت فعل ماضی مستمر که «کانَ جِبْرَئِیل»، در این 75 روز جبرئیل به طور مستمر به حضور صدیقه کبرا مشرّف می شد و اخبار الهی را به آن حضرت گزارش می داد و وجود مبارک صدیقه طاهره(سلام الله علیها) املا می فرمود و علی بن ابیطالب ثبت می کرد. به تعبیر سیدناالاستاد امام (رضوان الله علیه)، جبرئیل برای هر پیغمبری هم نازل نمی شود؛ این جا «کان» دارد این «کانَ جَبْرَئِیلُ یأْتِیهَا»؛ یعنی به طور مستمر نازل می شد،[23]این است که این قابل ارزیابی با هیچ چیزی نیست، این خطبه برای ابد ماندنی است، خود گوینده همتای قرآن کریم است، سخنانش ریشه قرآنی دارد، این خطبه است! خطابه اش هم این چنین است؛ وقتی وارد می شود، بعد از جریان توحید، شهادتی که می دهد «الله» را معرفی می کند اخلاص را معرفی می کند، رسالت را معرفی می کند، وحی را معرفی می کند، نبوت را معرفی می کند این ها را معنا می کند؛ بعد بیانی وجود مبارک حضرت امیر در نهج البلاغه دارد در همان خطبه اوّل که جهان را در عصر بعثت تبیین می کند 25 سال قبل از اینکه وجود مبارک حضرت امیر این خطبه ها را بخواند صدیقه طاهره (سلام الله علیها) عصر بعثت را آن جا خوب تبیین کرد که وقتی خدا پدرم را فرستاد که جهان بین الحاد بود از یک سو؛ شرک بود از سوی دیگر؛ وثنیت و تثلیث و تثنیه بود از سوی چهارم، بهداشت نداشتید، مسکن نداشتیم، امنیت نداشتید، امانت نداشتید، عفت و حجاب نداشتید، این ها مسائل اخلافی؛ مسائل توحیدی هم الحاد بود، شرک بود، وثنیت بود، تثلیث نصارا بود، تثنیه کلیمی ها بود، ﴿قالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ﴾ بود، ﴿قالَتِ النَّصاری الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ[24] بود این تثلیث مسیحی آن تثنیه یهودی کلّ جهان را شرک و الحاد و وثنیت و صنمیت گرفت در چنین عصر تاریکی پدرم آمد و همه را روشن کرد. بعد عبادت را معنا کرد نماز چیست؟ روزه چیست؟ حج چیست؟ عمره چیست؟ زکات چیست؟ همه این ها را مشخص کرد خصوصیات این ها را بیان کرد، یک دوره دائرةالمعارف اجمالی را بیان کرده؛ بعد وارد مسئله خلافت شد، آن را تبیین کرده حقانیت غدیر را، بطلان سقیفه را بعد وارد مسئله فدک شده از راه ارث فرمود: آیا در کتاب خدا آیه ای است که تو می فهمی و ما نمی دانیم؟ آیا شما از پدرانتان ارث می برید من ارث نمی برم؟ آن مسئله نحله فدک جدا، مسئله ارث فدک جدا، هیچ راهی شما برای غصب فدک ندارید، تقریباً یک جزء قرآن است. ما چند سال قبل پیشنهاد دادیم دوستانی که ـ الحمدلله ـ حافظه شان قوی است ذات اقدس الهی این نعمت را به آن ها داد این خطبه نورانی را حفظ کنند طوری باشد که مثل سایر آیات و سوَری که حفظ می کنید. ـ الحمدلله ـ خطبه غدیر را بعضی ها حفظ کردند و مراسم و جشنواره گذاشتند این خطبه «فدکیه» هم شایسته است که حفظ شود؛ چون این در متن دین ماست این در متن مذهب ماست، این جلال و عظمت صدیقه کبرا را نشان می دهد، این کار کوچکی نیست که حالا جبرئیل مرتب نازل شود و اسرار عالم را برای بی بی بگوید. به وسیله این ها غدیر به دست ما رسید، به وسیله این ها بطلان سقیفه به دست ما رسید، به وسیله این ها بسیاری از معارف قرآنی به دست ما رسید. همین «من شیء و لا من شیء و من لا شیء» شبهه ای است که شما برای خیلی ها بگویید می مانند و این ها برای ما حلّ کردند مسئله توحید را، مسئله شبهه ازلیت ماده را، برای ما این معارف را حلّ کردند، گذشته از اینکه سیره علمی و عملی این ها نورانی است و حافظ ماست. این ها می توانند طوری ما را تربیت کنند که ما خدا را شکر کنیم بگوییم «هذه نفس امارة بالحُسن». می بینید بعضی ها گرایشی دارند از کار بد منزجرند، از حرف بد منزجرند، از خیال بد منزجرند این ها ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشی بِهِ فِی النَّاسِ[25] اصراری نیست که حتماً در معاد ﴿نُورُهُمْ یسْعی بَینَ أَیدیهِمْ[26] آن سر جایش محفوظ است در دنیا هم بعضی ها هستند که کار یک امامزاده را می کنند حرف آن ها، روش آن ها، منش آن ها، گفتار آن ها آموزنده است این طور نیست که حالا حتماً باید انسان وارد صحنه قیامت بشود تا نورانیت بعضی ها مشخص شود که ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشی بِهِ فِی النَّاسِ﴾، در دنیا هم همین طور است. ما اگر مواظب باشیم و نگذاریم در درون ما یک «اماره بالسوء»ای پیدا شود، نفس مسوّله پیدا شود که همین صدیقه کبرا (سلام الله علیها) از نفس مسوّله نالید که فرمود: «سَوَّلَتْ لَکمْ أَنْفُسُکمْ» یعقوب (سلام الله علیه) به فرزندانش گفت: ﴿سَوَّلَتْ لَکمْ أَنْفُسُکمْ﴾[27]اینکه برادر را به چاه انداختید در اثر نفس مسوّله بود، اینکه فریبکاری کردید در اثر نفس مسوّله بود، دروغ گفتید در اثر نفس مسوّله بود. این بیانات نورانی را که بیانات قرآنی است صدیقه کبرا (سلام الله علیها) در همین خطبه دارد.[28]..این خطبه برای ابد خواهد ماند، بر اساس عناصر فراوانی که دو عنصرش همان است که گوینده اش خودش عِدل قرآن کریم است، «أحد الثقلین» است و فرموده های او هم محتوای قرآنی دارد که امیدواریم جامعه ما در سایه تربیت خطبه فدکیهٴ صدیقه کبرا (سلام الله علیها) دِین‎اش را به مسئله ولایت و امامت اهل بیت (علیهم الصلاة و علیهم السلام) ادا کند.

پی نوشت ها

[1] سوره تین، آیه4.

[2] سوره مؤمنون، آیه14.

[3] سوره بقره، آیات29 و 231

[4] سوره طه، آیه52.

[5] سوره یوسف، آیه53.

[6] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص11.

[7] نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت211.

[8] نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه45.

[9] وسائل الشیعة، ج16، ص71.

[10] نهج الحق و کشف الصدق، ص424.

[11] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، ص368.

[12] بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج79، ص193.

[13] عدة الداعی و نجاح الساعی، ص314.

[14] دعائم‌الاسلام، ج1، ص28.

[15] نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه 1.

[16] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص134.

[17] سوره إسراء، آیه55.

[18] سوره بقره، آیه253.

[19] سوره رعد، آیه16.

[20] سوره بقره، آیه117.

[21] مصباح الشریعة، ص13؛ متشابه القرآن و مختلفه(لابن شهر آشوب)، ج‏1، ص44؛ عوالی اللئالی, ج4, ص102.

[22] الکافی(ط ـ الإسلامیة), ج1، ص461؛ «لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع لِفَاطِمَةَ مَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ عَلَی ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ».

[23] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص241.

[24] سوره توبه، آیه30.

[25] سوره انعام، آیه122.

[26] سوره تحریم، آیه8.

[27] سوره یوسف، آیات18 و 83.

[28] الإحتجاج علی أهل اللجاج(للطبرسی)، ج1، ص97 ـ 106

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان