دستورالعمل اجرایی گنگ است
قبل از اعلام صدور بیمه برای معتادان مراحل فوقالذکر باید اجرا میشد که متاسفانه در اجرای آن ناکام ماندهایم. در واقع الزام برای طی این مراحل وجود داشته، اما آنها را طی نکردیم. بنابراین در نهایت با طرحی مواجه شدهایم که در آندرصد بیمه و بیماران مراجعهکننده مشخص نیست؛ همچنین اختصاص بیمه به افراد نیز نامشخص است.
در واقع دستورالعمل اجرایی برای این مساله گنگ وجود ندارد. افراد معتاد چگونه بناست تحتپوشش بیمه قرار بگیرند؟ مساله دیگری که با اصالت بیمه در منافات است بروز رفتارهای تکرارشونده و عودکننده در بیماران است.
بیمار در بروز برخی بیماریها نقش دارد و اگر از دستوراتپزشکی تبعیت و با پزشک معالج خود همکاری نکند در این صورت وضعیت بیماری بنابر یک تسلسل باطل بدتر میشود. بنابراین پوششدهی بیمهای به این بیماران بسیار سخت است. بهعنوان مثال فردی با اختلالات روانی، که سابقه مکرر خودکشی دارد، باید بیمه شود و باید این نکته را در نظر داشت که اگر بیمه نشود دائما به خود و جامعه لطمه وارد میکند.
آزموده را آزمودن خطاست؟!
اگر در آزمایش یک طرح بر صددرصد افراد تنها از 20درصد آنها نتیجه بگیریم و 80درصد نتیجهای حاصل نکنند در این صورت اساسا اصالت بیمه معتادان زیرسوال میرود. در مواردی فرآیند درمان به دست فرد نیست، بهعنوان مثال در بیماران روانی به استثنای بیماران روانی مزمن بیماری دست خود آنها نیست و رویدادهایی از نظر ژنتیکی تغییرات روانی را در آنها پدید میآورد.
در موارد بسیار اندکی بیماران بهصورت مزمن باقی میمانند و با نسلهای جدید دارویی درمان نمیشوند. در این صورت میتوان کارگذاران را برای بیمه این افراد توجیه کرد؟! در واقع هنگامی که مساله درمان از دست بیمار خارج است چگونه باید درمان شود؟! در مواردی حتی نیکوکاران از ارائه خدمات خیّرانه در حوزه سلامت معتادان خودداری میکنند. بهعنوان مثال نیکوکاران بسیاری عنوان می کنند حاضرند به کودک سرطانی کمک کنند، اما به معتادی که زمانی بهدنبال لذتهای نفسانی خود رفته و اکنون مشخص نیست قطعا قصد درمان داشته باشد، درمانگر تضمینی برای بهبود او ندارد.
بنابراین به آنها هزینهای به منظور درمان نمیپردازند. در زمینه تخصیص بیمه معتادان همچنان سوالات بیجوابی مطرح است. سوالاتی مانند آنکه بیمهها به چه شکل بناست تخصیص پیدا کند و پروتکل بیمه چه زمانی بناست به مراکز درمانی ابلاغ شده و به اطلاع عمومی برسد. گام بعدی نظردهی و نظر خواهی در ارتباط با موارد عنوانشده در پروتکلهاست. در واقع قطعا این برنامه دارای ضعف است و در شرایط فعلی نیازمند اطلاعرسانی بیشتر هستیم.
ظرفیتها مشخص نیست
در صورتی که ظرفیتها و سهمیهها کاملا مشخص نشود احتمالا متقاضیان زیادی به سوی بیمه هجوم خواهند آورد. امروز بسیاری از افراد که به مراکز درمانی مراجعه میکنند تقاضامندند جلسات مشاوره آنها را برای بیمههای تکمیلی گواهی کنند. در واقع بهصورت نامحسوس آنها از بیمه تکمیلی پدران خود استفاده میکنند و جلسات مشاوره خود را از طریق بیمههای تکمیلی سازمانهای مختلف پرداخت میکنند. بنابراین اگر به یک باره و بدون آمادگی قبلی اجرای طرح بیمه معتادان را ابلاغ کنند و اعتبار بیمه را در اختیار معتادان بسیاری قرار دهند در این صورت تمام بیمهشدگان تامین اجتماعی و تکمیلی متقاضی دریافت بیمه معتادان خواهند شد.
بنابراین میزان ظرفیت بیمه معتادان و اینکه چه افرادی واجد شرایط دریافت بیمه هستند، باید مشخص شود. بهعنوان مثال امروز برخی بیماران از وضعیت مالی خوبی برخوردارند، اما خود را فقیر و مستمند نشان میدهند تا هزینه درمان را نپردازند. مسئولان مراکز درمانی نیز قادر به تشخیص آن نیستند که معتاد مراجعه کرده در چه وضعیت مالی است بنابراین نمیتوانند مراجعان را از یکدیگر غربال کنند. حال اگر پوشش بیمه همگانی باشد و بهعنوان مثالدرصدی فرانشیز به 600هزار معتاد داده شود در این میان برخی به بیمه نیازی ندارند و قادر به پرداخت هزینه درمان خود هستند. این افراد جمعیت قابلتوجهی از معتادان نیستند، اما وجود دارند. در مقابل آنها افراد نیازمندی وجود دارند که نیازمند بازپرداخت بخشی از هزینه داروی خود در دفترچه بیمه هستند.
پوشش درمانهای روانشناسی چه میشود؟
در حالحاضر80درصد درمانهای اصلی معتادان روانی است و در طرح بیمه معتادان بناست بخشی از هزینههای معتادان تحتپوشش قرار گیرد. اگر فرض کنید 50درصد درمان های دارویی یک فرد را پوشش دهیم، هزینه درمان از این میزان تنها 20درصد درمان را شامل شده و زیر 10درصد به فرد کمک کردهایم. بنابراین هزینه پرداخت شده کارایی زیر 10درصدی در فرآیند درمانی بیمار دارد.
پوشش بیمه معتادان زیر 10درصدی چه اثری در فرآیند درمان خواهد داشت؟! بنابراین بیمه معتادان باید آنها را از نظر مشاوره و روانشناسی حمایت کامل کند. از سوی دیگر همواره عنوان میشود خدمات مشاورهای مطلوبی در کشور وجود ندارد که سازمان بیمهگر هزینهای بابت آن پرداخت کند. در واقع این سخت درست است و بسیاری از مراکز درمانی مراکز مشاورهای بسیار ضعیفی دارند و مشاورههایی بسیار کماثر به مخاطبان خود میدهند. در پاسخ به این نقص باید گفت مشاوران خوبی در این زمینه تربیت نشدهاند و بیشتر کلاسها مختص پزشکان بوده تا در آنها MMT بزنند و در آنها در ارتباط با دارو گفته شده است. در واقع استاندارد شناخته شدهای وجود ندارد که یک روانشناس براساس آن دورهای کامل و جامع در زمینه درمان معتادان یا دورههای بازآموزی ببیند و به هیچروانشناسی نمیگویند که مدارک قبلی او اعتبار ندارد و باید دوره های روانشناختی جدید ببیند. در نهایت میتوان گفت در بخش درمان و حوزه روانشناسی سرمایهگذاری نشده است.