شناسه : ۹۲۴۴۹۸ - یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۰
نقد و بررسی قسمت هفتم سریال گلشیفته
قسمت هفتم مجموعه «گلشیفته» با یک هفته تأخیر در حالی توزیع شد که در قسمت قبلی شاهد کامل شدن پازل روایتی این مجموعه و پیوند خوردن همه کاراکترها و روابطشان بودیم. درنتیجه پیشبینی میشد که در قسمت هفتم، بالاخره موتور قصهگویی «گلشیفته» روشن شود و بتوان منطقیتر آن را بررسی و تحلیل کرد. حقیقت هم این است که بعد از هفت قسمت، دیگر نمیشود با ارفاق و اغماض گذشت و گفت باید منتظر ماند. «گلشیفته» هرچه تاکنون عرضه کرده است، دیدهشده و دیگر جایی برای بازی با روایت و کاراکترهایش ندارد و مخاطبانش نیز اگر کم نشوند اضافه نمیشوند.
حقیقت این است که به نظر میرسد «گلشیفته» فاقد یک ساختار روایتی قابلتوجه است و ازنظر محتوایی نیز محوریت خاصی را دنبال نمیکند. اینکه هنوز و بعد از هفت قسمت، پیرنگ داستان «گلشیفته» در میان هیاهوی شخصیتهای متفاوت و هیجان تصنعی داستان گم میشود یا حداقل چندان به چشم نمیآید بزرگترین نقص «گلشیفته» است. فیلمنامه بیدروپیکر و حوادث بیمنطق و واکنشهای بیدلیل کاراکترها هم مسلماً کمکی به بهتر شدن ارتباط «گلشیفته» با مخاطب نمیکند. فیلمنامه «گلشیفته» با همه نواقصش، بیش از همه و حتی بیش از داستانش از کاراکترهایش و ضعف در شخصیتپردازی لطمه خورده است. تمام کاراکترها سرگردان هستند، هیچ ارتباطی با بیننده برقرار نمیکنند و همذات پنداری از او نمیگیرند و در کنار قصه و روایت مبهم و بدون هدف داستان بههیچوجه برای بیننده مهم نیستند.
کاراکتر مهناز افشار باوجود جذابیتهایی که دارد زیادی تکراری و کلیشهای است و اجرای قوی هم ندارد و بقیه زنان ماجرا که اتفاقاً شخصیتهای اصلی قصه را هم میسازند، مجموعهای از نخبگان هستند که بهمثابه عادت سینما و تلویزیون ایران خنگ و دستوپا چلفتی یا در حال دستوپا زدن برای پیدا کردن شوهر نمایش داده میشوند. کاراکترهای مرد «گلشیفته» هم تعریف چندانی ندارند. نه کاریزما دارند و نه انگیزه و نه کنشهایشان منطقی است. هومن سیدی هم کاراکترش در عاشقانه را بیهیچ تغییری به «گلشیفته» آورده است و شاید هنوز آنقدر تکراری نشده باشد که بیننده را آزار دهد، اما همین یکنواختی این کاراکتر هم نقش چندانی در روایت ندارد و بیشتر شبیه یک سوپاپ اطمینان عمل میکند.
از سوی دیگر تلاش «گلشیفته» برای خنداندن مخاطبش اگرچه در لحظات نادری همراه با کنایههای درست و بهجای سیاسی و اجتماعی روز که به لطف فیلمبرداری همزمان خیلی هم بهروز هستند، موفق است اما لحظات بیشتری که به لوده بازی میگذرد چندان قابلتحمل نیست و کاراکتر هومن در اینجا بهعنوان همان سوپاپ اطمینانی که از آن سخن گفتیم وارد میشود.هنوز معلوم نیست که این مجموعه قرار است در چند قسمت تولید و پخش شود و فیلمبرداری آن چقدر از پخش جلوتر است که شاید بتوان برخی بیسلیقگیها در پرداخت سکانسها و میزان سنها و حتی تدوین را بهپای این فاصله کوتاه میان تولید و پخش نوشت که گرچه بهانه قابل قبولی نیست اما در چارچوب برنامههای تلویزیونی ایران اتفاق نادری نیست.
درنهایت و بعد از قسمت هفتم مجموعه «گلشیفته» باید اقرار کرد که فیلمنامه ضعیف، داستان آشفته و بیهدف و کاراکترهای غیرقابلباور و به کلام ساده، بسیار لوس، به جنبه انتقادی- اجتماعی این مجموعه میچربد و تمام این عناصر باعث میشود که شک کنیم، بهروز شعیبی که هم در سریال سازی و هم در سینما تواناییهایش را ثابت کرده است، صندلی کارگردانی «گلشیفته» را اشغال کرده باشد. در آستانه پخش قسمت هشتم، شعیبی کار سختی در پیش دارد تا بتواند سطح «گلشیفته» را چندین مرتبه ارتقا دهد و از ثبت یک کار سفارشی و صرفاً بازاری در کارنامه کاریاش که تاکنون با دقت چینش شده است جلوگیری کند.
نظر شما چیست؟ تاکنون چقدر با مجموعه «گلشیفته» ارتباط برقرار کردهاید؟ فکر میکنید که «گلشیفته» هنوز برگ برندهاش را رو نکرده است یا اصلاً برگ برندهای در کار هست؟
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
55