سفارتخانه های امریکا در طول تاریخ نقش خود را در تثبیت رفتارهای استعماری و استکباری ایالات متحده به خوبی ایفا کرده اند. امریکا که در نقض قوانین بین المللی و دخالت در امور کشورهای دیگر ید طولایی دارد، سیاست های مداخله جویانه خود در کشورهای جهان را از طریق سفارتخانه های خود پی ریزی و اجرا می کند و به همین دلیل می توان گفت ایالات متحده علی رغم عمر کوتاهش در تاریک ترین نقطه تاریخ ملت های جهان قرار دارد. از این رو بررسی خباثت سفارت های امریکا در کشورهای مختلف پرده دیگری از چهره استکباری و ضدبشری امریکا کنار خواهد زد.
سفارت امریکا در برزیل؛ عامل تداوم سلطه بر امریکای جنوبی
در سال های 1961 تا 1964 میلادی سفارت امریکا در برزیل در کودتای نظامیان برزیلی نقش بی بدیلی ایفا کرد.
گزارش های سفارت امریکا از اقدامات گولار (رئیس جمهور برزیل) فضای مسمومی را علیه وی صورت داد تا زمینه ها را برای تصمیم دولت امریکا نسبت به اقدام عملی در این باره فراهم کند. سفارت امریکا در یکی از گزارش ها به وزارت خارجه این کشور اطلاع داد: «هر لحظه ممکن است یورشی نومیدانه [از جانب گولار] برای در دست گرفتن قدرت دیکتاتوری صورت گیرد.»
در واقع این گزارش ها ناشی از برنامه ها و موضع گیری های رئیس جمهور برزیل برای حفظ استقلال و منافع برزیل در قبال امریکا بود. برای نمونه او به هنگام خرید هواپیماهای نظامی از لهستان با واکنش سفارت امریکا روبرو شده بود و سفیر به او اعلام کرده بود که «نمی توان انتظار داشت ایالات متحده از چنین معامله ای خوشش بیاید!»
علاوه بر این سرهنگ ورنون والترز وابسته نظامی امریکا در برزیل درباره توجه گولار به افسران ارتش گزارش داد که رئیس جمهور به افسران متعهد به کشورش نسبت به افسران طرفدار امریکا بیشتر توجه می کند.
از این رو، سفارت امریکا در برزیل با به خطر افتادن منافع ایالات متحده فرصت را برای زمینه سازی کودتا مغتنم شمرد. کارمندان ارشد سفارت امریکا در برزیل در 24 مارس 1964 جلسه ای تشکیل دادند و همگی به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدند که باید رئیس جمهور برزیل را سرنگون کنند. آنها در گام اول، ژنرال کاستلو برانکو، رئیس ستاد ارتش برزیل را به عنوان رهبر کودتا انتخاب کردند.
چندی بعد، نظامیان برزیل با همکاری سفارت امریکا حکومت قانونی رئیس جمهور گولار را سرنگون کردند بطوری که ویلیام بلوم نویسنده امریکایی می نویسد: «این نقطه اوج فرآیند توطئه ای بود که سفارت امریکا در برزیل از نزدیک در آن دخالت داشت.»
اهمیت این کودتا برای ایالات متحده را در گزارش سفیر امریکا در برزیل می توان مشاهده کرد. گوردون در گزارش خود یادآور می شود: «اگر کودتا صورت نمی گرفت تمام جمهوری های امریکای جنوبی از دست غرب خارج می شدند.»
نقش سفارت امریکا در آشوب های السالوادور
در دهه 1960 میلادی ایالات متحده با تمام قوای خود درصدد تربیت و تقویت دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی السالوادور برای سرکوب جنبش های مردمی برآمد. سرکوب دانشجویان دانشگاه ملی السالوادور که با حمایت امریکا صورت گرفت فرصتی را برای ارتش مقتدر کشور به وجود آورد تا با کودتایی به حکومت برسد.
اما دولت کودتا سه ماه بیشتر عمر نداشت و با ضدکودتایی که باز هم سفارت امریکا در آن نقش داشت سرنگون شد. در همین زمینه دکتر فابیو کاستیو رئیس سابق دانشگاه ملی و وزیر دولت سرنگون شده، سال ها بعد در برابر کنگره امریکا شهادت داد: «در ماجرای براندازی حکومت اصلاح گر، سفارت امریکا بی درنگ شروع به دخالت کرد و اعضای هیات نظامی امریکا دعوت خود را به توطئه و شورش افزایش دادند.»
کمونیسم؛ بهانه سفارت امریکا برای دخالت در کاستاریکا
سفارت امریکا در کشور کوچک کاستاریکا همه توان خود را برای سقوط فیگرس (رئیس جمهور) به کار گرفت.
در سال های 1970 – 1971 ویلیامسون به عنوان دبیر اول سفارت امریکا در سان خوزه معرفی شد، در حالی که وی درواقع رئیس ایستگاه سیا بود. او در اظهارنظرهای خود حکومت کاستاریکا را به سقوط تهدید کرده بود.
پس از اظهار نظرهای ویلیامسون، دولت کاستاریکا بطور غیررسمی خواستار برکناری مقامات سفارت امریکا در سان خوزه شد.
فیگرس که خود متحد شماره یک امریکا به شمار می آمد بر اساس گزارش های سفارت امریکا «قدم های نزدیکی به کمونیسم را برمی داشت.» تلگراف های رسمی که از سفارت امریکا به واشنگتن واصل می شد، وضع کاستاریکا را خطرناک توصیف می کرد. فیگرس به رها کردن غرب و نزدیکی با شرق، پذیرفتن کمک مالی از کمونیست ها برای مبارزه انتخاباتی اش و اجازه دادن به کمونیست ها در رخنه در حکومتش متهم می شد.
در همان سال میامی هرالد، روزنامه پرتیراژ میامی در سرمقاله اش نوشت: «موضوع کاملا روشن، قدرت و نفوذ سفارت امریکا در کشور کوچکی مانند کاستاریکاست؛ سفارتی که با آرامش خاطر می تواند بگوید که مخالف دولت حاکم است، قادر است مخالفان را تحریک کند و احتمالا الهام بخش تلاش های آنان در براندازی دولت باشد.»
سفارت امریکا صحنه گردان اصلی بلوا در جمهوری دومینیکن
در فضای سیاسی اجتماعی آشفته و بی ثبات جمهوری دومینیکن بین سال های 1960 تا 1966، این سفارت امریکا بود که در پشت صحنه بازیگردانی اصلی را به عهده داشت.
ایالات متحده که خود در بی ثباتی جمهوری دومینیکن و ترور رئیس جمهور آن نقش داشت، تلاش کرد خود را ناجی مردم آنجا نشان دهد و با صحنه سازی، روند انتخابات پس از کودتا را به دست گیرد که این بار هم نقش سفارت امریکا حائز اهمیت است.
انتخابات جمهوری دومینیکن در دسامبر 1962 در حالی برگزار می شد که هر دو رقیب، شرایط مارتین– سفیر امریکا در دومینیکن– را بی قید و بند پذیرفته بودند تا جایی که شخص سفیر مشخص کرده بود داوطلب بازنده در نطق خود باید چه مطالبی به برنده بگوید.
سفارت امریکا هدف خود از این امر و نهی و دخالت در امور داخلی یک کشور را ارائه شیوه اصول دموکراسی به دومینیکن می دانست.
طی این انتخابات، نویسنده لیبرال و ضدکمونیست با نام "خوان بوش" به ریاست جمهوری رسید، اما مواضع بعدی بوش درباره اصلاحات سیاسی و اجتماعی، موجب نارضایتی ایالات متحده شد و باز هم برچسب های کمونیستی و سوسیالیستی به کمک زمینه سازی سفارت امریکا برای انجام کودتا آمد.
همزمان جنبش های مردمی برای حمایت از "بوش" به صحنه آمدند. به توصیه واشنگتن، وابستگان نظامی سفارت به رهبران وفادار چراغ سبز دادند که هر کاری می توانند بکنند تا مانع از چیزی شوند که خطر روی کار آمدن کمونیست ها نامیده می شد.
وابستگان نظامی سفارت با چند تن از فرماندهان ارتش دومینیکن که هنوز درگیر نشده بودند، بی درنگ ملاقات هایی ترتیب دادند تا آنان را با خود همراه کنند.
فیلیپ گایلین خبرنگار وال استریت ژورنال و همکار سابق سیا که تلگراف های رسمی سفارت و بازیگران اصلی این ماجرا را در دسترس داشت، نوشته است: «سفارت امریکا در سانتودومینگو در 25 آوریل سرنوشت خود را با گروه نظامیان وفادار و بر ضد هدف اصلی انقلاب، آشکارا پیوند زد. سفارت توصیه کرد: بازگشت رژیم بوش مخالف منافع امریکا خواهد بود.»
اما در همین حین سفارت امریکا، سیلی از گزارش های دروغ، داستان های بی رحمی و گزارش های وحشت آفرین درباره شورش، به واشنگتن فرستاد. در این گزارش ها دروغ هایی چون: سفارت های غارت شده، اعدام های دسته جمعی، رژه شورشیان در خیابان ها با سرهای دشمنان بر سر چوب و... دیده می شد. جانسون رئیس جمهور امریکا هم در مصاحبه های خود به این وحشی گری های خودساخته اشاره کرد.
در واقع سفیر امریکا با این گزارشات، کاخ سفید را در اعزام نیروی عملیاتی برای اتمام کار متقاعد کرد. به همین دلیل امریکا بیش از 4000 نیرو به ساحل دومینیکن گسیل کرد و در روزهای اوج بحران در مجموع 23000 تفنگدار دریایی و سرباز امریکایی رسماً جمهوری دومینیکن را تحت اشغال خود داشتند.
سفارت امریکا به طور عملی به ستاد علمیات تبدیل شده بود و وزارت خارجه به سفیر خود در دومینیکن دستور داد: «از افسران ارتش امریکا برای کمک به پیشبرد طرح های عملیاتی و تسخیر سنگرهای شورشیان در داخل شهر استفاده کند.»
سفارت امریکا در تهران؛ لانه جاسوسی امریکا
تمام خیانت های امریکا علیه مردم ایران بدون داشتن پایگاهی که مرکز همه جانبه ای برای اجرای نقشه های استکباری باشد، امکان پذیر نبود. در کودتای 28 مرداد 1332؛ سفارت امریکا و شخص سفیر یعنی"لوئی هندرسن" نقش بسزایی داشت. در واقع سفارت امریکا ستاد اجرایی عملیات کودتا بود بطوری که کیم روزولت مراحل کودتا را مستقیماً از سفارت آمریکا در تهران هدایت و اجرا می کرد.از طرف دیگر نقش سفیر امریکا بعد از انجام کودتا به خوبی نمایان شد بطوری که هندرسن به خاطر خدماتش در تهیه و اجرای طرح کودتا مبلغ یک میلیون دلار از محمدرضا پهلوی پاداش دریافت کرد.
بعد از کودتای 28 مرداد سفارت امریکا در زمینه گسترده تر شدن سلطه امریکا و وابستگی رژیم پهلوی به حمایت های امریکا نقش بسزایی ایفا کرد. گزارشات سفارت نه تنها خط حمایتی را در جهت منافع امریکا دنبال می کرد بلکه آن را تا جنایت های رژیم پهلوی علیه مردم هم امتداد می داد. در یک سند از گزارش سفارت آمریکا به وزارت خارجه آمده است: «شاه از نظر ما مناسب ترین فرد برای هدایت ملت ایران به سوی یک سیستم دموکراتیک است.»
نقش برجسته اطلاعاتی و جاسوسی سفارت آمریکا در تهران را باید بهترین وجه تسمیه لانه جاسوسی دانست. بخش اعظمی از نقش جاسوسی سفارت امریکا در تهران را می توان در حضور عمده نیروهای اطلاعاتی سیا در این جاسوسخانه مشاهده کرد. تا جایی که خود مسئولین سفارت از حضور عمده افسرانCIAدر تهران ابراز نگرانی می کنند و با حساسیت بالایی در پی ایجاد پوشش شغلی برای آنان هستند.
سند شماره 89333 از اسناد لانه جاسوسی، به این واقعیت اشاره ویژه دارد: «با موقعیتی که در اختیار داریم به این مضمون که ما با یک سابقه روشن و پاک تحت پوششSRFاین مأموریت را آغاز می کنیم. اما با در نظر گرفتن حساسیت بسیار شدید محلی نسبت به هرگونه اشاره از فعالیت CIAانتخاب بهترین پوشش تا آنجایی که برای ما مقدور است از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. بنابراین عنوان های دبیر دوم و دبیر سوم برای این دو مقام مسئول جای هیچگونه سؤال و ابهامی را باقی نمی گذارد. ما باید آن را داشته باشیم.»
در جریان انقلاب اسلامی ایران، امریکا که منافع خود را از دست رفته می دید نه تنها از تلاش هایش برای اجرای کودتا دریغ نمی کرد؛ بلکه همزمان به دنبال ایجاد انحراف در مسیر نهضت اسلامی مردم ایران بود. در همین راستا سفارت امریکا در ارتباط با گروه های میانه رو و گاه مخالف رهبری مذهبی انقلاب اسلامی؛ سعی در تبادل اطلاعاتی و ارتباطات طرفینی داشت. در همین زمینه جیمز بیل در کتاب خود می نویسد: «سفارت، وسیله ای برای فراهم کردن گزارش های امنیتی بوده و چند تن از کارمندان آن مأموران سیا بوده اند و این سازمان به ایرانیان میانه رویی که در دولت پس از انقلاب تصدی داشته اند اطلاعات می داده است.»
سفارت امریکا در تهران، با در اختیار داشتن نفوذی هایی در درون نظام از مهم ترین تصمیمات داخلی اطلاع می یافت. در اسناد لانه جاسوسی اسامی افراد مختلفی از جمله عباس امیرانتظام، مقدم مراغه ای، بنی صدر و. .. به عنوان همکاران سفارت به چشم می خورد که حاکی از برنامه ریزی بلندمدت سفارت امریکا برای ضربه زدن به ایران بود. مهم تر از همه این مسائل آنکه ردپای سفارت امریکا در تهران، در اغتشاشات و آشوب های کشور دیده می شود بطوری که طبق اسناد کشف شده از لانه جاسوسی؛ حزب خلق مسلمان توسط سفارت آمریکا سازماندهی و حمایت می شد و رحمت الله مقدم مراغه ای تمام جلسات بحث آن را به شیوه دلخواه آمریکا اداره می کرد و گزارش جلسات سران و گردهمایی های عمومی آن را در اختیار عوامل جاسوسی سفارت آمریکا در تهران قرار می داد و آنها این گزارش ها را به نقل از او به مرکز سیا مخابره می کردند.