ماهان شبکه ایرانیان

دین و سیاست: صلح در نهج البلاغه (۱)

نهج البلاغه دریایی است پهناور و اقیانوسی است ژرف و جهانی است بی کران که می توان با تدبر در خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن، مطالبی ناب و انسان ساز در زمینه اخلاق و سیاست و تربیت از آن استنباط و استخراج کرد

دین و سیاست: صلح در نهج البلاغه (1)

نهج البلاغه دریایی است پهناور و اقیانوسی است ژرف و جهانی است بی کران که می توان با تدبر در خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن، مطالبی ناب و انسان ساز در زمینه اخلاق و سیاست و تربیت از آن استنباط و استخراج کرد. این کتاب مستطاب، هم درس جهان بینی می دهد و هم درس ایدئولوژی. مطالب عمیق آن از سطح ملت ها و امت ها فراتر و گسترده تر و در حقیقت جهانی و جاودانی است. هر انسانی از هر نژادی و پیرو هر کیش و آیینی می تواند از آن بهره مند شود. آری کتابی است انسانی و غیرقابل نسخ و کهنگی ناپذیر.

یکی از مسایل مورد ابتلای بشر در تمام ادوار تاریخ، مسأله جنگ و صلح است. بعد از این هم بشر با این مسأله درگیر خواهد بود. امام علی (ع) در جای جای نهج البلاغه سخنانی نغز و آموزنده درباره جنگ یا صلح مطرح کرده و راهی بسیار روشن، هماهنگ با عقلانیت ناب و وجدان پسند و جهان بینی الهی مطرح کرده است. مسأله جنگ و صلح در حقیقت دو مسأله است: یکی مسأله جنگ و حکمت و فواید و مضار آن و دیگری مسأله صلح. همان گونه که از عنوان بحث پیداست، بحث ما درباره مسأله صلح است و می خواهیم با سیر و سیاحتی در فضای ملکوتی نهج البلاغه این مسأله را در ابعاد مختلف بررسی کنیم.

یکی از مسایل مورد ابتلای بشر در تمام ادوار تاریخ، مسأله جنگ و صلح است. بعد از این هم بشر با این مسأله درگیر خواهد بود. امام علی (ع) در جای جای نهج البلاغه سخنانی نغز و آموزنده درباره جنگ یا صلح مطرح کرده و راهی بسیار روشن، هماهنگ با عقلانیت ناب و وجدان پسند و جهان بینی الهی مطرح کرده است. مسأله جنگ و صلح در حقیقت دو مسأله است: یکی مسأله جنگ و حکمت و فواید و مضار آن و دیگری مسأله صلح.

1- مفهوم صلح

پیداست که صلاح در برابر فساد است. در عرف همه ملت ها، انسان ها به صالح و فاسد تقسیم می شوند. همگان معتقدند که اشخاصی که گرفتار ارتکاب منکراتند، فاسد و تبهکار؛ و اشخاصی که از منکرات پرهیز می کنند، صالح و شایسته اند. هرچند که ممکن است درباره این که چه کارهایی منکر است با یکدیگر اختلافاتی داشته باشند. همچنین اصلاح در برابر افساد است. اصلاح و افساد یا فردی است یا اجتماعی. فرد فاسد می تواند خود را اصلاح کند یا این که زیر نظر یک راهنما و مراد و مرشد و با به کارگیری دستورهای او اصلاح شود. اصلاحات اجتماعی توسط رهبران دلسوز و فرهیخته و مبارز صورت می گیرد. هرگاه میان دو کس یا دو گروه اختلاف یا جنگ باشد، فرد یا افراد باید وساطت کنند و آن ها را اصلاح دهند.

مصالحه؛ عملی است که برای رفع اختلاف میان دو کس یا دو گروه انجام می گیرد. اهل لغت و فرهنگ نویسان زبان عربی می گویند: «صِلاح، به کسر، مصدر مصالحه و اسم مصدر آن، صلح و مذکر و مؤنث آن یکسان است. مانند صلح حدیبیة». [1] در فرهنگ های فارسی، صلح را به معنای سازش و آشتی آورده اند. [2]

2- فلسفه صلح

آیا در زندگی بشر اصالت با جنگ است یا با صلح؟ اگر اصالت با جنگ است صلح، فرعی است و تنها در حال اضطرار باید به آن تن داد و اگر اصالت با صلح است جنگ؛ امری فرعی و اضطراری است و تنها باید در حال ضرورت به آن تن داد و آثار و عواقب تلخ آن را متحمل شد. هرچند ممکن است فواید و ثمرات شیرینی هم داشته باشد. گفته اند: «صبر تلخ است ولیکن بَرِ شیرین دارد». جنگ نیز به خاطر قتل و ویرانی تلخ است ولی ممکن است «بَرِ» شیرین داشته باشد.

نظام برخی از تفکرات اجتماعی به سوی جنگ طلبی و اصالت دادن به جنگ گرایش داشته است. ماکیاولی ایتالیایی معتقد بود که: «در سیاست فقط باید به هدف توجه داشت و نباید گذاشت که پیش داوری های اخلاقی در آن تأثیر نماید». او با نوشتن کتاب هنر جنگ، روحیه ستیز و پرخاشگری و خشونت را به مردم القا می کرد. امروز ماکیاولیسم به معنای «نادیده گرفتن و زیرپای گذاشتن تمام اصول اخلاقی تعبیر می شود ». فاشیسم نیز ادامه دهنده راه ماکیاولیسم است. هر برنامه ای که به منظور برپا کردن تمرکز حکومت ملی مطلقه با سیاست و روش خشک و خشن ملی باشد و برای عملی کردن آن رژیم در زمینه های صنعتی، کارخانه ای، تجاری و مالی همراه با زور و تعدی نسبت به مخالفان طرح ریزی شود و به اجرا در آید، فاشیسم نامیده می شود. [3] موسولینی در ایتالیا حزب فاشیست ها را تأسیس کرد.  آیا آن گونه که در مرام نامه ها و فلسفه های فاشیستی آمده «انسان گرگ انسان است» یا آن گونه که سعدی شیرازی با الهام از روح تعالیم اسلامی گفته که انسان غمخوار انسان است:

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

 

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

 

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

 

صلحی که خردمندانه و خداپسندانه باشد و پشیمانی نیاورد، خیر؛ و خلاف آن شر است. در نظام سیاسی و اجتماعی علوی همان گونه که اصالت با صلح است نهادهای صلح آفرین هم اصالت می یابند. به همین جهت است که جایگاه بازرگانان و صنعت گران در نظر آن امام همام ارتقا می یابد و درباره شان می فرماید: «إنهم سلمٌ لا تُخاف بائقَتُهُ و صلحٌ لا تخشی غائلتُهُ [4](همان، نامه53).[5]

قرآن کریم می فرماید: «الصلحُ خیرٌ[6]» . این یک قاعده کلی است هر چند که در مورد صلح و صفای زن و شوهر ذکر شده است.

اگر سازش و آشتی -به شرطی که بخردانه باشد-، خیر است معلوم می شود که جنگ افروزی و آتش بیار معرکه جنگ شدن، شر است. اگر رقیب -اعم از این که فرد باشد یا جمع- آماده صلح است، نباید جنگ طلب بود. همگان باید اهل خیر و صلاح باشند نه اهل شر و فساد. به همین جهت است که امام علی (ع) در فرمان مالک اشتر می نویسد: «و لا تدفعَنَّ صلحاً دَعاک إلیهِ عدوّک للَّهِ فیهِ رضاً[7]». صلحی که رضای خدا در آن است و دشمن تو را به آن فرامی خواند، رد نکن.

حضرتش در وصیت نامه خویش به فرزندان و بستگان و همه نسل ها -به ویژه حسنین- فرمود: «أوصیکما و جمیع وُلدی و أهلی و مَن بلغه کتابی بتقوی اللَّه و نظم أمرکم و صلاح ذات بینکم». [8]شما و همه فرزندان و بستگان و هر که را که نامه ام به او برسد به تقوا و نظم و اصلاح ذات البین سفارش می کنم.

سپس از پیامبر بزرگ اسلام نقل کرد که فرموده است: «صلاح ذات البین أفضل من عامّة الصلاة و الصّیام». [9]

اصلاح دادن میان مردم از همه نمازها و روزه ها برتر است.

صلحی که خردمندانه و خداپسندانه باشد و پشیمانی نیاورد، خیر؛ و خلاف آن شر است. در نظام سیاسی و اجتماعی علوی همان گونه که اصالت با صلح است نهادهای صلح آفرین هم اصالت می یابند. به همین جهت است که جایگاه بازرگانان و صنعت گران در نظر آن امام همام ارتقا می یابد و درباره شان می فرماید: «إنّهم سِلمٌ لا تُخاف بائقَتُهُ و صلحٌ لا تُخشی غائلتُهُ». [10]آن ها سلیم النفس می باشند که از خطر آن ها بیمی نیست و صلحی هستند که از غائله و طغیان آن ها ترسی نیست.

امام علی (ع) برای بیدار کردن انسان ها و هشدار دادن به سیاستمداران و زورمندان و فرماندهان و زمامداران، نه تنها فلسفه عالی صلح را مطرح می کند، بلکه به بیان فواید و آثار خیر آن می پردازد، تا اخلاق صلح جویی و آشتی پذیری را بر کرسی نشاند، و رذیلت و پلیدی و زشتی جنگ جویی و آتشی ناپذیری را برای همگان نهادینه گرداند.

3- فواید صلح

کاری که در ذات خود، خیر، عقلانی و خداپسندانه است، فایده دارد و کاری که در ذات خود شر و غیرعقلانی و شیطانی است، ضرر دارد. هر انسانی ذاتاً طالب نفع، و فایده است هر چند ممکن است در تشخیص نفع و فایده دچار اشتباه گردد و ضرر را به جای نفع و نفع را به جای ضرر گذارد.

آن هایی که آتش افروز جنگ و فساد و نزاع می شوند، به گمان خود نفع می برند؛ حال آن که در واقع زیان می بینند، و هنگامی که سرشان به سنگ می خورد، پشیمان می شوند.

امام علی (ع) برای بیدار کردن انسان ها و هشدار دادن به سیاستمداران و زورمندان و فرماندهان و زمامداران، نه تنها فلسفه عالی صلح را مطرح می کند، بلکه به بیان فواید و آثار خیر آن می پردازد، تا اخلاق صلح جویی و آشتی پذیری را بر کرسی نشاند، و رذیلت و پلیدی و زشتی جنگ جویی و آتشی ناپذیری را برای همگان نهادینه گرداند.

او پس از آن که کارگزار متعهد و لایق خود را به صلح خداپسندانه ترغیب می کند، بی درنگ به بیان آثار و فواید میمون و مبارک آن می پردازد، و با ذکر سه فایده، به صلح؛ قداست و اصالت می بخشد.

الف- فإنَّ فی الصُّلح دعَةً لِجُنودک. [11]. در صلح و آشتی آسایش لکشریان توست.

ب- و راحَةً مِن هُمُومِک. در صلح و آشتی آسایس و آرامش از غم ها و اندوه های توست.

جنگ؛ برای زعمای ممالک، تنها هزینه جانی و مالی ندارد، بلکه افکار آن ها را آشفته می کند و آسایش و آرامش را از آن ها می گیرد، و بر همّ و غم و غصّه آن ها می افزاید. اگر جنگی منتهی به شکست شود، چه قدر غم بار است؟! اگر جنگی منتهی به شکست نشود، چه قدر هزینه جانی و مالی دارد. هم شکست، خسارت دارد، هم پیروزی. شاید آن هائی که شکست می خورند، هرگز نتوانند تجدید قوا کنند. آیا این؛ غصّه ندارد؟! آن هائی که پیروز می شوند، جشن می گیرند و شادی می کنند، ولی هنگامی که می بینند، نیروهائی ارزنده را به قربانگاه فرستاده اند، و اموال و پول های بسیاری را تلف کرده اند، باید غصه بخورند! به شادی ظاهری و تصنّعی نباید چشم دوخت! باید به غم و اندوهی نگاه کرد که چهره زشتش را پشت هلهله ها و شادی های ظاهر و خنده های گریه آور پنهان کرده است.

آن که آتش افروز جنگ نیست و گرفتار جنگ تحمیلی شده، چندان غمگین نیست، خواه شکست بخورد و خواه پیروز شود. او به وظیفه انسانی و خدائی خود عمل کرده و به دفاع از جان و مال و ناموس پرداخته و به انسان ها درس شرف و غیرت و عزت داده است، ولی آن که آتش افروز جنگ است، همواره مورد ملامت است. حتی پیروزیش هم شکست است و همواره انسان های آزاده او را ملامت می کنند. ناامنی موجب بی کاری و گرانی و سرگردانی و پریشانی مردم می شود. در جامعه ای که امنیت نباشد، رکود فرهنگ و اخلاق و معنویت قطعی و حتمی است.

ج) و أمناً فی بلادِک مردمی که از امنیت محرومند، از کاروان رشد و پیشرفت و ترقی عقب می مانند و نمی توانند آن گونه که باید و شاید از استعدادهای مادی و معنوی خود بهره مند شوند. ناامنی موجب بی کاری و گرانی و سرگردانی و پریشانی مردم می شود. در جامعه ای که امنیت نباشد، رکود فرهنگ و اخلاق و معنویت قطعی و حتمی است. امنیت، در سایه صلح به بار می نشیند. هنگامی که عفریت جنگ بر مردم سایه می افکند، جان و مال و ناموس و همه هستی ایشان آسیب می بیند. جوانانی که باید با فراگیری دانش و تجربه، آماده خدمت و اداره مملکت شوند، راکد و عاطل و باطل می مانند. سلامت جسم و جان مردم، معلول امنیت، و امنیت معلول دوراندیشی و بردباری رهبران و زمامداران ایشان است، و اگر رهبران و زمامداران و فرماندهان، از عقل معاش و معاد محروم باشند، انسان های زیردست و رعایا و ملل را به سوی نابودی و دره هلاک سوق می دهند.  نتیجه جنگ افروزی، فساد و هلاک حرث و نسل است. از نظر قرآن آتش افروزان جنگ «أَلَدُّ الخِصام»[12] شمرده می شوند.

از اینجا حکمت جنگ های مکتبی و خداپسندانه هم روشن می شود. جنگی که برای دفع و رفع فساد و فتنه و ناامنی و تهاجم و غارت و سفاکی است، مقدس است و انبیاء الهی و پیروان راستین آن ها پرچمدار و پشتیبان و فرمانده آن بوده اند، از این رو قرآن کریم می گوید: «وَ ما لَکم لا تُقاتِلوُنَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ المستَضعَفینَ منَ الرِّجالِ و النِّساءِ وَ الوِلدانِ الَّذینَ یقوُلوُنَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هذِهِ القَریة الظّالِمِ أَهلُها...». [13]چرا در راه خدا و در راه نجات مردان و زنان و کودکان مستضعفی که می گویند: پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستمکارند، خارج گردان... .

جهاد مقدس و دفاع راستین مردان خدا جنگیدن در راه دفع فتنه و بستن گلوگاه حیاتی فتنه جویان است. مخاطب راستین قرآن اینانند که می گوید: «قاتِلوُهُمْ حَتّی لا تَکوُنَ فِتنَةٌ وَ یکوُنَ الدّینُ کلُّهُ لِلّهِ، فَإنِ أنتَهَوا فَإنَّ اللّهَ بِما یعمَلوُنَ بصیرٌ». [14] «با فتنه جویان بجنگید، تا فتنه ای برجای نماند، و آیین و کیش آرامش بخش همگان، دین خدا گردد. اگر دست از فتنه و آشوب بردارند و به راه راست آیند، خدا به کردارشان بینا و بصیر است».

اگر در دوران خلافن عدل علوی، مردم اطاعت می کردند، و امام علی را تنها نمی گذاشتند، بُسر بن ارطاة، چنگیزوار به جان مردم مدینه و مکه و طائف و صنعاء نمی افتاد، و کشتار و غارت به راه نمی انداخت، و حتی دو کودک معصوم عبیدالله بن عباس را سر نمی برید، و مادر غمدیده آن ها در به در نمی شد و بر معابر نمی ایستاد و دیوانه وار از عابران سراغ فرزندانش نمی گرفت و قلمرو حکومت خلیفه راستین پیامبر دچار آشوب و ناامنی نمی شد. [15] و حضرتش با دلی آکنده از غم و غصه برای خون های بی گناهی که ریخته می شد و اموالی که به غارت می رفت، نمی فرمود: امنیت، در سایه صلح به بار می نشیند. هنگامی که عفریت جنگ بر مردم سایه می افکند، جان و مال و ناموس و همه هستی ایشان آسیب می بیند. جوانانی که باید با فراگیری دانش و تجربه، آماده خدمت و اداره مملکت شوند، راکد و عاطل و باطل می مانند.

«ما هِی إلاّ الکوُفةُ أَقبِضُها وَ أَبسُطُها، إن لَم تَکوُنی إلاّ أَنتِ، تَهُبُّ أعاصیرُک، فقَبَّحَک اللّهُ ». [16]«مرا جز کوفه نیست که آن را قبض و بسط می کنم. اگر -ای کوفه- مرا جز تو نباشد که گردبادهای فتنه و فساد از تو برمی خیزد، خدایت زشت و ویران کند!».

و هنگامی که سفیان بن عوف بر شهر انبار یورش می برد و برخی از همراهان غارتگرش دست بند و گوشواره و خلخال زنی غیر مسلمان و زنی مسلمان را می کند و خبر آن به حضرت می رسد، می فرماید: «لَو أَنَّ أمرَءً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هذا أَسفاً ما کانَ بِهِ مَلوُماً، بَل کان بهِ عِندی جدیراً». [17]«اگر مرد مسلمانی بعد از این حادثه از غصه بمیرد، مورد ملامت نیست؛ بلکه نزد من به مردن سزاوار است». سرکوب طغیان گری چون معاویه -که شیوخ معتزله او را اهل زندقه شمرده اند. [18] و مادرش از زنان بدکار مکه بوده (همان، ص340)- هیچ راهی جز جنگ و جهاد نداشت؛ از این رو امام علی (ع) می فرمود: «اُغزُوهُم قَبلَ أَن یغزوُکم، فَوَاللّهِ ما غُزِی قَومٌ قَطُّ فی عقرِ دارِهم إلاّ ذَلّوُا». «پیش از آن که با شما بجنگند، با آنها بجنگید. به خدا هیچ قومی در خانه های خود گرفتار جنگ نشدند، مگر این که خوار و ذلیل شدند».

آری نبرد در راه آزادی جان و مال و ناموس و اعتقاد دینی مردم، جهاد راستین و راه و رسم اولیاء و باب بهشت و لباس تقوا و زره و سپر محکم و مستحکم خداست. چنان نبردی مقدمه صلح راستین و محقق سازنده آثار و فواید ارزشمند آن است.

4- موانع اصلی

صلح جویی در راه رضای خدا یک فضیلت، و جنگ جویی در راه ارضاء هواهای نفسانی و برای برآوردن آرمان های شیطانی یک رذیلت است. اگر ادعا کنیم که آن فضیلت، «أم الفضائل» و این رذیلت، «أم الرذائل» است، سخنی به گزاف نگفته ایم.

پی نوشت

[1] الصلاح بالکسر‌ مصدرالمصالحة‌ و الإسم‌ الصلح یذکر و یؤنّث و منه صلح‌ الحُدیبیّة‌. (محمع‌ البحرین طریحى، ص 175).

[2] فرهنگ عمید.

[3] همان، ج37، ص 23.

[4] نساء:128.

[5] نهج‏البلاغه فیض‏الاسلام، نامه 53.

[6] همان، نامه 47.

[7] همان.

[8] هـمان، نـامه 53‌.

[9] همان‌.

[10] بقره، 204. »أَلَدُّ الخِصام« به کسانى گفته مى‏شود‌ که‌ طرفداران سرسخت باطل و مخالف سرسخت حق مى‏باشند.

[11] نساء: 75.

[12] انفال: 39.

[13] ابن أبى الحدید، 1962م، ج2، ص11‌ تا‌ 18‌.

[14] نهج البـلاغه فـیض الإسلام، خطبه 25.

[15] همان، خطبه‌ 27.

[16] ابـن أبـى الحدید، 1962، ج1، ص336.

[17] نهج البلاغه فیض الإسلام، خطبه 27.

[18] همان.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان