ویکتور... و وداع آخر!

معاون بین‌الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در پی درگذشت ویکتور الکک شاعر و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه‌های لبنان یادداشتی نوشته است.

ویکتور... و وداع آخر!

در متن یادداشت دکتر عباس خامه‌یار که در اختیار ایسنا قرار گرفته آمده است:

ویکتور .... و وداع آخر! 
 
"خود را پیغامبر اصیل ایران می‌دانم، من خود را پیغامبر فرهنگیِ می‌دانم که به انسان احترام می‌گذارد و بشردوستی را می‌آموزد".
این سخنان از آنِ ایران‌دوستِ فارسی‌پژوهی است که در مراسم گرامیداشت دانشگاه تهران که به پاس عمری مجاهدت علمی وی برگزار شده بود، مهرماه 1392، بر زبان آورد. "ویکتور الکک" این پیغام‌آور زبان فارسی در دنیای عرب یکشنبه گذشته ٢٢ اسفندماه، پس از یک دوره بیماری درگذشت.
سخن اول؛​
از همان ابتدای اقامت در لبنان، یعنی آغاز دهه آخرِ قرن گذشته  میلادی، افتخار آشنایی با ایشان را پیدا کردم و خیلی زود با وی أُنس گرفتم. به رغم جدایی ناشی از بازگشت به میهن، این مراوده ادامه داشت. در مأموریت‌های فرهنگی بعدی‌، قطر و کویت، بارها میزبان او بودم و در برنامه‌هایی که برایش تنظیم می‌کردم، فرهیختگان حوزه ماموریتم را با علم، اخلاق و دانشش به وجد می‌آورد و همگان را شیفته خود می‌کرد. بی تعارف قدرتِ جذب، دلدادگی و دل‌ستانی‌اش فوق‌العاده بود. حتی گزاف نیست اگر بیان داشته شود او با هر یک از سخنرانی‌های اعجاب‌برانگیزش مخاطبین بی‌شماری را به دنیای سحرآمیز اندیشه خود درباره ایران، اهل البیت(ع) و زبان فارسی می‌کشانید.
به رغم داشتن دوستان و همراهان فراوان، بسیاری از اوقات، سنگ صبور دل خستگی او از بدعهدی زمانه بودم. البته این اواخر از «نامهربانی»های ناشی از مشغله کاری‌ام گله‌مند بود، به ویژه شِکوه داشت که چگونه در همایش گفت‌وگوی ایران و عرب تابستان گذشته دانشگاه بیروت و ... مورد مشورت واقع نشده بود. شاید هم گلایه‌مندی از عدم عیادت در دوره رنجوری که صرفاً یک سهل‌انگاری او را به مدت پنج ماه زمین‌گیر کرد، ریشه این دل‌ریشی استادی بزرگ بود. پیشنهاد  جهت دعوت و تقدیر از وی در جشنواره  اخیر  خوارزمی از سوی دبیرخانه جشنواره هم گرچه مورد موافقت قرار گرفت، اما خیلی دیر شده بود تا جبران مافات و فرصت از دست‌رفته را بکنم چرا که الکک دیگر توانایی سفر و دریافت تندیس جشنواره و تقدیرنامه از دست رئیس‌جمهور کشورمان را نداشت، کاری که نماینده سفارت لبنان در تهران به نیابت از وی بر عهده گرفت.
سخن دوم؛
سه‌شنبه 24 اسفندماه، روز قرارِ دل بیقرارم بود، به سختی خود را به پایتخت لبنان رساندم، تا وداع آخر را با پیکرش در کلیسای مارونی مارتقلای حازمیه  بیروت در جمع همسر، فرزندان و صدها تن از دوستانش داشته باشم، با همکاران نمایندگی فرهنگی و سیاسی آمدیم، سکوت کردیم و در میان بهت و دلی ماتم‌زده،  خاطرات گذشته را مرور کردم. پیش از خاکسپاری و در مراسم و آئین بزرگداشت او در کلیسا، بیانی کوتاه، عاطفی و دردآلودی داشتم و به نمایندگی از حوزه فرهنگی کشورمان، پیام تسلیت جناب  دکتر ابراهیمی ترکمان، ریاست سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را قرائت کردم،  سپس متن کتبی پیام را تحویل همسرش دادم که به فارسی خوش‌آمد گفت و تسلایمان داد. در تمام آن لحظات سروده‌های زیبا ، نوای دلنواز و لهجه شیرین فارسی و دلنشین او بر دل ِو جان من طنین‌انداز بود و در مقابل پیکرش، به دلیل کوتاهی‌های اخیرم زمزمه پوزش دادم و برایش از خداوند منان رحمت و مغفرت مسئلت کردم.

سخن سوم؛
پروفسور ویکتور الکک مسیحی بود، پژوهشگری تیزبین و ایران‌شناسی حق‌بین، شاعر و استادی زبردست در زبان فارسی و از فعالان حوزه ادبیات تطبیقی دانشگاه‌های لبنان که یکشنبه شب ٢٢ اسفندماه در سن 81 سالگی چشم از این جهان فانی فروبست و پس از سال‌ها مجاهدت علمی و تربیت دانشجویانی بسیار، به دیار ابدی شتافت. او ٥٦ سال پیش، تحصیل در رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون همایی، سعید نفیسی، محمد معین، ذبیح‌الله صفا، پرویز ناتل خانلری و فروزانفر بهره گرفت. روایت می‌شود پیوند ایشان با زبان و ادبیات فارسی داستان شگفتی داشته است: نخستین خاطرات کودکی‌اش شنیدن نجواهایی از انجیل بود که درباره زرتشتیان مژده‌دهنده مسیح در کلیسا زمزمه می‌شده است و از نخستین پرسش‌هایش آن بوده که زرتشتیان کدام مردمانند و کجایند؟ هنگامی که در دار الحکمه  لبنان  دانش‌آموز ممتاز شد کتابی دوزبانه به فارسی و عربی از رباعیات خیام به او اهدا شد و در راه بازگشت به خانه همه آن را خواند و چند رباعی را در ذهن و جان خویش سپرد. از همان جا تصمیم گرفت پای در شناخت این ادب و فرهنگ نهد و جانانه به یادگیری زبان فارسی و خواندن شاهکارهای ادب فارسی مشغول شود. در دوران دانشگاه پس از آن که به واسطه استادان بزرگ ادبیات عرب چون فواد البستانی در زبان و ادب عرب به اوج رسید تحت تعلیم علامه مفضال محمد محمدی ملایری قرار گرفت و برای اخذ دکتری زبان و ادبیات فارسی به ایران آمد.
رساله دکتری مرحوم الکک موضوع «تاثیر زبان و ادبیات و فرهنگ عرب در اشعار منوچهری دامغانی و شعرای قرن چهارم و پنجم هجری در ایران» است. در این رساله تاثیر قرآن و حدیث نبوی و فنون شعر عربی، از جمله عروض، بر شعر منوچهری و دیگر شعرای قرن چهارم و پنجم هجری، مورد تتبع عمیق قرار گرفته است. استادانش او را در همه جهات ممتاز می‌دانستند و خواهان ماندن او در دانشگاه تهران بودند؛ اما او به لبنان بازگشت تا پیغامبرِ زبان و ادبیات فارسی در آن دیار باشد. روایت او در این موضوع چنین است که "شاگرد اول شدنم در دانشگاه و قبل از آن در مدرسه الحکمة باعث شد که به دو بورسیه تحصیلی در سطح دکتری دست یابم، یکی از فرانسه و دیگری از ایران، به سبب نصایح خانواده و اساتیدم جهت پذیرش بورسیه فرانسه، برایم تردید به وجود آمد. ولی به ندای عقلم که پژوهش‌خواه بود و نه مدرک‌خواه بازگشتم، در حالی‌که دلم مشعوف میراث ایران بود... تحصیلاتم در دانشگاه تهران در مقطع دکترای ادبیات و زبان و تمدن فارسی برایم  از منظر فرهنگی به مثابه فتح‌المبین بود.
 
سخن چهارم؛
الکک زبان گویا و پرشورِ فرهنگ، ادب و تمدن ایران زمین بود، عشق به ایران چنان در جانش ریشه دوانده بود که مبلغ بی‌پروای ایران اسلامی در محافل علمی و ادبی و مجامع فرهنگی جهان طی سالیان متمادی و در شرایط بسیار دشوار بود. وی همواره به اقتدارِ جمهوری اسلامی می‌بالید و طعنه‌ها و ملامت‌های بعضی‌ها را را هم به جان می‌خرید. در آذرماه 84 در دانشگاه تهران که زادگاه علمی‌اش به شمار می‌رود، با صدایی رسا و با صراحتی تمام که همواره روش و منش او بود، اعلام کرد: "زاده لبنانم ، اما وطن روحی من ایران است".
شیفتگی آگاهانه و عالمانه وی به ایران به حدی بود که یک‌بار در مراسم باشکوه تجلیل از او که در دانشگاه لبنان برگزار شد، سراسقف دکتر سلیم دکاش رئیس دانشگاه "قدیس یوسف " در سخنرانی‌اش بیان کرد: " دلدادگی تو را به ایران و فرهنگ پارسی می‌ستایم! هنگامی که از ایران سخن به میان می‌آوری گویی که از پاره تن و روح و روان خود سخن می‌گویی. هنگامی که مرا به دیدار از کشور متمدن و تاریخی و بزرگ ایران دعوت می‌کنی می‌گویی  کسی که از سرزمین پارس حداقل یک بار دیدن نکند بویژه این‌که لبنانی  باشد و بین دو کشور پیوندی  دوستانه، معنوی و دینی  نیز وجود داشته باشد، احساس نوعی کمبود خواهد کرد؛ ارتباط تو با سرزمین ایران برخاسته از مصالح سیاسی و اقتصادی  نیست بلکه برآمده از عشق و محبتی  است که تو در درون خود نسبت به آن کشور داری".
ویکتور که وجودش شیفته فرهنگ و تمدن ایران و ایرانیان و پیام‌آور صلح و گفت‌وگو و تعامل فرهنگی میان ایران و جهان عرب بود، همواره مخاطبان ِعرب خود را دلسوزانه و مشفقانه اندرز می داد که " نباید اجازه داد فضای آلوده سیاسی امروز و توطئه‌های فرهنگ‌ستیزان، بر روابط فرهنگی ما عرب‌ها با ایرانیان تأثیر گذارد و ما را از ثمرات این نعمتِ بزرگ الهی دور سازد. فرهنگ ِفارسی، فرهنگِ تمدن، ادب و انسان‌سازی است و باید قدردان آن باشیم".
استاد فقید، پیوند میان ادبیات فارسی و عربی را "یک حماسه فرهنگی مشترک می‌دانست که تاریخ هرگز همانند آن را ثبت نکرده است". او گاه دنیای اندیشه عربی را مخاطب قرار می‌داد که: «نباید اجازه دهند روزمرگی سیاسی و سیاست زدگی‌های رایج، فرهنگ را تحت تأثیر خود قرار دهد. فرهنگ ایرانی، فرهنگ تمدن بشری و سرشار از آموزه‌های انسانی است که بایستی آن را پاس داشت».  
سخن پنجم؛
زنده‌یاد ویکتور از منظر خلق و خو و روش و منش، همچون نویسندگان مسیحی فرهیخته هم‌نسلش، سلیمان کتانی، جورج جرداق و جوزف الهاشم به شدت متأثر از آموزه‌ها و فرهنگ اسلامی است و کمتر کسی می‌توانست به مسیحی بودن او پی ببرد. او دلبسته فرهنگ اسلامی بود، سروده‌های پرمغزی در مدح و رثای پیامبر خاتم(ص)، امیر مؤمنان(ع) و سالار شهیدان(ع) و نیز در ثنای امام هشتم(ع) به یادگار گذاشت. دیدارهایش از ایران را حتماً با زیارت امام رضا(ع) تکمیل می‌کرد و در این باب می‌گفت: "من مسیحی هستم اما به دلیل این که اسلام بسیار آزادانه با پیروان سایر ادیان برخورد کرده و امام رضا(ع) با بزرگترین مقام مسیحیت در زمان خود مناظره کرده است، این مسأله باعث جذب من نسبت به شخصیت این امام همام شد".
او که تنها عضو مسیحی کمیته  بین‌المللی جشنواره فرهنگی امام رضا(ع) است، سال گذشته به عنوان «خادم ِامام» میهمان جشنواره مزبور در مشهد مقدس بود و "خادمی امام رضا(ع) را بزرگترین هدیه زندگی خود خواند". در عین حال او برای تحقق هدف انسانی‌اش به امام رئوف متوسل شد و با اظهار امیدواری که "امام رضا(ع) نمادی برای تفاهم اعراب و ایران" باشد می‌گفت: برای حفظ سیادت کشورهایمان به این همیاری احتیاج داریم، در غیر این صورت بیگانگان از جدایی این دو سوء استفاده می‌کنند. او در سال‌های پایانی عمرش به کربلای معلی و نجف اشرف نیز سفر معنوی و پرمایه‌ای داشت .
سخن ششم؛
​وی علاوه بر دو دکترای ادبیات فارسی و عربی، دکترای فلسفه را نیز از فرانسه داشت، درباره فلسفه اسلامی و تأثیر فرهنگ و ادبیات ایران بر آن معتقد بود علی‌رغم آن‌چه مشهور است که "فلسفه اسلامی، روح یونانی ندارد اگر چه از فلسفه یونان اقتباس شده اما روح فلسفه اسلامی، ایرانی است و بزرگ‌ترین فلاسفه اسلامی، ایرانی و شیعه بوده‌اند".
زنده‌یاد الکک با داشتن سه رساله دکتری  به چهار زبان فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسه تسلط کامل داشت و در دانشگاه‌های آمریکا، کانادا، لبنان، فرانسه و دانشگاه تهران، تحصیل کرده بود. وی بیش از 20 عنوان کتاب، یکصد پژوهش در موضوعات متنوع ادبی، زبان، فلسفه و عرفان منتشر ساخته بود و به حق دایرة‌المعارف دیوان‌های شاعران نامدار ایرانی قلمداد می‌شد . او که سالها رئیس «المجمع الثقافی العربی» بود، پس از فروکش کردن آتش جنگ‌های داخلی کشورش، یادگارِ استاد محبوبش  محمدی ملایری،  مجله بسیار معتبر «الدراسات الادبیة» دانشگاه لبنان را که درباره فرهنگ ایرانی - عربی و تأثیر آنها بر یکدیگر است، احیا و منتشر کرد و تا اواخر عمرش و حتی در بستر بیماری نیز دغدغه استمرار انتشار آن را داشت و این مجله را هویت خود می‌دانست. ریاست مرکز آموزش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لبنان نیز از دیگر مسئولیتهای وی بود. در نگاه او "داستان من با زبان فارسی داستان نیم قرن عشق‌بازی با معنویت و زیبایی‌های دومین زبان جهان اسلام است." در جایی دیگر می‌گوید : " 45 سال است که به قرائت اشعار مولانا سخت معتاد شده‌ام ". هنگام قرائت مثنوی آن چنان احساسی به او دست می‌داد که گویی از خود بی خود شده است و درباره آن حالات می‌گفت: "ویژگی ادبیات فارسی جنبه  انسانی آن است که نه تنها هیچ‌گونه تفاوتی بین نژادها و ادیان قائل نمی‌شود که انسان را از حیث انسانی آن، در هر برهه از زمان و مکان مورد توجه قرار می‌دهد، چرا که انسان دارای ارزش اساسی در زندگی  است و چنین ویژگی‌ای در اغلب شعرای  پارسی بویژه در اشعار سعدی و حافظ و مولانا و به طور کل در اشعار شاعران و عرفای  ایرانی دیده می‌شود. شاعران پارسی‌زبان از مرز رعایت حقوق بشر نیز گذشته و به مهربانی با جانوران نیز پرداخته‌اند و بر این باور هستند که آن‌چه خداوند آفریده است مقدس و آزاد است که این ویژگی در سایر ادبیات جهانی مگر در مواردی  بسیار نادر بدین شکل که در ادبیات فارسی عنوان شده مطرح نشده است، در این خصوص صدها بیت از شاعران وجود دارند که بر این امر تاکید می‌کند از جمله بیت مشهور سعدی  شیراز که گفته است:
میازار موری که دانه‌کش است                          که جان دارد و جان شیرین خوش است
پروفسور ویکتور الکک درباره امام خمینی و اشعار عرفانی ایشان هم معتقد بود: "امام خمینی(س) کسی بود که راهی نو در مقوله عرفان گشود و مانند بزرگانی چون خواجه عبداللّه‏ انصاری، آن را به فعلیت رساند، همچنان که خواجه معتقد بود که عرفان، جهاد و پیکار در راه خداست و نه انفعال و گوشه‌نشینی؛ و عرفان آن است که انسان در متن جامعه حضور  داشته باشد، تشکیل خانواده دهد و وظایف خود را در جامعه به انجام رساند. امام خمینی(س) علاوه بر آن‌که مفهوم اصلی عرفان را به آن بازگرداند، بُعد جدیدی نیز بر آن افزود که عبارت بود از بُعد جهاد و مبارزه که همان جهاد اکبر است".
آخرین تلاش وی ترجمه و انتشار مجموعه اشعار برگزیده فارسی از ابتدا تا کنون به زبان عربی یود که آن را «عیون الشعر الفارسی» نام نهاد. وی سال گذشته در دیدار با فعالان فرهنگی کشورمان گفته بود: «حسرت دیدار قیصر امین‌پور بر دلم سنگینی می‌کند».
دریغا که ناگه چقدر زود دیر می‌شود و امروز حسرت دیداری دیگر از ویکتور بر دل من و دل ما سنگینی می‌کند...

یادش گرامی وجاودانه باد ...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر